پیشحرف: در این مطلب از ایدهای صحبت میکنم که زندگی نویسندگی مرا برای همیشه دگرگون کرد. این ایده در یک جملهی ساده خلاصه میشود: «نوشته حین نوشتن شکل میگیرد»؛ اما همین یک جمله باعث شده که طی سالیان گذشته حتا یک روز هم از نوشتن و تولید محتوا دور نیفتم.
کاش نوشتن همیشه مثل تصویر بالا پیش میرفت.
مینشینی پشت میز حس میکنی خوابت میآید، بااینکه وسط روز است و هیچ هم کمبود خواب نداری. فکرت را از خواب منحرف میکنی و به این فکر میافتی که باید کارهای راهاندازی سایتت را از دوستت پیگیری کنی، اما به خودت میگویی نه الآن وقت این کار نیست. کمی روی صندلی جابجا میشوی، حس میکنی استعداد نویسندگی نداری، نوشتن برایت کار راحتی نیست، نمیتوانی پنج دقیقه بدون وول خوردن پای لپتاپ آرام بگیری. به دسکتاپ شلوغت نگاه میکنی و همه فایلها را میریزی توی یک پوشه و تصویر صفحه زمینه نمایان میشود و به تو یادآوری میکند که اینها همه بهانۀ ننوشتن است.
ما در مقاله جداگانه در مورد اینکه نوشتن چیست ؟ و هدف از نوشتن چیست؟ به طور مفصل به این موضوع پرداختهایم که پیشنهاد میکنم آن مقاله را نیز بخوانید
اما از طرفی دلیل محکمی داری، میگویی هیچ ایدهای برای نوشتن ندارم.
هر طور شده یکی دو سطر مزخرف مینویسی، سرت را میخارانی. هیچ چیز بهدردبخوری توی ذهنت نیست که بنویسی. اگر خیلی با اراده باشی، پنجاه صد کلمه تایپ میکنی و میروی دنبال پیگیری کار سایت و چک کردن موبایل و هزارتا کار دیگری که نوشتن را مثل همیشه موکول میکنی به زمانی که چیز خوبی به ذهنت برسد. به خودت میگویی بگذار مقداری پرسه بزنم و کار را به فرشتههای الهام بسپارم. شاید کمی بعد سروکلهی ایده پیدا شد.
روزها همینجوری سپری میشود، هرازگاهی چیزهای خوبی مینویسی، اما میدانی هنوز با نوشتن راحت نیستی. تمرین نوشتن و تولید محتوا روز به روز برایت سختتر سخت میشوی. میگویی پس کو آن همه ایده که برای نوشتن جستار و داستان داشتم. گمان میکنی چاه ذهنت خشک شده؛ هر چیزی هم دربارۀ خلاقیت و ایدهیابی میخوانی در عمل جواب نمیدهد.
این حکایت اغلب ماست، مایی که به قدرت نوشتن پی بردهایم از انجام آن لذت میبریم اما به خاطر نداشتن ایده همیشه از نوشتن دورافتادهایم.
میخواهم برایتان از نکتهای بگویم که بسیاری از نویسندگان بزرگ و حرفهای روی اهمیت آن تأکید میکنند. مدتهاست میکوشم همین نکتۀ ساده را به خودم بفهمانم و درعمل به آن پایبند باشم. چون میدانم توجه و تعهد عملی به ایدۀ مطرحشده در همین جملۀ ساده، نخستین و مهمترین گام مهارتیافتن در نوشتن است.
موضوع این است:
مسئله، اجرای همین یک نکته در عمل است، دانستن یک چیز و حتا خوب دانستن آن با اجرای عملی آن، ماجرایی کاملاً متفاوت است.
وقتی شروع میکنید به نوشتن و بیوقفه ادامه میدهید، تازه بعد از نوشتن حدود یکی دو هزارکلمه روزمرهنویسی و مزخرف و پرتوپلاست که اولین ایدهها آشکار میشوند.
فواید نوشتن را حین نوشتن کشف کنید.
به این جنبهی موضوع هم نگاه کنیم: اگر از قبل بدانیم قرار است چه چیزی را روی کاغذ بیاوریم، رمز و راز و جادوی فرایند نوشتن از بین میرود.
