برای نقل در آینده

گاهی گمان می‌کنم هیچ چیز به‌اندازه‌ی اتفاقی بد حالم را خوب نمی‌کند. نه، این گرایشی خودآزارانه نیست. اتفاقات ناخوشایند محرک‌اند، هُلم می‌دهند. وادارم می‌کنند سریع‌تر دست بجنبانم. شاید چون خودم را عادت داده‌ام تا اتفاق بدی می‌‌افتد ضرر را به سرعت بپذیرم و در پی یافتن منفعتی در دل آن باشم. مثلن سال‌ها در اتوبوسِ بین‌شهری از موضوع کوچکی آزرده‌خاطر شدم، همان سبب شد به‌محض پیاده‌شدن برای خرید خودروی شخصی بکوشم. دو ماه بعدش موفق شدم. شاید اگر آن اتفاق نمی‌افتاد به آن زودی به صرافت رانندگی با ماشین شخصی نمی‌افتادم. نمونه‌ها بی‌‌شمارند. رنجش و خشم سبب شده بارها دست از روال معمول زندگی‌ام بکشم. جا عوض کنم، سراغ آدم‌های تازه بروم، شغل دیگری برگزینم و… . پس حرف ما درباره‌ی یک عادت است:

وقتی اتفاقی بدی می‌افتد. اول از همه آن را بپذیریم. خودمان را سرزنش نکنیم. زور نزنیم قوی جلوه کنیم. بپذیریم که خشمگین یا ترس‌خورده یا مستأصل هستیم. و در همان هنگام ایده‌پردازی کنیم:

این اتفاق بد الهام‌بخش انجام چه کارهایی‌ست؟

باید چه چیزهایی را در زندگی‌ام از همین امروز متوقف کنم تا چنین اتفاقاتی نیفتد؟

آیا می‌توانم از این اتفاق انگیزه‌ی محکمی بسازم برای تغییر زندگی‌ام؟‌

با چنین نگرشی بعدها قصه‌های بیشماری برای نقل کردن خواهیم داشت.

نوشتن جلوی جمع

درنهایت چیزهای ارزشمند را فقط با نوشتن جلوی جمع یاد می‌گیری. نوشتن جلوی جمع یعنی همین سطرها که الان داری می‌خوانی. اگر می‌خواستم در دفتریادداشت شخصی‌ام بنویسم شاید درنگ نمی‌کردم، شاید برای انتخاب کلمه و ساختار جمله چندان وسواس به خرج نمی‌دادم. ولی نوشتن در اینجا مجبورم می‌کند دقیق‌تر باشم. این جبری خودخواسته است برای ساختن ذهن و قلمی منضبط. باید بنویسی و منتشر کنی تا به‌تدریج خوانندگانی دقیق بیابی. باید با نام خودت بنویسی و منتشر کنی. باید آمادگی دریافت هر بازخوردی را داشته باشی. باید مسئولیت نوشته‌هایت را بپذیری. تا رشد کنی، سریع‌تر رشد کنی، واقعن رشد کنی. این بهترین راهی‌ست که برای پیشرفت در نویسندگی می‌شناسم.

معطل‌ماندن بد است،‌ عادت به معطل‌ماندن از آن هم بدتر. دیده‌یی آدم‌هایی را که در احوالپرسی‌ فقط از فهرست معطلی‌هایشان می‌گویند:

-منتظرم ویزام بیاد.

-دو سه جا درخواست دادم منتظر وقت مصاحبه‌ام.

-موندم ببینم این ماه نوبتم می‌شه.

-صبر می‌کنم ببینم جا خالی می‌شه برام.

-اگه این مدرک لعنتی رو بگیرم سریع دست به کار می‌شم.

نکبت‌بار است. موکول کردن همه چیز به آینده. تبدیل آینده به سطل آشغالی پر از ایده‌ها و آرزوها.

معطلی برای بسیاری چیزها ناگزیر است، قبول. اما دلت ریش نمی‌شود از انفعال؟

امروز چه می‌توان کرد؟ الان چه می‌توان کرد؟ بی‌معطلی.

شاید بد نباشد هرازگاهی خودمان را به نوشتن در قالبی خاص محدود کنیم. (البته حساب نوشتاردرمانی را باید جدا کرد. یعنی هر لحظه از روز که نیاز به تخلیه‌ی هیجانی داشتیم باید دست به قلم شویم، تند و تند بنویسیم و بریزیم دور. پس بهتر این یک مورد را هیچوقت ممنوع و محدود نکنیم برای خودمان.)

برای مثال می‌توانیم مدتی فقط طرح (Plot) بنویسیم. طرح‌های نیم تا یک صفحه‌یی با شروع و میانه و پایان.

اهمیت چنین محدودیتی در ایجاد تمرکز برای درک بهتر یک گوشه از نویسندگی است.

پوشه

چیز خاصی برای گفتن درباره‌ی پوشه ندارم،‌ جز اینکه اگر آدم نبودم دوست داشتم پوشه باشم. پوشه‌یی کاغذی، با جلدی از مقوای فابریانوی ضخیم. پوشه‌یی پر از برگه‌های نازک کاهی، برگه‌‌های زرد و قهوه‌یی. با نوشته‌هایی که خوانا نیستند اما خطی ویژه دارند. خطی که هر حرفی در آن شکل نو یافته است. شکلی کم‌تر دیده‌شده. حرف‌هایی با لبه‌های نرم. ولی راستش نه، من دوست ندارم پوشه باشم. من فقط از شکل این کلمه خوشم میاد. پوشه‌.

گزارش شبانه | فعالیت‌های امروزم در مدرسه نویسندگی:

  • برگزاری جلسه‌ی بازخورد دوره‌ی منداستان
  • مصاحبه‌های تلفنی انتخاب اعضای جدید کلاس حضوری نویسندگی
  • برگزاری جلسه‌ی بازخورد دوره‌ی سایت نویسنده
  • برگزاری جلسه‌ی سوم دوره‌ی سایت نویسنده
  • ارائه مطالب تازه در حرکت قطعه‌نویسی
  • برگزاری جلسه‌ی بازخورد دوره‌ی ۵۷ کلاس نویسندگی خلاق
  • طراحی محتوای دوره‌ی جدید/یک ساعت

4 پاسخ

  1. سلام آقای کلانتری عزیز
    واقعن لذت بردم از این محتوای غنی و انگیزشی شما امیدوارم هر روز بهتر و توانمندتر باشید.
    ویدا فلاح هستم.

  2. واقعا این عادت به آینده موکول کردن خطرناک است . یهو چشم باز میکنی و میبینی سالها گذشته و هیچ کاری نکردی . اکثر نوشته های من این روزا همین تخلیه ی روانیه ، نمیدونم این کمکی به پیشرفت نوشتن میکنه یا فقط آرومم میکنه ؟!؟

    1. درود هانا جان
      جواب رو توی همین مطلب نوشتم:
      شاید بد نباشد هرازگاهی خودمان را به نوشتن در قالبی خاص محدود کنیم. (البته حساب نوشتاردرمانی را باید جدا کرد. یعنی هر لحظه از روز که نیاز به تخلیه‌ی هیجانی داشتیم باید دست به قلم شویم، تند و تند بنویسیم و بریزیم دور. پس بهتر این یک مورد را هیچوقت ممنوع و محدود نکنیم برای خودمان.)
      برای مثال می‌توانیم مدتی فقط طرح (Plot) بنویسیم. طرح‌های نیم تا یک صفحه‌یی با شروع و میانه و پایان.
      اهمیت چنین محدودیتی در ایجاد تمرکز برای درک بهتر یک گوشه از نویسندگی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *