در میان اختراعات بشری، نوشتن بزرگترین اختراع محسوب میشود، زیرا تاریخ را به وجود آورد. نوشتن هنری است که به واسطۀ آن نویسندگان به ارج و قرب بسیار دست یافتهاند.
-اندرو رابینسون، کتاب نوشتن، ص. 89
نوشتن چیست؟
تعریف علمی و منطقی برای سوال نوشتن چیست میتواند این باشد: شکل مکتوب زبان.
اما نوشتن و نویسندگی میتواند هزاران تعریف منطقی و فرامنطقی و مختلف داشته باشد؛ این تعاریف میتوانند شاعرانه، فلسفی، طنز، روانشناسانه و… باشند.
این تعریف منطقی-تاریخی در رابطه با نوشتن چیست را بخوانید:
نوشتن، ارائۀ زبان به صورت کتبی است، که به وسیلۀ مجموعهای از نمادها و علائم نمود مییابد. نوشتن برای نخستین بار حدود 4000 سال پیش از میلاد مسیح در شهر سومر به دنبال افزایش احساس نیاز رسیدگی حسابهای مالی به وجود آمد. در آن دوران پیچیدگی معاملات تجاری و احساس نیاز روزافزون به نگهداری و رسیدگی به محاسبۀ سود و زیان این معاملات منجر به این شد که تکیه بر قدرت حافظه کم رنگ شده و نوشتن به عنوان یک روش دایمی قابل اعتماد مطرح شود، از سوی دیگر در آمریکای مرکزی نوشتن به صورت نیازی برای محاسبۀ زمان و نیز یک نیاز سیاسی در جهت ثبت حوادث تاریخی شکل گرفت. مورخان خط تمایزی بین نوشتار امروزی و نوشتار پیش از تاریخ (پتروگلیف) قائل شدهاند. نظامهای نوشتن در طول تاریخ بر مبنای نیاز مردمی که استفادهکننده آن بودند گسترش و تغییر مییافت و شکل، ریشهها و علائم نوشتاری در طول زمان متحول میشد. با ردیابی سیر تحول نوشتار، میتوان به نیازهای مردم و تغییرات این نیازها در طول تاریخ پی برد. (رابینسون، 2003، ص. 36)
پس از زبان، خط به عنوان مهمترین اختراع بشر محسوب میشود، زیرا از طریق خط (نوشتن) پیامها فراسوی زمان و مکان انتقال مییابند.
واژۀ انگلیسی نوشتن (Writing)، برگرفته از لغت آلمانی (Writan) به معنای خاریدن است، به عبارت دیگر، هر نوشتهای ناشی از یک خارش یا تحریک ذهنی صورت پذیرفته است. (منبع: کتاب خلاقیت نوشتاری و هنر نوشتن، ژیلا حسنلو و نورالدین محمودی، ص 31 و 32)
یا به این تعریف پرویز ناتل خانلری از نویسندگی نگاه کنید:
نقل از کتاب فن نویسندگی، نوشتۀ پرویز ناتل خانلری
من فکر میکنم خواندن و نوشتنِ تعاریف مختلف برای پاسخ و بیان های مختلف نسبت به نوشتن چیست کمک میکند تا اولاً ذهنیت خودمان را دربارۀ نوشتن و سوال نوشتن چیست روشن کنیم، ثانیاً ممکن است یک تعریف خوب، معنا و ارزش و اهمیت نوشتن را در نظر ما افزایش بدهد.
چیزهایی که در ادامه میخوانید تعاریف مختلف برای پاسخ نوشتن چیست در لغتنامۀ شخصی من. این ارتکابات را چیزی بیش از یک تمرین ساده برای نزدیک شدن به موضوع در نظر نگیرید. وگرنه رسیدن به تعریفی هنرمندانه از نوشتن بلوغ و خردی میخواهد که من آن را فاقدم. باری، شما هم حتماً تعریف شخصی خودتان از نوشتن را توی کامنتها بنویسید.
نوشتن یعنی:
- بیشتر زیستن.
- خواب دیدن در بیداری.
- در هم شکستن دیوارها.
- جنون سیاه کردن کاغذها.
- بهتر فکر کردن.
- باریدن در روزهای آفتابی.
- ذوق کردن با واژهها.
- تکریم کلمات.
- به سوال کشیدن هستی.
- مجسمه ساختن با کلمات.
و
- نوشتن فرآیندیست برای معنابخشیدن به زندگی.
- نوشتن بهانهای برای لذت بردن از خلوت است.
- یعنی…
- یعنی…
- یعنی….
هدف از نوشتن چیست؟
با نوشتن میتوانیم افکار خودمان را با جزئیات و دقت بیشتر ببینیم. این مهمترین هدفی است که میتوانیم از نوشتن داشته باشیم، چرا که تنها با دیدن دقیق فکرها و خیالات است که میتوانیم برای اصلاح و بهبود آنها بکوشیم.
به همین دلیل است که نوشتن را گام مهمی برای توسعۀ فردی و کسب موفقیتهای مختلف در عرصۀ کار و زندگی میدانند.
فیلسوف و رماننویس سرشناس، آین رند، میگوید:
«ثروت محصول توانایی انسان در تفکر است»
یا به این جملۀ جالب نمایشنامهنویس معروف، جرج برناد شاو نگاه کنید:
«افراد معدودی دو یا سه بار در سال فکر میکنند، من با دو یک یا دو بار تفکر در هفته برای خود شهرتی بینالمللی دست و پا کردم.»
