آیا شما هم به خاطر این خطای بزرگ از نوشتن دست کشیدهاید؟
این خطای بزرگ بارها و بارها مرا ناامید کرده و چه استعدادهای نابی که به خاطر همین مسئله دست از نوشتن کشیدهاند.
اگر فقط بتوانید از همین یک خطا دوری کنید، میتوانید در هر ژانری که دوست دارید به نویسندهای حرفهای تبدیل شوید.
موضوع ازاینقرار است:
داشتم در ذهنم مرور میکردم که فصل مشترک عوامل موفقیت تمام نویسندههای مهم و مطرحی که کارشان را دنبال میکنم چیست، چه نگرش یا رفتار خاصی بوده که میتوان آن را عامل اصلی توفیق آنها در عرصۀ نوشتن دانست؟
فهمیدم آنها روی یک اصل مهم تمرکز میکنند که اغلب شیفتگان نویسندهشدن از آن غافل میمانند؛ و متأسفانه جایی که ماییم جامعه نیز روزبهروز این نگاه مهلک را بیشتر تقویت میکند.
من مدتها از این اصل غافل بودم و نگرانی و اندوه زیادی را در این رابطه متحمل شدم، نکتۀ جالب اینکه حتی تلخاندیشترین نویسندهها هم در رعایت این اصل پای فشردهاند و به این نکته آگاه بودهاند.
موضوع این است:
من خیلی نزدیکبین بودم و در پی دستاوردهای فوری بودم. اگر نوشتۀ جدیدم (فیلمنامه، رمان یا کتاب غیرداستانی) بین دو هفته تا سه ماه جواب نمیداد، خیلی سریع رهایش میکردم و به سراغ کار دیگری میرفتم.
میل به پاداش فوری ویرانکننده است؛ و در ابتدای شروع هر کاری ممکن است گرفتار این مسئله بشویم.
99 درصد کسانی که تمنای نویسنده شدن را دارند همینطور عمل میکنند، فقط یک درصد هستند که از پاداشهای فوری دست میکشند و درنهایت به رؤیای نویسنده شدن دست مییابند.
این چیزی است که همۀ نویسندگان از تولستوی و استاندال تا موراکامی و کوندرا و دیگران هم میدانسته و میدانند.
یکی از بزرگترین اسرار موفقیت در دنیای نویسندگی در پیش گرفتن دیدگاه بلندمدت است.
بگذارید تکرار کنم یکی از بزرگترین رازهای نویسندهشدن و نویسنده مانده در پیش گرفتن نگاه بلندمدت است.
وقتی نویسندهشدن را هدف میگیری باید مسیری حداقل 5 تا 10 ساله را برای نوشتن اولین کتاب قابل قبولت در نظر بگیری، گاهی حتی بیشتر از آن.
تمام نویسندگان بزرگ میفهمند که نوشتن اثری خوب و ماندگار، نیاز به نگاه بلندمدت دارد. این دربارۀ تکتک آثار یک نویسندۀ هم صدق میکند. ممکن است پیشنویس متنی که الآن نوشتهای پس از سه سال با بازبینی مجدد به اثری بسیار بهتر تبدیل شود.
برای نویسنده شدن لازم است به خودتان زمان بدهید و اجازه بدهید مسیر نویسنده شدن روزبهروز شمارا پختهتر کند.
من اولین بار با اهمیت داشتن نگاه بلندمدت در نویسندگی، در کتاب ارزشمند «داستان» رابرت مک کی آشنا شدم، جایی که اشارهکرده بسیاری از هنرمندان بزرگ اولین اثر خوبشان را حداقل پس از ده سال فعالیت جدی به رشتۀ تحریر درآوردهاند. جملات مککی چنان تسکیندهنده بود که همان لحظه از جایم بلند شدم و به آشپزخانه رفتم و به مادرم گفتم: «مامان من ده سال دیگه یک فیلم بلند خوب میسازم.»
فشار از رویم برداشته شده بود و حالا با آرامش بیشتری میتوانستم یاد بگیرم و خطا کنم.
بیشتر افراد در وادی نوشتن بیشتر از هر جای دیگری بهکلی نگاه بلندمدت را کنار میگذارند، توقع دارند به خاطر اولین ارتکاباتشان با تحسین مواجه شوند.
اگر بارها و بارها از خودتان و نوشتههایتان ناامید شدهاید، نگران نباشید، حالا وقت خوبی برای شروع کردن است، فقط این بار خودتان را به دیدگاهی بلندمدت مجهز کنید.
