یادگاری دوستان من در دورۀ نویسندگی خلاق

یادگاری دوستان من در کلاس نویسندگی خلاق

این صفحه را ساخته‌ام تا دوستانم در کلاس نویسندگی خلاق دربار‌ه‌ی حس و حالشان از حضور در این دوره برایم بنویسند و بگویند پیش از این دوره به نوشتن چگونه نگاه می‌کردند و با ورود به این دوره به چه دیدگاهی رسیدند.

در ۵۹ دوره‌ی گذشته با دوستان نازنین و خوش‌ذوق بسیاری آشنا شدم که این جمله‌ی زیبایی هنری دیوید تورو را برایم تداعی می‌کنند:

«دوستان امیدهای یکدیگر را عزیز می‌دارند و با رؤیاهای یکدیگر مهربان‌اند.»

448 پاسخ

  1. استاد شاهین عزیز و یگانه
    سلام

    من همیشه حساسم به رعایت حق‌الناس، برای همین نمی‌دانم اگر آشنایی با شما و مدرسه‌ی نویسندگی را تولد دوباره‌ام بنامم، حق مطلب ادا شده یا نه؟ نکند «تولد دوباره»، اصطلاح دستمالی شده و کم‌مایه‌ای برای این اتفاق مبارک در زندگی‌ام باشد؟

    اما نه، به جرأت می‌گویم اگر پس از ۳۷ سال از ورودم به جهان خاکی، دوباره طعم تولد را چشیده باشم، آن هم تولدی که نه با گریه و آزار، که با شوقی ژرف، وصف‌ناپذیر و پایدار توأم بوده، همانا ورودم به مدرسه‌ی نویسندگی و شاگردی در محضر شما در دوره‌ی «نویسندگی خلاق» است. من در این دوره فقط نوشتن نیاموختم، زندگی کردن را فراگرفتم، خود گم‌شده‌ام را یافتم.

    لذت حقیقی از خاندن، نوشتن، دیدن، لمس کردن، بوییدن و چشیدن، کمترین پاداشم از حضور در این مسیر با آموزه‌های شما است. من، یک بیگانه‌ی مطلق با دنیای داستان، ادبیات و نوشتن و حتا کمی دل‌زده از چنین جهانی، اکنون شیفته و غرق در آنم. چقدر خوش‌شانس بودم که مسیر حرکتم به این دنیا از مدرسه‌ی نویسندگی آغازید.

    همیشه دل و چشمتان پرنور باشه🤩

    مریم

  2. اما دوره‌ی نویسندگی خلاق
    ماجرا از پانزدهم شهریورماه راس ساعت ۸:۳۴ دقیقه‌ی شب شروع شد.
    از تعیین وقت مصاحبه‌ی تلفنی متوجه شدم. دوره‌ای را می‌آغازم که متفاوت از دیگر دوره‌هاست‌.
    چند دوره‌ی یک روزه با استاد کلانتری گذرانده بودم ولی این دوره بسیار متفاوت بود. شروعی شیرین با نوشتن خاطره‌ای به زبان شکسته که باعث شد احساس راحتی کنم. همانطور که حرف می‌زنم نوشتم، ساده و دوستانه.
    آموزش‌های خاص مدرسه‌ی نویسندگی خلاق دنیایی نو همراه با آموزشی نو برایم داشت.

    استاد هر جلسه نوشته‌هامان را میخانند بازخورد می‌دادند. نکات کلیدی را به ما گوشزد می‌کردند تا نثری الماس‌گونه داشته باشیم‌. کتاب‌هایی معرفی کردند که برایم غریب بودند. نویسندگانی که کمتر نامی ازشان شنیده بودم. همه چیز خاص پیش رفت.
    حتا فیلم‌های ارزشمندی را در کنار نوشتن و خاندن توصیه کردند.
    توجه‌شان به هنر برام جالب بود. دیدن نقاشی‌های کلاسیک و شنیدن موسیقی کلاسیک را بارها گوشزد کردند.

    دوره بعد از هشت جلسه پایان یافت ولی همانچنان هر روز راس ساعتی با استاد جلسه‌ی بازخورد داریم.
    حتا اگر نوشته‌ای ارسال نکنیم حضورمان در آن جلسات آموزنده و پربار است.
    از ایشان بسیار آموختم، بسیار می‌آموزم و بسیار خاهم آموخت. این ماجرا ادامه دارد.

    سپاسگزار استاد شاهین کلانتری هستم. بابت صبوری، دلسوزی‌شان و از همه مهم‌تر آموزش خلاقانه‌شان. پاینده باشید.

    سانیا بخشی
    شصت‌وچهارمین دوره‌ی نویسندگی خلاق

  3. سلام آقای کلانتری عزیز ، از اینکه دوره شما رو شرکت کردم خیلی خوشحال و راضیم. ملی چیز یاد گرفتم می دونین بیشتر از هزینه ای که کردم از کلاس استفاده کردم . از محبتتون هر چی بگم کم گفتم ، براتون آرزوی بهترین ها رو دارم و دلم می خواد این رابطه حفظ بشه تا هر روز کارم رو ارتقا بدم .

  4. سلام. من بعد از چند ماه از تموم شدن کلاس نویسندگی، اومدم و میخوام تو ابن صفحه یادگاریم رو بنویسم.

    نمیدونم چجوری از آقای کلانتری تشکر کنم.
    میدونید. انگار همه ی مسئله ی من این بود که بیام و از نداشته ها و داشته هام بگم. وقتی اونها رو مینویسی، میبینی کفه ی داشته هات سنگین تره… اونجاست که به معجزه ی نوشتن ایمان میاری.

    یادمه موقع کلاس نویسندگیمون، فکر میکنم دوزه ی شصتم بود. موقع بهار ۱۴۰۳ برگزار می‌شد و بیشتر موقع ها هوا بارونی بود.

    یادمه روزهای دوشنبه، تمام روز کلاس دانشگاه داشتم؛ از ساعت ۹ تا ۷ غروب…

    با کلی ذوق خودم رو به کتابخانه می‌رساندم تا آنتن دهی نسبتا خوبش استفاده کنم و تو کلاستون باشم؛ موقع پرسش و پاسخ که میشد، من تو اتوبوس هندزفری به گوش بودم و همزمان حواسم به راننده بود که از ایستگاه مقصدم رد نشه.

    یادمه حتی یه قسمتی از راه خونه رو هم پیاده میرفتم و تو اون دقایق هم داشتم برنامه میریختم که کی اون تکلیف های خفن نوشتن رو انجام بدم… هنور هم کلمه بازی رو انجام می‌دادم. یه لذتی به آدم میده که انگار بعدش مغزت حس بی حسی و اسفنجی به خودش میگیره و انگار تو خلأ به سر میبره و هیچ فکری از درونش نمیگذره.

    میخواستم بگم مممنوم ازتون. بهترین کسی که میتونست بهم بگه چجوری بنویس خودتون هستید. استاد کلانتری عزیز و دوست داشتنی و مهربون🙏🙏🙏🌻

    ازتون ممنونم.🪻
    راستی مامانم خیلی ازتون تشکر میکنه..
    یادمه اون اوایل، برای شرکت شک داشتم . فکر میکردم نتونم همزمان به دانشگاه و تکالیف کلاس نویسندگی برسم. وای مامان میگفت نویسندگی بهترین کاره. مثل خودتون میگفت نوشتن باعث میشه آدم خودش رو بشناسه.

    ممنونم ازتون
    براتون بهترین ها رو آرزو میکنم🙏
    شبتون زیبا🌌

  5. سلام و درود خدمت استاد گرامی
    روزی که کلاس نویسندگی خلاق رو ثبت نام کردم بی شک بهترین روز زندگی من بود هزاران بار سایت تون رو بالا پایین می کردم. چشمم به کانال تلگرام دوره خشک می شد تا شاید خبری از شروع کلاس ها بشه. یادمه وقتی قرار بود با من مصاحبه تلفنی داشته باشید قلبم تو حلقم بود از هیجان نمی دونستم چیکار کنم. اما کلاس نویسندگی ورای تصور من بود شما فقط به من نوشتن را نیاموختید من را به نوشتن و مطالعه کردن دچار کردید از شما که با عشق و بی منت به من آموختید و از من آدمی ساختید متفاوت از آنچه که بودم قدر دانم گر چه هیچ کلمه ای نمی تونه سپاس و قدردانی من رو نشون بده.
    از طرف شاگردی که عاشقی کردن با کلمات رو از شما آموخت.

  6. استاد گرامی، جناب آقای دکتر شاهین کلانتری،

    از زمانی که به کلاس‌های شما پیوستم، به‌طور کامل معنای یادگیری را درک کردم. شما نه تنها به ما مهارت‌های نوشتن آموختید، بلکه با شیوه‌ای خاص و جذاب، دنیای نویسندگی را به جایی تبدیل کردید که شوق کشف و خلق در دل هر یک از ما زنده شود.

    در کلاس‌های شما، همیشه چیزی بیشتر از یک معلم و شاگرد بودن حس می‌شد. با مثال‌های جالب و گاهی خنده‌دار، فضای کلاس را از هر نوع خستگی و کسل‌کننده بودن دور می‌کردید و در عین حال، هر کلمه‌ای که می‌گفتید، درسی برای زندگی بود. نمایش‌های شما، نه تنها یادگیری را آسان‌تر می‌کرد، بلکه یادمان می‌داد که یادگیری باید لذت‌بخش باشد، نه فقط تکلیفی سنگین.

    سپاسگزارم که با صبر و دلسوزی، در کنار تک‌تک ما بودید، بی‌آنکه چیزی را کم بگذارید. راهنمایی‌های شما به ما نشان داد که نوشتن تنها یک مهارت نیست، بلکه یک سفر است، سفری که با شور و اشتیاق می‌توانیم در آن پیش برویم.

    از شما که همیشه با انرژی و انگیزه، چراغ راه ما بودید، بی‌نهایت سپاسگزارم.

    با احترام و ارادت،

  7. با اینکه تولید محتوا میکردم اما اصل قضیه محتوا که فکر کردن خلاقانه بود رو جدی نمیگرفتم. حضور در این دوره من رو با کتاب‌های خوب واینکه واقعن نویسندگی یعنی چی آشنا کرد. حالا میدونم تو حوزه تولید محتوا و کپی رایتینگ چطور باید داستان گفت وحتا یک جمله نوشت. خلاصه اینکه دونستم با نوشتن جمله‌های خوب و داستان‌های خوب به زندگی نگاه بهتری پیدا میکنم ومیتونم بیان بهتری توی کارم و حتا ارتباط‌های خصوصیم داشته باشم. شاید میشه گفت: با اینکه می‌نوشتم اما نمیدونستم نوشتن یعنی چی. احتمالن از این به بعد احساس نیاز بیشتری برای حضور در دوره‌های شما میکنم.

  8. استادِ مهربونم، نمی‌دونم چه جوری باید از شما تشکر کنم. هر جلسه با شما یک دنیا درس و ایده بود. هیچ وقت، هیچ معلمی مثل شما نداشتم. جلساتی پر از حرف‌های قشنگ که نه فقط درس، بلکه زندگی رو هم یاد دادید. امیدوارم همیشه سلامت باشید. دلم همیشه برای این جلسات تنگ میشه.

