

چند سال مداومت در نویسندگی آنلاین به من ثابت کرده که برای بهتر آموختن، ترویج افکار و همینطور برقراری ارتباطات سازنده، تولید محتوای الکترونیکی، بهویژه مقالهنویسی در وب، شیوهای مؤثر و کارآمد است. (در همین رابطه: مزایای مهم داشتن وبلاگ و وبسایت)
سامرست موام فنجانی داشت که از سال ۱۹۴۰ آن را در نگه داشته بود و هر جا که میرفت، در هر خانه و مهانخانهای این فنجان را در مشخصترین نقطۀ آنجا میگذاشت.
داستان فنجان این بود: در سال ۱۹۴۰ که آلمانها فرانسه را مورد حمله قرار دادند، انگلیسیهای مقیم جنوب فرانسه سریع آنجا را ترک کردند، تنها وسایلی که آنها داشتند فقط دو کشتی کوچک بود که با همانها مجبور به گریختن بودند.
سامرست موام هم توی یکی از این کشتیها بود. او میگفت: چون راه طولانی بود و جمعیت هم زیاد، ناچار برای خوردن آب دچار مضیقه بودیم و هر کسی در بیست و چهار ساعت فقط یک فنجان آب میخورد.
موام تا آخر عمر از این فنجان نگهداری میکرد. او میگفت: در لحظاتی که قدر و ارج نعمتهای زندگی در نظرم هیچ میشود به این فنجان پناه میبرم و آن را پر از آب میکنم و به همان شکلی که در آن سفر وحشتناک در آن آب میخوردم آب میاشامم، یعنی کم کم، و جرعه جرعه و با وحشت و اضطراب. در نتیجه آن لحظههای خطرناک در نظرم مجسم میشود و این باعث میشود قدر آسایش فعلی خودم را بدانم. (به وام از کتاب رمز زندگی)
نگاه کردم دیدم خودم از این فنجانها ندارم، اما حس میکنم برخی مقالههایی که نوشتهام در حکم همین فنجان سامرست موامند.
از هزار و اندی نوشتۀ این سایت برخی نوشتهها را میتوانم بارها بخوانم -نه اینکه محو دست و پای بلورین بچهسوسکهایم شده باشم- این نوشتهها از این جهت برای من حائز اهمیتاند که سندی از برخی بزنگاههای مهم زندگی من هستند.
با بیرون کشیدن مقاله یا یادداشتی کوتاه از بسیاری از وقایع ناگوار زندگی حالا چیزی برایم باقیمانده که کمک میکند قدردان آرامش فعلیام باشم.
این مقدمه را گفتم که بگویم مقصودم این است که در مقالهنویسیِ خلاق توجه به جنبههای شخصی زندگی مهم است؛ و اصلاً همین است که میتواند یکی از عوامل تمایز یک نوشته از نوشتجات فراوانی باشد که هر روز در اینترنت منتشر میشود.
ممکن است در متن مقاله به طور مستقیم حرفی از تجربۀ شخصی ما نباشد؛ مهم اما اثری است که آن واقعه روی ذهن و زندگی ما میگذارد، و مسئله ثبت این تأثیر حسی و فکری در قالب مقاله است.
یاد حرفی از همینگوی افتادم که گفته بود نوشتۀ خوب نتیجۀ عشق است(نقل به مضمون). (در همین رابطه: انگیزههایی که از ما نویسنده میسازند: عشق)
نه فقط عشق که هر حس عمیقی میتواند منجر به خلق شعر و مقاله و داستانهای تازه بشود. اما در اینجا فقط از مقالهنویسی حرف میزنیم.
ذکر این نکته هم ضروری است: در اصل دارم دربارۀ جستارنویسی حرف میزنم. اما بازخوردهای این یکی دو سال سبب شد تا از آوردن اسم جستار خودداری کنم. چون میبینم که گاه برخی به خطا دلنوشتهای چند خطی را هم جستار مینامند. به همین خاطر برای این که کار خودم و شما را راحتتر کنم بهتر است از «مقالهنویسی» استفاده کنم که برای همه آشناتر است. البته که حرف ما دربارۀ مقالههای آکادمیک نیست و نگاه خلاقانهتر و آزادتری به نگارش مقاله داریم، اما این نکات به کار دانشجویان نیز خواهد آمد.
