

نیلز بور میگوید:
وقتی میتوانی بگویی کارشناس هستی که در یک زمینۀ بسیار محدود و مشخص، بتوانی فهرستی از عمیقترین و بدترین اشتباهاتی که ممکن است روی دهد را تنظیم و ارائه کنی.
این مطلب گامی در همین جهت است؛ تلاشی پیوسته برای فهرست کردن عمیقترین و بدترین اشتباهات دنیای نویسندگی و تولید محتوا.
به تدریج موضوعات مطرح شده را میتوان در دو دستهی نگرشی و تکنیکی دستهبندی کرد.
تذکر: هر یک از نکات زیر نیاز به تعبیر و تفسیر دارد. بنابراین ممکن است برخی نکات منجر به سوء تفاهم شود. برای بسیاری از این نکات مطالب جداگانهای نوشتهام و لینک آن را افزودهام. برای مابقی اشتباهات هم بهتدریج خواهم نوشت.
فهرست بدترین و عمیقترین اشتباهات دنیای نویسندگی و تولید محتوا
- نادیده گرفتن کمیت بهعنوان یکی از ملزومات رسیدن به کیفیت
- بیتوجهی به زبان و نثر
- نداشتن برنامهی جدی برای گسترش دائمی دایرۀ واژگان
- عدم مطالعهی متنوع در حوزههای داستانی و غیرداستانی
- ترس از انتشار نوشتهها با هویت رسمی
- توجه بیشازاندازه به نقدها و نظرات دیگران
- جدا دانستن فرم از محتوا
- افتادن در دام رتوریک و دور شدن از استدلال
- عدم تبدیل نوشتن به عادتی روزانه
- ترجیح نگاه کوتاهمدت به نگاه بلندمدت
- بیحوصلگی برای بازنویسیهای مکرر
- وسواس روی میزان استعداد نویسندگی
- نگرانی از بالا بودن سنوسال در مهارتآموزی
- نیمهکاره رها کردن پروژههای نوشتاری
- خودسانسوری و نگرانی از خودافشایی
- عدم مطالعهی متون کلاسیک و کهن
- شتابزدگی در دریافت بازخورد
- تعجیل در انتشار نوشتهها
- کمتوجهی به اهمیت تصویرسازی و جزنینگاری در نوشتن
- کلیگویی و زیادهروی در استفاده از واژگان ذهنی و مفاهیم انتزاعی در نوشتههای داستانی
- ناآشنایی با فنون مطالعۀ نقادانه
- شلختهنگاری و بیتوجهی به اصول پاراگرافنویسی
- کمتوجهی به علائم نگارشی و سایر موارد مربوط به ویرایش
- نداشتن تمرین سنجیده (تمرینی که مرحله به مرحله سختتر و دقیقتر میشود)
- امتناع از نوشتن به خاطر نداشتن ایده
- ناتمام گذاشتن نوشتهها
- بیتوجهی به مخاطب و در نظر نگرفتن جامعهی هدف در تولید محتوا
- پیروری کورکورانه از سلیقهی مخاطب و بازار
- تقلید و کپیبرداری کورکورانه از نویسندگان سرشناس
- افتادن به دام سانتیمانتالیسم (احساساتیگرایی)
- زیادهروی در مقدمهچینی
- بیتوجهی به خلق کشمکش در آثار داستانی
- نصیحت کردن خواننده
- خلق شخصیتهای ایستا و تیپیک
- اشتباه گرفتن دیالوگ با مکالمات روزمره
- شباهت همهی شخصیتهای اثر به خود نویسنده
- افزایش بیش از حد شخصیتهای داستان
- نادیده گرفتن اهمیت خلق شخصیتهای مخالف (ضد قهرمان) قوی در داستان
- خیالبافی بیاندازه دربارهی نتایج بیرونی نوشتن
- ترس از دزیدهشدن ایدهها و آثار
- وسواس بیش از حد در بازنویسی و ویرایش
- بیتوجهی به تیتر مطلب یا عنوان کتاب
- دلنازک بودن در برابر رد شدن و بازخوردهای منفی
- مقایسۀ مداوم کار خود با آثار نویسندگان موفق
- نداشتن رسانۀ شخصی و بیتوجهی به ساخت برند شخصی
شما چه اشتباهاتی را برای افزودن به این فهرست پیشنهاد میکنید؟
برای مطالعۀ بیشتر:
70 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
جلوگیری از جنگل نویسی و انتخاب ساعتی مناسب برای نوشتن…
مامانم منتقد جدی نوشته های منه. میگه از این موضوع می پری به اون موضوع، دوباره تا آدم می خواد با نوشته هات همراه شه، یهو پای یه موضوع دیگه ای رو پیش می کشی. البته که من در مقابل مامانم گارد می گیرم( متاسفانه). میگم دوست دارم نوشتم چند تا پاراگراف داشته باشه از موضوعات مختلف و بی ربط، بعد توی هر کدوم یه ردپا راجع به موضوعی مشخص بذارم، بعد تو پاراگراف آخری حرف آخرمو راجع به همون موضوع مشخص می زنم. خودم دوست دارم. مامانم دوست نداره. میگه حالا که نویسنده ای باید گاردتو بیاری پایین تا پیشرفت کنی. دیشب یهو وسط خوردن شام به این نتیجه رسیدم خوب شاید راست می گه دیگه. این که من هی بیام نوشته هامو با ذکر مثال توضیح بدم که نشد کار. نوشته باید خودش ببوید نه آنکه صبا بگوید. بعدش متوجه شدم من نوشتن رو موکول می کنم به شب ساعت ده یازده، اون موقعی که بصورت تفاله شده از سر کار بر می گردم و بین خواب و بیداری می نویسم و همین باعث میشه نوشته هام شبیه جنگل بی صاحب بشه. صد البته که بازم با مامانم کاملن موافق نیستم و این سبک نوشتن رو دوست دارم. اما باید روش کار بشه.
آفرین صبا جان
چه کامنت قشنگی نوشتی. خیلی خوشم اومد.
راستی تو با همون مدل خودت بنویس و رشدش بده. بیخیال باخورد مادرانه.
سلام و سپاس به استاد نازنین 🌺
بسیار مطلب فراگیر و کاملی بود , اما یکی از اشتباهات من که از صحبت های خودتون درس گرفتم و یک هفته ای است انجامش میدم , این جمله ی کلیدی شماست :
روزی یک صفحه شعر بخوانید 🤗👌👌
خواندم و تاثیرشو واقعن دیدم 🙏و سپاس از معرفی سایت گنجور که کار را برای ما راحت تر می کنه
و همینطور نام بردن از عبید زاکانی هم خیلی برام باارزش بود 🙏🙏🌹🌹یکساعتی دیشب در گنجور مشغول خواندنش بودم و لذت بردم 💯💯
اگرچه میدونم خیلی خیلی خام و ناپخته هنوز کار می کنم اما چون دوست دارم در همه ی زمینه ها خودمو محک بزنم کمی مسیر برای من طولانی تر میشه اما بازهم سخنی از خودتون
خیرگی خبرگی می آورد 💯💯💯
فوق العاده بود از دیروز که نوشتتون رو دیدم در ذهنم حک شده خیال بیرون اومدن هم نداره 🌺✅😀
ببخشید کمی پرحرفی کردم اما سپاس از شما و بودنتون بسیار برای من باارزشه 🌺🌺🌹🌹🙏🙏که من همه ی اعتماد به نفس دوباره و بلند شدن که در واقع بهتره بگم تولد دوباره ام را مدیون تلاش ها آموزش ها و کارگاه های فوق العاده دلنشین محتوا هستم 🌹🌹🙏🙏🙏
موفقیت , شادی , سلامتی و هرچی آرزوی خوب و نیک از صمیم قلب براتون آرزو می کنم 🌺🌺🙏🙏🙏
سلام سلام مریم عزیز
چقدر خوشحال شدم از خوندن این پیام خوشگل شما،
شما رو در یادگیری و جویندگی تحسین میکنم.
چقدر خوب که بیشتر شعر میخونید.
براتون بهترین و زیباترین لحظهها رو آرزو میکنم.
خیلی خوب بود خیلی از این اشتباهات رو منم انجام میدم. ممنون برای مطلب خوب و مفیدتون
زنده باشی نادیا جان
سلام استاد عزیز۔ با توجه به توصیه و تاکید شما طراحی سایتم به اتمام رسیده ۔ فکر می کنم ترسوترین شاگرد شما باشم۔ اما کمی جسارت به خرج دادم و در هفته پیش رو حتما مطالب را به تدریج در سایت خود قرار می دهم۔ اولین موضوع آن یادداشت های روزانه است که مصمم هستم هر روز حداقل یک متن بگذارم۔ با کمی پیشرفت سایت حتما از شما خواهش می کنم که به آن نگاه کنید و نظرات و نقدهای ارزشمندتان را برای پیشرفت در این راه جذاب و پرچالش بفرمایید🙏🌺
سلام خانم پازکیان نازنین
شما فوقالعاده هستید.