  9. سلام استادِ گرامی
    من کلاس‌ها رو آنلاین بودم اما کتاب‌ها و فیلم‌ها رو همه ندیده بودم.
    حالا که مقداری از آن‌ها را خوانده‌ام. حس می‌کنم پا به اقیانوسی گذاشته‌ام که شما استادِ گذر کردن در آن هستید. و بی‌دریغ هدایتِ چنین مسیرِ روشن و درستی را عهده‌دارید.
    از لطفتان نهایت تشکر را دارم.
    به امید آن‌که بتوانم با قدردانی از آن‌ها در این مسیر جبران کنم.🙏🏻🌸

  10. تجربه هیجان انگیزی بود برای من . فکر نمی کردم کاری که هیچ تحرکی در خودش نداشته باشه بتونه اینقدر آدم رو سر وجد بیاره . مخصوصا کتاب هایی که خوانده میشه و یا معرفی میشه.
    البته با قسمت کانال ها مشکل داشتم کمی زیاد بود و برای آدم قدیمی مثل من سخت.
    بیشتر شبیه این کلیپ های بود که می گفت این و دادم به اون، اونو دادم به این ، اوونم ازونور کردم این تو.
    خلاصه شاهین جان با قدرت ادامه بده

  11. استاد کلانتری عزیز
    هرچقدر از محبت شما تشکر کنم ناچیز است، ارزش کلاس‌ها بسیار بسیار بیشتر از هزینه‌ای که پرداختیم بود.حضور در کلاس نویسندگی خلاق برای من مزایایی از جمله:نوشتن به صورت مستمر،کوتاه کردن جملات،عادت به مطالعه،آشنا شدن با مشاهیر جهان و انواع نوشته،رعایت نشانه‌گذاری در جملات،پیدا کردن دوستان خوب در دوره ،افزایش دقت به محیط اطراف و بسیاری مطالب دیگر داشته است . با کانالی که در تلگرام ایجاد کردم و مطالبی که منتشر می‌کنم اطرافیان نیز با بازخوردهایشان از پیشرفتم در این مدت می‌گویند.البته میدانم راه بسیاری در پیش دارم اما نسبت به گذشته‌ی خود پیشرفت چشمگیری داشتم و این را مدیون شما هستم. و اینکه این کلاس پایان ارتباط من با شما نبوده و تا جایی که اینجانب را به عنوان شاگرد بپذیرید از شما خواهم آموخت.

  12. قبل از کلاس، نوشتن برای من زنجیری سنگین بود که مرا به اعماق تاریکی می‌کشاند. حروف، اسیر قفس کاغذ بودند و جان کندن می‌کردند. ایده اما کلاس نویسندگی، دریچه‌ای به دنیایی تازه گشود. کنار نویسنده‌های دیگر، هرکدام با دنیایی از رویا و تخیل، احساس کردم به خانه رسیده‌ام. وقتی نوشته‌هایمان را می‌ خواندید و بازخورد می‌دادید، انگار که به عمق روحم نفوذ می‌کردند. تمرین‌های خلاقانه، مانند جرقه‌ای، آتش تخیلم را شعله‌ور کرد و به من آموخت که چگونه با کلمات بازی کنم. مهم‌ترین درس این بود: نوشتن یک سفر است، نه مقصد. دیگر از ترس قضاوت شدن، قلمم را زمین نمی‌گذارم. هر کلمه، آجری است در بنای دنیای من، و هر جمله، گامی به سوی کشف خودم. این کلاس، به من بال داد. حالا با اعتماد به نفس، نوشته‌هایم را به دنیا نشان می‌دهم. دیگر نه فقط یک نویسنده، بلکه انسانی کامل‌ترم.

  13. استاد کلانتری عزیز
    شرکت در دوره‌ی نویسندگی خلاق مرا به خواندن و نوشتن مشتاق‌تر کرد. درباره انتخاب واژه‌ها حساس‌تر شدم. تشویق‌های شما کمکم کرد خودباوری و جرات بیشتری برای نوشتن پیدا کنم و رها از بند خوب و بد شروع کنم. نگاه شما به نوشتن برایم بسیار الهام‌بخش و زیباست.
    و
    شما کمکم کردید تکه‌ای از وجودمو که قایم کرده بودم پیدا کنم.
    از شما ممنونم.

    1. من تمام مدت پس از آشنايی با شما مترصد فرصتی بودم، تا حضوری در کلاستون شرکت کنم ولی بخت یار نبود. و من فرصت ۶۴ از دست ندادم و با شما همداستان شدم. تمام این مدت دغدغه حضور در کلاس و بهره بردن هر چه بیشتر از آموزه های ناب و بکر شما خوشی لحظه های من بوده. و خدا را شاکرم به خاطر وجود نازنینتان که درسهای نویسندگی خلاق،گوشواره ای باارزش برای گوش نوشتن من بوده. مفتخرم به آشنايی و شاگردی شما استاد عزیز.
      وجودتان مانا و برقرار باشد. ارادتمند فهیمه گودرزی

  14. سلام استاد عزیزم.
    با اینکه سعادت این رو نداشتم به‌صورت آنلاین در کلاستون حضور پیدا کنم، اما ضبط شده‌ها رو گوش می‌دادم و چقدررررر به اطلاعاتم افزوده شد.
    من در زمان مصاحبه‌ام خدمتتون گفتم یکی از اهداف من برای شرکت در این دوره‌ی ارزشمند، آشنایی با کتاب‌ها و فیلم‌هاست، که در این دوره این نیازم کاملن برآورده شد.
    باز هم ممنونم بابت صبوری و بازخوردهای سازنده‌تون. ❤

  15. سلام استاد گرامی
    تابستان بود که راه و جای من توی کلاس شما پیدا شد. انقدر ذوق و شوق داشتم که انگار همان لحظه قله هیمالیا را فتح کردم. فکر می‌کردم که اگر کمی بگذرد عادت میکنم و مثل باقی کارها ادامه‌اش می‌دهم. اما امان از این دل که توی همان جلسه اول بند آب داد و عاشق شد. هر روزی که می‌گذشت با ذوق دیدار او به جلسات می‌امدم. هر جلسه هم حرف او بود. رفتارهایش و کارهایش. آدم سالم هم که باشی با آن چشمان مست مجنون میشوی. با هر کلماتی که بر لب می‌آورد، مهر تازه‌ای بر قلبم میفشرد و زخمش را کاری‌تر می‌کرد. جالب اینجاست که خودش هر زخمی را درمان است. اوایل اصلا پا نمی‌داد. هر چقدر از من اصرار بود از او انکار. باید با زور و ناز به حرف وادارش میکردم. اما کمی که گذشت نرم‌تر شد. هنوز هم آن ناز و کرشمه دارد ولی خب مثل روزای اول نیست. تصمیم گرفتم به زودی از او خواستگاری کنم. برایم دعا کنید تا پدر و مادرش مثل خودش آنقدر سختگیر نباشند. وگرنه من کارم زار است. شما که از اقوامشان هستید به او بگویید انقدر دلبری نکند. والا به آن که میپرستید شب و روز را از من گرفته است. به امید خدا به زودی کارت عروسی‌ام را برایتان میفرستم.
    راستی یادم رفت بگویم اسم دلبرک ما نوشتن است.
    خواستم همین جا ازتون تشکر کنم که ما را باهم آشنا کردین.
    دوست دار شما فاطمه

  16. قبل از شما، نوشتن برایم یک زندان تاریک بود. حروف روی کاغذ می‌خزیدند، بی‌جان و بی‌روح. ایده‌ها از دستم می‌گریختند و کلمات، ناتوان از بیان عمق احساساتم.
    اما شما، دریچه‌ای به دنیایی تازه گشوديد.کنار نویسنده‌های دیگر، هرکدام با دنیایی از رویا و تخیل، احساس کردم به خانه رسیده‌ام. وقتی نوشته‌هایم را می‌خوانديد و بازخورد می‌داديد، انگار که روحم را می‌ديديد.
    مهم‌ترین درس این بود: نوشتن یک سفر است، نه مقصد. دیگر از ترس قضاوت شدن، قلمم را زمین نمی‌گذارم. هر کلمه، یک آجر است که دنیای من را می‌سازد. هر جمله، یک قدم به سوی کشف خودم.
    این کلاس، به من بال داد. حالا با اعتماد به نفس، نوشته‌هایم را به دنیا نشان می‌دهم. دیگر نه فقط یک نویسنده، بلکه یک انسان کامل‌ترم.

  17. شاهین عزیز
    از تو ممنونم.
    اولین بار که دچار ادبیات شدم را بخاطر دارم. هر جمعه‌ از شیراز به اهواز می‌رفتم. برای فراگیری بازیگری. بخشی از کلاس آن دوره‌ی بازیگری «نگارش خلاق» بود. آنجا بود که با اولین مجنون ادبیات آشنا شدم. مهدی شفیعی زرگر (اگر مشتاق خواندش هستی کتاب وازمارمر را جستجو کن). موهایش روشن بود.چشم‌هایش قهوه‌ای روشن. وقتی از ادبیات حرف می‌زد چشمانش بدجور می‌رخشید. اولین باری که درگیر ادبیات شدم در کلاس او بود. جنون مهدی سرایت‌آمیز بود.
    و حالا در کلاس درس تو نشسته‌ام. تو دومین مجنونی هستی که دیدم.

    با مهر
    ری‌را

  18. من سال‌های زیادی درس خونده‌م و دوره‌‌های آموزشی مختلفی رو شرکت کرده‌م، استاد و آموزش خوب هم کم ندیده‌م، ولی به جرأت می‌تونم بگم کلاسای شما از جنبه‌های زیادی منحصربه‌فردن. اولیش و به نظر خودم مهمترینش ارتباط مستمریه که شما با شاگرداتون دارید. انجام کار جدی پیچیدگی‌ها و دشواری‌های خاص خودش رو داره، ولی تا می‌یام دلسرد و ناامید بشم و جاده‌خاکی برم، یه وبینار روزانه کافیه تا مثل یه طناب من رو بکشه تو مسیر و بگه هی، کجا داری می‌ری؟ از این‌ور بیا.
    جدای از این وبینارا اهمیت و ارزشی که شما برای کارتون و بچه‌ها قائلید می‌تونم بگم تابه‌حال نظیرش رو ندیدم، اینکه باوجود مشغله‌ی زیاد وقت می‌ذارید، تک‌تک با همه مصاحبه می‌کنید، از دغدغه‌ها می‌پرسید و مسیر کلاس یه مسیر پویاست تا بتونید این دغدغه‌ها رو پوشش بدید. برام خیلی جالب بود که تو جلسات بازخورد علاوه بر راهنمایی‌های دیگه به دغدغه‌ای که شخص تو مصاحبه مطرح کرده بود هم اشاره می‌کردید و متناسب با اون هم نکته‌هایی رو می‌گفتید.
    یه موضوع مهم دیگه که تو کلاسای نویسندگی خلاق خیلی پررنگه تنوع مباحثیه که مطرح می‌شه و نگاهمون رو به دنیا و نوشتن عوض می‌کنه. شما پای من رو به حوزه‌هایی باز کردید که اصلا فکرشم نمی‌کردم برام جذاب باشه.
    آشناشدن با مدرسه‌ی نویسندگی و شما استاد بزرگوارم یکی از بزرگ‌ترین هدیه‌هایی بود که خدا به من داد، امیدوارم بتونم طوری که شایسته‌ست ازش استفاده کنم.

  19. اگر. به نویسندگی علاقه دارید لحظه ای از شرکت کردن در این کلاس غافل نشید هر لحظه اش پر از حس خوب مثل چایی خوردن وسط سرمای زمستون
    مخصوصا داستان خوندنای وسط کلاس استاد کلانتری که کلا میری به دنیای دیگه فقط میتونم بگم این دوره به روح و روانتون جلا میده

  20. درود استاد گرامی
    هنوز به دوره‌های رسمی شما شرکت نکدم، ولی بی‌صبرانه مشتاق دوستی با شماستم.

  21. با سلام و احترام خدمت شما استاد بزرگوار
    بسیار مسرورم که در این مسیر کوتاه عمر با شما آشنا شدم و توانستم با راه‌ کارها و دوره‌های مفید شما استاد گرانقدر، راه اصلی‌ام در نوشتن را بیابم.
    من مدیون کسی هستم که شما بزرگوار را به من معرفی کردند و بسیار خرسندم که شاگرد، استادی چون شما هستم.
    متشکرم از نور بودنتان در تاریکی‌های مسیر نوشتنم.
    خوش بدرخشید استاد عزیز.