مارگریت دوراس در این رابطه گفته:
اگر بناست بدانم میخواهم از چه چیزی بنویسیم. اصلاً چرا باید سراغ نوشتن بروم؟
شاید شما بهعنوان یک نویسندهی غیرداستانی بگویید شکلگیری نوشته در حین نوشتن برای نگارش داستانهای تخیلی است، اما برای نوشتن مقاله و محتوای تجاری و تبلیغ نویسی که نمیتوان بدون ایده شروع کرد.
جالب است که بدانید فروید که او را به خاطر کتابهای غیرداستانیاش در حوزهی روانشناسی میشناسیم دربارۀ نوشتن چنین اعتقادی داشت: «کنجکاوم چه خواهم نوشت.»
مشهور است ارشمیدوس از خوشحالی ایدهای که پیدا کرد، عریان از حمام دوید بیرون و گفت: «یافتم! یافتم!»
حالا این حکایت، استعاره از لحظاتیست که به صورت شهودی در یک آن ایدهای در ذهن ما جرقه میزند.
زندگی یک نویسندۀ حرفهای پر از این لحظههاست. اما رسیدن به این لحظات طلایی نیازمند بستری مناسب است. شاید آزادنویسی روزانه را بتوان بهترین بستر شکلگیری این ایدههای خلاقانه دانست. بنابراین مطلوب است برابر دانستن صفحات آزادنویسی با وان حمام ارشمیدوس.
با آزادنویسی روح خودتان را آزاد کنید.
تماشا کنید | پیشنهادی برای شروع نوشتن:
جملات کوتاه میتوانند در مسیر نویسندگی برای ما الهامبخش و برانگیزاننده باشد. این شما و این گزیدهای از جملاتی که طی سالهای گذشته نوشتهام و به نوعی عصارۀ فعالیتهای نوشتاری من بودهاند:
نوشتن یعنی تسلیم نشدن؛ تسلیم خستگی و بیارادگی و بیانگیزگی و ناامیدی و نابلدی و سانسور و فشار و فقر و تنبلی و افسردگی نشدن.
نوشتن بیمایهترین متنها هم اگر مدام و مداوم صورت بگیرد، قدرت فرسایندۀ قلم را چندین برابر میکند.
نوشتن، بهترین ابزار اندازهگیری زندگی است.
زنده بودن، محکمترین دلیل برای نوشتن است.
اگر مدام در حال یادداشتبرداری باشی هیچ لحظهای را هدر نمیدهی.
نوشتن، شهامت شروع کردن هر کاری را به تو میدهد؛ به شرط آنکه شهامت شروع نوشتن را داشته باشی.
علاقهات را به بهانه آلوده نکن.
نوشتن درختی است که در میوه دادن خساست به خرج میدهد؛ اما سایۀ آن از تمام درختهای دیگر سخاوتمندتر است.
اگر خواندن و نوشتن نتوانسته تو را نجات بدهد؛ بیشتر بخوان. بیشتر بنویس.
تولید محتوا را با تولید محتوا یاد میگیریم، نه حرف زدن دربارۀ اهمیت تولید محتوا.
شاید تلاش برای داشتن عشقی زوالناپذیر ما را به نوشتن میرساند.
تو شوخی شوخی مینویسی و متنهای خوب جدی جدی شکل میگیرند.
وقتی نویسنده میشوی که ننوشتن برایت دشوارتر از نوشتن باشد.
بگذار نوشتن، مشوق اصلی تو باشد.
بنویس تا کَپَک نزنی.
شاید درد تو این است که غیر موقع به این جهان آمدهای، نوشتن دوای درد دیر یا زود آمدن به دنیاست.
نوشتن همان دوستی است که سالها انتظارش را میکشیدید.
نوشتن مثل زندگی است؛ دشوار و لذتبخش.
همیشه در حال نوشتن یک کتاب باش، حتی اگر تنها خوانندۀ آن خودت باشی.
در نویسندگی حد وسطی وجود ندارد، یا به شکل افراطی مینویسی و رشد میکنی، یا تفننی مینویسی و هرگز از سطح انشاهای مدرسه فراتر نمیروی.
هیچچیز لذتبخشتر و عذابآورتر از تلاش برای زدن حرفی تازه نیست.
خلاقیت اصلی یک نویسنده در راههایی است که او برای سرکوب طفرهرفتن از نوشتن به کار میگیرد.
خلاقیت از زمانی آغاز میشود که تمام دانستههایت را منتشر کنی و دیگر چیزی برای گفتن نداشته باشی.
دقیقاً وقتی احساس میکنی در گِل ماندهای باید شروع کنی به نوشتن.
نوشتن، پیشپرداخت رسیدن به ایدههای درخشان است.
ما مینویسیم تا برپا و جویا و توانا باشیم.
تنها سلیقهای که ارزش پرورش و وسواس دارد، سلیقۀ انتخاب کلمات مناسب است.
اگر دوست داری نویسنده شوی؛ نباید نوشتن را دست کم بگیری.
هر چه بیشتر برای «خواندن» عرق بریزی؛ حین «نوشتن» عرق کمتری خواهی ریخت.
اگر میخواهید بنویسید با افرادی معاشرت کنید که دائماً مینویسند.
این نوشتن نیست که ما را خسته میکنند، ننوشتن است که بار خستگی تمام عالم را روی دوش ما میگذرد.
تمام رازهای مربوط به نوشتن در خودِ عمل نوشتن نهفته است.
نویسنده پیوسته برای تغییر نگاهها میکوشد و بیش از همه برای تغییر نگاه خودش به چیزهای مختلف.
ناکامترین نویسندۀ جهان کسی است که در انتظار ایده بماند و نوشتن را آغاز نکند.
نوشتن به ما یادآوری میکند که باید تولیدکنندۀ اندیشه باشیم، نه صرفاً مصرفکننده.
نوشتن ابزاری مؤثر برای خوششانس شدن است؛ شانس کشف ایدههای تازه، شانس ارتباط با بهترینها و شانس ماندگار شدن.
هر استعدادی بدون پشتکار، دود میشود و به هوا میرود.
صفحۀ اختصاصی جملات کوتاه
جملات جدیدتر:
پیشنهاد شنیدن:
174 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
[…] شروع کنم. دریغ که خودم هزار بار نوشتهام: نوشته، هنگام نوشتن شکل […]
[…] میبینید که ایده برای نوشتن کتاب زیاد است. به ماکارانی فکر کنید و همین الان بروید سراغ نوشتن. […]
[…] از نمونههای درخشان نویسندگانیست که در عمل به ایدۀ «نوشته حین نوشتن شکل میگیرد» […]
[…] آموزش انواع مختلف نوشتن و نویسندگی کتاب بسیار […]
[…] خوب نوشتن باید وقت و بیوقت […]
[…] نوشتن، برنامهریزی روزانه و فعالیت حرفهای در فضای اینترنت چیزهایی نبوده که بهسادگی و یکشبه راهکار مناسب انجامش را بیابم. […]
واقعا مطالب سایت تون بی نظیره
مثل نسیم بهاری است که صورت جان رو نوازش می کند. ظریف بدون سختی و اثر بخش .
آموزه های تان برایم یادآور این گفته لائوتسه است که، ظریف ترین قویترین است .
پاینده باشید
زهرا جان
یه ضربالمثل انگلیسی میگه: زیبایی در چشم ببیندهست.
شما زیبا میبینید.
[…] به برنامهریزی و پژوهش و تحقیق دارد؛ جستار غالباً حین نوشتن شکل میگیرد. در جستارنویسی ملزم به رعایت […]
[…] من با چنین تصوری، نوشتن برایمان جدیتر […]
[…] میگویند ما فعلاً چند سالی کتاب میخوانیم تا بعد نوشتن را شروع کنیم. جمع دیگری نیز، نخوانده دست به قلم […]
[…] از شیوههای تمرین نوشتن که من بسیار از آن آموختهام برایتان […]
[…] قرار است سر و کار من با نوشتن باشد، باید برای یادگیری زبان فارسی تلاش […]
[…] مینویسیم تا نوشتن را نجات دهیم. نوشتن را برای نجات دادن خودمان نجات دهیم. […]
[…] میکنم این حرف بیشازهمه الهامبخش پویندگان راه نوشتن و تولید محتوا […]
[…] فکر کردهاید که چرا نوشتن تا این اندازه دلفریب است، و نویسندگان حرفهای تاب دل […]
[…] هزار جملۀ بد و ضعیف بنویسی تا قدرت نوشتن جملات بهتر را پیدا […]
[…] ظاهراً نوشتن، از انگشت در بینی گرداندن هم راحتتر است. اما همینکه […]
[…] بهتر نوشتن بیاموزید، باید مدل ذهنی قدرتمندی دربارۀ نوشتن داشته باشید، تا بهجای آزمونها و خطاهای پرهزینه، […]
[…] انتقال هر چه بهتر افکار و ایدههایتان، علاوه بر مهارت نوشتن، نیاز است تا فنون متقاعدسازی مخاطب را هم بدانید تا […]
واقعا یکی از سوالات خیی مهم در نویسندگی که به تازگی شروع کردمش، همین مسئله بودش. یه حس بیگانه ای با کیبورد داشتم و فکر میکردم فقط باید با دست نوشته شن. الان فهمیدم میشه رو کیبورد هم حساب کرد. مرسی که اینقدر کامل گفتی
زنده باد. چه خوب.