همین امروز قدم بعدی را بردارید و مدام دیدگاه بلندمدتتان را در ذهنتان مرور کنید. لازم نیست اهداف بلندمدتی داشته باشید، اما حتماً لازم است نگرشی بلندمدت داشته باشید.
برای نویسنده شدن بیش از تکنیک و ترفند، به نگرش و مدل ذهنی مناسب احتیاج داریم. به نگاه بلندمدت خودتان پایبند بمانید. حالا شروع کنید به نوشتن.
27 پاسخ
استاد خوبم سلام
چندیست درصدد نوشتن نامه ایی برای شما هستم که متاسفانه تنبلی و شاید مشغله ها اجازه نداده اند . استاد جان افراد زیادی به من میگویند برای نویسنده شدن وقت زیاده تا جونی کارهای مهم تر رو انجام بده کارهایی که انرژی جوانی را میطلبند ، در سن بالا که دیگه انرژی نداری بشین برای نوشتن وقت بگذار😔 در این روزگار پر مشغله من هم زمان با تمرین کتابت (من عاشق نوشتن و خواندنم) برای کسب درآمد بیشتر با یک دست چند هندوانه ی بزرگ برداشته ام . که طبق فرمایشات شما شده ام کسی که یه ذره از این یه ذره از اون تمام روزم را پر کرده و در آخر میبینم هیچکدام را در مسیر درست و زمان درست انجام نداده ام . ☹ استاد جان ذهنم مشوش شده در حال درجا زدنم ، روحم خسته از بلاتکلیفی
نیاز شدید به شندیدن راهنمایی شما دارم
متن بالا بینظیر و بسیار نوازش دهنده بود ممنون از این وقتی که برای آرامش ما میگذارید
زینب خانم گرامی و نازنین
حس شما رو درک میکنم و میفهمم در چه وضعیتی هستید.
آیا نمیشه که کار خودتون و نوشتن رو بیشتر گره بزنید به هم؟
یعنی از خوندن و نوشتن برای توسعه و بهبود کارتون استفاده کتید.
بیشتر برام بگید، تا اگر چیزی به ذهنم رسید براتون بنویسم.
سلام خدا قوت چقد حالم خوب شد من نوشتم از همه بالا و پایین شدن های زندگیم از دست سال هفتاد و هفت تا به امروز حالا میخوام اینو به شکل فصل به فصل بنویسم و منتشر کنم ولی شاید جذاب تر بشه اگه امروز و دیروز رو بهم گره بزنم
ممنون میشم کمکم کنید
سلام منیره خانم عزیز
عالیه
حتما حتما این کار رو بکنید.
فکر کنم این مطلب هم خیلی کمکتون کنه.
چگونه کتاب زندگینامه بنویسیم | ۱۷ نکته در نوشتن بیوگرافی
سلام آقای کلانتری
خداقوت
خیلی برام جالبه که هر سوالی که ذهنم را درگیر میکنه در سایت شما دقیقا پاسخم را دریافت میکنم درست مثل اینکه نیروی مرموز و پنهانی داره من را به سوی خواسته هام هدایت میکنه
یکی از هدفهایی که در دفتر اهدافم اون را نوشته بودم نوشتن یک کتاب در مورد موضوع مورد علاقه ام بود که جلوی اون نوشته بودم 10سال دیگه
اما چند روز پیش رفتم سراغ دفترم و با خودم گفتم که 10 سال دیگه خیلی دیره پاکش کردم و نوشتم 2 سال دیگه
ولی وقتی با یکی از دوستانم که همیشه راهنماییم میکنه مطرح کردم بهم گفت نه همون 10سال را لازم داره
حالا با مطلب جالب شما فهمیدم که باید عجله را کنار بزارم و با نگاهی بلند مدت برای نوشتن کتابی پر عمق و محتوا صبورانه با زمان هم سو و هماهنگ بشم و خودم را در آغوش گرم لحظه ها سبکبار و امیدوار رها کنم
واقعا سپاسگزارم و از خداوند برای شما طلب خیر و نیکی و برکت میکنم
سلام بهار عزیز
خوشحالم که چنین حسی داری.
حتماً حتماً با قدرت به مسیرت ادامه بده.
راستی من بهت همون 2 سال دیگه رو پیشنهاد میدم. با این هدف سریع تر و بهتر رشد میکنی.
ببینم چه میکنی.
من به دنبال مطلبی در مورد پیش نویسی بودم که این پست را دیدم. این اشکال من هم بوده است. چقدر روزهایی خواسته ام کاری را در همان روز تمام کنم، همین فشار و توقع بی مورد منو با شکست مواجه کرده است. مطالب خیلی خوبی بود. امیدوارم همه بتوانند در عمل از این مطلب استفاده کنند و نتیجه آنرا بگیرند.