هر دو نقل قول به اهمیت فکر کردن در کسب نتایج مطلوب تاکید دارند. اما واقعاً فکر کردن چگونه است؟ آیا روی افکار پریشان و نشخوارهای ذهنیمان میتوانیم اسم فکر کردن بگذاریم؟
پاسخ نویسنده و روانشناس کانادایی، جردن پیترسون در مورد نوشتن چیست و اهمیت نوشتن را با هم ببینیم:
65 پاسخ
سلام
مثل همیشه عالی.
عبارت نشخوار های ذهنی رو چند بار دیگه تو نوشته هاتون دیدم. خیلی عبارت جالبیه و کاملاً منظور رو می رسونه.
راستی میشه در مورد باز نویسی هم یه مطلب بنویسین؟
با تشکر 🙏
درود
قراره مطلب زیر به تدریج کامل بشه:
بازنویسی
در رابطه با ویرایش هم اینو بخونید:
آموزش ویرایش
سلام به استاد نازنین
عالی و سپاس🌺🌺چقدر دلنشین بود 🙏🌹🌹
نوشتن یعنی سفر واژه و قلم به آن سوی جهان
نوشتن یعنی میلاد باور
نوشتن یعنی جهانی برای خویشتن
نوشتن یعنی نابودی حصار ذهن
نوشتن یعنی سخاوت در می زند
نوشتن یعنی نوری سپید در تاریکی
نوشتن یعنی عبور از ظلمت و وحشت
نوشتن یعنی بخششی پایدار
نوشتن یعنی بیداری ذهن
نوشتن یعنی آفرینشی در راه است
نوشتن یعنی از دریچه ی نگاه
اندیشه فریاد می زند.
واژهی نوشتن در می زند،
تصویری از دو نام در ذهن من :
شاهین کلانتری
مدرسه نویسندگی
قدردان همیشگی شما
🌹🌹🌹🙏🌺🌺🌺
نوشتن یعنی ارضای روح
نوشتن یعنی بودن
نوشتن یعنی از درون جوشیدن
نوشتن یعنی نتوان گفتن
نوشتن یعنی قدرت خدا در دستانم
نوشتن یعنی من و من و من
نوشتن یعنی آرامش خیال
نوشتن یعنی بازی با کلمات
نوشتن یعنی خلق دنیایی نو
نوشتن یعنی ایده گرفتن از لحظات ناب
نوشتن یعنی لذت با خود بودن
چه صفحه عالی
نوشتن يعني بي صدا گريستن
نوشتن يعني زادن و زاييده شدن
نوشتن يعني حالِ خوب
يعني اتفاقي آرام در ظاهر و آشوبي در نهان
نوشتن يعني خواستن، توانستن
نوشتن يعني آفرينش يك شعله در انزواي سرد تنهايي
نوشتن يعني درمان
نوشتن يعني خلق واژه اي كه خدا به آن سوگند ياد كرد.
نوشتن یعنی خلق یک موجود یعنی به دنیا آوردن نوشتن یعنی زایش یک تفکر نو
من فکر میکنم نوشتن یعنی ابراز حقیقتی درونی که کسی قادر به دیدنش نیست یعنی بیان چیزی شبیه به یک حس ضعیف که فقط نبضی برای زندگی داره.منک کر میکنم نوشتن یعنی رویارویی با واقعیت های نسبی ای که چیز های اساسی رو میسازند
نوشتن یعنی بغل کردن کلمات، نوشتن یعنی درد و دل کردن با کاغذ و قلم،
نوشتن یعنی زنده نگه داشتن افکار،
چقدر عالی بود دید زیبا و متفاوتی گرفتم.درود بر شما استاد محترم.
زنده باد ویدا جان
عالی شما هستید که این نگاه قشنگ رو دارید.
نوشتن یعنی رقصیدن با آواز سکوت.
نوشتن یعنی به مقصد رسیدن با پای پیاده.
نوشتن یعنی پرواز با بار مشکلات.
نوشتن یعنی حرفی در سکوت.
یک موسیقی جاندار در هستی در حال نواخته شدن است. نوشتن یعنی تو بخشی از آن نغمه ها را از طبیعت گرفته و در ذهن خود به دام می اندازی. پس از آن محتویات ذهن خود را پرداخت کرده و در قالب کلمه روی کاغذ منتقل می کنی.
1
نوشتن دگردیسی است. بیشک نویسندهی مدام، یک روز در بستری خونآلود، چشمانش را باز خواهد کرد با دستان گره کردهای که پوست قدیمیش را در چنگ دارد و از خود خواهد پرسید، من کیستم و بیخبر از زمان و چگونگی، فقط خواهد دانست که پوست خود را شکافته است.
2
اگر بخواهی هر روز بنویسی، درباره احساساتت بنویسی، از خاطراتت بنویسی، اعترافاتت را بنویسی، تخیل کنی و داستانی بنویسی، کتابی بخوانی و بخواهی مطلبی مثل آن بنویسی، اگر هر روز بنویسی، بیوقفه بنویسی، باید به همیشگیهای زندگیت نگاه کنی، باید برگردی و جرائت دوباره نگاه کردن داشته باشی. دیگر نمیتوانی فرار کنی و این شجاعت و جسارت نمیگذارد ترسو و بدبخت و قربانی بمانی. باور کن، نمیگذارد.