سلام وعرض ادب :
مطالب بسیار زیبا ودلنشین وتاثیرگذارو روان ودرعین حال بسیارکاربردی.
سپاس بسیار از حضرتعالی .
به امید ظهور روزافزون اندیشه های نو.
سپاس زهرا خانم عزیز
محبت دارید به بنده.
خیلی خوشحالم که اینجا هستید.
شاد و برقرار باشید.
[…] کردم. و بیوقفه پیش رفتم. در واپسین ساعات شب بود که نوشتن پیشنویس اولیه کتاب با موفقیت به پایان […]
[…] -اگر امتیاز شما بیش از ۴۵ است، شما استعداد نویسندگی دارید. همین الان بروید و شروع کنید به نوشتن. […]
[…] را برای نویسندگی مطرح کنیم که نگرش شما را نسبت به نوشتن و نویسندگی تغییر […]
با سلام خدمت شاهین جان عزیز
مدت هاست ( حدود هجده ماه ) هر روز نوشته های خوب شما را می خوانم
مدت های زیادی در طول خواندن و انجام تکالیف روزانه
صبح ها و عصر ها و شب ها فکر می کردم
تفاوت اساسی بین نویسنده و غیر نویسنده ،
هنر مند و غیر هنرمند ،
دانشمند و غیر دانشمند و سایر آدم ها در چیست .
بعد از مدت ها ( شش ماه ) به این نتیجه رسیدم که یکی از تفاوت های اساسی ” باور ” است .
باور به اینکه نویسنده ، هنرمند ، دانشمند هستیم یا نیستیم
مهم باور است
اگر باور کنیم که نویسنده هستیم
کارهایی را انجام می دهیم که نویسنده ها انجام می دهند
اگر باور نکنیم که نویسنده هستیم
کارهایی را انجام میدهیم که غیر نویسنده ها انجام می دهند.
ما در دنیای باورهای خود مان زندگی می کنیم
نویسنده درونمان سعی می کند بگوید
” باورم کن ، باورم کن . من هستم ”
و ما گاهی با باور نکردن اش او را مایوس می کنیم .
فقط کافی است باورش کنیم
باور کردن نویسنده درونمان ،
تفاوتی است
که تفاوت های بزرگی ایجاد می کند.
بیایید یک بار برای همیشه با این باور اساسی کنار بیاییم .
بگوییم ” باور دارم که نویسنده هستم .”
خوب حالا که باور دارم نویسنده هستم چطور زندگی کنم ؟
و جواب بدهیم : ” خوب همانطور که نویسنده ها زندگی می کنند . ”
از شاهین جان بزرگوار تشکر می کنم که فرصت خواندن مطالب ارزشمند خودش و اظهار نظرهای مرتبط را فراهم می کنند
پرویز عزیز
این نوشتۀ تو بسیار خردمندانه و ارزشمنده.
برای من خیلی الهامبخش بود.
زنده باد.
[…] میخوام نوشتن رو مثال […]
[…] […]
[…] این خاطر است که قبلاً هم مطلبی در این رابطه نوشتهام. (+) دوست دارم اگر بناست از موضوعی تکراری بگویم حداقل از […]
[…] واترز گفته بود: نوشتن مثل بچهزاییدن […]
[…] نوشتن شعر نوعی ماجراجویی است که به ما کمک میکند تا زبانی غنی داشته باشیم و با کلمات تصاویری شفاف نشان دهیم. […]
[…] نوشتن چیست؟ تعریف علمی و منطقی آن میتواند این باشد: شکل مکتوب زبان. […]
[…] حالا برویم سراغ یکی از کارهایی که اغلب مردم به وسواسِ انجام دادنش دچارند؛ یعنی نوشتن. […]
[…] هم این است که میتوانید کوچولوشدۀ! فوکوس بوستر را حین نوشتن کنار صفحه داشته […]
[…] خصوصاً خوب و موثر نوشتن بدونِ تسلط کلامی بالا تقریباً محال به نظر […]
[…] نوشتن دربارۀ یک موضوع تخصصی چه مزایایی دارد؟ […]
[…] برسی، روزمرگی یعنی اینکه فکر میکنی واسه خوندن و نوشتن و فکر کردن، به شرایط مناسب و آرامش فکری و دل خوش نیاز […]
[…] نوشتن و تولید محتوا فقط به یک کار نیاز دارد: […]
یعنی اصلا این مشکل اصلی من تو نوشتن بود!
.
.
.
پی نوشت:
داشتم جملات رو می خوندم این جمله رو دیدم:
تو شوخی شوخی مینویسی و متنهای خوب جدی جدی شکل میگیرند.
یاد یک شعر افتادم از اریش فرید (Erich Fried):
بچه ها شوخی شوخی به قورباغه ها سنگ می زنند، قورباغه ها جدی جدی می میرند!
آیا این شعر تاثیر داشت روی این جمله ای که گفتید؟
درود سورنا جان
زنده باد.
این جمله اصلاً کل جذابیتش به خاطر گرتهبرداری از اون سطر معروفه.
منتها دیگه انقدر موضوع بدیهیه و برای همه آشنا که لازم نیست آدم بنویسه که مخاطب عزیز من فرم این رو از فلان جمله وام گرفتم.
بذار اینجوری برات بگم:
چیزی که نقل کردی، ضربالمثل شده.
بنابراین همونطور که حین بازی کلامی با یه ضربالمثل از آوردن اصلش بی نیاز هستیم. اینجا هم چنین اتفاقی میفته.
[…] خیلیا رو دیدم که خودشون رو نسبت به نوشتن علاقهمند میدونستن، ولی وقتی شروع کردن به کار، دیدن […]
[…] نوشتن این داستانها هیچ نوع آمادگی یا مهارتی لازم نیست. هر […]
[…] خلاق یعنی خلاقانه نوشتن. به همین سادگی! اما تفسیر این خلاقیت و اینکه چه […]
[…] نوشتن ده تا کتاب را شروع کردی و یخ هیچکدام نگرفت، یازدهمین […]
[…] نوشتن راحت میشود: این تنها نکته مهمی است که برای نوشتن… […]
[…] کسی منتظر شرایط ایدهآلی برای نوشتن باشد، هرگز چیزی نخواهد […]
[…] نوشتن، حمله کردن است. […]
[…] لزوم استفاده از دانستههای زبانی در نوشتن […]
[…] روزانه در نوشتن و فکر کردن، بهتدریج به خلاقیت منجر […]
[…] چرا مهم است. یک جنبۀ این اهمیت به این دلیل است که نفس نوشتن کتاب، به خاطر ویژگیهای خاص این قالب، ما را در مسیر […]
[…] را یک نویسندۀ حرفهای میدانم، چون همۀ زندگی من با «نوشتن» میچرخد، مثل […]
راستش را بخواهید تمام لحظات کشف رمز و راز نوشتن را بیش از هر کسی به شما مدیون هستم.
لذت بخش ترین خسته نباشید دنیا بعد از ۷۰۰۰ کلمه نوشتن روزانه، جملاتیه که دوباره و دوباره به آدم شوق و انگیزه نوشتن بیشتر رو می بخشه و شبی که این طور تموم میشه و صبحی که با این امید تازه میشه، از جمله بهترین روز های زندگی ماست…
درود مهسا جان
خیلی خوشحال شدم از خوندن کامنتت.
چه خوب که شگفتی نوشتن رو وارد زندگی خودت کردی.
شاد باشی دوست خوبم.
[…] دادهاید و تنها کاری که میخواستهاید انجام دهید (نوشتن) از قلم افتاده […]
شوق نوشتن احساس خوشايندى است كه نمى گذارد هيچ چيزمانع نوشتن توشودمگراينكه بترسى وترس ازآنروست كه خويش راباورندارى!
خودت راباوركن! نترس وبنويس!
چقدر این جملات کوتاه مفید و خوب بودن .. خیلیاشو یادداشت کردم که بزنم به دیوار اتاقم ! ممنونم آقای کلانتری
ممنونم المیرا جان
موفق باشی و پُرنویس!
من تا بحال چهل و خورده ای پست توی ویرگول منتشر کرده ام ولی خب با حرف های شما درباره ی بهترین بستر بودن وب سایت کمی دلسرد شدم . برای زدن وب سایت هم آن چنان چیزی نمی دانم . به نظرتان اگر به نوشتن در ویرگول ادامه بدهم ، موفق نخواهم شد ؟
امیرمعین عزیز
تو شروع کار هیچ عیبی نداره.