در این مقاله میکوشم تا برخی از نکاتی که به بهتر شدن مقالات اینترنتی یاری میرساند، فهرست کنم:
با آزادنویسی شروع کن
آزادنویسی یعنی نوشتن به آزادانهترین شکل ممکن.
در این مرحله بنا نیست روی چیزی خط بکشی.
قرار نیست واژهها دقیق، جملهها درست و پاراگرافها منسجم باشند.
آزادنویسی یعنی تولید چرکنویس و چرکنویس هر چه چرکتر بهتر.
با لذت شروع کن و با بازیگوشی تمام، اولین نسخۀ مقاله را تمام کن.
دوست داری دربارۀ چه چیزی مقاله بنویسی؟
مقالۀ تو چه ویژگیهای خاص و جالبی میتواند داشته باشد؟
به سوالات بالا فکر کن و بیمعطلی بنویس.
بگذار نوشتهات پر از حرفهای غیر منطقی و ناقص باشد. فعلاً فقط بنویس.
توی آزادنویسی فقط میخواهی تصوری کلی از شکل و شمایل و اهداف مقاله در ذهن تو شکل بگیرد.
اگر میخواهی در مقالهنویسی شکست بخوری اینگونه فکر کن:
«هر وقت ایده پیدا کردم، نوشتن را شروع میکنم.»
اما نویسندۀ حرفهای میداند که ایده حین نوشتن به دست میآید. (در همین رابطه: نوشتن)
چرکنویس را که نوشتی، بینداز کنار و از جایت بلند شو و برو پیادهروی. لای کتابها پرسه بزن. با دیگران صحبت کن. دوش بگیر. فکر کن. اما این کارها را یک روز بیشتر کش نده. حالا وقت وانویس یا به عبارتی نوشتن مقالۀ اصلی است.
شاخ و برگ دادن به مقاله
ممکن است با موضوعی خوب دست به قلم شوید، اما در نهایت نتوانید هفت هشت خط بیشتر بنویسید. ناتوانی در گشترش متن یکی از مشکلات اصلی علاقهمندان مقالهنویسی است.
بهترین کاری که میتوانید بکنید طرح سوال است. در اولین مرحله سعی کنید دربارۀ موضوع مقاله حداقل سی سوال مختلف بنویسید. کیفیت سوالات را ارزیابی نکنید؛ به این فکر نکنید که آیا از پس جواب دادن به این سوالات برمیآیید یا نه. فقط سوال طرح کنید. هیچ موضوعی نیست که بتواند در برابر سوال مقاومت کند.
اگر به اندازۀ کافی سوال داشته باشید، به راحتی میتوانید با نوشتن پاسخ برای بخشی از سوالات، متن خودتان را گسترش بدهید.
(در همین رابطه: سؤالنویسی، شیوهای برای رشد کردن با نوشتن)
قصه بگو
در اوایل دهۀ ۱۹۸۰، یک نوازندۀ با استعداد گیتار از گروه خود اخراج شد. این گروه تازه اولین قراردادش را بسته بود و داشتند برای ضبط اولین آلبومشان آماده میشدند؛ اما یک هفته قبل از شروع ضبط، نوازندۀ گیتار را اخراج کردند، بدون هیچ اخطار یا مشاجرۀ قبلی. نوازندۀ گیتار فقط روزی از خواب بیدار شد و با بلیت اتوبوس روانۀ خانه شد! او روحیهاش را از دست داد. احساس کرد به او خیانت شده است. در این ماجرا هیچکس از او جانبداری نکرد. هیچکس توجه نکرد که با چه حالی رفت. در سرنوشتسازترین لحظۀ کاری، کسانی او را ترک کردند که او بیشترین اعتماد را به آنها داشت. پس با خود عهد کرد گروه خودش را بسازد. چنان گروه شگفتانگیزی راه بیندازد که گروه قبلیاش احساس ندامت کنند و چنان مشهور شود که تمام عمرشان را به این فکر کنند که مرتکب چه اشتباه وحشتناکی شدهاند…
دوست دارید ادامه داستان را هم بدانید؟
بله، اغلب ما کنجکاوی سیریناپذیری برای خواندن و شنیدن داستان داریم.