  22. جلسه‌ی واپسین دوره‌ی نویسندگی خلاق بود. یاد مصاحبه‌ی استاد قبل از شروع دوره افتادم. دلم برای آن روزهای ابتدایی تنگ شد. آن روزهایی که شوق آغاز دوره را داشتم. از همان ابتدا که وارد کانال دوره شدم، پیش‌نیازها و تمرین‌ها شروع شد. همان اولین جلسه شوق من به نوشتن و کتاب خواندن از قبل بیشتر شد و باعث شد کانالم را هم جدی‌تر بگیرم. هرجلسه با ایده‌ها و نکته‌هایی که دریافت می‌کردم، سعی می‌کردم در نوشته‌هایم به کار بندم و منتشر کنم. شوق استاد در پس هر آموزه باعث می‌شد شوقی عجیب‌تر در من شکل بگیرد. آموزه‌هایی که مقاله‌ها، کتاب‌ها، فیلم‌ها، داستان‌کوتاه‌ها، رمان‌ها، تمرین‌ها، آشنایی با نویسنده‌ها را در خود گنجانده بود.

    حرف‌های دلگرم کننده‌ی استاد، آن طنز میان حرف‌ها، آن القای امید و انگیزه‌ای که گاهی فروکش می‌کرد، آن مهربانی، آن حرف‌هایی که همیشه پاسخگوی سوال‌های ذهنم بود، آن بازخوردهایی که همیشه مناسب خودم هم می‌دانستم، همه و همه باعث می‌شد به راهی که انتخاب کرده بودم مطمئن شوم.

    همیشه دوست داشتم در این دوره شرکت کنم اما نمی‌توانستم، یعنی مشغله‌های جورواجور نمی‌گذاشت. نویسندگی خلاق در زمانی که به تازگی از سالها کارمندی فارغ شده‌بودم، بهترین یار بود، بهترین پشتوانه تا در مسیری که برگزیده‌بودم، قوی‌تر قدم بردارم. این دوره برای من تمام نشد، تازه شروع شده‌است و می‌دانم سالها با مطالب ارزشمند آن می‌توانم از آن بهره گیرم.

    و اتفاق خاص این دوره برای من پروژه‌ی پایانی بود. پروژه‌ای که از همان روز که استاد عنوانش کرد، استارت خورد و مرا مشتاق‌تر از قبل به نوشتن ترغیب کرده‌است. پروژه‌ای که تا قبل از آن فکر نمی‌کردم بتوانم از پسش بربیایم. اما امروز که 21 روز از نوشتن این پروژه می‌گذرد، 21 صفحه،21 جدول، 21 متن، 21 پیام برای استاد، 21 خاطره و هزاران حال خوب را در این چالش از آن خودم کردم. و امیدوارم این شوق تا پایان با من باشد و آن را به نتیجه‌ی مطلوبش برسانم.

    خیلی خوشحالم که در این دوره شرکت کردم و سپاس از سخاوت و مهربانی استاد کلانتری که همیشه مرا بیش از پیش مشتاق نوشتن می‌کند و همیشه با حرف‌های دلگرم کننده و انگیزه‌ای که می‌بخشند به من شوق نوشتن می‌دهند.
    در زمانی که بدون نوشتن شاید سخت از آن می‌گذشتم، این دوره صدها جان به جان‌هایم افزود و مرا به بودن در این مسیر مطمئن کرد.

  23. امیدوار بودم قبل از تماس استاد برای مصاحبه ،‌ بتوانم چراغ قرمز را رد کنم.همینطورهم شد. حوالی ساعت ۲۱بود.کنار پارک ملت، ورودی زیباشهر، دوبله پارک کردم.فلاشر را زدم.خیلی وقت بود شوق این مدل انتظارها از یادم رفته بود.
    گفتگویمان شروع شد.
    لحن استاد مثل همیشه آرام و دوستانه بود.
    اصلا من به خاطر همین آرامش و مهربانی استاد، جسارت شرکت در کلاس را پیدا کردم.
    تکلیفشان با خود و آنچه که میخواهند تدریس کنند،روشن است.
    سخاوتمندانه زمان را فدای شاگردان و کیفیت کلاس می‌کنند.
    مباحث را سلیس، کامل و البته مرتب با مثالهایی موجز و متنوع از کتاب و فیلم،در محیطی دلنشین آموزش دادند. با هم راه و رسم کتاب خواندن و فیلم دیدن را تمرین کردیم.
    خلاصه بگویم؛من به کمک استاد، توانستم دست علاقه ام را بگیرم و تاتی تاتی راه رفتنش را ببینم.
    اغراق نیست اگر بگویم من در این کلاس یکی از رویاهایم را زندگی کردم.
    استاد ارجمند،آقای کلانتری،ممنونم.

  24. با افتخار و اطمینان اعتراف می‌کنم مفیدترین دوره‌ی زندگانیم تجربه‌ی حضور در این دوره بود.

  25. چیزی به انتهای راه نمانده،

    پایان کلاس نویسندگی،

    جلسه پنجم را از سر گذراندیم و تا چَشم به هم زدنی جلسه هشتم از راه خواهد رسید و تمام.

    تمام را که می نویسم، مغشوش نگاهم را از کلمات میدزدم.

    مبادا آگاه شوند و دیگر کنار هم ننشینند!؟!

    چه زود گذشت…

    مدت آشنایمان کوتاه بود، برکتش اما بسیار،

    صبح امروز بود که با سروصدای ریزش کتابها از قفسه‌ی کتابخانه از خواب برخواستم و شتابزده پسرکم را که زیر انبوه‌ی از کتابها گیر افتاده بود، رهانیدم.

    به محض آغوش کشیدنش ساده دلانه با تلاشی مضاعف زمزمه وار گفت:
    «ماماش خواستم دفتر و کتاب مُعَمِمت(معلم) رو بیارم»

    اتفاق پیش رویم دلهر آور بود.
    اما شیرینی داشت که بی شک نمی‌توانستم آن را به کسی جز شما (استاد شاهین کلانتری) تعمیم دهم.

    نه اینکه پیش‌تر در خانه‌مان خبری از کتاب و این‌ها نباشد، نه!
    فقط به شکلی کنونی و آگاهی پسرک
    سه ساله ام که « مادر با کتاب و نوشتن سرمست است»
    نه، این نبود.

    به شکلی که همسر جان، شب هنگام خسته و بی جان، مشتاق به انتظار نوشته‌هایم بنشیند و بخواندشان و کِیفَش را کوک کند و یاد آوری کند، «ترشی نخوری یه چیزی میشی»
    این، نه نبود.

    از همه‌ی این موهبت‌ها که بگذریم، راستش قصد اعتراف دارم.

    اینجانب بهــــــار میــرزایــــــی،
    از همین دنیای مجازی اعلام میکنم،

    شما، فرشته‌‌ی الهامی بودید، که دستان مرا در دستان یار مهربان(کتاب و نوشتن) گذارید و به پاتیل نوشته هایم، فرصت بودن و تجربه کردن دادید.

    نوشتنی که پیش‌تر با احساس تزئینی می‌آمد و جولان می‌داد و بی‌آنکه قلمی تَر کند می‌رفت.

    راستی استاد برایتان گفتم، مادربزرگ به خوابم آمد و بابت آموزه‌های نوشتاری که از شما آموخته بودم و باعث شده بود اینبار مادربزرگ را به زیبایی هر چه بیشتر توصیف کنم، تشکر کرد.
    گفت: قَدرِ تان را بدانم.

    قدر دانتان هستم،
    بابت تک تک روزهای که دیدم برادرانه، در تکاپو برای ایمن نشان دادن پناهگاه نوشتن بودید.
    حقیقتا،
    فریادهای نیک خواهانه‌تان را که ملزمِمان
    به قفل زدن دَرِ صندوق ناامیدی ها و شوتشان به دریا می‌کردید را هم شنیدم.

    و در کلام آخر باید بگویم:

    از همین حال، دلم برای شما و مدرسه درخشان نویسندگیتان کلـی، کلــــــــــــــــی تنگ میشود.

    ✍️ بَـــهار میرزایی
    (دوره‌ی 61 نویسندگی خلاق)

  26. سلام آقای کلانتری
    من در کلاس شما بسیار آموختم نه فقط تمرین نویسندگی را، بلکه راه و روش زندگی و حمایت کردن را.
    شما بسیار دلسوزانه کل کلاس را حمایت کردید، من از شما سپاسگزارم و خوشحالم که شانس آشنایی با شما را داشتم.
    زندگی تون پر نور و پر از برکت 🌸

  27. درود بی پایان به استاد نوشتن و نوشتن و حس کردن
    از خیلی وقت پیش دوست داشتم،نویسنده بشوم اما هیچ وقت به طور جدی در این مسیر گامی برنداشتم.
    تا اینکه به طور کاملا اتفاقی،برای آشنایی با ادبیات کودکان به موتور جست و جو گر گوگل مراجعه کردم و با متنی فوق العاده کامل با توضیح تمامی جزئیات مواجه گشتم.نویسنده ی متن جناب آقای شاهین کلانتری بود.از همان جا مشتاق شدم با ایشان بیش تر آشنا شوم و همین آشنا شدن به شرکت در کلاس نویسندگی خلاق منجر شد.بسیار بسیار خرسندم که پروردگارم دستم را گرفت و مرا با شما آشنا نمود.در همان دوره ی اول بسیار آموختم.نشخوارهای ذهنی ام خیلی کم شدند،چون دائما به دنبال پیدا کردن موضوعی برای نوشتن بودم.
    برای بنده افتخار بزرگی ست
    در جوار شما بودن و از شما آموختن
    مارال هادی پور

  28. استاد کلانتری عزیز و همکاران مدرسه ی نویسندگی. اینجا می نویسم نه بعنوان یادگاری که بنویسم و بروم. بلکه برای اعلام، که اینجا هستم، می خواهم بمانم و از ماندنم بسیار خوشنودم. نوشتن، همیشه بخشی از زندگی من بوده است و در هر زمان به شکلی نوشته ام. نوشتن هایم همه خودجوش بوده و گرچه تشویق های اطرافیان و معلمین و خواندن کتاب‎ها، به ادامه ی راه کمک کردند، هیچکدام برای بهتر نوشتن، تاثیر مستقیمی نداشتند.
    دوره ی نویسندگی خلاق، به همراه روشِ تدریس و پایبندی استاد کلانتری به کلاس وشاگردانش ، به من یاد داد که نویسندگی، یک دانش و مهارت است که می توان یاد گرفت. آسان و یک شبه نیست، ولی شدنی ست. من از تمام لحظات کلاس، با تمام وجود لذت بردم و هر بار از وسعت مطالبی که یاد گرفتم مبهوت شدم. این دوره ی هشت جلسه‌ای به اندازه ی یک دوره ی دانشگاهی به من آموخت. با آنکه اولویت کامل به همراه ماندن با کلاس و مشق هایش داشتم، هنوز به کمتر از نصف تمرینات هر هفته نمی‌رسیدم. با این وجود کاملا می بینم که کیفیت نوشته هایم نه تنها در فارسی، بلکه در انگلیسی هم بهتر شده است. شعله و شوق نوشتن دَرَم پررنگ‎تر است و از همه مهمتر، نویسندگی که برایم آرزویی دست نیافتنی بود، دیگر بالای ابرها نیست. در ادامه ی راه می بینمش. ثبت نام در دوره ی نویسندگی خلاق یکی از بهترین کارهایی بود که برای خودم انجام دادم.