من خودم سالهای سال تو بلاگفا مینوشتم.
اصلاً درگیر این مسائل نباش.
بیشتر برای یادگیری و ارتقای سطح نوشتههات وقت بذار.
الان بهتره تمام دغدغه تو تقویت مهارتهای خودت باشه نه بستری که توش محتوا منتشر میکنی.
نوشتن يك استعداداست كه تاننويسى به فعليت نمى رسد. من هرگاه مى نويسم ايده هاى خوبى به ذهنم مى رسد وبانيماموافقم كه هنگام نوشتن فقط بايدنوشت وقبل ازنوشتن بايدفكركرد
[…] دوست داریم بنویسیم، چرا با نوشتن درباره نوشتن آغاز […]
آنقدر باید بنویسی تا نوشته هایت تو را شگفت زده کند.
زنده باد
[…] هم به قول تو هرازگاهی دستودلم به نوشتن نمیرود و ذهنم قفل […]
[…] یک هفته مینوشتم، یک ماه درگیر کارهای دیگر میشدم و نوشتن را فراموش […]
[…] حین نوشتن به ویرایش نوشتهام فکر نمیکنم. و سعی میکنم به ندای […]
[…] به این نتیجه رسیدم که برای نوشتن نباید منتظر ایده بمانم، ایدههای ارزشمند حین نوشتن آشکار میشوند. (+) […]
[…] اما نویسندۀ حرفهای میداند که ایده حین نوشتن به دست میآید. (+) […]
بسیار نکته کلیدی و خوبی را بیان کردید جناب کلانتری. سپاس
به تجربه بهم ثابت شده است که ابتدا باید هر صدا و مکالمه و … که در ذهنم می گذرد را بنویسم تا با تمام شدن این شلوغی ها ذهنم آرام شود و کم کم لایه های عمیق تر ذهن و دلم خودشان را نمایان کنند.
بسیار لذت بردم از این نوشته
نوشتن حیننوشتن شکل میگیرد
ممنون شاهین عزیز و بزرگوار
سلام مائده جان
فدای تو.
خوشحالم که از این نوشته خوشت اومده.
سلام. وقتتون بخیر
مثل همیشه عالی…سلامت و موفق باشید
یاعلی
ممنونم آنیتا جان.
شاد باشی.
همچین امکانی وجودنداره که بعضی پست هارو نشون کنیم وبه لیست علاقه مندی هااضافه کنیم تادسترسی راحتی داشته باشیم؟این پست روبسیاردوست دارم
سعید عزیز، توی مرورگرتون بوک مارک کنید.
من ازخاطره نویسی شروع کردم تااینکه ازسال ۹۴ داستانک نویسی وبعدداستان کوتاه راشروع کردم البته هنوز به هدف دلخواهم نرسیده ام !
سلام پروانه جان
با قدرت ادامه بدید. نویسندگی به مسیر طولانیه و باید نگاه بلند مدت داشت. یه نگاه به این مطلب بندازید:
کلیدی بزرگ برای نویسندهشدن
بی نظیر بود👌 ممنونم.
ممنونم سنا جان.
لطف داری
سلام خیلی شیوا، کاربردی، مختصر و ارزشمند می نویسید.
بسیار ممنونم از شما
سلام علیرضا جان
بی نهایت ممنونم از لطف شما.
به امید دیدار
فوق العاده و خواندنی بود مثل همیشه.
گاهی که دلم هوای خودم را میکند، قلم به دست ذهن داده و خودم دست به سینه مینشینم تا مرا به هر جایی که خاطرخواه اوست، بکشاند. نوشتن به ویژه از نوع صبحگاهیاش برایم “پرسه زدن در عالم خود” است. معمولا پیش از نوشتن هیچ ایده و ذهنیتی ندارم؛ آخر دنیای خود را که هنوز زیر و رو نکردهام تا بدانم از چه بنویسم. پس خود را کاملا تسلیمش میکنم و هر بار به شوق دیدن مناظری شگفت و بینظیر، با او به راه میافتم. در انتها که تازه به خود میآیم و شروع به خواندنش میکنم ، با چشمانی از تعجب گرد شده، به مناظری که واژگان رقم زدهاند چشم میدوزم و در حیرت میمانم که چرا تا به حال این بخش از وجودم را ندیده بودم.