3
نوشتنِ بسیار، آینه روح آدمی است. فردی که هر روز با ترس و لرز اما امیدوار چشم در چشم گذشته و اکنون خویش میدوزد، هر روز واضحتر و شفافتر چهرهاش را میبیند. به همین دلیل نمیتواند قربانی، منفعل و ایستا باقی بماند. او شهامت دختر جوانی را دارد که از دیدن جوشهای کهنه روی صورتش بیزار است. از دیدن زشتی چهرهاش انزجار دارد، با این حال آینه را تمیز و چراغ پر نوری را روشن میکند و رنج نگاه کردن به تکتک جوشها را به جان میخرد تا دقیقا بداند کف صابون ضد جوش را کجا بگذارد. کجای صورتش باید کمی بسوزد تا شفا پیدا کند.
4
نویسنده خستگیناپذیر سرانجام با جریان نوشتن، به خردی عمیق دست خواهد یافت که به اقیانوس صلح سرازیر میشود. صلحی از درون و برون. وقتی نویسنده همه دارایها و کاستیهای خود را دستمایه نگارش داستانهای گوناگون میکند، آن وقت دیدن هیچ حسادت، بیمهری و نقصی او را برنخواهد آشفت و آرزوی هیچ شفقت و عشقی در او داغ حسرتی نخواهد گذاشت. زیرا پیشتر تمام آنها را در وجود خویش یافته است.
5
نویسنده با نوشتنِ همواره، سرانجام داستان منحصر به فرد زندگی شخصیاش را خلق خواهد. در فصلهای کهنهتر زندگی دخل و تصرف خواهد کرد. صحنههای زیبایش را خواهد چید. اندوهها را جلا خواهد بخشید و در دفتر عمرش بخشهای جدیدی خواهد افزود و داستان نویی را نه تنها در دنیای صِرف خیال که در واقعیت بودنش خواهد نوشت. خواهد ساخت.
6
نویسنده دائم روزی مبدل به رسولی خواهد شد. هر گمگشتهای به او برسد، از او خواهد پرسید: چرا غمگین؟ چرا ترسان؟ چرا تنها؟ من هم غمگین بودم. من هم ترسیده بودم. من هم تنها بودم. کاش بدانی غم، ترس و تنهایی حقیقت ندارد.
عیبی ندارد بگذار جاری شود هر آنچه از ذهن گذر می کند. نوشتن همین است. گاهی چنان بی ملاحظه و بی پروا گاهی چنان عمیق و بی انتها. گاهی هم سرهم کردن هر آنچه در لحظه دیده یا شنیده می شود. همین است نوشتن.
نوشتن عمیق شدن در کلماتی ست که بارها در جاهای مختلف دیدیم اما خودمان جور دیگری از آن استفاده کردیم.
نوشتن یعنی قبول مسئولیت واژگانی بی سرپرست؛ اینکه چطور و در کجا آن ها را قرار می دهیم تا خودی نشان دهند. ما مادر واژگانی هستیم که در تلاطم این روزگار آواره شده اند. سرپرستیشان را قبول می کنیم و به آن ها ابهت می بخشیم و احترام می گذاریم مبادا فراموش کنند که هر کدام برای خود جایگاهی ویژه دارند. درست شبیه ما آدم ها!
شاید وقت هایی دلمان خواسته جای کس دیگری بودیم حتما واژگان هم گاهی دلشان خواسته جای آن دیگری باشند. مثلا امید و آرامش و خوشبختی و سلامتی و موفقیت و از این دست واژگان همیشه به خود می بالند که این چنین مثبت و شادی بخش هستند. اما خیلی از آن ها به منفی بودن عادت کرده اند مانند غم و بدبختی و فقر و آوارگی و … شاید هیچوقت دلشان نمیخواست این چنین مفهوم بدی را به جانمان بریزند.
نوشتن از زندگی جدا نیست و نوعی زندگی مضاعف است.
یگانه وطنم نوشته است، کلمه است.
نوشتن اثری قابل چاپ، یافتن ناشری شریف برای نشر، و مردمی فهیم برای خوانوخواندن است.
نوشتن یک امر جوششی است.
کار را شروع کن ذهن فعال می شود و ادامه بدهید تمام می شود.
چاره ی درد نوشتن، نوشتن است.
روز نوشته ها می تواند تمرین نوشتن باشد.
همه نیاز به نوشتن بود و بس…
نوشتن یعنی زمزمه کردن با قلم وکاغذ
نوشتن یعنی به تصویر کشیدنِ ذهن
نوشتن یعنی فکر را پرورش دادن
نوشتن یعنی همیشه حرفی برای گفتن
یعنی زیباترین اثر جهان..
سلام جناب کلانتری وقتتون بخیر
سلام استادجان
نوشتن برای من نوعی تخلیه فکری است. وقت هایی که نمی شود با هیچ کس حرف زد حتی با خود، همه آنها را می نویسم. گاهی هم در تنهایی صدایم را ضبط میکنم اما نوشتن چیز دیگری است. و این آزادنویسی شروع که بشود، تمام شدنش با خداست. البته به نظرم زیادی توضیح دادن خوب نیست چون بلاتکلیفی ام را میرساند. گاه که کوتاهتر می نویسم و برای ذهنم قالبی مثلا همین داستان کوتاه را درنظر می گیرم، نتیجه بهتر است. نوشتن همینطور به آدم نشان می دهد که کیست، که کجای این دنیا ایستاده و برای من هرچه گذشت و بیشتر خواندم و بیشتر نوشتم، به هیچ بودنم دربرابر آدمهای بزرگ بیشتر پی بردم و با واقعیتی که از دنیای اطرافم آنطور که باید نمی دانم، روبه رو شدم. فکر میکنم نویسنده حتی اگر معروف ترین زمانه هم شود، باز و باز برای نجات خودش خواهد نوشت چون لحظاتی که همه ما آدمها تنها می مانیم و با خودمان روبه رو می شویم، خیلی بیشتر از زمانهایی است که با دیگران هستیم و این تنهایی باید حاصلی داشته باشد
البته این حرفها از جانب کسی بود که آن اراده لازم را در دوره تان به خرج نداده و شرمنده است که تازه اندکی از نیمه دوره جلوتر است. امیدوارم که برای ادامه جدی بمانم
نوشتن راهی است بسوی خودشناسی و رسیدن به آرامش درون
نوشتن روبرو شدن با خوبیها و زشتی های درونی است
نوشتن قرص آرام بخش است
نوشتن راهی است ارتباطی بین نسلها و آیندگان
نوشتن راهی است پرچالش و نیازمند کشف شدن
نوشتن راهی است بسوی کامیابی و موفقیت
نوشتن یعنی استقلال تمام و عدم اسارت
نوشتن یعنی تابوها، بندها و حصار ها را در هم شکستن و پاره کردن.
نوشتن یعنی خلاقیت و ابتکار.
نوشتن یعنی دیوانگی، جنون و عشق را درهم آمیختن و از آن شاهکار خلق کردن.
نوشتن یعنی آزادی از ذهن نارام و خود را به قدرت آفرینش درون سپردن.
نوشتن یعنی فرو رفتن در اقیانوس عمیق تفکر و برچیدن بهترین ایدهها.
نوشتن یعنی آرامش مطلق و رقصیدن هم زمان با واژهها.
نوشتن یعنی در کنار ایدهها و واژهها بزرگ شدن، پُخته شدن و ورزیده شدن.
نوشتن، يعنى جاودانگى…
يعنى؛ نمردن!
آنچه بشر عمريست در پى آن؛ و غافل از آن است.
نوشتن چیست؟
جاری شدن لمحه لمحه جان نویسنده است که از نوک قلم می تراود و کاغذ بی جان را جلا می بخشد، پس برگههای مفخم از واژه ها به خویشتن مینازند و روح و روان علاقه مندان به مرور و تورقشان را تیمار میکنند.
نوشتن یعنی فرار از پیله
نوشتن یعنی کشف دنیای جدید
نوشتن یعنی با ارزش کردن کاغذها
نوشتن یعنی تفکر بیشتر
نوشتن یعنی زندگی جدید با آدمها
نوشتن یعنی عجین شدن با قلم
نوشتن یعنی نگرانی به پایان رسیدن جوهر قلمت
نوشتن یعنی نوشتن و نوشتن …
سلام
از تعاریف نوشتن خیلی لذت بردم.
نوشتن یعنی خواب دیدن در بیداری.
نوشتن یعنی جنون سیاه کردن کاغذها.
نوشتن یعنی ذوق کردن با واژهها.
نوشتن یعنی به سوال کشیدن هستی.
نوشتن بهانهای برای لذت بردن از خلوت است.
یکی هم خودم اضافه کنم
نوشتن یعنی با انگشتان حرف زدن.
در انجیل آمده. روزی خواهد رسید که انسانها با انگشتانشان به هم حرف میزنند. و الان داریم میبینیم که آن روزها آمدند.
کتاب، مغز نویسنده در گوش خوانندست.
نوشتن انبار گردانی ذهن است ! مرتب کردن ونظم دادن بسته های کوچک و بزرگ افکار در پستوی تاریک ذهن … و این انتخاب ماست که چراغ قوه را روی کدام بسته بیاندازیم در تاریکی این انبار !!
نوشتن یعنی چیدمان زیبای کلمات از دید یک عاشق…
یعنی تماشای جوانه ای سرسخت که بالبخندسرازخاک بیرون می آورد…
یعنی فردارا درامروز زندگی کردن..
یعنی نشان دادن قشنگ ترین رویایت به جهانی که به آرزوهایت خندیده..
یعنی رسیدن به آنچه که درسفیدی کاغذ در پی آن می گردی..
یعنی ناب ترین موسیقی بارقص قلم..
نوشتن باران است می شوید می بردملال ذهنم را…
سلام
استاد جان آمدم بنویسم نوشتن یعنی چه ؟
آخرین دیدگاه لبخند بر لبم نشاند .
نظرم در باره نوشتن بودن در مرداد پارسال.
و امروز به نظرم نوشتن یعنی:
نوشتن ، انبار گردانی ذهن است ! مرتب کردن و نظم دادن بسته های کوچک و بزرگ افکار ی که روی هم تلنبار شده اند در پستوی تاریک ذهن مان …
نوشتن یعنی التیام برای دردهای روحی..
نوشتن یعنی بازتاب درونی. وقتی می نویسم بازتاب و انعکاس خودم را دنیای درون و بیرون تماشا میکنم.
نوشتن یعنی سفری به درون تا ابدیت
نوشتن یعنی همراهی با خود و دنیا
نوشتن یعنی توجه کردن با واژه ها
نوشتن یعنی لمس واژه ها
نوشتن یعنی دوام آوردن و تاب آوری
وقتی می نویسم سختی ها را بیشتر تاب می آورم. چون آن ها را به تصویر می کشم.
نوشتن یعنی
نوشتن، یعنی زندگی کردن با آدمهایی در تاریخ یا جغرافیایی دور.
نوشتن یعنی گفتگو کردن، وقتی کسی در کنارت نیست.
نوشتن یعنی یافتن آدمهای همفکر، وقتی آنها را در نزدیکی خود نداری.
نوشتن یعنی حرف زدن در سکوت.
نوشتن یعنی من دستم را به مغزم میدهم، تو چشمت را بمن. آنگاه مغزهایمان همسفر میشوند.
نوشتن یعنی زندگی، وقتی همه راهها تمام شد.
نوشتن یعنی سرریز شدن، وقتی مغز پر میشود.
نوشتن یعنی، من فکر میکنم، پس هستم:
” ای برادر تو همه اندیشه ای، مابقی خود، استخوان و ریشه ای”
نوشتن یعنی فکر کردن، البته به یاری قلم و کاغذ
نوشتن یعنی به رقص در آوردن کلمات، به سازی که می زنیم
نوشتن یعنی کشف یک جزیره در وجود خودمان
وتسخیر آن و آباد کردنش و ساختنش
نوشتن یعنی دست انداختن روی شانه ی خودم و راه رفتن کنارش و حرف زدن و عشق کردن
در سیر نوشتن یک پدیده خلق می شود
یک چشمه که شکوفا می شود و جریان می یابد، که اگر نوشتن نباشد همانطور خشک و بی وجود، باقی می ماند.
نوشتن یعنی ارضا کردن کلملتی که در ذهن هستن
کلماتی
سلام اول روز استاد رو که ديروز بود خدمتتون تبريک مي گم، بعد نوشتن يک خروجي از فرايندي هست از فکر، دانش و اطلاعاتي که ما در مورد موضوعي داريم.
سپاس زینب گرامی
نوشتن یعنی حال خوب
نوشتن یعنی خالی شدن ذهن
نوشتنن یعنی انتشار احساس
نوشتن یعنی رقصیدن با واژه ها
نوشتن یعنی هنرنمایی با قلم و کاغذ
نوشتن یعنی بودن
اول سلام و بعد سلام و سپس سلام
با هر نفس ارادت و با هر نفس سلام
سلام به روی ماهتان آقای خلاق
چی حال دارید؟
تعریف من از نوشتن :
نوشتن یعنی استفاده و بکارگیری خوانده شده هایمان
وبا آنها خلق نوشتهٔ تازه و بکر
یعنی ترکیب علمی که از قبل مطالعه کرده و داشتیم با علمی که تازه خوانده ایم، همراه با خلاقیت و استقلال فکری خودمان.
این تعریف به وضوح نشان می دهد که مطالعه کردن و نوشتن سازنده یکدیگر هستند.
بدون مطالعه نمی توانی بنویسی!
مینویسی اما ناقص،
مینویسی اما بدون اینکه حتی خودت از نوشته ات رضایت داشته باشی،
مینویسی اما نه تازه
من به چنین حالتی می گویم زمانی که سوخت ات برای نوشتن کم و کم تر می شود.
خوب آنچه ما با مطالعه هایمان می نویسیم ترکیبی از خود آن علم و تحلیل برسی آن در ذهن مان و افزودن خلاقیت و استقلال فکری مان در آن است.
آنوقت می نویسی اما تازه و بکر
آنوقت می نویسی با لذت و کیف
آنوقت مینویسی با عشق
یکی از زیباترین لحضات زندگی اینست که با قلمی در میان انگشتانت برروی کاغذ کلمات را برقصانی و نوشتهٔ زاده از ذهن خودت بنویسی.
پس من مطالعه می کنم تا بنویسم و زیبا تر خلق کنم، و می نویسم تا آنچه در ذهن پرورانده ام و زاده ذهن خودم است به گفته آقای خلاق کپک نزند.
«بنویس تا کپک نزنی»
-شاهین کلانتری
به امید موفقیت های بیشتر تان آقای
یلدا جان بسیار بسیار زیبا مینویسی و هر بار من رو با نوشتههای خوبت غافلگیر میکنی.
میدونم با تداوم در مسیر نوشتن بسیار بسیار خواهی درخشید.
سلام مجدد آقای خلاق
…آن سخن که از دل برآید…
……لاجرم بر دل نشیند……
این از لطف و مهربانی شماست.
خیلی ممنون.
غرض از مزاحمت اینکه میشود چند رمان خوب در ژانر درام و غم انگیز برایم معرفی کنید؟
آرزو می کنم هر روز بیشتر از روز قبل بدرخشید.
سلام یلدا جان
بخشی از کتابهای موردعلاقۀ خودم رو اینجا فهرست کردم:
معرفی کتاب
نوشتن يعني دويدم وقتي دوپا نداري
نوشتن يعني خشم و رهايي از خشم
نوشتن يعني زخم هاي التئام يافته
نوشتن يعني رشد كردن
نوشتن يعني اشك هاي قلمي كه با آن مي نويسي به نشانه ي سپاس از وفاداري
نوشتن يعني عشق به كاغذ هايي كه چند سالي است سياه مي كني
نوشتن يعني متوقف نشدن در هر حالي
نوشتن يعني لبخند به زندگي
نوشتن يعني خودت را جور ديگري ديدن
نوشتن يعني نوشتن را خرد عشق ديدن
زنده باد
عالی بود.
نوشتن یعنی ارتباط بی پرده با خود
نوشتن یعنی فرصت و مجوزی برای گشت و گذار در ناخودآگاهمان،درتیره ترین بخش های وجودمان
نوشتن یعنی پذیرفتن و در آغوش کشیدن آن بخش های تاریک
نوشتن یعنی قهوه خوردن و گپ زدن با خود
نوشتن یعنی یادآوری آنچه که باید یادمان بماند و فراموش کردن و بیرون ریختن آنچه نباید
نوشتن یعنی ثبت اندیشه های خوبی که از اطرافمان می گیریم
نوشتن یعنی شکار افکار زیبا
نوشتن یعنی تلاشی برای بیش تر و حقیقتی تر زیستن
نوشتن یعنی برای خودت و افکارت ارزش قائلی
نوشتن یعنی تمرین فکر کردن حقیقی
نوشتن یعنی با دوستی امین سخن گفتن
نوشتن یعنی من به دنبال تغییرم
نوشتن یعنی مشخص کردن مسیر
نوشتن یعنی فکر کردن قبل سخن گفتن
سلام ودرود بر شاهین عزیز
اولین نوشته ام در این خانه ی پر مهره. به تازگی نویسندگی رو شروع کردم امیدوارم بتونم بیشتر اینجا بنویسم و ازت یاد بگیرم.
درود بهزاد جان
زیبا نوشتی.
برای من بیشتر و بیشتر بنویس.
امیدوارم در مسیر نوشتن حسابی بدرخشی.
نوشتن یعنی جنگیدن با تمام حس های بد
نوشتن یعنی خواب و خوراک
نوشتن یعنی صداقت یعنی راستی
نوشتن یعنی مسکنی برای آرامش روح
نوشتن یعنی جهانگردی یعنی باستانشناسی
نوشتن یعنی معلمی برای خود
نوشتن یعنی بخشش یعنی گذشت
نوشتن یعنی خندیدن یعنی گریستن
نوشتن یعنی ب خدا رسیدن ب خود رسیدن
نوشتن یعنی پیامبری کردن برای خود
نوشتن یعنی هرآنچه ب تو و زندگیت کیفیت میدهد
نوشتن یعنی عزت نفس یعنی غرور
هر زمان که در دغدغه های زندگی گم میشم و از نوشتن هایم دور میشم آنوقتست که میفهمم نوشتن یعنی اصالت یعنی هر آنچه مرا به ناکجاآبادهای ناب میبرد
نوشتن یعنی تو هستی من هستم
﴿نوشتن یعنی … !!!﴾
… نوشتن یعنی خودم را به خودم نشان دادن
… نوشتن یعنی من کیستم را نوشتن
… نوشتن یعنی من به کجا می روم را نوشتن
… نوشتن یعنی بومی برای نقاشی کلمات
… نوشتن یعنی تکمیل کردن پازل زندگی
… نوشتن یعنی مرتب به خود تلنگر زدن
… نوشتن یعنی من هستم
… نوشتن یعنی یک کپی از مغز
… نوشتن یعنی نمایش کلماتی که دارم
… نوشتن یعنی بازی کلمات روی صحنه تئاتر
… نوشتن یعنی برای هر کلمه نقشی اختصاص دادن
… نوشتن یعنی فرو رفتن بازیگر (کلمه) در نقش
… نوشتن یعنی نسخه نجات برای همه
… نوشتن یعنی خودشناسی مدرن
… نوشتن یعنی ریختن خود روی کاغذ
… نوشتن یعنی نزدیک شدن به خود امروزم
… نوشتن یعنی بیرون کشیدن رویاها از درون
… نوشتن یعنی کلام و کلام یعنی نجات
… نوشتن یعنی شفا
… نوشتن یعنی سر کلاس درس درون نشستن
… نوشتن یعنی نوک زدن اندیشه ها به روی کاغذ
… نوشتن یعنی مهر کلمات روی کاغذ
… نوشتن یعنی ریزش درون
… نوشتن یعنی لایه روبیه استخر درون
… نوشتن یعنی همزاد چخوف بودن
… نوشتن یعنی یک چای با گلستان خوردن
… نوشتن یعنی در اندرون من خسته دل ندانم که کیست
… نوشتن یعنی من خموشم و او در فغان و غوغا
… نوشتن یعنی عشق به زایش مجدد
… نوشتن یعنی به چالش کشیدن پراکندگی خود
… نوشتن یعنی شانه کردن کلمات
… نوشتن یعنی زنگ زدن به خود
… نوشتن یعنی خوبی؟ چه خبر؟ چه کار می کنی؟
… نوشتن یعنی نوشتن متن بیلبورد زندگی
~ شاهین خان تا صبح می تونم بنویسم بسهههه آیا ؟ 😄
خیلی خیلی عالی بود محمد جان
کیف کردم از این همه خلاقیت.