  29. سلاممم به استاد عزیزم؛

    دوره‌ی نویسندگی‌خلاق، مشوقِ بیدار کردن ذوق خفته‌ی من از نویسندگی بود.
    منی که نویسندگی را رها کرده‌بودم و فقط به خاطر قولی که برای برگشت به نویسندگی به خودم داده بودم، ثبت نام کردم؛ امروز در آخرین جلسه‌ی دوره ماتم گرفته بودم.
    چون حتی صدای گرم استاد هم برایم یک انگیزه بود. متن‌هایی که سرکلاس برایمان از کتاب‌های مختلف می‌خواند من را محو مانیتور می‌کرد.
    نکته‌ها و درس‌هایشان به هیچ وجه تکراری و کسل کننده نمی‌شد.
    فهمیدم وقتی ایشان می‌گفتند هر دوره‌ی من با دوره‌ی دیگر فرق دارد، به هیچ وجه دور از حقیقت نبود. چون استاد همیشه چیز تازه ‌ای در جیب داشتند. مثل خاله‌هایی که وقتی بچه‌ بودیم، هر بار یک شکلات جدید از کیف جادویی‌شان برایمان در‌می‌آوردند و ما هردفعه ذوق می‌کردیم.
    بگذریم. پرحرفی نکنم در کل،
    استاد عزیزم مرسی از این تجربه‌ی عالی.
    همیشه شاد و تندرست باشید ♡

  30. مدرسه‌ نویسندگی: تنها مدرسه‌یی که دلتنگش می‌شم.
    البته با برنامه‌های شما هیچ جوره از مدرسه نویسندگی دور نمی‌افتیم و این بی‌نظیره. از این دوره کلی یاد گرفتم و همه‌اش منتظر دوشنبه‌ها بودم که سر کلاس حاضر بشم. ممنونم از زحمات‌تون طی این دو ماه. بسیار قدردان شما هستم.

  31. علی عزیزم
    تو یکی از بهترین دوستان منی.
    خوشحالم که این دوره سبب شد با جوان نازنین و سختکوشی مثل تو آشنا بشم.
    به وجودت افتخار می‌کنم و با اشتیاق نوشته‌هاتو توی کانالت می‌خونم.

  32. سلام استاد عزیز
    خیلی وقت بود که دوست داشتم که در یک کلاس نویسندگی شرکت کنم که یک دوست شما را معرفی کرد. شیوه تدریس شما، انرژی و طنزی که در تدریس به کار می گرفتید خارق العاده بود و من را واقعا جذب می کرد. مطالب بسیار مفیدی از این کلاس فراگرفتم که حجم زیادی داشت به طوری که تا ماه ها راه را نشانم خواهد داد. امیدوارم بتوانم از همه این مطالب استفاده کنم. تشکر از سخاوتتان در آموزش.
    امیدوارم همیشه سلامت و سرزنده باشید.

    1. سلام خانم غفوری نازنین و ارجمند
      بی‌اندازه سپاسگزارم از مهر شما.
      حضورتون برام خیلی عزیز و ارزشمند بود.
      بی‌صبرانه مشتاق خوندن نوشته‌های جدیدتون هستم.

  33. خب، همین حالا جلسه هشتم برای من تمام شد ، تقریبا دو هفته از اخرین جلسه میگذرد ، شما شباهتی به معلمانی که تمام توجهشان به شاگردان به اصطلاح زرنگ کلاس بود، نداشتید، بارها حق دادین به هر شخصی که با فاصله کلاس را گوش میدهد ، کمال گرایی بیخودی را از ما گرفتید ، حق دادید که ممکن است گاهی از نویسندگی فاصله گفت ، و ماندگار کردید این جمله را در ذهن ،تو فقط نویسندگی را رها نکن .
    درود بر شما استاد

    1. سلام خانم م‍ظفری نازنین و عزیز
      قدردان مهر و توجه شما هستم.
      امیدوارم در مسیر نوشتن خوش بدرخشید و همیشه از خوندن نوشته‌هاتون لذت ببریم.

  34. استاد کلانتری بزرگوار!
    شرکت در دوره‌ی نویسندگی خلاق حسی به من داد که گویی پرنده‌ای هستم که به تازگی پرواز را آموخته. منِ پرنده‌ی تازه‌کار در آسمان بیکران نوشتار، با پرندگانی دیگر چون خود، شیفته‌ی پرواز آشنا‌شدم.
    با دیگر پرندگان پرواز را آغازیدم. شاهینی بلند‌پرواز، پیش آهنگ پرنده‌های کوچک بود که آرزوهایی بزرگ در پهنه‌ی این آسمان زیبا داشتند.
    بال‌هایمان خسته‌شد. در مسیر تندبادها، کرک‌ وپرمان ریخت.
    ولی شاهین تیزپرواز این قصه، هر‌بار برای رفع خستگی‌هامان، بال‌های قدرتمندش را سایبانی کرد تا پرِ پروازمان ماندگار بماند و در پهنه‌ی آسمانی از واژه‌ها به پرواز ادامه دهد.
    استاد، همراهی بی‌پیرایه و خستگی‌ناپذیرتان در مسیر نوشتن، به من یادآوری کرد هنوز رنگ و بوی خوبی و خوب بودن و خوب ماندن، در این عرصه ارزش خود را دارد.
    یاد گرفتم ساده بنویسم و احساسم را در هر لحظه با واژه‌ها بر روی صفحه‌ی کاغذ بریزم. خالی شوم از وسوسه‌ی شوم نا‌امیدی و نتوانستن و ننوشتن.
    انگار هر روز صبح، هنگام برآمدن آفتاب، عشق نوشتنم نیزطلوع می‌کند و کلمات ناخودآگاه صفحات کاغذ را درمی‌نوردند.
    به این باور قلبی رسیدم که: «من تنها نیستم چون، نوشتن را دارم.»
    سپاس بابت تک‌ تک ثانیه‌هایی که برای به ثمر‌نشستن این باور در قلب یک یک همراهان « دوره‌ی نویسندگی خلاق» وقت گذاشتید.
    «شاهین تیز‌پرواز، در آسمان خاطراتم، باقی خواهد ماند.»

    1. سلام خانم جلوانی عزیز و گرانقدر
      عملکرد شما در همین کوتاه مدت تحسین‌برانگیزه.
      لذت می‌برم این میزان ذوق و سختکوشی.
      از لطفتون سپاسگزارم و براتون بهترین‌ها رو آرزو می‌کنم.

  35. سلام استادمن اسال است دراینستاگرام فعالیت نویسندگی دارم وازقبل به صورت انلاین اموزش دیده بودم با چندجلسه
    میتونم مدرک نویسندگی بگیرم.

      1. سلام استاد عزیز. این کلاس دیدگاهمو نسبت به زندگی باز تر کرد. همراه با این کلاس زندگی کردم. ربط نویسندگی با روانشناسی و خودشناسی و توسعه فردی رو به وضوح دیدم. ذوقم بیشتر شد. با تمرینای چالشی قد کشیدم، با تمرینه ملال آور(سایه تن درشکه چی😅) مدارا کردن رو یاد گرفتم. تو مبحث هوش مصنوعی یه درس خیلی مهم یاد گرفتم، اینکه: «چیزای که هست هست، نمیتونم حذفش کنم یا ازش بترسم و فرار کنم، باید با چشم باز هوشمندانه ازش استفاده کنم.»
        (این درس خیلی ارزشمند بود چون تو زندگی هم کارآمده)
        تو مبحث پرهیز از کلیشه تو شخصیت سازی یاد گرفتم لزومی نداره من یا زندگی من حتما شبیه بقیه مردم باشه، و این متفاوت بودنش اتفاقا یه برگه برنده‌س. تو طول دوره صبر و استمرارو یاد گرفتم. مرحله به مرحله پیش رفتن، آروم آروم قدم های مطمئن برداشتن رو یاد گرفتم. کلی فیلم و کتاب جدید در اختیارم قرار گرفت. دوستای جدید پیدا کردم. ایده های جدید تو ذهنم شکل گرفت. سرتونو درد نیارم مجموعه ای از اتفاقات مکمل برام افتاد و از دانش شما و بودن تو همچین محیطی لذت بردم.
        امیدوارم این مسیر هیچوقت تموم نشه.

  36. سلام آقای کلانتری عزیز معلم دوست داشتنی بنده جواب ایمیل شمارا دریافت کردم و قسمت آخر آن واقعا من را شگفت زده کرد درحال حاضر دارم رمانی مینویسم که قصد دارم در سال های دور چاپ کنمش میدانم که مراحل خیلی سختی را باید پشت سر بگذارم از شما تقاضا میکنم در این راه کمکم کنید با اینکه میدانم همیشه در حق بنده لطف و مهربانی دارید .
    شاگرد سابق شما در دوره ی ۵۵ نویسندگی خلاق (نگین علیزاده)

    1. سلام نگین عزیز
      خوشحالم که فعالی و نوشتن رو دنبال می‌کنی.
      با کمال میل.
      بی‌صبرانه مشتاق خوندن نوشته‌های جدیدت هستم.

  37. سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز
    سالها دلم می خواست در کلاس و دوره نویسندگی شرکت کنم.دوست داشتم در گروهی باشم که کتاب بخوانیم و کتابها و فیلم های خوب را تحلیل کنیم. در هر جلسه نویسندگی خلاق و یا حالا که در کارگاه تمرین نوشتن شرکت میکنم از انرژی و تلاش شما لذت می برم و حضور شما امید را در دل من زنده میکنه .امید به اینکه هنوز میشه به انسان هایی اعتماد کرد. و اینکه هر چقدر انسانی از لحاظ درونی غنی تر باشه دانسته های خودش که قطعا با زحمت و تلاش زیاد به دست آورده در اختیار دیگران قرار میده. با همه وجودم برای شما آرزوی سلامتی و شادی دارم. من خود در اول راه هستم. با مشغله های زیادی که دارم گاهی نمی رسم تمرینات رو کامل انجام دهم اما هر روز هر چند کوتاه سعی میکنم خودم را در مسیر حفظ کنم. من تازه عضو این مدرسه دوست داشتنی شدم و حس بسیار خوبی از شاگردی در این مدرسه دارم.
    سپاس از شما استاد بزرگوار
    سلامت و پیروز باشید .

    1. سلام خانم ندیمی نازنین
      وجودتون مایه افتخاره.
      نام شما به عنوان فردی خوش‌ذوق و نکته‌سنج در ذهن من ثبت‌ شده.

  38. باید بگویم که آشنایی با دوره نویسندگی برای من همچون باز شدن دری به سوی یک دنیای عجیب بود. دنیایی که تاکنون چشمم ندیده بود و گوشم از دور شنیده بود.
    من از نوشتن می‌ترسیدم.
    با ترس و کنجکاوی از لای در سرک کشیدم و ناگهان یک نفر مرا به داخل هول داد و تمام.
    همان یکی دو جلسه اول میلی ناتمام و شادی عمیقی در من جوانه زد.
    احساس کردم سالها بدون آنکه بدانم روحم اینجا را آرزو می‌کرده‌است.
    اینجا حسی شبیه خانه دارد. گرم، صمیمی و پر از شور زندگی.
    سپاس بی انتها از جناب شاهین کلانتری عزیز که مرا با دنیای زیبایشان مسحور کردند.

    1. سلام شیوا خانم صائبی نازنین
      شما بسیار انسان نازنینی هستید.
      یک جهان سپاس.
      امیدوارم همیشه در زندگی خوش بدرخشید.

      1. سلام استاد اول از همه تشکر فراوان بابت تمام زحمت و محبت شما از زمانی که دبیرستان رو تمام کردم بفکر شرکت در کلاس نویسندگی افتادم متأسفانه شرایط زندگی اجازه نداد تا اینکه از خوش شناسی‌ با شما آشنا شدم اصلا هدف من از نویسندگی اینکه زندگی نامه مو بنویسم جناب کلانتری اگر در این راه موفق بشوم هر جای که به زمان آشنایی با شما برسم اسم تون پررنگ‌ پررنگ می‌نویسم تا اگر کسی خوان بداند که شما باعث موفقیت من هستید لحظه حضور در کلاس واقعا برای من لذت بخش بود و آموزنده توضیحات بسیار کامل و عالی امیدوارم افتخار شرکت در کلاس حضوری شما رو پیدا کنم سپاسگزارم

        1. سلام خانم رئوفی نازنین و ارجمند
          خیلی خوشحال شدم از خوندن پیام شما.
          امیدوارم در تمام مراحل زندگی خوش بدرخشید.
          منو در جریان نوشته‌هاتون قرار بدید.

  39. سلام استاد عزیز
    وقتی تو کلاس شما ثبت نام کردم چیزی از نوشتن نمی‌دونستم. شما آنقدر مطالب رو خوب و شیرین توضیح دادید که ذوق نوشتن در من بیدار شد. به توصیه شما سایتم رو راه‌اندازی کردم. هر روز مطلبی رو منتشر می‌کنم. با آموزشهای شما نوشته‌هایم نسبت به روز اول بهتر شده. کتابهایی که معرفی کردید عالی بود.
    نوشته‌های شما همیشه منو سر ذوق میاره. ممنون از این همه سخاوتی که در آموزش دارید.
    براتون آرزوی سلامتی و موفقیت روزافزون دارم.

    1. سلام خانم صفری خوش ذوق و عزیز
      ذوق و دقت شما در یادگیری تحسین‌برانگیزه
      اطمینان دارم که با تداوم در این مسیر سر از جاهای درخشانی در خواهید آورد.

  40. در باتلاق روزمرگی دکتری گیر کرده بودم و هرچه دست و ما میزدم‌ فشارها و غربت بیشتر من را می‌بلعید. جایی میان سردرگمی و پوچی پرسه میزدم که بعد از چند سال یاد نوشتن افتادم و در این کلاس ثبت نام کردم. اول فکر کردم شاید آن خرده ذوقی که در نوشتن دارم با فضایی آکادمیک تربیت شود و با نوشتنی حرفه‌ای و در چارچوب، چند دقیقه ای از این روزمرگی های فرسایشی دور شوم و بعد از چندی در کنار مقالات فیزیک و کشف و شهود رفتار جامدات، اثری لطیف و ماندگار خلق کنم. اما اوضاع جور دیگری چرخید. اولین جلسه که گذشت یک جان به جان‌هایم اضافه شد. در آن پرسه‌زنی‌ها، کورسوی نوری دیدم. هر جلسه که گذشت به نور نزدیک‌تر شدم. انگار که نور راهنمای رهایی من از این روزمرگی بود. روزمرگی‌هایم تبدیل به یادداشت روزانه شدند و رنگ گرفتند. کشف و شهود جامدات برایم رنگ و بوی تازه گرفتند که انگار راوی روایتند.
    هر جلسه درست مثل یک جلسه‌ی یک ساعت و اندی تراپی، بی اغراق ، روحم را جلا داد. بخشی از وجودم برای همیشه مطمئن شد، نویسندگی باید بخش جدا نشدنی زندگیم باشد. این کلاس به من یاد داد خلق یک اثر ماندگار سالها زمان میبرد ولی در عین حال نشانم داد که حتی مکالمه‌ی ساده با یک دوست، می‌تواند یک شاهکار داستانی باشد. به نظرم کم لطفی ست اگر بگویم در این کلاس یادگرفتیم دیالوگ چیست، شخصیت چیست، و روای کیست. البته که همه‌ی این‌ها را با بیان و شیوه‌ی استاد کلانتری آموختیم اما این کلاس در لابه لای همه‌ی نکات فنی و آکادمیک، چیزی فراتر بود.چیزی از جنس نور که راهنمای راه است. چیزی از جنس مرام تدریس که این روزها گوهری‌ست نایاب.

    1. سلام صبا جان
      بی‌اندازه سپاسگزارم از مهرت.
      من چقدر کیف می‌کردم همیشه از شنیدن نوشته‌های تو در جلسات بازخورد.
      بسیار خوش‌فکر و دقیق و خلاقی.
      مطمئنم نویسنده‌ی خوبی می‌شی، اگر دست از نوشتن نکشی.

  41. عرض سلام وادب خدمت استادعزیز
    شرکت دردوره نویسندگی خلاق افقی تازه درپیش چشمان من گشود.
    مطالب ارزنده وکتاب‌های معرفی شده دراین دوره بسیارمفید بودند.با نویسندگان و کتاب‌هایی آشنا شدم که تا به حال اسمشان را نشنیده بودم.
    حس وانرژی سراسرمثبت شما درجلسات انگیزه نوشتن رادرمن بیشتر زنده کرد.وتذکرات بجا ومحکمتان درطی کردن بهتر این مسیربسیار سازنده وراه گشاست .به امیدمجالی که بتوانم درکلاس حضوری شماهم شرکت کنم وبیشتر بیاموزم.

    برایتان بهترین‌ها را آرزومندم.
    سلامت وسربلندباشیدوقلمتان سبزومانا.🌹🌹🌹🌹

    1. سلام خانم خوشگویان نازنین
      شما از بهترین‌ها هستید.
      من همیشه حضور مثبت و الهام‌بخش شما رو تحسین می‌کنم.
      از لطفتون بی‌اندازه سپاسگزارم.
      امیدوارم قلبتون همیشه سرشار از شادی باشه.

    2. عرض ادب وارادت خدمت استاد قلب وقلم جناب شاهین کلانتری ، جمله ی همیشگی من که الف تا ی ادبیاتم را به به ساده ترین شکل ممکن بمن شناساند👇
      درودها سپاس ها بر استاد گرانقدر که؛
      (( نون نوشتن را بر من آموختند))🙏✍️

      1. سلام خانم کافی نازنین و ارجمند
        بسیار بسیار ممنونم از لطف و مهر شما.
        امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید و دست به قلم.

  42. _از این وضعیت خسته نشدی؟ تاکی میخای همینجوری توخونه باشی، هی فیلم ببینی، کتاب بخونی. سعی کن تو زندگیت یه کودتا کنی(چه جمله عمیقی)من بعد از کلی سال الان تازه فهمیدم که چه کاری دوست دارم تو اشتباه نکن، به شرایط کار نداشته باش، کاری که دوست داری بکن. اینها حرف های خالم بود، خاله‌ی کوچیکم که ۱۲سال از من بزرگتره، رفته بودم خونشون که با دختر خالم بازی کنم و سرگرمش کنم تا او به کارای خونه برسه ، تویه آپارتمانم برای همین یک طبقه رفتم بالا. بگذریم چند روز بعد توی اینستاگرام می‌چرخیدم
    که چشمم به استوری پیج مدرسه نویسندگی افتاد، ثبت نام دوره نویسندگی خلاق. اولش گفتم بابا بیخیال من که کلی فیلم دیدم، کتابم که میخونم فیلمنامه یا نمایشنامه نوشتن کاری نداره، میشینی مینویسی دیگه. یه چند روزی درگیر بودم،تو فکر بودم،دو دل بودم ولی نه، حرف های خالم از تو مغزم بیرون نمی‌رفت. خودمم دوست داشتم این کارو ولی نمیدونم چی مرضی بود که مقاومت‌ می‌کردم. دست آ خر نشستم پشت موبایل و کلاس آقای کلانتری، چه کلاس‌هایی!
    به نظرم یکی از بهترین کارهای عمرم را کردم.
    [دوستدار شما محمد رضا شهریاری]

    1. سلام محمدرضا جان
      خیلی عزیزی برام.
      همیشه کیف می‌کنم از دیدن پیام‌هات.
      و چقدر خوشحالم که در جلسات «با من بنویس» مرتب حضور داری.
      امیدوارم خوش بدرخشی.

  43. سلام استاد کلانتری بزرگوار
    بسیار شکرگزار آن روزی هستم که دوستی لینک وبینار «اهل نوشتن» را برایم فرستاد. چرا که در صحبت قبل به او گفته بودم که به دنبال کلاس نویسندگی هستم تا بتوانم روزهای بازنشستگی خود را فعالانه سپری کنم و به آرزوی دیرینه‌ام که نوشتن باشد جامه عمل بپوشانم. آشنایی من با وبینار اهل نوشتن که همچنان ادامه دارد و تمام روزهای هفته را شرکت می‌کنم و به دنبال آن ثبت‌نام در آخرین دوره کمپ ایده‌پزی (غمگین‌م از دیر رسیدن) و سپس شرکت در کلاس «نویسندگی خلاق» مرا بسیار خرسند کرد. آشنایی با مدرسه نویسندگی سعادتی بود که همه عمر از خدواند برای منتی که بر من نهاد، سپاسگزارم. شوق و عشق جناب کلانتری به یاد دادن و احساس مسئولیت ایشان ستودنی است. و این حس را در فرد ایجاد می‌کند که شانه‌های شاگردانش را گرفته و محکم تکان می‌دهد و می‌گوید: بنویسید‌بنویسید! و من به این شوق غبطه می‌خورم. وقت‌شناسی ایشان وصف‌ناپذیر است. من به تبع شغلم سمینارها و وبینارهای مختلفی شرکت کرده‌ام اما اینوع وقت‌شناسی را فقط در مدرسه نویسندگی یافتم. از استاد کلانتری و ماهان عزیز به‌خاطر تمام زحماتی که برای دانش‌آموختگان مدرسه نویسندگی می‌کشند سپاسگزارم. استاد، اگر با نوشته‌هایم و خواندن آن در جلسات بازخورد ناامیدتان کردم عذر می‌خواهم اما این نوید را به شما می‌دهم مسیری را که آغازیدم به شرط بقا توقفی در آن نیست.
    به امید دیدار در دیگر دوره‌ها

    1. سلام خانم شیبانی نازنین
      وجود شما بسیار برای من عزیز و ارزشمنده.
      انسان بزرگوار و نازنینی هستید.
      دقت نظر و نکته‌سنجی شما رو تحسین می‌کنم.
      و چه خوب که انقدر پاکیزه و دقیق می‌نویسید.
      امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید.

  44. سلام و وقت بخیر
    متاسفانه در حال حاضر در غم انگیز ترین حالت ممکن قرار دارم و این واقعا فقط حرف نیست. با اینکه از ابتدا در جریان بودم که هشت جلسه کلاس داریم از دیروز که جلسه اخر برگزار شد عجیب افسرده شدم اینقدر حالم گرفته بود که تمام ساعت های بازخورد به صفحه گوشیم نگاه کردم و نمیدونم چرا نمیخواستم وارد جلسه بشم.
    دلم عجیب در همون جلسه آخر تنگ شد.در تمام دوره منی که سرشار از ایده و ذوق بودم و از آخرین سالهای دیبرستان دیگه دست به قلم نشده بودم لحظه لحظه اش برام شیرین بود.
    یکبار همسرم پرسید چیزی هم یاد میگیری؟ و من با ی لبخند عمیق گفتم حتی اگر چیزی هم یاد نگیرم این حس شیرینی که دارم بی نهایت برام ارزشمنده.
    ممنونم از شما بخاطر حس خوبی که منتقل کردید.
    شاد و موفق باشید🌷

    1. سلام خانم قاسمی نازنین
      مهر و محبتی که در پیام شما جاریه بسیار ارزشمند و دلگرم‌کننده‌ست برام.
      قطعن برای من مایه‌ی خرسندی و افتخاره که پس از دوره‌ها هم همراه شما باشم.
      امیدوارم در تمام عرصه‌های زندگی خوش بدرخشید.

  45. سلام استاد خسته نباشیید از اینکه وقتتون رو در میون گذاشتید تا اطلاعتون رو از نویسندگی به ما از شما سپاس گذارم .
    راستش من اولین باری که با خانوم علیزاده حرف زدم ک من میخوام در کلاس های نویسندگی شرکت کنم . از اون لحظه ای که یک نمونه از نوشته های خودم خواستند من خیلی هیجان زده شدم تا بهشون متنی رو فرستادم تا ایشون وقت بزارند و متنمو مطالعه کنند من کاا تو خودم نبودم تا ایشون بهم پیامی فرستادن متنم قابل قبول بود رسما تو خونه شدم شیطونکی که می پره اینو اون ور از شدت خوشحالی و عضو شدم
    نو کلاس نویسندگی . گرم بودن کلاس زحمتکش بودن استاد ها برای من یه حالی داد که اصلا نمیشه توصیف کرد .
    الان من بهونه ای دارم فقط برای نوشتن رسما تشویق شدم بعضا تو کاغذ می نویسم تو کاغذ نوشتن خود عالمی داره وقتی بوی کاغذ به مشامم میخوره رسما لذت میبرم بعضا هم که کاغذ دم دست نیست یادادشت گوشیم شده برام دفتر وشته هام.
    از زحمات بینهایت شما متشکرم از انرژی که به ما گذاشتید ممنونم . خدا قوت🌹♥️
    ایشالله روزی برسه بشه شمارو از نزدیک ببینمتون🥺

    1. سلام فاطمه جان
      شما بسیار عزیز و نازنینی
      چه پیام خوشگلی نوشتی.
      بی‌نهایت سپاسگزارم.
      امیدوارم قلبت همیشه سرشار از شادی باشه.
      مشتاق خوندن نوشته‌هات هستم.

      1. استاد سلام .
        سپاس از نگاه محبت امیزتون شما وافعا لطف کردید هم در تدریس و هم جواب دادن به پیام من . ومن هنوز هم هنوزه منتظرم تا نگاهی به متن هایی که فرستادم بندازید
        «یاعلی»

  46. سلام خدمت استاد عزیزم
    روزی که برای اولین بار تیتر “مدرسه نویسندگی شاهین کلانتری” رو از میون سرچ های تلگرامم به زور پیدا کردم یادم میاد که چه ذوق و شوقی تو هوای پاییزی شمال کشورم کنج اتاقک رنگی دلم برپا شد وقتی از مصاحبه قبول شدم بارها و بارها متن خانوم علیزاده رو خوندم و مثل بچه های کوچولویی که خرس پای ویترین بهشون داده میشه لبخند بزرگی به روی جز به جز صورتم پاشیدم … جوری که مدت ها بود بخاطر شرایط سخت کنکور ازش محروم بودم .. وقتی خانوم علیزاده درخواست کمکم رو پذیرفتن و با اطلاع شما وارد جمع دوستان شدم فکر کنم تا آخر عمرم این لطف یادم میمونه و هر باز با سینه ای ستبر و پر افتخار میگم از این موضوع که چقد انسان های “انسان” و مهربونی استادم بودن الگوم بودن ، هر هفته با افتخار و غرور دانشگاه میگفتم امروز کلاس نویسندگی دارم یا دیروز جلسه بازخورد داشتیم بیاید ببینید متنم چطوره … این مونولوگ هست نه این دیالوگه محتواشون فرق داره… من هرگز لطف شما رو فراموش نمیکنم و تا آخر هم تصمیم دارم تو کارهای مختلف مدرسه باشم همکاری کنم تا که بلکه یک روز بیام و حضوری ببینمتون استاد🥺❤️

    1. سلام صدف نازنین و مهربان
      چقدر پیام تو پرانرژی و دلنشین بود.
      خوشحالم که به واسطه‌ی این دوره دوستان خلاقی مثل تو رو شناختم.
      امیدوارم همیشه دلت شاد باشه و لبت خندون.

  47. سلام استاد
    یکی از بهترین کارهایی که کردم شرکت تو نویسندگی خلاق بود.
    همیشه دلم میخواست تو این دوره شرکت کنم اما همیشه تردید داشتم و هی به دوره ی بعدی موکولش میکردم. ولی ایندفعه که دوستم و هل دادم برای شرکت تو کلاس خودمم کشیده شدم سمتش. خوشحالم که تردیدم کنار گذاشتم. ( چون فکر میکردم باید خیلی خوب باشم تا بتونم تو این دوره شرکت کنم. همش حس میکردم خیلی کمبود دارم و نباید کمبود داشته باشم تا شرکت کنم. )
    برای این دوره خیلی هیجان داشتم و همونطوری که انتظار داشتم عالی بود خیلی عالی.
    تو این دوره خیلی چیز ها یاد گرفتم که نمی دونستم و خیلی بهم کمک کرد.
    تو این کلاس کاری رو انجام دادم که تو تمام عمرم انجام نداده بودم خوندن متنم تو یک جمع . من حتی تو مدرسه انشایی که نوشته بودم و نمیخوندم و میگفتم ننوشتم چون ترس از خوندن داشتم ولی این دوره مجبورم کرد این ترس و کنار بزارم و به خودم جرات دادم یکبار اینکارو انجام بدم هر چند خیلی سخت بود .
    نوشتن برام خیلی سخت بود و به خودم خیلی سخت میگرفتم همیشه میخواستم یه چیز خیلی خوب بنویسم و همین باعث شد که مدت طولانی ننویسم. ولی الان خیلی راحت تر شدم راحت تر مینویسم و نوشتن و راحت تر گرفتم چون میدونم بد نوشتن بهتر از ننوشتن.
    ممنون ازتون و دوره‌ی عالیتون
    همیشه از خودم به خاطر اون روز تو مرداد 98 که درباره‌ی آموزش نویسندگی سرچ کردم و شما رو پیدا کردم ممنونم.
    آشنایی با شما یکی از بهترین اتفاق‌های زندگیم بود.
    ممنون ازتون که روشن کننده‌ی راهم هستید و راه و بهم نشون میدید.

    1. سلام ندا احمدی عزیز و فوق‌العاده
      چقدر خوشحال شدم که سعادت دیدن روی ماهت در کارگاه خودزندگی‌نامه‌نویسی فراهم شد.
      انسان بسیار نازنینی هستی.
      امیدوارم هزار برابر جدی‌تر از همیشه به نوشتن ادامه بدی و خوش بدرخشی.

      1. منم خیلی خوشحال شدم تونستم شما رو ببینم.
        و تو کارگاه خودزندگی‌نامه‌نویسی شرکت کنم.
        خیلی عالی بود.
        روز فوق‌العاده ای بود.
        ممنون ازتون استاد

  48. با درود و سپاس ویژه خدمت استاد کلانتری گرامی
    سه ساله که در دوره‌های متفاوت و خلاقانه‌ی مدرسه نویسندگی شرکت می‌کنم. آشنایی با کتاب ها و نویسنده‌های ایرانی که در تمام کلاس‌ها، لایوها، وبینارها و دوره های متفاوت ارائه شده‌اند، برای من، همه‌ی آنها، پیش زمینه‌هایی برای آماده شدن در دوره نویسندگی خلاق بودند. نکات و مطالب در نوسیندگی خلاق بسیار تخصصی و ناب هستند و از نکات مهم این دوره:
    ۱- تمرین های گروهی روزانه در ۶ مرحله ۲۵ دقیقه نوشتن بود که یک فرصت عالی برای نظم بخشی برای نویسندگی ست.
    ۲- جلسه رفع اشکال و توجیه و بازنگری روی مطالب ارائه شده در جلسه هفتگی.
    ۳- جلسه خوانش متن های نوشته شده گروهی
    من از داستان نویسی بسیار دور هستم. خوشحالم که در این دوره شرکت کردم و توانستم با نکات ظریف نویسندگی بیشتر آشنا شوم.
    نحوه ارائه مطالب[ علیرغم گستردگی موضوع نویسندگی و ادبیات] توسط استاد کلانتری بسیار تحسین برانگیز است.
    شکوه دریا در کنار ساحل زیبای آن همچنان برای من وهم انگیز است خصوصا در تاریکی شب که حضورش اجتناب ناپذیر است.
    اما خوشحالم که فانوس دریایی وجود دارد و میتواند برای قلب‌های ترسویی همچون من، نیروبخش باشد.
    استاد کلانتری عزیز، شما مصداق فانوس دریایی برای مسافران در مسیر دریای زندگی نویسندگی هستید. مانا و دلگرم کننده.
    همیشه بدرخشید.

    1. سلام به روی ماه شما خانم صفائی عزیز و ارجمند
      وجود شما مایه‌ی افتخاره.
      خوشحالم که سعادت دوستی با انسان فرهیخته و هنرمندی چون شما رو دارم.
      براتون زیباترین لحظه‌ها رو آرزو می‌کنم.

      1. سلام. استاد.
        یکی از بهترین اتفاقات زندگی من آشنایی با سایت مدرسه‌ی نویسندگی بود و به دنبال آن شرکت در کارگاه صد داستانک. هر چه بیشترجلو می‌رفتم بیش از پیش با شیوه‌ی جذاب آموزشی شما آشنا می‌شدم و شوقم برای نوشتن و خواندن افزون می‌شد.

        بهترین روزها برخاستن پنج صبحم بود. بابت نوشتن صفحات صبحگاهی و شوق لایوهای شما. بعد هم که اتفاقات ۱۴۰۱ و آغاز وبینارهای شما در تلگرام. کارگاه خاطره‌نویسی و توصیه‌ی شما به زدن کانال شخصی. رسیدم به نردبان نوشتن و ایجاد حلقه‌های ادبی و باز هم نوشتن و باز شدن درهای تازه به رویم و همه از لطف وجودنازنین‌تان. آموزه‌هایتان سبب شد لایه‌های خاک‌خورده‌ی توانمندی‌‌های هرچند کوچکم را بیرون کشم و جلایش دهم و حال هم شرکت در نویسندگی خلاق و آموزه‌های خوب‌تان. استادجان اگر شوق یادگیری در من هویدا است بیشترش در اثر استاد توانایی چون شماست. به قول شاعر:
        درس ادیب اگر بود زمزمه محبتی
        جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را
        پایدار و سلامت باشید‌.

  49. سلام و ارادت استاد جان 🌹
    وقتی از اعماق وجودم خواستم بنویسم و خواستم که شخصی سر راهم قرار بگیرد که جان کلام را در نویسندگی برایم ارائه دهد، پیامدش شد یافتن بی‌واسطه ی استاد شاهین کلانتری در یک جستجوی اینترنتی.
    استاد جان تک تک لحظات کلاس شما را با جان و دل حضور داشتم و از تدریس گرم و گیرا و استادانه ی شما و نکات نقض و کاربردی کلاس شما بهره بردم نویسندگی خلاق برایم گوشه‌ای امن در برابر ناامنی‌های رسانه‌ای بود.
    سپاس برای وجود و حضور موثرتان🙏🏻 تلاش می‌کنم حق شاگردی شما را به جا آورم.
    هر آنچه به دل دارید بهترش را برایتان خواهانم 🙏🏻🌹

    1. سلام خانم شفیعی عزیز و مهربان
      شما با حضورتون جو کلاس رو زیباتر می‌کردید.
      به خاطر این وجود نیک و نازنین بهتون تبریک می‌گم.

      1. سلام و ارادت 🌹 💚
        عزیزید و بزرگوار استاد جان 😍 سپاس از نگاه و کلام پر مهر و روحیه ی سخاوتمندتان 🌹😍

  50. اعتقاد دارم زنها اگر بدانند،یک نسل میفهمند.همه می‌گویند برای دانستن باید مطالعه کرد،اما من میگویم تا دانسته هایت را ننویسی ،انتقال ندهی،چطور یک نسل را بیدار می‌کنی؟من‌همبشه می‌نوشتم اما مثل کودکی که تکه های پازل را داشت اما نمی‌دانست چطور پازلش را کامل کند ،در کلاسهای شما یاد گرفتم پازل وقتی‌چیده می‌شود دیدنش لذت بخش خواهد شد.
    در این دوره با تمرین سه جمله ای ها ،در هرجا و هر لحظه از نوشتن لذت بینهایت ببرم .
    یاد گرفتم دنیا را باید جور دیگر ببینیم، از کنار هیچ اتفاق کوچکی راحت رد نشوم ،هر اتفاقی ولو کوچک داستانی در خود دارد ویا حتی داستان‌هایی ، شخصیتها را آنقدر بشناسم تا با آنها یکی‌ شوم.انوقت می‌توانم بنویسیم ‌.
    روزمره نویسی را در کنار شما جدی‌تر وپررنگترین تمرین نوشتن یافتم.
    خلاصه که شما به من یاد دادید,قطعات پازلم شاید پر از رنگ و زیباست، اما فقط وقتی چیده شود زیباست شاید هم یک اثر هنری.
    بزرگترین افتخارم کنار شما بودن وشاگردی کردن در حضور شما بود.مممنونم استاد.
    ساده نوشتم اما با جوهر دل.
    شراره….