در این مدت کاملا برایم ملموس بوده که اگر قرار بر این بود که بزرگترین نویسندگان به بهانهی نداشتن ایده، از نوشتن طفره بروند، چه بسیار دنیاهای ناشناختهی درون آدمیان که کشف نشده باقی میماند و در نهایت چه بیرحمانه در زیر خروارها خاک، زنده به گور میشد.
سلام سمیرا جان
دلتنگت بودم
چقدر خوشحالم که به نوشتن صفحات صبحگاهی ادامه میدی.
سلام شاهین خان. والا دغدغه این روزهای من شده نوشتن روي کاغذ یا لپتاب.؟ تکلیفم با خودم روشن نیست. کاغذ رو خیلی دوس دارم. خط خطی میکنم تا چیزی بنویسم اما بازنویسی اون توی لپتاپ دیوونم میکنه. ازطزفی میگم برای سهولت روند کار با لپ تاپ کارکنم اما صفحه سفید وورد رو که باز میکنم مخم هنگ میکنه. نسخهت چیه؟
نسخه من وبلاگه.
روی کاغذ ایده یابی کن، یادداشت های کوچک بنویس.
متن اصلی رو تایپ.
نویسنده حرفه ای باید اهل تایپ باشه و با لپ تاپ رفاقت کنه.
ممنونم. امیدوارم رفاقت با لپتاپ کیفیت طناب اخوت تراوش و کاغذقلم رو داشته باشه
اولین بار که نوشتم را به خوبی یادم هست، نه فقط همان یک بار بلکه تمام زمانهایی که به نوشتن پناه بردم را مو به مو به خاطر دارم.
خاطره نوشتن از آن خاطره های فراموش نشدنی است.قوی و عمیق! نوشتن مثل دریا زیبا و بی انتها و وحشی است ، برای شناگر شدن باید چند بار تا مرز غرق شدن پیش رفت . برای شناگر شدن فقط یک راه وجود دارد آنهم دل زدن به دریاست. دریای نوشتن شاید در آغاز پرتلاطم و مهارناپذیر باشد، اما سرانجام رام و دلپذیر می شود. زمانی که دیوانگی های ذهن روی کاغذ نظم می گیرد و مقصود و هدف و احساس واقعی خودش را نشان میدهد. آنگاه بی واهمه می توانی در دریای خیال ، ذهنت را بشویی و در آرامشش غوطه ور شوی!
می توانی خود را بشناسی یا خود دیگری از خودت بسازی! نوشتن شغل نیست ، معجزه ای است که هر فرد به قدر نیاز و ضرورتش می تواند در آن به تماشای حقیقت بنشیند و منتظر الهام باشد…
برای نوشتن فقط باید نوشت ، عشق به نوشتن هم به وقتش سر می رسد و گریبان گیرتان می شود.😊
زیبا مینویسی دوست خوبم، خیلی زیبا.
با سلام.
ممنون از نوشته های خوبی که می ذاری. این یکی هم بسیار مفید بود. ساده و در عین حال موثر.
من یه سوال در مورد نوشتن دارم که همیشه ذهنم را مشغول میکنه. از اونجایی که دانشجوی دکترا هستم بیشتر به نوشتن مقالاتو گزارشات علمی تمایل دارم. ولی در اکثر گزارشات و مقالات علمی نمی دونم از کجا شروع کنم. انبوهی از نوشته های ترجمه شده دارم که آنها را کپی می کنم. البته نوشتن یک مقاله علمی می دونم که راه و روش خودشا داره. ولی مهم اینه که چطوری شروع به نوشتن کنی؟
راه حل شما چیه؟
ایمان عزیز
ممنون از لطف و محبتت
توی این متن یه لینک دادم که توی اون از روش هزارکلمه حرف زدم.
هر روز هزار کلمه بی وقفه برون ریزی ذهنی داشته باشید.
بعد از مدتی نوشتن مقالات عملی هم برای شما به شکل حیرت انگیزی راحت تر میشه.
به این روش اعتماد کنید. دوستان زیادی نتیجه گرفتن.
سلام شاهین جان.
من لینک مربوط به روش هزار کلمه را پیدا نکردم.
میشه بگی کجا گذاشتی؟
سلام ایمان جان
هزارکلمه
سالها پیش به خاطر دارم که همیشه از یک جای ساده ، از یک حال بد، از مرگ شروع میکردم… اما اواخر نوشته به تولد میرسیدم. به حیات دوباره. این را در دوره لذت نویسندگی هم دیدم و خوشحالم کرد. ممنون
سلام حامد عزیز
سایت خیلی خوبی داری.
