روز پنجم:
«…ما همهمون به دوست نیاز داریم، همهمون یکی رو میخوایم که مشکلاتمون رو بِهِش بگیم… یه نفر که بیرونِ گود باشه.»
-آقای شادی، دیوید ممت، ترجمهی محمد منعم، نشر نیلا، ص. ۲۱
چند هزار گفتوگوی تلفنی طی نیمدهه. برای منی که تلفنگریز و خجالتیام تصورش هم ناممکن بود. ولی باید انجامش میدادم. باید میفهمیدم که مخاطبانم چه کسانیاند و چه میخواهند.
دربارهی مصاحبههای کلاس نویسندگی خلاق میگویم و برخی دیگر از دورههایم. چند سالی شرط حضور در دوره مصاحبهی تلفنی بود. همکارانم برای متقاضیان، وقت تنظیم میکردند. با هر فردی حدود ده دقیقه گپ میزدم. از انگیزهها و نیازها میپرسیدم. ‘چرا میخواهید بنویسید؟’ ‘برای بهتر نوشتن چه باید بیاموزید؟’ ‘سال بعد میخواهید در چه نقطهیی باشید؟’ از همهی گفتوگوها یادداشت برمیداشتم. هنوز همهی یادداشتها را دارم. گهگاه با مرور یادداشتها پیگیر کار شرکتکنندگان دورههای قبلی میشوم.
من در این مصاحبهها زبان مخاطب را آموختم. در خلال صحبتها بسیاری از سرفصلهای جدید کلاسها شکل گرفت. گفتوگوها سبب شد هنگام حضور در کلاس حس غریبگی نکنم. میدانستم برای چه کسانی سخن میگویم. شاید همین باعث شد مانند خیلی از مدرسها از برگزاری کلاس آنلاین سرخورده نشوم. و حتا به این نتیجه برسم که آموزش آنلاین از جنبههایی مؤثرتر از کلاس حضوری است. بساط کرونا که جمع شد نهتنها کلاسهای آنلاین ما کم نشد که بیشتر جان گرفت. حالا داریم به برگزاری شصتمین دورهی نویسندگی خلاق نزدیک میشوم.
باری. با مخاطب سخن بگوییم. حتا گاهی با او قدم بزنیم و زندگیاش را ببینیم. مارتین لیندستروم با طرح مفهوم «ریزدادهها» نگاه ما به آشنایی با زندگی مخاطب (یا مشتری بالقوه) را دگرگون میکند. لیندسترم معتقد است یک کسبوکار بیش از «کلاندادهها» باید از «ریزدادهها» بیاموزد و برای مثال به تجربهی خودش و شرکت نستله اشاره میکند. او از طرف شرکت مأمور میشود تا برای طراحی و عرضهی شیرخشک نستله اقدام کند. لیندستروم و همکارانش روانهی خانهی مشتریان بالقوهی محصول در چند کشور مختلف میشوند. در یکی از این دیدارها به خانهی زنی تازهفارغشده و شاغل میروند. در خلال صحبتهای زن متوجه میشوند که او به خاطر مشغلهی زیاد از کپسولهای اسپرسو استفاده میکند تا زمان کمتری از دست بدهد. همین سبب میشود تا به ایدهی شیرخشکهای کپسولی برسند. لیندستروم در نهایت میگوید از دیدن اتاق افراد چیزهای بیشتری میاموزید تا نظرسنجیها (نقل به مضمون).
حالا شناخت مخاطب را گره بزنیم به تخصص. در گامهای قبلی از اهمیت داشتن موضوع مشخص و کار تخصصی گفتیم. اما متخصص کیست؟ بهترین راهنما و مشوق من در این زمینه این حرف نیلز بور بوده است:
«وقتی میتوانی بگویی کارشناس هستی که در یک زمینهی بسیار محدود و مشخص، بتوانی فهرستی از عمیقترین و بدترین اشتباهاتی که ممکن است روی دهد را تنظیم و ارائه کنی.»
این حرف نهتنها باعث شد فوری مطلب «مشکلات نویسندگی» را هوا کنم، بلکه نوع یادگیری مرا تغییر داد. موجب شد هنگام نوشتن دقیقتر از قبل به موانعم در نوشتن بنگرم و برای توصیف آن بکوشم.
بنابرین کوشش برای شنیدن و شناخت دغدغهها و مشکلات مخاطب گامی حیاتی در جهت متخصص شدن است.