سپاسگزارم
از شما یاد میگیریم شاهین خان
من قبلا مشاور تبلیغات بودم و الان کم کم تولید محتوا میکنم و علاقه به کپی رایتینگ دارم و این متن هم بر همین اساس سعی کردم بنویسم بنظرتون برای اینکه بخوام در بخش کپی رایتینگ تولید محتوا کنم چطور می توانم به در امدزایی فکر کنم؟ بیشتر دوس دارم آنلاین باشه کارم . اینکه بصورت فریلنسری کار کنم یا آموزش آنلاین بزارم یا هر چیزی در آینده می تواند گستردگی داشته باشد ؟ مثلا حوزه شما که نویسندگی است و شاخه های مختلف را آموزش میدهید گستردگی بیشتری دارد و همینطور مخاطبان بیشتر
محمد عزیز
پیشنهادم اینه که خیلی جدی برای مطالعه و یادگیری در زمینۀ محتوا وقت بذار. شاید این مطلب نقطه شروع مناسبی باشه:
تولید محتوا
نوشتن یعنی دور دنیا تو یه اتاق ۱۲ متری.
نوشتن یعنی شیرین زبانی قلم.
نوشتن یعنی عشق.
نوشتن یعنی…
نوشتن تركيبى است ازحقيقت و مجاز، تشبيه و تمثيل و تركيب و تجرد كلمات در نثر نويسنده. نوشتن يعنى عشق مجنون وار به كاغذ و قلم ! نوشتن يعنى كشف و شهود كلمات ! نوشتن يعنى اشتياق صحبت كردن با آدمها ! درد دل كردن به شيوه اى دلنشين و خواستنى ! نوشتن يعنى زيبايى كلام در كاربرد بجاى آن ! نوشتن مساوى خواستن است؛ آنگاه كه آرزو كنيم خلق مى كنيم و مى نويسيم ! گاه فقط جرقه يك ايده ذهنى كوچك تبديل به يك داستان زيبا مى شود. گاه قبل از آنكه شروع به نوشتن كنيم فكرش را هم نمى توانيم بكنيم در انتهاى كار به كجا خواهيم رسيد. نوشتن پيمودن مسيرى طولانيست در جهت كشف خلاقيت درونى!
به به، زندهباد سعیده جان. زیبا نوشتی.
با سلام خدمت جناب شاهین خان عزیز
نوشتن شاید عشق بازی باشد با واژه ها
نوشتن شاید تماشای یار باشد در خلوت و سکوت
نوشتن شاید نوازش خاطراتمان باشد در لحظات خلوت مان
نوشتن شاید پروازی باشد در ابدیت زلال و بکر
نوشتن تماشای جهان باشد شاید از چشمان دیگرانی که دوستشان داریم
و شاید سرودن خودمان در زندگی هایی دوباره و دوباره
نوشتن هرچه که باشد پله پله رسیدن به زیبایی هاست
نوشتن آیینه ی اندیشه هاست.
بهترین راه برای التیام دردهاست.
لذت بردن از تک تک لحظه هاست.
وقتی می نویسی برای خودت ارزش قائل می شوی.
افکار، ترس ها، آموخته ها، احساسات و نگرانی هایت را ثبت کرده و نوع نگرش ات را
در دوره های مختلف زندگی برسی می کنی.
از تنهایی لذت بیشتری می بری.
زشتی ها و زیبایی ها را بهتر می بینی و خیلی از مسائل را عمیق تر می فهمی.
بانوشتن راه حل ها را می یابی.
به آموخته هایت به طور ناخود آگاه عمل می کنی ؛ از حس رنج آور بیهودگی رها می شوی وضمن پی بردن به علایق و استعداد هایت برای رسیدن به اهداف و آرزوهایت به اراده ی پایدارتر و اشتیاق بیشتری دست میابی.
در برابر سختی ها ومشکلات شکیبا می شوی.
همچنین ،برای مهم ترین وظیفه ات یعنی رسیدن به خود شناسی گام های بلندی بر میداری.
با نوشتن مسائل زیادی را کشف می کنی و فکر می کنی اولین نفری هستی که به آنها پی بردی، ذوق می کنی و بعد می فهمی سال ها پیش اشخاص دیگری درباره شان کتاب ها نوشته اند!!!
نوشتن یعنی بارها و بارها شکست بخوری اما با شوق بیشتری ادامه دهی.
یعنی نوشته هایت را باهم مقایسه کنی و از پیشرفت خودت لذت ببری.
یعنی کمال گرایی دمار از روزگارت در بیاورد و وقتی نوشته ای را به پایان رساندی جیغ بکشی ، شارژ بشوی و باحال خوب به بقیه ی کارهایت برسی.
یعنی گوشه ای بنشینی و به این فکر کنی که نوشته هایت اصلا هم به درد نمی خورند و مدت ها اشک بریزی.
نوشتن یعنی به معنای واقعی کلمه “زندگی” کنی.
“نوشته ی شبانه”
زنده باد آلا جان
چقدر جوندار و خوب نوشتی.
کیف کردم.