یعنی میشه منم یه روز این جمله رو فریادبزنم…
من به نمایشنامه نویسی کودک علاقه زیادی دارم, هر چیزی که مربوط به اون باشه برام جذابه , نمایش های خوب رو سعی میکنم ببینم و هر مطلبی در این باره رو جذب میکنم , سالهاست دلم میخواد تو جشنواره تاتر کودک اثر داشته باشم , همیشه فکر میکردم چرا ندارم ؟؟
الان فهمیدم چرا !
از بس تنبلم تو نوشتن و اینکه یکی مدام در گوشم میگه :
تو استعدادشو نداری , برو سراغ یه کار دیگه!
ولی این نوشته کمی امیدوارم کرد.
بنویس جادوگر
به من هم روند کار بگو.
تا میتونی زیاد بنویس.
متن جالبی بود!
مخصوصا قسمت وول خوردن پشت لپ تاپ و وقت کشی و فکر به اینکه هیچ استعدادی نداریم.
فکر میکردم فقط من اینطوریم!
اما در مورد عملی بودن هر روز نویسی شک دارم ; به نظرم از اونجایی که ذهن انسان مدام از چهارچوبها و قوانین خط کشی شده فرار میکنه ; مثل وقتی میدونستیم باید مشق بنویسیم و دلمون نمیخواست; اگه سعی کنیم موضوعات مورد علاقمون رو برای نوشتن کشف کنیم , اونوقت به طور خودکار دوست داریم بنویسیم .
سلام
چند روزی هست مطالبتون رو میخونم
واقعا فوق العاده ان
جمله فروید که میگه
‘گنجکاوم چه خواهم نوشت ‘ خودش یه درس خیلی بزرگه برای نویسندگی
و البته جواب یکی از سوال هایی که خیلی وقتا درگیرش بودم…
سلام به شهرزاد نازنین
خوشحالم که اینجا هستید.
وبلاگ زیبایی هم دارید.
برای من بیشتر بنویسید.
خوب بود
ممنون
ممنونم سینا جان.
چقدر قشنگ گفتی پسر. عالی بود.
ادامش هم من بگم:)
همان لحظه که این متن را خواندی شروع میکنی به نوشتن، اصلا دیگر باقی کارها برایت معنی ندارند. میخواهی امتحان کنی، ببینی و بنویسی. کم کم دستت نرم میشود، حال چه انگشتانت با تایپ کردن چه مچ دست و سه انگشت قلم گیرت با قلم و کاغذ. لحظه لحظه مینویسی دقیقا مانند گل بازی. دستت که گرم شد موتور ذهنت روشن میشود. حالاست که مینویسی تا خلق کنی، ایدهها و جملات پشت سر هم میآیند و به لطف این عصر یک عجیبی به اسم اینترنت هست که سوالات را در دم پاسخ گوید و تو در نمانی برای سوالی کوچک. ناگهان این گل بازی میشود مجسمه و با هربار مجسمه سازی که اثری بهتر خلق میکنی با نوشتن هم میآفرینی. قدرت تخیلت بارور میشود و رویاها از ذهن و دلت بر دستت و سپس بر کاغذ یا کیبرد جاری میشود. اگر هم علمی مینویسی که ذهنت برای نتیجه گیری و بحث و جدل آماده میشود. درست مثل ریاضی. تا حل نکنی مساله را نمیفهمی، و چقدر اشتباه حل خواهیم کرد تا به پاسخ درست برسیم. نوشتن علمی همچو ریاضیات با نوشتن زیاد زیبا میشود. زحمت باید کشید. تلاش باید کرد.
از شاهین هم تشکر باید کرد:)
سپاس:))
همگی موفق و خوشحال باشید در کنار خودتان و هر آنکه دوستشان دارید.
علیرضا تو بی نظیری.
سلام شاهین جان.
من کم مینویسم. ولی هر بار که شروع کردم به نوشتن، این پست تو را با تمام وجود حس کردم. این که باید این کار را انجام بدهیم.
ممنونم از اینکه آن را نوشتی.
تابهزودی.
امیرمحمد
سلام به دوست عزیزم امیرمحمد گل
تو از بهترین هایی. خوندن نوشته هات برای من همیشه لذت بخشه.
خيلي خوب بود
مخصوصا اين جمله: “نوشتن” حين نوشتن شكل ميگيرد
ممنون