داستان نیمهکارهای که در بالا خواندید، پاراگراف ابتدایی یکی از مقالات وبگاه مارک منسون است. منسون در حال حاضر یکی از پرفروشترین نویسنگان غیرداستانی دنیاست. چرا او مقالهاش را با یک داستان شروع کرده؟
جو ویتالی در این رابطه میگوید:
یکی از دلایل موفقیت یکی از نامههای پرفروش من آن است که این نامه با جملۀ «نزدیک بود اشکم در بیاید…» شروع میشود. این عنوان در ابتدای نامه حکایت از داستان دارد، نه یک پیشنهاد خرید. مردم به شما گوش خواهند داد؛ به شرط آنکه مقصود خودتان را در قالب یک داستان جذاب بیان کنید.
علاوه بر این، داستان تمایز ایجاد می کند. با بیان یک قصۀ تازه، میتوانی تکراریترین پیامها را دوباره و دوباره به گوش مخاطب برسانی و مخاطب تو از این ماجرا راضی و خشنود باشد.
دربارۀ موضوع مقالهای که میخواهی بنویسی چه قصهای به ذهنت میرسد؟ یک خاطره؟ خلاصۀ فیلم یا داستانی که قبلاً خواندهای؟ یک ماجرای مشهور؟ یا یک حکایت قدیمی؟
با همان شروع کن. مو به مو برایمان توصیفش کن. ماجرا چه زمانی رخ داده؟ چه آدمهایی در چه مکانهایی قصه را ساختهاند؟
با یک قصۀ خوب ما را میخکوب مقالهات کن.
بعد از گفتن قصه، بنویس چرا این قصه را تعریف کردی؟ پیام قصه چه بود؟ در این مقاله چه چیزی میخواهی به ما بدهی؟
حالا کیلوکیلو هم حرف انتزاعی و غیرداستانی بزنی، به خاطر لذتی که با داستان اول مقاله برای ما ایجاد کردهای به خواندن ادامه میدهیم.
چند چاشنی خوشمزه
وسط حرفهایت هر جا نقل قول خوبی به ذهنت رسید استفاده کن. حتی برو توی ویکیگفتاورد و کتابها بگرد تا جملات قصار تازه پیدا کنی. کورش کبیر میگوید: استفاده از نقلقول، جذابیت و اعتبار مقاله را بیشتر میکند!
از تشبیه و استعاره هم استفاده کن. حرفی که میزنی شبیه چیست؟ آیا میتوانی آن را با یکی از چیزهای ملموس و روشن زندگی ما مقایسه کنی تا منظورت را بهتر بفهمیم؟ یادت هست که من داشتن سایت را به ادارۀ یک کشور تشبیه کرده بودم؟ (+)
ببین سعید عقیقی چگونه وسط یکی از یادداشتهایش -برای افزایش اثرگذاری حرفش- از استعارهای گزنده بهره برده:
سینما از آنچه باید باشد و میتواند باشد، فرسنگها فاصله گرفته است. دروغ، تبعیض، حقکشی و پلیدی به صورت امری رایج و طبیعی درآمده و گویی جز این چیزی نباید باشد. حق این است که وقتی از کنار تابلوهای تبلیغاتی یا سردر سینماها میگذریم، از دیدن این تصاویر عنیف و حماقت مستولی بر ذهن و زبان سازندگانشان سرمان را از خجالت پایین بیندازیم و بگذریم و دلمان را به فروش بلیتها خوش کنیم و خود را فریب بدهیم که «چرخ سینما باید بچرخد» و سینمای «پُرمخاطب»ی داریم. انگار پدری بهجای کوشش در جهت فراهمکردن رفاه دختر تازهبالغاش، او را روانۀ خیابانها کند تا خرج خودش را دربیاورد و استدلالش این باشد که «چرخ زندگی باید بچرخد» و دل خوش دارد به اینکه دختر «پُرمخاطب»ی دارد! این توهینآمیزترین جملهایست که میتوان نثار دوستداران سینما کرد.
در همین رابطه: استعارهای برای وبلاگنویسی+تعریف سادۀ استعاره
اینتر بزن
یک لحظه پاراگراف بالا را نگاه کن.
حالا برگرد یک نگاه هم به پارگراف آزادنویسی بینداز.
کدام یک برای خواندن راحتتر است؟
برای خوانده شدن مقالهات سفیدخوانی را دست کم نگیر.
بگذار سطرها نفس بکشند.
خوانندۀ اینترنتی کمحوصله است. متن تودرتو از خواندن میترساندش.
هر جایی که امکان داشت اینتر بزن و برو سطر بعدی. (+)
جملههایت را کوتاه کن
شاهرخ مسکوب از بهترین نثرنویسهای زبان فارسی است. هر کتاب او کلاس درس تسلط کلامی است. بیا اولین سطرهای کتاب مسافرنامۀ مسکوب را با هم بخواهیم:
از خانه بیرون آمدم. تاریک بود. اینجا همیشه صبحها تاریک است. دو تا زن به ساعتهایشان نگاه میکردند و میدویدند. در تلاش معاش! کبوتر سحرخیز و کامروائی دستپاچه و سمج به چیزی شبیه رودۀ مرغ نوک میزد. صبحانه در باران. آسمان مثل لاک روی زمین افتاده بود و آدمها زیر چتر مثل لاکپشتهای پادراز و قارچهای ساقه بلند بودند. سرگردان، شتابزده! چراغ ماشینها روشن بود. از نور خیسشان آب میچکید. خیابان باریک، ساختمانها بلند و آسمان غایب! مثل این بود که ته دریا راه میروم، در تاریکی خیس اعماق!
به کوتاهی جملهها نگاه کن:
«از خانه بیرون آمدم.»
«تاریک بود.»
«دو تا زن به ساعتهایشان نگاه میکردند و میدویدند.»
خواندن این جملهها راحتتر است. تمرکزمان را از دست نمیدهیم و نفسمان بند نمیآید.
اما کافی است به مقالات ناشیانۀ وب نگاه کنی. اغلب این مقالهها پر از جملات بلندی هستند که در انتهای هر جمله یادمان میرود جمله با چه موضوعی شروع شده بود. بنابراین یکی از کارهای اصلی تو در بازنویسی، کوتاه کردن جملات است.
از میانتیترها استفاده کن
این کاری است که دن کندی از آن به عنوان مسیردوگانۀ خواندن یاد میکند.
ما برای خواندن یک مقاله، از همان سطر اول شروع نمیکنیم جمله به جمله پیش برویم. اول یک نگاه کلی به مقاله میاندازیم، و بعد که اول تا آخر آن را دیدیم، دربارۀ خواندن یا نخواندن آن تصمیم میگیریم.
حالا با این حساب چطوری میتوانیم شانس خوانده شدن مقاله را افزایش بدهیم؟
یک راه موثر استفاده از میانتیترهای کاربردی و جذاب است. میانتیترها، نه تنها ساختار بهتری به متن میدهند، بلکه میتوانند مخاطب را برای خواندن کل مقاله متقاعد کنند.
میانتیتر زیر شما را به خواندن ادامۀ این مقاله ترغیب میکند؟
غول مرحلۀ آخرِ مقالهنویسی در اینترنت
منتشر کن. اگر نوشتههایت را منتشر نکنی هیچ چیزی یاد نمیگیری.
یادگیری نوشتن در انزوا اتفاق نمیافتد. باید به یک نظم نوشتاری متعهد باشی و هر روز بنویسی و منتشر کنی.
بعدها که حرفهایتر شدی شاید نخواهی هر روز چیزی منتشر کنی اما در سالهای اولیه کار، تمرین اصلی تو، نوشتن روزانه و انتشار است؛ ارزشمندترین چیزها را در این رهگذر یاد میگیری.
بهتر است نوشتن را به جای هدف، به یک عادت تبدیل کنی. ممکن است هدف تو داشتن یک سایت پرمخاطب باشد. اما به جای خیالبافی بهتر است عادتِ تازهکردن روزانۀ وبلاگت را تقویت کنی. هدف جذابتر به نظر میرسد، اما عادت سازندهتر است.
راز نهایی این است: خودت را عادت بده هر طور که شده هر روز چیزی منتشر کنی. بدون خیالپردازی دربارۀ نتیجۀ کار.
برای یادگیری بهتر مقالهنویسی میتوانید این کتابها را بخوانید:
- کتاب کار استدلال: دورۀ کامل تفکر انتقادی | دیوید مورو و آنتونی وستن | ترجمۀ یاسر خوشنویس | نشر اختران
- البته واضح و مبرهن است که…| رسالهای در مقاله نویسی | ضیاء موحد | نشر نیلوفر
- نگارش دانشگاهی: پاراگرافنویسی | سید علیاصغر سلطانی | نشر لوگوس
- شیوههای مقالهنویسی: سرمقاله، یادداشت، نقد، تحلیل و تفسیر (مثلث طلایی نوشتن) | دکتر احمد توکلی | نشر ثانیه
- چگونه جستار بنویسیم | راهنمای گام به گام برای همه سطوح | دان شیاخ | ترجمۀ سما رضوانجو | نشر آن سو
چالش مقالهنویسی:
از اول اردیهشت ۱۴۰۰ در اینستاگرام من
پیشنهاد:
سمپوزیوم نویسندگی | آموزش و تمرین روزانۀ قصهنویسی و تولید محتوا
51 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
سلام
در مورد اینتر زدن:چند وقت پیش من یه جستار(که البته نمیدونم واقعا میشه اسمشو جستار گذاشت یا نه)توی سایتم منتشر کردم. دوستی برام کامنت گذاشت لطفا کمی با اینتر دوست باشید. لحظهی اول فکر میکردم نیازی نیست بعد به دید یه خواننده وارد سایت شدم و دیدم حق با اون دوست بوده و چقدر نوشته بدون اینتر وحشتناکه. دلم برای کسایی که بدون اینتر متنمو خونده بودن خیلی سوخت!
لینک جستار(شاید هم دلنوشته!) رو براتون میذارم خوشحال میشم بخونید.
زنده باد مهدیس جان
مرسی که از تجربۀ خودت گفتی و این مقاله رو کاملتر کردی.
سلام
استاد
از کتاب جدید که دانلود رایگان گذاشتید خیلی سپاسگزارم.(بهتره بگم از زکات علم هم جلوترین)
شما فوق العاده هستید.
باز هم ممنون
امید دادن به آدمها در این وانفسا بزرگترین هدیه است.
سلام خانم طارمی عزیز
چیز قابلی نیست. خواهش میکنم. شما محبت دارید به بنده.
براتون بهترینها رو آرزو میکنم.
سلام استاد
من تک تک نکته ها رو یادداشت کردم، بسیار کاربردی بود.
ممنون از شما
سپاس از مهر و توجه شما یاسمن جان
کامنت شما باعث شده به فکر بازنویسی این متن و کاملتر کردنش بیفتم.
عرض سلام وادب خدمت استاد بزرگوار
مطلب راه وروش برایم بسیار مفید بود هرچه جلوتر میرویم با راهنمایی هاتون پوسته های خشکیده باور ها درمورد انتشار میریزد چقدر خوب مثل اینکه ریشه ناخن را از بغلمیکنیم وخلاص چون به همه جا گیر میکرد افکار وسواسی وکمالگرا یانه بی اساس را دورمیریزیم ورها میشویم به حدی که به کیبورد نوازی میپردازیم من خیال میکنم بتهوون هستم ودرحال نواختن مسیقی جدیدی برای دنیا هستم به همین رهایی وآزادی
سپاس استاد خوب
زنده باشید خانم پایا
من کیف میکنم از دیدن این همت و پویایی شما.
با قدرت ادامه بدید.
سلام
کی مطالب به روز میشه؟
بسایر بسیار راضی ام.
هر چند وقت یه بار سر می زنم.
و از مطالب استفاده م کنم.
اما کلا خیلی اهل نوشتن نیستم اما فک نمی کردم نوشتن از خوردن هم حس بهتری داشته باشد!
سلام محمدحسین نازنین
سایت هر روز به روز میشه.
ضمن اینکه بیش از هزار نوشته هم از قبل منتشر شده که در دسترسه.
با قدرت بنویس و پیش برو.
[…] اگر شعر مینویسید سراغ مقالهنویسی هم بروید. اگر محتوای آموزشی مینویسید سراغ نثر ادبی هم […]
[…] مخالف شبکههای اجتماعی نیستم، من حتی مقالهنویسی در وب را از انتشار بسیاری از انواع کتاب نیز موثرتر […]
[…] در نوشتههای غیرداستانی و انواع گوناگون محتوای متنی، میتوان از قدرت روایت و قصهگویی بهره برد. این صفحه […]
خیلی عالی بود استاد اگر اجازه ی نفس کشیدن به متن ندیم و بدون خلاقیت کیلو کیلو کلمه داخل متن بزاریم مخاطبو خسته میکنیم
فدای تو رضا جان
سلامت باشی.
[…] داستان تمایز ایجاد می کند. با بیان یک قصۀ تازه، میتوانی تکراریترین پیامها را دوباره و دوباره به گوش مخاطب برسانی و مخاطب تو از این ماجرا راضی و خشنود باشد. دربارۀ موضوع مقالهای که میخواهی بنویسی چه قصهای به ذهنت میرسد؟ یک خاطره؟ خلاصۀ فیلم یا داستانی که قبلاً خواندهای؟ یک ماجرای مشهور؟ یا یک حکایت قدیمی؟ با همان شروع کن. مو به مو برایمان توصیفش کن. ماجرا چه زمانی رخ داده؟ چه آدمهایی در چه مکانهایی قصه را ساختهاند؟ با یک قصۀ خوب ما را میخکوب مقالهات کن. (+) […]
آقای کلانتری سلام ، لینک مقاله دو هزار کلمه ای. لطفا مطالعه بفرمایید.
سپاس عاطفه خانم عزیز
لینک رو باز کردم تا بخونم.
سلام ببخشید
برای شروع کار وبسایت پیشنهاد می کنید یا وبلاگ
منظورم اینه که لازمه برای شروع هزینه طراحی سایت معتبر بپردازیم؟؟
سلام رضا جان
این ویدیوی جدید من رو ببین، دقیقاً در پاسخ به پرسش توئه:
وبلاگ نویسی چیست
سلام آقای کلانتری خسته نباشید
واقعا مدت زیادی بود که دنبلا همیچین سایتی میگشتم.
ولی یه سوال دارم که نمیدونم درسته یا نه؟؟
چجوری از گذاشتن مقاله داستان یا رمان چند قسمتی در سایت کسب درآمد کنیم؟؟
سلام رضا جان
خوشحالم که اینجا هستی.
کاری که گفتی یه فرایند طولانی مدته، و نمیشه در پاسخ کوتاهی راجع بهش گفت.
ولی فکر میکنم این دو تا لینک بهت کمک میکنه:
آموزش تولید محتوا
تولید محتوا برای داستاننویسها
خیلی خیلی ممنون
[…] یک راهنمای بسیار ساده برای مقالهنویسی در اینترنت […]
سلام جناب کلانتری
حتما باید نوشته هامون رو در سایت وارد کنیم یا پست اینستا هم میشه؟
راستش من تا همین چند وقت پیش کاملا با دنیای اینترنت و شبکه های مجازی بیگانه بودن یک جورایی از شون اجتناب می کردم اما به دلیل شرایط پیش آمده بحران کرونا فهمیدم که اینترنت دنیایی از امکاناته که حیف خودمو ازش محروم کنم مثلا یکی از نعمت های بی نظیرش آشنایی با مدرسه ی نویسندگیه بعدم شرکت در دوره کار خلاقانه در خانه ! بعد از شروع دوره خودم رو ملزم کردم روزی یک پست بگذارم و براش از خودم محتوی بنویسم. به خودم قول دادم تنها یک لایک برام مهم باشه اونم لایک خودم. یعنی چقدر پستی که می گذارم چه از نظر انتخاب عکس و چه از نظر محتوی حالمو خوب میکنه. انگار پست هام مثل بچه هام شدن که به قدو بالاشون نگاه می کنم و کیف شونو برم هرچند بقیه خیلی لایکشون نمی کنند. اما هنوز با مطلب گذاشتن توی سایتم مشکل دارم، و می خواستم منو راهنمایی بفرمایید اینکه چطور راحت توی سایتم مطلب بگذارم .بی نهایت قدردان دست و دلبازی دانش بی نظیرتون هستم.
سلام زهرا خانم نازنین
خیلی خوشحالم که توی دوره هستید.
خیالتون راحت باشه. راجع به جزییات این کار حتما با جزییات توی دوره صحبت خواهیم کرد.
فعلاً به نظرم به انتشار محتوا در اینستاگرام ادامه بدید. عالیه.
شاد و برقرار باشید.
[…] یک راهنمای بسیار ساده برای مقالهنویسی در اینترنت […]
سلام استاد عزیز
واقعاً شما نمونه بارز عالم با عمل هستید
چه روزهایی که صبح تا شب توی وب سایتهای مختلف پرسه زدم و صدا کلیپ انگیزشی دیدم و فقط و فقط انباشت اطلاعات کردم . چیزی که در من زیاد شد فقط ادعا بود نه چیز دیگه ای . و همین ادعا بلای جانم شد و مرا هر روز از زندگی نرمالی که برای خودم ساخته بودم فرسنگها دور کرد .
من عالم بی عمل بودم . البته که این لفظ عالم هم از همان ادعایی که دارم نشات میگیرد والا …
بگذریم ..
استاد از دیشب ساعت ۱۱ شروع به خواندن مطالب شما کردم و این روند تا امروز صبح با اندکی وقفه برای نیازهای ضروری ام بی وقفه ادامه دارد و خواهد داشت .
شما بینظیر هستید ..
و سمج در کارتان (قصدم تعریف بود و واژه ای بهتر از این پیدا نکردم)
دنیا دنیای لیاقتهاست و قطعاً شما بسیار انسان با لیاقتی هستید.
امیدوارم همچنان برقرار باشید و مخاطبینتان که من هر دیگر یکی از پرو پاقرص ترینشان خواهم بود بتوانند از مطالب ارزشمندتان بهره ای عظیم ببرند .
سلام به روی ماهت امین عزیزم
خیلی خوشحالم که اینجا هستی.
و سپاسگزارم از تو به خاطر مهری که به من داری.
حتما برای من بیشتر بنویسم. دوست دارم بیشتر بشناسمت.
برات بهترینها رو آرزو میکنم.
سلام استاد. من نتاسفانه هنوز در مرحله ی آزادنویسی گیر کردم. نمیدونم چطور به نوشته هایم نظم بدهم و اون ها رو آماده ی انتشار کنم. حسابی گیج شدم. لطفا کمکم کنید.
علی جان
این مرحله زمانبره.
سخت نگیر. با گامهای کوچکتر شروع کن.
اما در کل زیاد هم توقع نداشته باش که کار برات راحت بشه.
نوشتن همینه. به خاطر اینه که همه ازش فراری هستن!
[…] در همین رابطه: یک راهنمای بسیار ساده برای مقالهنویسی در اینترنت […]
[…] یک راهنمای بسیار ساده برای مقالهنویسی در اینترنت […]
شاهین عزیز
آشنایی با تو دروازه ای برای ورود به رویایی بود که سال ها به دنبالش می گشتم. رویایی که در عمیق ترین لایه های وجودم جا خوش کرده بود و نمی شناختمش. درست زمانی که باید توی مسیر جدیدم با تو هم قدم شدم و هر لحظه بیشتر و بیشتر غرق در لذت این سفر شدم. با شگفتی هایی که هرروز حس جهان بینی ام رو اغنا میکنه.
بهبود عادت های فردی و مهارت نوشتنم رو مدیون آموزش های شما هستم.
با آرزوی سربلندی و توفیق روزافزون🌷
سلام شیوا جان
مرسی از مهر تو.
تو خوش ذوق و بینظیری.
از کامنتت حس خوبی گرفتی.
امیدوارم روز به روز به آرزوهای خودت نزدیکتر بشی.
[…] یک راهنمای بسیار ساده برای مقالهنویسی در اینترنت […]
[…] جستار، مقاله، تبلیغ و شعر، فرقی نمیکند، برای نوشتن هر کدام تو باید […]
[…] یک راهنمای بسیار ساده برای مقالهنویسی در اینترنت […]
[…] حین نوشتن برای نگارش داستانهای تخیلی است، اما برای نوشتن مقاله و محتوای تجاری که نمیتوان بدون ایده شروع […]
سلام آقا شاهین عزیز، بزرگ معلم نادیدهام.
ازونجایی که تو یادداشت “اگر میخواهید سایت شخصی قدرتمندی داشته باشید … ” پیشنهاد کردین که تازه کارا با انتشار هفتهای دو پست شروع کنن و تو این یادداشت که جدیدتره توصیه به انتشار هر روزه کردین، خواستم بدونم برای منی که تازه میخوام سایت شخصیمو راه بندازم و تنها تجربهی انتشار روزانم توییت نویسی روزانست(اونم تو یه مقطع کوتاه) کدومو پیشنهاد میکنید؟(حتی تصور انتشار هر روزه هم سخته برام.)
سپاس از وقتی که برای پاسخ به من میگذارید.
سلام امین جان
همون موقع هم معتقد بودن هر روز نوشتن بهترین کاره.
حداقل دو دو سال اول هر روز بنویس.
سلام خدمت شما بزرگوار …
قبلا صرفا برای علاقه ایی که به نوشتن داشتم در کانال تلگرامی ات عضو شدم ؛اما پس ازچند مقاله ای که چند وقت اخیر مطالعه کردم ،فقط برای خواندن مطالبت به وبلاگت سر می زنم …
شاید خودت ندانی ولی یک دوست بسیار سازنده هستی از تو بابت تمام کمک هایت سپاس …🌹
سلام مبینا جان
ممنونم از مهرت.
خوشحالم که اینجا هستی.
حتماً برای من بیشتر بنویس از خود.
شاد باشی دوست خوبم.
وای مدتها دنبال یه الگو یه راهنما برای همین مشکل مشابه می گشتم و بی نهایت بینهایت لز شما بابت این دریای ارزنده و بی نظیر سپاسگزارم. مثل همیشه از شما ممنونم استاد
درود مهسا جان
خوشحالم که برات مفید بوده.
سایت خوبت رو دیدم.
تو بخش دوستان من بهت لینک دادم.
وقتی مطالب شما رو میخونم آقاشاهین این تصور رو دارم رو که یک لقمه ی آماده جلوم گذاشته شده فقط باید زحمت بکشم این لقمه رو میل کنم 🙂
اینقدر که راحت میکنی شما کارها رو برای ما
راستی یک سوال من قبلا یک مطلبی خوندم تحت عنوان اینکه نوشته هامون رو برای مسابقه و داوری نفرستیم راستش چون یکم مغزم مثل ماهی هست یادم نیست این مطلب رو در سایت شما خوندم یا جای دیگه
اگه برای شما بوده میشه برام لینکش رو بدین
به شدت درگیرم که آیا در مسابقه ی نویسندگی شرکت کنم یا نکنم
درود زهرا جان
ممنونم از تو.
بله من نوشته بودم.
اینم لینکش:
مسابقه نویسندگی | نظر جعفر مدرس صادقی
استاد گرامی عرض سلام و درود !
نمیدانم با کلمه استاد احساس خوبی دارید یا خیر ؟
من یکی از تعقیب کنندهگان مطالب جدید شما هستم و در این مدت از مطالب و راهکار های شما استفاده اعظیم نموده ام و از این بابت از تشکر مینمایم .
برای نوشتن یک جملهء خوب که خواننده را جلب توجه نماید چی چیزی نیاز است ؟ لغات مدرن ، طرز نوشتن و یا ….غیره ؟
سلام علی رضا جان
دربارل جملهنویسی قبلاً چیزهایی نوشتم.
ولی بزودی یه مطلب تازه هم خواهم نوشت.
و اما دربارۀ لفظ استاد: نه بابا، من استاد نیستم. فقط زور میزنم برای شاگرد بودن.
فدایت.
سلام بر شاهین کلانتری عزیز
آنقدر قشنگ نوشتید و از ضروریات نوشتن تحت سایتی با نام شخصی فرمودید که مجاب شدم در کنار سایت درسی که از قبل داشتم و مقالات علمی، سایتی هم با اسم خودم تاسیس کنم. البته با توجه به حوزه کاری من به عنوان یک معلم آمار و ریاضی، نوشته ها خشک و علمی خواهد بود، ولی تجربه دلپذیری را بانی شدید.
از خدا برکت واسعه، خوشبختی و موفقیت مدام برایتان آرزو می کنم.
درود جناب صفایی نازنین
شما محبت دارید.
چقدر عالی که سایت وبگاه شخصی خودتون رو راهاندازی کردید.
تو بخش دوستان من بهتون لینک داد.
سایت زیبایی دارید.