سلام و ارادت استاد عزیز
نوشتن یعنی خالی شدن
نوشتن یعنی شکستن محدودیت های ذهن
نوشتن یعنی سنگ محک دانسته ها
نوشتن یعنی پرواز با کاغذ و قلم (صفحه نمایش و کیبورد 🙂 )
شاید اینهایی که گفتم حرفهای خود شما باشن که الان به یاد آوردمشون. 🙂
به قول محمدرضا شعبانعلی عزیز:
«نوشتن یعنی فراموش کردن»
کسی که مینویسد ۳ بار زندگی میکند و کسی که نمینویسد فقط ۱ بار زندگی میکند؛
نوشتن یعنی حداقل ۳ بار زندگی کردن؛
۱- بار اول تجربهای درون یا بیرون ذهن بدست میآید. اگر آن را ننویسیم، فقط همین یک بار زندگیاش کردهایم، اما اگر بنویسیمش:
۲- اگر آن تجربهی درون یا بیرون ذهنی را بنویسیم؛ همان تجربه را برای بار دوم زندگی کردهایم و زوایائی از آن را میبینیم که در بار اول زندگی کردن آن تجربه ندیده بودیم.
۳- بعدها اگر به آنچه دربارهی آن تجربه نوشتهایم مراجعه کنیم، زوایائی از همان تجربهی درون یا بیرون ذهنی را خواهیم دید که در بار اول و دوم ندیده بودیم.
بنا بر این؛ هر لحظه از زندگی که مکتوب شود؛ این امکان را بوجود میآورد که آن لحظه را ۳ بار زندگی کنیم.
داوود خلاق و خوب
چقدر خوب بود این کامنت تو.
واقعاً لذت بردم.
پس کی لینک سایت خودت رو به من میدی؟
نوشتن یعنی خودآگاهی
نوشتن یعنی تبسم روح
نوشتن یعنی جراحی جان
نوشتن یعنی مطالعه ذهن
نوشتن یعنی پیغمبر بودن ملک وجود خود
نوشتن یعنی خدا انسان و طبیعت
نوشتن یعنی من زنده ام و زنده بوده ام
درود بر شاهین عزیز.
من هم جزوه ایی دارم که گاهی سراغ آن می روم و صفحاتش را پر میکنم. اسم جزوه هم این است: «چرا می نويسم؟»
من مجبورم پس هر چندین صفحه نوشته و تمرین، به این سوال جواب بدهم. اوایل فکر میکردم ایراد از من است و به قول معروف اینکاره نیستم! وگرنه چرا آدم باید در کار و بارش این قدر شک کند؟ اما بعدها فهمیدم اين موضوع ربطی به این کاره یا آن کاره بودن ندارد؛ اتفاقا سوال از چرایی نوشتن و «بازتعریف» این کار، یعنی خود کار. بنا بر این مقدمه ی پر پیچ و خم حالا چند تعريف از نوشتن می نویسم:
نوشتن یعنی لایه لایه کردن پوسته ی زمخت زندگی؛ معنی اش هم لزوما این نیست که این لایه ها تمام شدنی هستند!
نوشتن يعنی لایروبی مدام رودخانه ای عمیق و کدر، شاید که زلاليّت آیینه های آب برگردد.
نوشتن یعنی هر بار که قلم روی کاغذ یا دست روی صفحه کلید گذاشتی مثل علاءالدين، از چراغ کهنه و خاک گرفته ی وجودت یک غول و هیولای جدید،يا احيانا اگر لطیف طبع هستی یک پری دریایی یا جنگلی بیرون بیاوری!
نوشتن یعنی کار تراش بیستون از کوه. ( پیش خودم فکر میکنم نظامی ،وجود یک شاعر یا هنرمند واقعی را در تجسّم «فرهاد» بازسازی کرده است، بر عکس خسرو پرویز که بیشتر دنبال خوشگذرانی و عیش و نوش بوده:))
نوشتن یعنی جن گیری ، احضار ارواح سرگردان، و نوشتن طلسم و تعویذ برای گیر انداختنشان.(البته نه از آنجور جن گرفتن ها و سیر و سیاحت در هپروت ها و چه و چها)
نوشتن یعنی کندن چاه و نه انتظار باران.
نوشتن یعنی کشف و سفر.
نوشتن یعنی ساختن جهان از روزمرگی های تن فرسا.
نوشتن یعنی جدایی از نشئه ی مخدر افسوس ها و نوستالژی ها.
نوشتن یعنی اجبار به یادگیری .
نوشتن یعنی بیداری سوالات بی جواب.
نوشتن یعنی بی خوابی ابدی.
نوشتن یعنی پیاده روی در خیابان مه آلود یک شب سرد پاییزی.
نوشتن یعنی امکان مسلّم عشق بازی و عشق ورزی با هر که دلت می خواهد.
نوشتن یعنی پرتاب یک سکه در هوا و وقتی روی زمین افتاد ببینی پشت و روی سکه چیزهای دیگری بود غیر از آنچه که دیده بودی.
نوشتن یعنی کشف این نکته که نوشتن را نمی توان معني کرد، باید همیشه آنرا نوشت.
توحید عزیز
این کامنت تو رو گذاشته بودم سر حوصله بخونم، چون واقعاً ارزشش رو داشت.
مرسی که نگاه زیبایی خودت به نوشتن رو با ما به اشتراک گذاشتی.
واقعاً لذت بردم.