    1. سلام شراره گرامی
      چقدر زیبا نوشتید.
      ذوق شما در همین پیام هم هویداست.
      خوشحالم که به‌واسطه‌ی این دوره با ذوق و هنر دوستانی چون شما آشنا می‌‌‌شم.
      با آرزوی درخشش روزافرون شما.

      1. خیلی خوشحالم که در مسیر رویایی نوشتنم شاهین عزیز به مانند برادر و استاد همراهم بود.
        امیدوارم که همانطور که خودش گفت: پایان این دوره، آغازی برای دوستی عیق‌تر باشد

  51. اعتقاد دارم زنها اگر بدانند،یک نسل میفهمند.همه می‌گویند برای دانستن باید مطالعه کرد،اما من میگویم تا دانسته هایت را ننویسی ،انتقال ندهی،چطور یک نسل را بیدار می‌کنی؟من‌همبشه می‌نوشتم اما مثل کودکی که تکه های پازل را داشت اما نمی‌دانست چطور پازلش را کامل کند ،در کلاسهای شما یاد گرفتم پازل وقتی‌چیده می‌شود دیدنش لذت بخش خواهد شد.بزرگترین افتخارم کنار شما بودن وشاگردی کردن در حضور شما بود.مممنونم استاد.

  52. از وقتی خودم را شناختم از نوشتن میترسیدم مخصوصا در اولین انشاهای مدرسه .کتابی قدیمی که مادرم به من هدیه داده بود با نام اصول نگارش را ، راهنمای خودم کرده بودم.
    روزگار تحصیلی را با بهره گرفتن از همان کتاب گذراندم.در مقطع راهنمایی و دبیرستان، ترسم از اشتباه یا پرت نوشتن ، کمتر شده بود. از دید اطرافیان نوشته هایم جان دارتر شده بودند. در روزهایی که من و تقریبا همه ی مردم دنیا در حصر خانگی بودیم، تصمیم گرفتم تا نویسندگی را به عنوان پیشه ام انتخاب کنم. در همان سال در کلاس تولید محتوای مدرسه ی نویسندگی شرکت کردم . بقدری حضورم کمرنگ بود که بعید میدانم حتی کسی از آن دوره نام مرا دیده باشد.اما با همان آرشیوی که از اطلاعات دوره تا چند وقت در دسترسم بود ، آموختم که به جزئیات اهمیت بیشتر و وسواس گونه ای بدهم و جالب اینجاست که همان یک آموخته ام در دوره ی نویسندگی خلاق ، به چشم آمد و آقای کلانتری به آن اشاره کردند و فرصتی پیش نیامد که بگویم این توجه به جزئیات را از شرکت در همان دوره ی تولید محتوا ، دارم.
    دوره نویسندگی خلاق برای من فقط در هشت جلسه و چندین کتاب ارزشمند که در این دوره مطالعه کردم وحتی آشنایی با نویسندگانی که کمتر با آثار آنها آشنا بودم ، خلاصه نمیشود.
    هرچند که هرکدام از این درسها به تنهایی ارزشی بسیار دارند.
    شاهین کلانتری مرا با قسمتی از درونم آشنا کرد که شاید در ابتدا جرأت قدم نهادن در آن مکان را نداشتم، مکانی مخوف و تاریک که مثل محله های متروکه ی زاغه نشینان بود. در نور کم بی توجهی من به آن روز افتاده بود. درون سرم هرروز و هرشب ،هرلحظه ، اجازه ی حضور میخواست و من نمیدیدم. در آن مکان ،کلمات و نوشته هایم بودند که همچون فرزندانی یتیم که محتاج سرپرستی من و توجه و آغوش گرم کاغذهایم هستند به انتظار نشسته بودند.
    آنها هرروز متولد میشدند و شبها درست قبل ازینکه به خواب بروم، در جریان روزمرگی های مداومم سقط میشدند.حالا میدانم که در برابر همگی آنها مسئولم . من مادر
    بی نهایت کلماتی هستم که هرروز امکان تولد دارند و میتوانم در نور توجهم ،در الک قلبم ، بر صفحات دفترم یا روی یادداشت تلفن همراهم زایمانشان کنم. هرکدام از آن ها بعد از تولد درکنارهم ، از یکدیگر مراقبت میکنند باهم میرقصند و تا ابد زنده میمانند. من در این دوره حس مادر بودن را اینچنین جانانه درک کردم. فرزندان من میتوانند تا ابد زنده بمانند ، حتی اگر چاپ نشوند
    حتی اگر خوانده نشوند
    حتی اگر ناقص باشند.
    راهی که در آن قدم میزنم سرزمین عجایب است و بی انتها.
    این دست آوردها را مدیون جناب کلانتری عزیز و محترم هستم.
    قدردان زحمات گروه حرفه ای پشتیبانی و آقای ماهان ابوترابی و خانم علیزاده هستم.
    خوشحالم که این مدت در مصاحبت با شما بودم.

    از طرف نغمه فاطمی
    با قلبی قدردان و خوشحال 🙏🌺

    1. درود بر نغمه فاطمی عزیز و ارجمند
      شنیدن نوشته‌های شما در جلسات بازخورد برام بسیار دلچسب بود.
      شما ذوق وافری دارید که به شکوفایی روزافزونش باور دارم.
      بردم از خوندن پیام بی‌اندازه زیبای شما.

      1. من هم‌ از مصاحبت و آموختن در جوار شما، بی اندازه لذت بردم🙏🌺مستدام باشید استاد کلانتری

  53. امروز بعد تموم شدن آخرین جلسه از کلاسِ نویسندگی خلاق فهمیدم که چقدر بلد نیستم!
    و نوشتن اونطور که فکر می کنیم ساده و دم دستی نیست …
    دلم می خواد دنبالِ این قاصدکِ تو بادِ قلبم بدوئم این فضا برام قشنگه …
    بی انتهاس …
    اگه فکر کردن به اینکه این چیزا برام نون و آب نمیشه یا چه دردی ازم دوا می کنه و … نبود،
    الان شاید توی دنیای موازی می رفتم سراغِ ادبیات!
    سراغِ حافظ و سعدی …
    غرق در آثار شکسپیر …
    سعی در باز کردن کلافِ نگرش داستایوفسکی و میلان کوندرا …
    و …
    من دوست داشتم بجای خفه شدن توی دنیای رادیکال و جزر و ضرب و روابط مثلثاتی و جدول مندلیف …
    خودمو با فلسفه و ادبیات خفه کنم!
    با فیلم، با داستان …
    بماند …
    این دوره شبیه یه هدیه ی فوق العاده ای بود که می تونستم لا به لای روزمره ی زندگی به روح رنجیده و خستم بدم.
    خیالاتمو، دونسته های جسته گریختمو سامان داد.
    راهو نشون داد، لامپو روشن کرد و جرقه ای که باید رو توی درونم زد!
    حتی اگر نویسنده ی قابلی هم نشم، نگرشم تغییر کرد.
    کلامِ استاد نافذ، پراز آگاهی و آرامشه …
    ممنون از شما

    1. سلام فاطمه عظیمی نازنین
      چه پیام متفاوت و زیبایی نوشتی.
      نگاه خردمندانه‌ی تو رو تحسین می‌کنم.
      از لطفت هم سپاسگزارم.
      بی‌وقفه بنویس.

  54. استاد از اینجا بهتون سلام میکنم♥️
    این بهترین تجربه برام بود.
    وقتی به این کلاس آمدم تازه تونستم معنی واقعی نویسندگی رو درک کنم .
    با این کلاس با این استاد با این جو خوب و با این دوستان خوب میتونم با جرات بگم که دوره نویسندگی خلاق بهترین کلاس و دوره است.
    استاد از همین جا ازتون تشکر می کنم که یک دوره ی بی نظیر برامون گذاشتین.
    و اینکه من خیلی دوست دارم دوره های بعد هم شرکت کنم که حتما شرکت میکنم.
    فقط اگر می‌خواستین شرکت کنید و تردید داشتید تردید بزارین کنار حتما شرکت کنید مطمئن باشید پشیمون که نمی شوید هیچ تازه یک‌ علاقه‌ی به این دوره پیدا می کنید که دوست دارید فقط تو کلاس های استاد حضور داشته باشید .
    مرسی♥️🌺

    1. سلام نازنین زهرا جان
      تو محشری. چقدر کیف کردم من از دیدن ذوق و استعدادت.
      با قدرت به نوشتن ادامه بده.
      بی‌صبرانه مشتاق خوندن نوشته‌های تازه‌ی تو هستم.

      1. سلام استاد
        مرسی ممنونم حتما این کار میکنم.🌺
        استاد داخل دوره ی جدید بازم میبینمتون خدانگهدار ❤️

  55. استاد کلانتری عزیزم سلام و درود منو بپذیرید به عنوان یکی از کوچکترین اعضای ۵۶ امین دوره نویسندگی‌خلاق ،آقای کلانتری از حدود ۱۲ و یا ۱۳ سالگی اولین رمانمو با ژانر ترسناک و جنایی خوندم به ی اشتیاق خاصی درونم پی بردم که داشت واسه داستان ها واسه فهمیدن سرانجام زندگی انسان ها نحوه برخوردشون هیجاناتشون نبض میزد … از اونموقع شروع کردم به خوندن هربار فاز عرفانی تری میگرفتم و دیدم به زندگی تحولی تر میشد .. انشاهای دوستامو مینوشتم و تخیل عجیبی داشتم … ولی هیچوقت نمیدونستم از کجا و چجوری با افراد هم زبان خودم ارتباط برقرار کنم این نهال استعداد رو آبیاری کنم … تا اینکه بالاخره ی روز شانس عدد۶ شو بهم نشون داد و مدرسه نویسندگی رو پیدا کردم… آزمون پذیرفته شدم و این برای من یک دنیا ارزش داشت اونروز هیچوقت فراموش نمیکنم تو هوای بهشتی شمال داشتم میخوندم و میرقصیدم … خوشبختی واقعی زمانی بود که وقتی به خانوم علیزاده گفتم خانوادم حمایتی برا استعدادم رو نمی‌کنند پذیرفتن ثبت نام کنم و من از ته دلم شاد شدم…. استاد عزیزم بابت همچی ازتون ممنونم من تو این دوره نحوه درست نگرش به هر‌متنی که میخوندم رو یاد گرفتم مهمتر شیوه خوندن شما بیش از پیش منو مجذوب هر متن هرچند ساده ای کرد و فهمیدم گاهی مهمتر از محتوا دیدگاه آدماس…این دوره درس عبرت های بزرگی برای من ۱۸ یا ۱۹ ساله داشت که تو زندگیم استفاده کنم و قطعا این آخرین همراهی ما نخواهد بود و من پس از این دوست دارم عضوی از خانواده باقی بمونم 🙂 سپاس از شما استادعزیزم ممنونم بخاطر لطف و محبتی که نسبت به من داشتین

    1. سلام صدف نازنین
      چقدر قشنگ از خودت نوشتی در این پیام.
      بسیار خوش ذوقی و خلاق.
      منتظر درخشش روزافزون تو هستم.

  56. آیدا سید‌حسینی| یادگاری برای شاهین کلانتری

    در کمپ ایده‌پزی شرکت کردم. یادداشت‌های روزانه‌ام را برای الهه نصیری فرستادم. به من گفت: «پیشرفت چشمگیری داری و بهتره نویسندگی خلاق شرکت کنی.» گفتم: «نه. درس‌هایی که ثبت نام کردم و هنوز شرکت نکردم دارن زیاد می‌شن. نمی‌خوام این بار رو سنگین کنم.» با عاطفه عطایی صحبت کردم و یکی از متن‌هایم را برایش فرستادم. به من گفت: «خیلی بهتر می‌نویسی و حتمن کلاس نویسندگی خلاق ثبت نام کن.»