بیصبرانه مشتاق دیدن سایتتون هستم.
هر موقع دوست داشتید لینکش رو برام بذارید.
ممنون .عالی بود.
سلامت باشید.
مطلب خیلی خوب و تلنگری برای شخص من بود. همیشه وب سایت شما بهترین مرجع برای مطالعه است. سپاسگزارم
تنبلی و گفتن من نمی توانم و دیگر دیر شده
افکار وذهنیات خود را دست کم گرفتن وایده آل گرا بودن
به نظر من يكي از كارهاي اشتباهي كه نويسنده تازه كار ميتونه انجام بده به خاطر كمال گرايي از نشر ايده ها ومحتواهايي كه توليد ميكنه خودداري كنه و ياحتي از شروع يك داستان و ادامه آن سرباز بزنه به خاطر اينكه نميتونه خيلي متمايز عمل كنه دست از كار بكشه ودلسرد بشه
سلام وقت بخیر. ممنون از مطالبی که منتشر میکنید و از طریق مطالب شما وبلاگم رو راه اندازی کردم و در حال نوشتن هستم. واقعا خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنید. باعث افتخاره
سلام نگار عزیز
سپاس از مهرت.
چقدر عالی. وبلاگت رو باز کردم که بخونم.
سلام اقای کلانتری
من محمد علی کرمی هستم و ۱۰ سال دارم.
عاشق نوشتن هستم و حاضرم هر روز بنویسم و کلاسی نرفتم.
در یک روز استعدادم کشف شد.
اینم ادرس وبلاگ برای داستانم بخونید و لذت ببرید.
ادرس وبلاگ:http://mohamadwriter.blogfa.com/
زنده باد محمدعلی عزیز
چه عالی. حتما نوشتههاتو میخونم.
با قدرت ادامه بده.
سلام. من ۱۳ سال دارم و به نوشتن علاقه ی زیادی دارم و زمانی که تصمیم گرفتم روی نوشتن تمرکز بیشتری بگذارم ، جست و جو کردم و به سایت شما رسیدم و مقاله ای که در مورد تمرین نوشتن در ۱۰ هفته بود را خواندم. علاوه بر تمرین بر روی نوشتن میخواستم کتاب هایی که می توانند به من کمک کنند تا بتوانم روان تر بنویسم ، هم بخوانم و دوست داشتم نظر شما را در مورد کتاب های مناسب و همزمان جالب و ارزشمند را بدانم ممنون می شوم اگر در این زمینه به من کمک کنید
زنده باد موژان عزیز
خیلی خوبه که تو این سن داری نوشتن رو جدی دنبال میکنی.
با قدرت ادامه بده.
باز هم برای من بنویس.
کتاب هم بهت معرفی میکنم حتما.
[…] نوشتن دستورالعملهای لیستی دربارۀ بخشهای مختلف حوزۀ تخصصیمان. (+) […]
سلام.
من میخوام نویسندگیمو بصورت حرفه ای شروع کنم. خیلی وقته بصورت غیرحرفه ای می نویسم. داستان تخیلی مینویسم و داستان هام مخاطبانی رو هم شامل میشه.
سعی میکنم روون و در عین حال جذاب بنویسم. با اینکه توی توصیف کمی مشکل دارم اما سعی میکنم توصیف کردن رو تمرین کنم.
خیلی مطالعه دارم و گاه و بیگاه به نوشته های خیلی ضعیفی برمیخورم اما چیزی که بیشتر از همه ازش متنفرم این موضوع که نمی تونم نوشته های خودمو بخونم.
دوست دارم نوشته های خودم رو نقد کنم چون با اینکه به نظر مخاطبام احترام میزارم اما نمی تونم مهارتم رو بسنجم و این کلافه م میکنه.
گاهی اوقات دچار کمبود اعتماد به نفس میشم و برای مدت هر چند کوتاهی نمی تونم سر نوشتن تمرکز کنم…
واقعا نمیدونم چکار باید بکنم.
اینطور نیست که نتونم یه نوشته ی خوب رو تشخیص بدم اتفاقا خیلی در زمینه ی داستان های تخیلی مطالعه دارم…
اما خب این کمبود اعتماد به نفس داره عذابم میده.
سلام زهرا جان
چرا فکر میکنی این چیزی که خودت اسمش رو گذاشتی «کمبود اعتماد به نفس» چیز بدیه؟
این نارضایتی از کار میتونی باعث رشد تو بشه؛ البته اگر تو بخوای.
اگر کارت خوب نیست، خوب نیست دیگه. اگه حوصله خوندن و نقدش رو نداری، خب نداری دیگه. این یک واقعیته.
حالا تو اگر واقعاً نوشتن برات جدیه، با جدیت ادامه بده.
انقدر بنویس و بریز دور تا بالاخره یه روز یه چیز خوب بنویسی.
عرض سلام و درود خدمت شما
استاد،بنده به تازگی با شما و وبسایتهاتون آشنا شدم…
چندتا از مقاله هاتون رو مطالعه کردم…
در رابطه با شناسایی و دسته بندی استعداد:
استعداد و علاقه ی من به طور کلی تابه حال بیشتر در متون ادبی و یا نویسندگی غیر داستانی بوده؛
البته که ایده ها و داستان هام هم، مورد تحسین معلمان و اطرافیان بوده و هست ،و بیشتر به نویسندگی داستانی تمایل دارم…
متاسفانه تاکنون کلاس نویسندگی در رده ی حرفه ای و هماهنگ با منِ دوازده ساله ،و در کاشان،
نبوده…
با مطالعه ی مقاله های شما،انگیزه ام برای نوشتن تشدید شد…
و برای نوشتن مصمم تر شدم…
ایده های زیادی برای نوشتن دارم اما…سوالات و مسائلی هست که سد راهم میشه…
بزرگترین مشکلم، چگونگی برقراری ارتباط با شخص مقابل در تفسیر داستان،به شکل نوشتاریه…
یعنی نمیدونم چطور و با چه لحنی باید داستان رو روایت کنم…
آیا کتاب باید مثل«قهوه ی سرد آقای نویسنده»از ابتدا کاملا ساده و گفتاری باشه که به راحتی با شخص مقابل ارتباط برقرار کنه؟
یا شبیه کتب قدیمی تری مثل «باردیگر شهری که دوست میداشتم»از ابتدا تا انتها به شکل ادبی باشه؟
ویا چون کتاب«قاب خاطرات»،که ابتدا به شکل ادبی و کم کم از اواسط تا اواخرکتاب ساده تر،صمیمی تر و گفتاری تر شد،باشه؟
داستانی که قصد نوشتنش رو دارم، ماجرای زندگی شخصیتی جوان و بی تجربهست که در فراز و فرودهای زندگیش،سختی های زیادی رو متحمل میشه؛
احساسات مختلفی رو تجربه میکنه،
ودر نتیجه،رفتارهای عجیبی از خودش نشون میده…
از نظر من،بیان احساسات و عواطف کاراکتر،با متن و لحنی ادبی،میتونه بازخورد بهتری داشته باشه؛
اما بیان و توضیح اتفاقات و رخدادها،به شکل ادبی،کمی سخته و نمیتونه به راحتی با خواننده ارتباط برقرار کنه،درنتیجه خواننده رو خسته میکنه…
خواهشمندم من رو راهنمایی کنید…
با تشکر هلیاعادلیفر
سلام هلیا جان
بهت تبریک میگم به خاطر داشتن اینهمه دوق و دقت، اون هم در این سن و سال کم.
هرگز از نوشتن دست نکش. چون مشخصه که مایه این کار رو داری.
اما دربارۀ مثالهای تو. کتاب اولی که گفتی اصلاً ارزش ادبی نداره. بنابراین اصلاً ازش حرف نمیزنم.
اما در کل پیشنهادم اینه هرگز سراغ شکستهنویسی نری. جز در دیالوگنویسی که گاهی بهتره شکسته یا نیمهشکسته بنویسیم.
در این رابطه این مطلب رو هم میتونی بخونی:
ستون شکستهنویسی: قابلمۀ شفابخش!
یادمه رضا قاسمی چند سال پیش گفت یه جایی به این نتیجه میرسه که نویسنده خوب نباید شکسته بنویسه. چون شکستهنویسی دست و پای نویسنده رو میبنده. در ظاهر شاید حس کنیم جالب و خودمونی به نظر میرسه. ولی اتفاقا خوندنش برای خواننده سختتره.
و اما پیشنهاد من بهت اینه که تا میتونی کتاب بخون. الان طلاییترین فرصت رو داری تا ذهن خودت رو با مطالعه غنی کنی. این خوندنها تو رو برای آینده بیمه میکنه.
باز هم برای من بنویس.
موفق باشی.
[…] نوشتن دستورالعملهای لیستی دربارۀ بخشهای مختلف حوزۀ تخصصیمان (+) […]
سلام ممنون از شما
یک اشتباه بزرگ دیگر در نویسندگی این است که ابتدا با هدف خاصی شروع به نوشتن می کنیم و در ادامه آن قدر درگیر حواشی و موضوعات فرعی می شویم که یادمان می رود اصل مطلب چیست و قرار است به کجا برسیم. شاید این اشتباه محصول بی هدفی در نوشتن است
[…] فهرستی از عمیقترین و بدترین اشتباهات دنیای نویسندگی […]
«اشتباهات برای یک نوسنده تازه کار »
به تعویع انداختن نوشتن،و هر لحظه منتظر فرصت مناسب بودن
ساده و بی اهمیت پنداشتن برون ریزی و نوشتن از روزمرگی
کمال گرایی سم و سد دفاعی برای حرکت است.
نوشتن یک متن با کیفیت و بدونه اشتباه و اشکال در ابتدای مسیر نویسنده شدن،امکان پذیر نیست.
[…] فهرستی از عمیقترین و بدترین اشتباهات دنیای نویسندگی […]
[…] فهرستی از عمیقترین و بدترین اشتباهات دنیای نویسندگی […]
[…] فهرستی از عمیقترین و بدترین اشتباهات دنیای نویسندگی […]
نویسنده باید یک معنا اندیش، واقعی باشد و شخصیتی خود ساخته داشته باشد،تا نوشته هایش بوی اصالت و زندگی بدهد و برای شهرت و فخر فروشی قلم به دست نگیرد.
درود هما جان
درست گفتی.
چرا وبلاگ نویسی اعتیاد آور نیست ؟به نظرم اعتیاد تو وبلاگ برعکس همه چیز میتونست مفید و خوب باشه، کافیه یه روز بری اینستاگرام تو روز بعد اگه هم نخواهی بری نمیتونی چون نخواسته جذبش شدی. اما چرا وبلاگ اینطور نیست؟
درود آرزو جان
چه موضوع خوبی رو مظرح کردی.
راستش همینه که وبلاگنویسی رو با ارزش میکنه.
به خاطر همینه که تمایز ایجاد میکنه.
چون زحمت زیادی میطلبه.
اصولاً کارای با ارزش، چندان هم راحت نیستن.
چون سوالت خیلی خوب بود، من بزودی یک پست مستقل دربارۀ سوال تو مینویسم.
سلام
منتظر ایده ماندن برای شروع نوشتن.
خساست در نوشتن. ناقص نوشتن. توضیح / شرح ندادن درباره موضوع متن به میزان لازم …
مورد هشتمی مهم ترین اصل هست برای نوشتن که با رعایت نکردنش میشه یک اشتباه در نویسندگی
که خب این مورد شدید در من هست اونم خوب میدونم دلیلش از تنبلی که دارم نشات میگیره
توی دفترروزانه ام بارها نوشتن باید جدی هرروز بنویسم حتی کم اما بازم فاصله افتاده و حتی شده سه روز پشت سر هم هیچی ننوشته باشم 🙁
با سلام
و با تشکر از استاد شاهین عزیز
۱ – تکراری دیدن دنیای اطراف : مدتی قبل با واژه “دریچه” روی تلویزیون های تبلیغاتی مترو آشنا شدم . واژه دریچه توجه ام را جلب کرد . با خودم قرار گذاشتم هر روز از یک دریچه جدید به اطرافم نگاه کنم و بنویسم . گاهی از دریچه دید آدم های دیگر . این راهی است که دنیا را از تکراری بودن در می آورد .
۲ – ننوشتن در مورد کلمات . بعد از سالها استفاده از کلمات در مدرسه ، دانشگاه و محل کار ممکن است آنها به نظرمان کهنه و فرسوده بیایند . من با خودم قرار گذاشتم در باره هر کلمه هزار کلمه بنویسم تا با آنها آشناتر ، دوست تر و مانوس بشوم شوم . باید با کلمات رفیق شد . دوستشان داشت . حس شان کرد .
۳- دوری از کتاب های لغت . برای شناخت بیشتر خانواده محترم لغات بهتر است چند جلد واژه نامه جدید هم بخریم و از مدخل های جدید به جهان واژه ها وارد شویم . تماشای دنیای بزرگ واژه ها از دریچه های جدید می تواند لذت بخش تر باشد .
ترس از شروع و اینکه بترسیم که ناقص باشیم
این ها اشتباهاتی است که تصمیم دارم به خودم مدام گوشزدبکنم.مخصوصا اشتباهاتی که درمورد ذهنی نویسی ممکن است مرتکب شوم.البته فهرست اشتباهات نویسندگی حداقل برای من خیلی بیبش تر ازاین حرف هاست.
)توقف کردن نوشتن و ذهنی نویسی به دلیل حجم زیاد مضخرفات تولید شده
۲)دنباله افکار پریشان و مشوش را هنگام ذهنی نویسی ها نگرفتن
۳)دست کم گرفتن مسایل و دغدغه های پیش پا افتاده هنگام ذهنی نویسی
۴)تقلید کرد در نثر و ننوشتن به زبان خود(به همان زبانی که صحبت میکنیم)
۵)جدی نگرفتن و تحقیر کردن ذهنی نویسی به عنوان پایه ای ترین نوع نوشتن
۶)ایجاد نکردن بستری برای انتشار افکار ونوشته هایمان
۷)سخت گیری بیش از اندازه در پیروی از قوانین
۸)بازنویسی و سانسور خود درحین نوشتن
۹)نوشته های متوسط را بازنویسی نکردن تا به یک نوشته خوب یا حتی عالی تبدیل شود
۱۰)نوشتن را بیش از اندازه ساده یا سخت گرفتن
و…….
سلام جناب کلانتری
در مورد چهارم ذکر کرده اید «ترس از انتشار نوشتهها با هویت رسمی». لطفا درباره دلایل اینکه این مسئله می تواند یکی از اشتباهات نویسندگی باشد توضیح فرمایید.
سوال شفافم این است که اگر فردی بخواهد از ابتدا با نامی مستعار در فضای نوشتاری حضور یابد، چه مانع یا موانعی می تواند داشته باشد.
الیسا جان
موضوع خیلی روشنه.
تا وقتی با اسم اصلی خودتون ننویسید. چندان وسواس و جدیتی روی کار نخواهید داشت.
اما وقتی امضای خودتون رو پای کار میذارید، ماجرا عوض میشه و دقت شما رو کیفیت کار چند برابر میشه.
کلا مستعاربازی به نظر من روش خوبی نیست و خیلی کهنه و عقبافتادهست.
شما که قرار نیست متنهای ممنوعه و عجیب و غریب بنویسید. یا چهرۀ مشهوری هم که نیستید که بگید نمیخواید از شهرتتون برای نویسنده شدن سوء استفاده کنید. پس چرا اسم مستعار؟
سلام. من تازه شروع به نوشتن کردم و میتونم بگم که شیرینی نویسندگی رو از همین الان حس میکنم. فکر میکنم اشتباهی که همه اغلب تکرارش میکنند اینه که بار اول که مینویسند و متوجه میشن که کلی اشتباه دارن از نوشتن ناامید میشن و دیگه برای نوشتن مجدد تلاشی نمیکنند یا به قولی اعصابشون نمیکشه. اما من معتقدم هیچ موفقیتی بدون تلاش به دست نخواهد آمد. و اگر شمایی که این متن رو میخونی یکی از کسانی هستی که گفتم ازت میخوام که باز هم تلاش کنی. تلاش مجدد همیشه جایزه داره.
مریم اسلام مدد
زنده باد مریم عزیز
بله، نوشتن حوصله میخواد.
و به کسانی که این حوصله رو خودشون تقویت کنن پاداشهای خوبی میده.
بزرگ ترین اشتباه در نویسندگی
اول جاه طلبی
دوم انتقاد ناپذیری
سوم همون قدر که دست دست کردن و ترسیدن از نوشتن بده بی گدار به دریای نوشتن زدن هم بده…
چون وسط راه یهویی به خودت میایی و می بینی کلی اشتباه شنا کردی و بعد ممکنه خسته برای همیشه به نوشتن پشت کنی!
یادداشت نکردن ایده هایی که برای نوشتن به ذهنمون میرسه. و از این بدتر تاخیر انداختن در نوشتن درباره ایده ای که به ذهنمون می رسه. ایده مثل حباب می مونه اگر سریع یادداشت نشه میترکه و اثری ازش نمی بینی. و اگر زود در موردش ننویسی بیات میشه و دیگه طرفش نمی ری.
به به حضرت نوشین عزیز
چقدر خوب که اومدی و این فهرست و کامل کردی.
و چه خوب که از تشبیه عالی استفاده کردی برای بیان شفافتر حرفت.
زنده باد.
منتظر ماندن برای یک موضوع خیلی جدید و غیرتکراری
یکم دوریم …وگرنه مشتاقیم
دوست عزیز و خلاقم باران بهار گل …
عاشق بلند پروازیهات شدم.. درست عین مال خودمه … اما من این بلند پروازیهامو و ارزو هام برای ایندم رو با صدایی که ( بقیه میگن بلنده )و وراجی منحصر به فرد خودم بروز می دم
دوستدارم تا بیشتر باشما اشنا بشم میتونم ادرس سایت یا کانالتون رو داشته باشم ؟
اقای کلانتری لطفا اگه امکانش هست یه فضایی برامون ایجاد کنید تا بیشتر بتونیم با بچه ها ارتباط بگیریم …
واقعا ممنون
از طریق شرکت در جلسات باشگاه تولیدکنندگان محتوا میتوید با دوستان ارتباط نزدیک تری برقرار کنید.
سلام و روزگارتان مهنا
* عدم حضور و بهره مندی از سایت وزین استاد کلانتری
* عدم توجه به واژگان و عبارات غیرفعال، ناآشنا و تازه
سلام به دوست نازنینم
ممنونم از لطفت.
سلام . یه اشتباه اینه که فکر کنیم نویسندگی کار آسونیه. اونایی که فکر میکنن نویسندگی کار آسونی هست و نویسنده ها کار آنچنانی نمیکنن مطمئن باشین هیچوقت خودشون دست به قلم نمیشن.
ممنونم از دوراندیشی و مثبت نگریتون
بهترین استاد !
سلام. اساساً اشتباه مهلک در هر کسب و کاری، تولید محتوایی، ایده پردازی یا هر چیز دیگری ایدهآلگراییست. ایدهآلگرایی سمی مهلک بر پیکر روح و روان ماست و صد البته که همهی ما در دورانهایی دچار ایدهآلگرایی شدهایم.
حالا بیایید به یک مثالی که در پیش چشمان همهی ماست نگاهی بیاندازیم.
مثال بارز در این زمینه شرکت اپل و شخص استیو جابز است اگر استیو جابز دچار ایدهآل گرایی شده بود طبیعتا تا الان گوشی آیفونی وجود نداشت ولی چون ایدهآل برای او معنایی نداشت شروع به ساخت آیفون کرد و در طول زمان آن را تکامل بخشید.
پس شروع کنید و ذهنتان را بر چرندیاتی که من باید یک چیز باکلاس و خفن خلق کنم محدود نکنید.
سپاس و درود بر شاهین کلانتری
سلام سید مهدی عزیز
چقدر خوب نوشتید. کاملاً موافقم با شما.
درباره وبلاگ نویسی که نوعی از تولید محتواست به نظر من وقتی یک دیدگاه شخصی به ذهنمون میرسه و میخوایم به عنوان پست وبلاگ منتشرش کنیم خوبه قبلش یک بار اونو سرچ کنیم.تا الان بارها این روش به من کمک کرده و بعد از سرچ تغییرات مثبتی رو قبل از انتشار اعمال کردم.
باید به این توجه کرد که مخاطب ممکنه از گوگل به خونه ما اومده باشه. پس حتما سودمنده اگر قبلا همسایه هامون رو تو نتایج جستجو دیده باشیم.
درود بر اهالی این خانه
حتماً به فهرست اضافه مکنم پیمان جان.
عالی بود.
درود بر نویسنده ی واقعی قرن حاضر!
استاد کلانتری بی نظیر!
در اندیشه این بودم که صد سال دیگر همین موقع وقتی بچه ها در مدرسه شیوه های نگارش شما و شاید هم یک تک بیت یا شعری از من می خوانند ، اسممان کنار نویسندگان و شعرای معاصر دیگر که آن موقع دیگر معاصر و هم عصر آیندگان ما نیستند چگونه یاد می شود. مثلا معلم کلاس درس را اینگونه آغاز می کند که :
عزیزانم نوبتی هم باشه، امروز نوبت گفتن از یک نویسنده معاصر! یه نویسنده ی قوی، خستگی ناپذیر، متعهد و موفق ! کسی که در عصر ننویسنده ها و خوانندگان مجازیِ سردرگم یک مأمن دنجِ کوچکِ روزنوشت ترتیب داد تا با آن دنیایی نو دراندازد …
و به شعر من که رسید بگوید ! باران بهار که صدالبته شاگرد استاد کلانتری بزرگ است از شیوه و آموزش و سخاوت این استاد بی بدیل به عرصه ی نویسندگان پیوست اینگونه می سراید:
واژه واژه معجزه
روی دفترت بریز
شعر ، شعر زندگی
روی پیکرت بریز
با کلامِ آرزو
بر لب جهان بخند
با کتابِ حالِ خویش
دل به زندگی ببند
ناخدای خویش باش
در مسیرِ زندگی
تا خدا سفر کن از
واژه های بندگی
این کلام ساده را
با غزل ترانه کن
بندِ بندِ واژه را
متن عاشقانه کن
ما به عشق زنده ایم
عشقباز و پاکزاد
با پرنده ی خیال
تن سپر به دست باد
باران بهار
آخر شعر هم با نگاه شیطنت آمیز و لبخند مرموزی میگه این شعر رو اجباری نیست حفظ کنید چون شاعرش وصیت کرده ، هیچکس به هیچ دلیلی حق نداره دیگری رو مجبور به حفظ کردن شعرهای من کنه.
خب دیگه تا خیال پردازی ها و آینده سازی های بعد در پناه حق😊
بهار عزیز
مثل همیشه غافلگیرم کردی.
میدونم که یک روز یکی از بهترین و فعال ترین سایت های ایرانی از آن تو خواهد بود.
یازده : دوری از طبیعت و حیوانات و زمین گیر شدن بین آجر و سیمان.
دوازده : یکباره خوانی بجای دوباره خوانی و صدباره خوانی کتب فاخر.
سیزده : اتلاف وقت بیش از حد در مراسم و فامیل بازی و کافی شاپ گردی و تلویزیون کاوی !
چهارده : غفلت از پیاده روی.
پانزده : کنارگذاشتن کامل تخیل به نفع فکت و برعکس.
مصطفی عاشق بازی های تو با کلمات هستم.
تو بی نظیری.
اینها هم عالی بودن، اضافه میکنم.
من یکم درمورد نوشتن روزانه ضعیفم نمی دونم چرا هر بار به خودم قول می دم و نمیشه به یه دلیل مزخرفی که خیلی هم اعصاب خرد کنه !!! ما می نویسم حتی روزانه حتما ذهن نویسی دارم در مواقعی اما نه به طور متداوم اما می نویسم لطفا یه راهکار برای روزانه کردن بهم بدید
من از بازنویسی کردن متن هام در یک کاغذ دیگه بی زارم اما هی توی همون برگه خط میزنم و اصلاح میکنم چپ و راست میکنم عوض می کنم و… تا اون جوری بشه که دوستش دارم و بعد میزارمش کنار تا یه اخر هفته ای وقت کنم و اونا رو وارد یه دفترچه کنم اونجا دیگه تمریز و مرتبه اما حتی گاهی اونجا هم یه چیزای جدیدی به ذهنم می رسه مه بهش اضافه می کنم چیزایی که شاید در وقت نوشتنش توی چرک نویسم شاید به فکرمم نمی رسید و کلا مسیر نوشته و مفهوم اون رو تغیر میده و بهتر میشه
این به نظرتون خوبه یا ؟
صفحات صبحگاهی
وحشتناکه که من دو سه مورد از این اشتباهات رو مکررا انجام میدهم 🙁
چه خوب! :))
این مبحث برای رفع تدریجی همین مشکلات ارائه شده. نگران نباشید. با قدرت و حوصله ادامه بدید.
سلام. منتظر زمان مناسب شدن برای نوشتن/ نامنظم و گاه و بیگاه نوشتن/