فردا انباری نیست
برای بسیاری «فردا» چیزی جز یک انباری شلوغ نیست؛ جایی برای تلنبار کردن کارهای «امروز». اما چه شوقی برای آینده میمانَد اگر حس کنی قرار است در یک انباری تاریک و بهمریخته زندگی کنی؟ «فردا» انباری نیست.
برای بسیاری «فردا» چیزی جز یک انباری شلوغ نیست؛ جایی برای تلنبار کردن کارهای «امروز». اما چه شوقی برای آینده میمانَد اگر حس کنی قرار است در یک انباری تاریک و بهمریخته زندگی کنی؟ «فردا» انباری نیست.
ویلیام اورانژ میگوید: «کوشیدن نیازمند اطمینان از نتیجه نیست.» و من گمان میکنم این حرف بیشازهمه الهامبخش پویندگان راه نوشتن و تولید محتوا است. دوستی در یکی از لایوهای اینستاگرام مدرسه نویسندگی گفت: «من عاشق نویسندگیام. اما نمیدونم آینده داره یا نه؛ تا شروع کنم.» و مثل همیشه چیزی را گفتم که دلیل اصلی شیفتگیام…
از جملۀ مهمی گفتهام که ذهنم را حسابی مشغول خودش کرده.
از خاطرات دوران نوجوانیام گفتهام و از کوشش دیوانهوارم در انجام کاری که چندان آیندهدار به نظر نمیرسید.
از انتخاب شغل گفتهام و سردرگمی میان عشق و علاقه و نیاز بازار…
میگل د اونمونو میگوید: بیشتر سعی میکنم پدر آیندۀ خود باشم تا فرزند گذشتۀ خود. و من حالا میخواهم در یک تقسیمبندیِ دم دستی، به وام از میگل د اونمونو آدمها را به دو گروه فرزندان گذشته و پدران آینده تقسیم کنم. فقط عدۀ معدودی از انسانها وظیفۀ خطیر پدریِ آیندۀ خودشان را میپذیرند، اغلب…
تصمیم گرفتم لای کتاب را باز کنم و دربارۀ اولین جملهای که به چشمم میرسد بنویسم:
تغییر بدون ناراحتی نیست، حتی تغییر از بدتر به بهتر…
عموم افراد تا پایان عمر پرانتزهای وسط زندگیشان را نمیبندند؛ تا جایی که اصلاً فراموش میکنند، قبل از باز شدن پرانتز چه رؤیاها و برنامههایی داشتند. سرانجام روزی میرسد که مرگ واپسین نقطۀ این جملۀ ناقص را میگذارد…
«من همیشه شاگرد اول بودم. تو تیزهوشان درس خوندم. تو دوران مدرسه هیچ کار بدی نکردم که خانوادهم اذیت بشن. هیچ وقت تو مدرسه دعوا نکردم. سرم تو کار خودم بود و همه هم دوستم داشتن. تو کنکور رتبۀ خوبی آوردم. تو یه دانشگاه خیلی خوب تهران هم قبول شدم. تا خود دکترا هم تقریباً با آرامش و بدون هیچ مشکلی بالا اومدم. حالا هم شغلم بد نیست. احتمال ارتقا هم هست. ولی…»
نیکیتا خروشچف روزگاری گفته بود: آینده بزرگترین دلمشغولی من است چون قرار است باقی عمرم را در آن طی کنم.
اینکه برای تأکید روی اهمیت زندگی در لحظۀ حال، مدام بگویی نگران آینده نباش، نه عقلانی است و نه امکانپذیر. نگرانی برای آینده، بخشی از ذات ماست…
چند سال پیش یکی از کارگردانهای بزرگ سینما گفته بود آنقدر فیلم نمیسازد تا این سینما ویران شود تا شاید روی خرابهها بشود بتوان سینمای تازهای را بنا کرد.
آیا تابهحال لذت شیطنتآمیزِ تماشای تخریب شدن یک ساختمان کهنه و ازریختافتاده را حس کردهاید؟
بسیاری از متفکران گذشته، اگر حالا زنده بودند، از کنار اینترنت به سادگی نمیگذشتند. آنها از این قدرت بیسابقه در راستای ترویج افکارشان برای ایجاد تغییراتی هر چند اندک اما مؤثر برای ارتقای خود و جهان اطرافشان بهره میبردند…