    یک هماهنگی جالبی شکل گرفت. کمپ ایده پزی به پایان رسید و ثبت نام برای نویسندگی خلاق شروع شد. دیگر بهانه‌ای برای ثبت نام نکردن نداشتم. با خودم گفتم: «اگر تونستی کمپ رو مستمر پیش ببری، اینم می‌تونی.»

    ثبت نام را انجام دادم. کیفیت سطح آموزش کلاس، از تصوراتم بزرگ‌تر بود. در این کلاس، چراغ اتاقی را درون روانم روشن کردی. اتاقی که نویسنده‌ی درونم رو به آنجا هدایت کردی و به انواع کتاب و تمرین مجهز کردی.

    نویسنده‌ی درون من ذوق‌زده و فعال شروع به کار کرد. از تمام ثانیه‌های روز استفاده می‌کرد. برای خواندن در جلسات بازخورد ذوق داشت. برای گرفتن نظرات تو لحظه‌شماری می‌کرد و استرس می‌کشید. انگار که نویسنده‌ی درونم به هاواییِ نویسندگی رفته بود. در این هشت هفته چنان زنده و خلاق شده که خودش هم تصور نمی‌کرد. چنان بشاش و قبراق شده که دیگران هم متوجه تغییر در سبک نوشتن‌هایش شده‌اند. کلاس نویسندگی خلاق یکی از بهترین دوره‌هایی بود که تجربه کردم. هر بار به تو، ای خدای ایده‌ها درود می‌فرستم.

    پنجم آذر ماه هزار و چهارصد و دو

    1. سلام آیدا جان
      بسیار بسیار عزیزی. از اون آدم‌هایی هستی که با وجودشون هر جمعی رو زیباتر می‌کنن.
      من مشتاقانه نوشته‌هاتو می‌خونم و با رشد و جدیتی که از تو دیدم یقین دارم که نویسنده‌ی بسیاری خوبی خواهی شد.
      شاد باشی و برقرار.

      1. با سلام و عرض ادب؛

        شرکت در دوره های استاد کلانتری عزیز برای من بسیار جذاب و شیرین است.
        انرژی مثبت، مطالب جدید و کاربردی، ترسیم نقشه راه و … باعث افزایش اشتیاق من به دنیای نوشتن میشه.
        ممنون از زحمات شما.
        به امید موفقیت های روز افزون.

        1. سلام مهدی نازنین
          از لطقت بی‌نهایت سپاسگزارم.
          چند روز پیش داشتم تمرین‌هایی که در چالش استعاره نوشته بودی، باز می‌خوندم، و کلی کیف کردم و مشتاق‌تر شدم برای نوشته‌های آینده‌ی شما.

          1. بماند به یادگار برای استادی که کمکم کرد با ترس نوشتنم روبرو شوم
            سالها بود می نوشتم اما گاهی جرات خواندن نوشته های خودم را هم نداشتم یا از لپ تاپ پاک می کردم یا کاغذها را پاره پاره می کردم. لازم بود کسی باشد که دوستانه و دلسوزانه نهیب بزند که به خودم بیایم و اجازه دهم کسی نوشته هایم را بخواند. لازم بود کسی بیاید تا این آتش زیر خاکستر را روشن کند تا رویای دفن شده ام مثل گنجی از اعماق وجودم آشکار شود. لازم بود کسی بیاید تا کمک کند فارغ از هر زندگی ای که دارم، زندگی جدیدی را خلق کنم.
            تغییر و تحولی که این دوره در زندگی من به وجود اورد، همیشگی خواهد بود.
            به اندازه کلماتی که دور ریختم ، به اندازه کلماتی که منتظرم هستند تا به آنها زندگی ببخشم قدردان شما هستم.

          2. درود و سلام، بر استادی که شاگردانش را «همسفر» می‌خوانَد.
            کسی که این حقیر را از کنج اتاقی در قلب آسمان، به سرزمین‌های افلاک فرا خواند.
            پیش از آن روزها، هر بار درب یا پنجره آن اتاق را باز می‌کردم، شدت وزش باد، مرا می‌ترساند.
            پنجره‌ها را می‌بستم. درها را قفل می‌کردم. آن‌ اتاق تاریک را با شمعی روشن نگاه می‌داشتم.
            بیرون از اتاق می‌توانست هر جایی باشد. می‌ترسیدم. نمی‌دانستم.
            یک روز اما احساس حبس شدگی امانم نمی‌داد. فکری به سرم زد، کتابِ جهان نما را بیرون آوردم.
            خاک می‌خورد، کتاب در صندوقچه‌ای قدیمی که به دستِ نادانیِ من افتاده بود.
            به دنبال یک جمله گشتم: «دورهِ نویسندگی»
            به سراغ اولین بند رفتم: «دوره‌های نویسندگی شاهین کلانتری»
            کنجکاو شده بودم، اما برای رفتن به آنجا، باید در را باز می‌کردم.
            بعد از نشخوارهای فکری فراوان،
            بی‌توجه به ورزش باد، درب را گشودم.
            شناور بودند، ابرها. ملایم بود، نور خوشید. زیبا پرواز می‌کردند، پرندگان.
            اشک‌هایم جاری شدند اما زمانی که خواستم آن اتاق را ببینم، تنها یک صندوقچه پشت سرم بود.
            دیگر از خانه، خبری نبود، از احتیاط‌های افراطی.
            من اما آنجا تنها بودم. کجا باید می‌رفتم؟ چکار باید می‌کردم؟
            همان زمان بود که بوی قدم‌هایی مرموز به مشامم رسید.
            شخصی نزدیک شد. زمانی که لب به سخن گشود، سرمای رمز و راز به گرمای آرامش و اطمینان مبدل شد: «نگران نباشید، من اینجام تا کمکتون کنم. همسفران من. »
            روزها از آن اولین دیدار می‌گذرد اما، مگر می‌شود نوزاد فراموش کند، اولین ندای زندگی‌اش را. راهنمایِ زندگی در جهانِ جدیدش را؟ مگر می‌شود کسی که خانه را ترک کرده، فراموش کند، همسفرش را؟

            ارادتمند شما،
            مدادِ صورتی.

            1. خانم رضائیان عزیز، چقدر از خوندن کامنتتون لذت بردم و چقدر تجربه‌اتون من رو به یاد تجربه‌ی خودم انداخت.
              باعث افتخاره که بتونیم خدمتی و تصویری یا نور درستی به شما ارائه بدیم.
              امید که هرروز بیش از دیروز جهانِ تازه کشف ‌شده‌اتون رو صورتی رنگ کنید.💗😊🙏

          3. استاد کلانتری
            با شرکت در دوره نویسندگی خلاق ۶۲
            پاکیزه‌نویسی، کوتاه نویسی، دستور زبان پارسی را با روشی نوین و نوآورانه شیرین و آسان آموختم.
            هنوز هم قلمم به جوهر آموزش‌های ناب شما نیازمند است.
            هر چه در هوای آموزش‌های شما می‌آموزم، انگیزهی نوشتن برایم بیشتر می‌شود.

        2. چیزی به انتهای راه نمانده،

          پایان کلاس نویسندگی،

          جلسه پنجم را از سر گذراندیم و تا چَشم به هم زدنی جلسه هشتم از راه خواهد رسید و تمام.

          تمام را که می نویسم، مغشوش نگاهم را از کلمات میدزدم.

          مبادا آگاه شوند و دیگر کنار هم ننشینند!؟!

          چه زود گذشت…

          مدت آشنایمان کوتاه بود، برکتش اما بسیار،

          صبح امروز بود که با سروصدای ریزش کتابها از قفسه‌ی کتابخانه از خواب برخواستم و شتابزده پسرکم را که زیر انبوه‌ی از کتابها گیر افتاده بود، رهانیدم.

          به محض آغوش کشیدنش ساده دلانه با تلاشی مضاعف زمزمه وار گفت:
          «ماماش خواستم دفتر و کتاب مُعَمِمت(معلم) رو بیارم»

          اتفاق پیش رویم دلهر آور بود.
          اما شیرینی داشت که بی شک نمی‌توانستم آن را به کسی جز شما (استاد شاهین کلانتری) تعمیم دهم.

          نه اینکه پیش‌تر در خانه‌مان خبری از کتاب و این‌ها نباشد، نه!
          فقط به شکلی کنونی و آگاهی پسرک
          سه ساله ام که « مادر با کتاب و نوشتن سرمست است»
          نه، این نبود.

          به شکلی که همسر جان، شب هنگام خسته و بی جان، مشتاق به انتظار نوشته‌هایم بنشیند و بخواندشان و کِیفَش را کوک کند و یاد آوری کند، «ترشی نخوری یه چیزی میشی»
            این، نه نبود.

          از همه‌ی این موهبت‌ها که بگذریم، راستش قصد اعتراف دارم.

          اینجانب بهــــــار میــرزایــــــی،
          از همین دنیای مجازی اعلام میکنم،

          شما، فرشته‌‌ی الهامی بودید، که دستان مرا در دستان یار مهربان(کتاب و نوشتن) گذارید و به پاتیل نوشته هایم، فرصت بودن و تجربه کردن دادید.

          نوشتنی که پیش‌تر با احساس تزئینی می‌آمد و جولان می‌داد و بی‌آنکه قلمی تَر کند می‌رفت.

          راستی استاد برایتان گفتم، مادربزرگ به خوابم آمد و بابت آموزه‌های نوشتاری که از شما آموخته بودم و باعث شده بود اینبار مادربزرگ را به زیبایی هر چه بیشتر توصیف کنم، تشکر کرد.
          گفت: قَدرِ تان را بدانم.

          قدر دانتان هستم،
          بابت تک تک روزهای که دیدم برادرانه، در تکاپو برای ایمن نشان دادن پناهگاه نوشتن بودید.
          حقیقتا،
          فریادهای نیک خواهانه‌تان را که ملزمِمان
          به قفل زدن دَرِ صندوق ناامیدی ها و شوتشان به دریا می‌کردید را هم شنیدم.

          ببخشید مثل همیشه زیادی نگاشتم،
          پایانش می‌بخشم و کلام آخری خدمت محترمتان عرض میکنم:

          از همین حال، دلم برای شما و مدرسه درخشان نویسندگیتان کلـی، کلـــــــــــــــــــــی تنگ شد.
           

          ✍️ بَـــهار میرزایی
             ( دوره‌ی 61 نویسندگی خلاق)

        3. سلام و درود استاد عزیز
          اول از همه بگم که شرکت در این دوره را از بهترین تصمیم هایم می‌دانم.
          یکی از آن کارهایی که در آینده به خود می‌گویی اینجا بود که خیلی چیزا تغییر کرد. می‌شه گفت یک نقطه عطف.
          حقیقتش اول شک داشتم و نمی‌دانستم دوره چه قدر برایم کارایی دارد ولی از آنجایی که دوره دو نفره را شرکت کرده بودم، کیفیت کلاس ها و جو متفاوتی که آدم را به نوشتن وا می‌داشت، من را متقاعد کرد که در کلاس شرکت کنم. بابتش شکرگزارم و به نوعی آن را شانس می‌دانم. اولین دستاوردی که دوره برایم داشت نظم در نوشتن و اعتماد به نفسی بود که قبل‌تر به نوشته هایم نداشتم.
          من حالا شروع به نوشتن ایده هایی کرده‌ام که همیشه به آنها می‌گفتم بعدا.
          تشکر فراوان برای پیگیری ها و جدیت شما و برای جو دوست داشتنی و صمیمانه کلاس.
          از همان جو ها که هم شوخی و خنده است هم کار جدی. از همان کلاس به یاد ماندنی ها. منتظر کلاس های بعدی هستم و قدردان پیدا کردن شما🙏

          1. خانم ربانی عزیز. کامنتتون لبخند ریز ولی عمیقی رو به صورت من آورد.
            ممنونیم که برامون از تجربه‌اتون نوشتید و خداروشکر که دوره باعث چنین دستاوردها و احساسات مثبتی برای شما شده.
            من هم دوره‌ی نویسندگی خلاق رو شروع و منجیِ نویسندگیم می‌دونم🙂.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *