تک فرمان نویسندگی آنلاین و تولید محتوا
در متنآفرینی و خصوصاً مقالهنویسی توجه به چفتوبست «پاراگراف» موضوعی جدی و حائز اهمیت است.
اما حکایت پاراگراف در یادداشتنویسی جداست. در یادداشتهای کوتاه، جملهها نقش پاراگراف را دارند…
در متنآفرینی و خصوصاً مقالهنویسی توجه به چفتوبست «پاراگراف» موضوعی جدی و حائز اهمیت است.
اما حکایت پاراگراف در یادداشتنویسی جداست. در یادداشتهای کوتاه، جملهها نقش پاراگراف را دارند…
نگاهی به فضای وبسایتهای ایرانی و هزاران کانال و پیج مختلف، نشاندهندۀ این است که اصولاً نود درصد افراد بیش از یکی دو ماه پای محتوا نمیمانند. یا موضوع دلشان را میزند و سراغ چیز دیگری میروند…
بخش از درد و لذت ناشی از اتفاقات مختلف به خاطر قیاسهای خودآگاه و ناخودآگاه ماست.
مثلاً وقتی عاشقی، خودت و موقعیتت را با سریالهای آبکی ترکیهای مقایسه میکنی یا فیلمهای وونگ کار وای؟
وقتی گرفتار شک و تردید میشوی، خودت را با هملت قیاس میکنی یا آدمهای بینوای شوی ماه عسل؟
آلبر کامو گفته:
احساسِ عدم امنیت، آدمی را به اندیشیدن سوق میدهد.
این روزها که ناامنی روانی جامعۀ ما به اوج خودش رسیده، ما بیشتر به چه چیزهایی فکر میکنیم؟
حالا ممکن است برخی دوستان این حرف را به ریش و گیس بگیرند و بگویند: «اگر تماموقت بنویسم، خرج زندگیام را چه کسی میدهد؟ من اگر یک روز کار نکنم از گرسنگی میمیریم. اصلاً مگر میشود توی این خرابشده نویسندۀ تمام وقت بود؟»
در بازیِ نوشتن گیر و گورهایی هست که حتی اگر ژن خوبِ نویسندگی(!) را هم داشته باشید، باید تاب مقابله با آنها را بیابید. تفاوت نویسندۀ حرفهای و آماتور هم در چنین موقعیتهایی آشکار میشود. آماتور فکر میکند…
بسیاری از متفکران گذشته، اگر حالا زنده بودند، از کنار اینترنت به سادگی نمیگذشتند. آنها از این قدرت بیسابقه در راستای ترویج افکارشان برای ایجاد تغییراتی هر چند اندک اما مؤثر برای ارتقای خود و جهان اطرافشان بهره میبردند…
گاهی اوقات کلمات قصار میتوانند سوالات عجیب و مهیجی را برای ما ایجاد کنند. یکی از جملات خلاقانۀ نویسندۀ بزرگ «سال بلو» را برگزیدهام تا کمی دربارۀ آن با هم گفتوگو کنیم…
میبینی درست در لحظاتی که حس میکنی جسم و ذهنت توان کافی ندارد، اتفاقاً بهتر مینویسی. آن خستگی کاذب…
ما خسته و پریشان و ناامید میشویم. چون اولویتبندی نداریم؛ یا درستتر اینکه با اولویتها سر سازگاری نداریم.
چند بار برنامه ریختهایم و گامهای یک روز کاری را به ترتیب تنظیم کردهایم؛ اما در عمل همۀ کارها را پس و پیش انجام دادهایم؟