حالا شاید بهتر متوجه شویم که چرا برخی افراد و رسانهها مخاطب چندانی ندارند. یک دلیلش آن است که با مخاطبشان همکلام نیستند.
ما با دیگران صحبت میکنیم تا زندانی ذهن و زبان خودمان نباشیم.
چند ایده و پیشنهاد:
در سایتتان بخشی را به «پرسش و پاسخ» اختصاص بدهید
البته پرسشوپاسخ در بخش نظرات هر مطلبی هم جاریست؛ اما ساختن بخشی اختصاصی برای این کار و آوردن آن در منوی سایت، کار مخاطب را راحتتر میکند. با چنین صفحهی به مخاطب سیگنال میدهید که برای کمک به او آمادهاید.
نمونه: صفحهی پرسش و پاسخ همین سایت با حدود ۴۰۰۰ کامنت.
اگر بهدرستی از پس این کار بربیایید گزیدهای از پرسشها و پاسخها میتواند بعدها در قالب کتابی منتشر شود. یک نمونهی خوب این کار کتاب «با آلبرت الیس مشاوره کنید» است.
نکته: یک مزیت داشتن صفحهیی عمومی برای پرسشوپاسخ آن است که سایر مخاطبان شما نیز میتوانند مشکلات خودشان را بهتر شناسایی و بیان کنند.
شما وقتی وارد صفحهیی میشوید و میبینید دیگری عین مشکل شما را -مشکلی که شاید بهطور خودآگاه از آن مطلع نبودهاید- بیان کرده، به وضوح و آرامش ذهنی میرسید. بهعبارتی میفهمید تنها نیستید.
گروه بسازید
در زمینهی تخصص خودتان گروه بسازید. تلگرام برای انجام این کار فضای مناسبیست.
در عنوان گروه از کلمهی کلیدی موضوعتان استفاده کنید. برای مثال اگر مخاطبان رسانهی شما استراتژیستهای محتوا هستند میتوانید اسم گروه را بگذارید «گروه استراتژیستهای محتوا». چنین عنوان ساده و سرراستی افراد بیشتری را جذب میکند.
لینک مرتبط: یک گروه بسازید
الهام بگیرید
این مقالهی محمد قائد دقیقن در رابطه با موضوع ما نیست اما نکاتی دارد که به کارمان میآید (نثر روان مقاله هم آموزنده است):
لینکهای پیشنهادی برای مطالعهی بیشتر:
چرا باید رسانه خودمان را راهاندازی کنیم؟
نکتهای ضروری برای غیرداستانینویسها: اهمیت تمرکز روی یک موضوع مشخص
اگر پرسشی دارید زیر همین مطلب طرح کنید.
در همین صحنه میتوانید گزارشی از انجام اقدامات هر گام بنویسید.
اگر گام پنجم را با موفقیت برداشتید، مطلب زیر را بخوانید:
5 پاسخ
باز مختصر و مفید به یک نکته مهم برای ارتقای سایت اشاره کردین. کنار حظ وافر برداشت خودم از مزایای صفحهی پرسش و پاسخ میگم.
صفحهی پرسش و پاسخ یه جورایی میتونه گنجینهی معتبری از پرسشهای کاربران هدف ما باشه. پرسشهایی که حتی کارشناسان سئو در گامهای اول تحقیقات کلمات کلیدی نمیتونن به بعضیهاش دسترسی داشته باشند. مگر اینکه دانش و تخصصی در حوزه مورد نظر داشته باشند. حتی در این شرایط هم بخشی از پرسشها به مرور و از طریق نتایج جستجوی کاربران هدف در ابزارهایی مانند سرچ کنسول قابل دستیابیه.
داستان سایت در یک خط: کاربر دغدغهای داره، برای پیدا کردن راهکار جستجو میکنه، به اشکال مختلف سوالشو میپرسه و توی سایتها و صفحات مختلف سردرگم میچرخه. نقطه عطف داستان همون سایتیه که بتونه جواب سوالشو کامل و درست بده.
استاد به نظرتون منی که الان سایتم رنگ به رنگ از همه رنگه هم همچین صفحه ای رو بسازم، یا بذارمش واسه وقتی که صفحم روی یه موضوع متمرکز شد؟
از همین حالا بسازش.
واقعا باید همین کار را انجام بدم
زنده باد.