سلام علی جان
امیدوارم که با قدرت و لذت مسیر خلاقانۀ خودتون رو دنبال کنید.
به اتفاقات گذشته فکر نکنید، برای نوشتن هرگز دیر نیست.
داشتن دید بلند مدت نیاز به “ایمان” داره. باید اعتراف کنم برای خود من “ایمان” داشتن یکی از چالش های چند سالمه.
چقدر حرفاتون امیدوار کنندس!
ولی قبول کنید سخت و گاهی غیر ممکنه!
یه کتابی خوندم به اسم “هنر شفاف اندیشیدن”
این کتاب یکم مایوس کنندس ولی کمک میکنه واقع بین باشیم!
یه فصلش درباره این موضوع بود که وقتی وارد کاری میخواهید بشید به آدمایی که توی اون کار شکست خوردن هم نگاه کنید…
همیشه توی هر عرصه ای آدم های موفق بزرگ جلوه داده میشن و هیچ وقت هیچ خبرنگاری با یه نویسنده ناکام مصاحبه نمیکنه!
همه از شکست متنفرن!هیچ کس دلش نمیخواد کارش مورد پسند بقیه واقع نشه…
درسته این حرف مسخره ایه که بگیم وارد یه کار نمیشم چون از شکست میترسم!(مثل اینه که بگی از خونه بیرون نمیام تا مبادا یه ماشین زیرم بگیره و بمیرم!)ولی ایم باید در نظر گرفت که همیشه اون طور که ما مدنظرمونه نمیشه خیلی وقتا شکست میخوریم که خیلی از این شکست ها مارو از اون کار به طور کلی منع میکنن..
شاید حرفم از نظرتون درست نباشه ولی حداقل من یکی هیچ وقت جرئت نکردم(مگر زمانی که مجبور بودم)با اعتماد به نفس نوشته ام رو برای کسی بخونم….
حس بدیه خیلی بد انگار داری یه تیکه از وجودت رو دفن میکنی اما چه میشه کرد؟
نگه داشتن یه نویسنده توی خفا خیلی بهتر از نشون دادنش به بقیس که سرخورده بشه و دیگه هیچ وقت حتی واسه دل خودش هم ننویسه…
ببخشید طولانی شد.
نویسنده باید عزت نفس خودش رو تقویت کنه که نظرات بقیه تاثیر منفی روی روند کارش نگذاره.
سخته کار هرکسی نیست لااقل من نمیتونم اونقدر اعتماد به نفس ندارم…!
در هیچ مورد تقریبا
ولی به نظر من نظرات بقیه خیلی میتونه ادم سرد کنه برای نوشتن.
مهنوش عزیز
اگر بقیه مطالب این سایت رو بخونید به جایی میرسید که هیچ چیزی دلسردتون نمیکنه.
یاد جمله آقای شعبانعلی که از کانال شما آقا شاهین خواندم، افتادم که می گفتند کسانی که طعم رشد و پیشرفت را چشیده اند هرگز دغدغه موفقیت را ندارند.
سلام
در حوزه کاریکاتور هم همینگونه باید عمل کرد؛ یعنی 5 تا ده سال بعد زحمات فرد جواب میده؟
در این مدت چه تمرین های مناسبه؟
ممنون
سلام
بله
هنر مهارتی تقریباً همینطوره
برای اینکه کاریکاتوریست خوبی بشی از کاریکاتورهای خوب کپی کن، از روشون بکش.
با خوندن مطلبتون یاد شعری از صائب تبریزی افتادم که با این بیت شروع میشه
(به مطلب می رسد جویای کام آهسته آهسته-ز دریا می کشد صیاد دام آهسته آهسته).
چقدر خوبه که وقتی آدم دنباله حرفیه که تسلایه زمین خوردناش باشه, وبلاگ شما رو باز میکنه و مثل همیشه مطلبی برای شنیدن و فکر کردن از شما می خونه .و البته بسیار تسکین دهنده.
ممنون از شاهین کلانتری عزیز
مشکات عزیز
خوشحالم که به اینجا سر میزنی
بازم برام بنویس. دوست دارم بیشتر بشناسمت
همین عجول بودن، نکته شاخص و مهمی است و مانعی بزرگ برای انجام کارهای بزرگ است.
درود اقای کلانتری
مثل همیشه عالی و تاثیر گذار بود.
سپاس دریا جان