سن مناسب برای نویسندگی

سن مناسب برای نویسندگی

گشتن دنبال سن مناسب برای نویسندگی همان‌قدر پرت است که در جستجوی سن مناسب برای پیاده‌روی، غذا خوردن، یا عشق ورزیدن باشی.

حرف درخشان احمد شاملو را بخوانید:

می‌گویند حالا نوبت جوان‌هاست. این حرف آنقدر بی‌ربط است که گفتن ندارد. مگر از سر فریبکاری. من در شصت‌وشش سالگی تازه دارم فارسی یاد می‌گیرم.

یکی از ویژگی‌های ذهن توسعه‌نیافته تمرکز روی بهانه‌های بی‌ربط‌ است.

نه نویسنده اسب است و نه نوشتن مسابقۀ اسب‌دوانی که به اسب‌هایی چابک و جوان نیاز باشد.

باری، همواره می‌کوشم این پندک! را به خودم گوشزد کنم:

علاقه‌ات را به بهانه آلوده نکن.

واقعیت کتمان‌ناپذیرِ کوتاهی عمر را که در نظر بگیری، آن‌وقت شاید بفهمی هر لحظه از زندگی بهترین زمان برای دنبال کردن کاری‌ست که میل انجام آن در تو بیدار شده است.

زنده بودن، محکم‌ترین دلیل برای نوشتن است.

 

 فکر می‌کنم بعد از مطالعۀ این پست، خواندن لینک زیر برای شما سودمند باشد:

آیا سن و سال آدم‌ها مهم است؟

 

چند پیشنهاد من به شما: مدرسه نویسندگی | شاهین بلاگ | کلاس‌ها و دوره‌ها |نقشه راه نویسندگی | تولید محتوا | کپی رایتینگ | معرفی کتاب |  | دانلود رایگان کتاب نویسندگی آنلاین|
شاهین کلانتری در تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین

59 پاسخ

  1. سلام آقای کلانتری من خیلی خرسندم که در همهمه ی دلواپسی هایم و تکرار روزهایم با نام شما آشنا شدم و علاقه ام را به بهانه آلوده نکردم چون عاشق نوشتنم ولی فکر میکنم دیر شده ولی حالا فهمیدم اگه یک روز از عمرم هم باقی باشد دلم می‌خواهد بنویسم برای دلواپسی های خودم که مرا از علاقه ام دور کرده بود

  2. سلام آقای کلانتری
    من ی دختر ۱۵ ساله ام و برای انتخاب رشته ام انسانی انتخاب کردم همیشه دوست داشتم مثل آنه شرلی باشم ی دختر خلاق با ذهن باز هم دبیر بشم کنارش هم بتونم نویسندگی کنم
    من همیشه انشا هام رو گسترده مینویسم و سرکلاس میخونم معلم لذت میبره از انشام ب خاطر همون ی روزی بم گفت ستاره من ازت خوشم میاد ب خاطر همون اسم منو توی جشنواره خوارزمی خودش نوشته بود و من هم با افتخار شرکت کردم و منتظر جوابش هستم
    خاستم بگم بهتون از الان میتونم بنویسم؟؟!

    1. ستاره جان
      تحسینت می‌کنم.
      بله که می‌تونی.
      خیلی خیلی جدی و منظم بنویس.
      و پیشنهاد می‌کنم که حتمن برای خودت یه وبلاگ بسازی و منظم به‌روزش کنی.

  3. سلام سنم خیلی برای نویسندگی کمه.
    ۱۰ سالم هست و میخوام یه رمان تخیلی – عاشقانه بنویسم .

  4. سلام شاهین جان من یه دختر 13 سالم و به نویسندگی به شدت علاقه دارم قصد دارم کتاب بنویسم و متنشر کنم ولی میترسم مردم خوششون نیاد

    1. سلام
      نگران مخاطب نباش.
      مهم‌ترین قسمت قضیه اینه که بنویسی و با نوشتن حال کنی.

  5. سلام خدمت شما اقای کلانتری عزیز که فکر میکنم با تمام مطلب های شما و پادکست ها و کلی کلی مطالب مفید دیگتون دارم راه اصلی زندگیم رو پیدا میکنم.
    چیزی که همیشه ازش ترش داشتم(از نوشتن که نکنه بنویسم و نوشتم بد بشه)
    اما خوشحالم که این رو از شما اموختم.
    خیلی ممنونم

    1. سلام مونا جان
      خوشحالم که این حس رو دارید.
      و امیدوارم که روز به روز بیشتر بدرخشید.
      با قدرت ادامه بدید.
      باز هم برای من بنویسید.

  6. سلام آقای شاهین کلانتری(مرد خلاق)🙂
    من با وجود شانزده سال سنم و اینکه در سایت شما فقط چند روزی محدودی است کاربر هستم و شما را دنبال می کنم ولی از همین حالا علاقه مند نوشته های شما شده ام هر بار که فقط به یکی از متن های را که می نویسید فقط چشمم به عنوان اش می گذرد وسوسه به خواندنش می شوم😊
    من نویسندگی را دوست دارم می خواهم بنویسم حرف های خودم را به گوش مردم برسانم و نوشته های شما باعث قوت می شود تا اینکه از رویایی خود دست نکشم و برای آن تلاش کنم…
    به امید موفقیت های بیشتر تان آقای خلاق

    1. سلام به روی ماهت یلدا جان
      خیلی خوشحالم که اینجایی دوست خوش ذوق من.
      همین کامنت زیبا نشون میده که استعداد زیادی داری برای نوشتن.
      حتما حتما برای من بیشتر بنویس.
      برات بهترین‌ها رو آرزو می‌کنم.

      1. سلام مجدد آقای خلاق
        ممنون از لطف تان و نظر گرانبهای تان
        مطمئنا شما جزو اولین کسایی خواهید بود که نوشته های من را خواهید خواند.
        منتظر نظرات خوب تان درباره نوشته هایم خواهم بود.
        به امید موفقیت های بیشتر تان آقای خلاق😊

        1. زنده باد یلدا جان
          همیشه مشتاق خوندن نوشته‌های تو هستم.
          برات بهترین‌ها رو آرزو می‌کنم.

  7. اولین باره براتون پیام میدم
    فک کنم بیشتر از یک سال مداوم کارهاتون (سایت،تلگرام،اینستا،بلاگ جدیدتون…)پیگیری می کنم…
    این ترغیب به نوشتن رو تحسین می کنم،امیدوارم همچنان موفق باشید…
    جدای از مطالب خوبتون،یکی از بخش های که اکثرا قبل رفتن به کتابفروشی نگاه می کردم معرفی کتابتون بود…
    این روزها خودمم هم نوشتن رو کمی جدی تر گرفتم،می خواهم به خودم کمک کنم

    سپاس بابت این مداومت در انجام کار خوبتون

    1. سلام رضا جان
      خوشحالم که اینجا هستی.
      سپاس از مهرت.
      تو بخش دوستان من به وبلاگ خوبت لینک دادم.
      بیشتر و بیشتر بنویس.
      من رو هم در جریان کارات بذار.

  8. درود شاهین جان .
    زیبایی گفتارت را با جان و دل قبول دارم . برای من که در چهل سالگی به نوشتن علاقه مند شده و در نویسندگی نوپا هستم این جمله همانند چراغ راه است : زنده بودن، محکم‌ترین دلیل برای نوشتن است.

    1. زنده باد داود گرامی
      امیدوارم که با نوشتن بهترین لحظات زندگی خودتون رو تجربه کنید.

  9. سلام
    ما آدم ها همیشه می خوایم به جای اینکه سعادت رو در ازای درد و خستگی به دست بیاریم انتظار داریم با راحت طلبی به اون برسیم و بعد هم با بهانه تراشی افسوس اون رو بخوریم.

  10. همیشه از دیدن افرادی که با جون و دل برای زندگیشون زحمت می‌کشن لذت می‌برم.
    اما منطقه سکونت هم خیلی مهمه. جاهای مذهبی‌تر، معمولا کمتر به این مسئله توجه می‌کنن و این خیلی باعث تاسفه.

  11. سلام این کرونا و خونه نشینی سوژه زیاد داد دست من. رفتم تو جستجوگر گوگل دیدم وبلاگم هنوز بالا میاد زود رفتم دوباره ثبتش کردم. هر روز یه یادداشت اجتماعی خیلی کوتاه و خودمانی مینویسم و تو سایتای مرتبط پرسه میزنم. اینم زندگی این روزای ماست. اینقد که خودم روضه به جون ملت می خوندم که باید تغییر کرد و با شرائط هماهنگ شد و از این بلغورا ولی بدون تعارف من خودم با تغییر مشکل دارم و ازش می ترسم و همش دنبال حاشیه امن می گردم. یه توصیه که جوونترا سعی کنن خودشونو به تغییر کردن عادت بدن اگه نه ترسی میشه تو وجودشون که نمیگم از بین رفتنی نیست ولی خیلی سخته. نوشتن روزانه راه خیلی خوبیه برای نو شدن. نوشتن راه زندگی رو به آدم نشون میده. مسیر مطالعه رو هموار میکنه. رمانهای خوب بخونن. یه رمان خوب شاید از هر کتاب درسی آموزنده تر باشه و چیز یاد آدم بده.

    1. سلام عصمت خانم نازنین
      ممنونم که پا به خونه می‌ذارید و صفا میارید با خودتون.

      من این روزها، قدرت رمان رو هزار برابر بیشتر از قبل حس می‌کنم توی زندگی.
      شما جستار چرا ادبیات یوسا رو در کتابی به همین اسم خوندید؟

      1. نه نخوندم. یادداشت کردم که حتما تهیه ش کنم خلاصه شو تو اینترنت خوندم. ولی کتاب راهی به سوی بهشت رو از همین نویسنده خوندم.
        شما فیلسوف، جامعه شناس، مردم شناس، مشاور و روانکاو هم که باشی اگه بخوای راحت تر مفاهیم رو درک کنی باید رمان بخونی. یه رمان خوب به زوایای ناپیدای جوامع، اشخاص، مذهب و فرهنگ اونا می پردازه و شما رو به درون جامعه و حتی روان افراد میکشونه. مثه یک تحقیق میدانی میمونه. کتاب دنیای سوفی اثر یوستین گرودر و یا شیرین ترین رویاها اثر دوریس سلینگ رمانای خوبی هستند در زمینه فلسفه و جامعه شناسی.
        البته رمان خوب و بد نداریم. بستگی به خودمون داره. بالآخره ورودی ذهن باید فیلتر بشه. اینم که من چه چیزی دریافت کنم بستگی به نگرشهای من داره تو زندگی. من از شخصیت یک رمان بیشتر به اون قسمتهاش که با عقائد و باورهام سازگاره ارتباط می گیرم که البته قضاوت شخصیت ها، دریافت حقیقی و بدون تعصب رو از اون داستان کم میکنه و باعث میشه به اون زوایای پنهانی که اول گفتم دست پیدا نکنیم.
        پس حتی درست رمان خوندن هم مهارت می خواد که بگذریم از بقیه ش

  12. سلام‌ بر شاهین جان عزیز
    به نظر من آدم ها
    وقتی چیزی برای گفتن داشته باشند می گویند و سن و سال را بهانه نمی کنند .
    به همین سیاق زمانی هم که چیزی در فکر و ذهن دارند و نمی ترسند از نوشتن آن ، حرف شان را می نویسند .
    نوع و اندازه نوشته ها ، به مرور زمان تقویت می شود .
    هر روز یک صدم درصد که بهتر شود در ده سال پدیده زیبایی می شود .
    بارها و بارها اولین پست شما را می خوانم و با پست های جدیدی که می نویسید برابر می نهم و این نوشته تان را به خودم یادآوری می کنم که :
    نوشته در حین نوشتن شکل می گیرد
    و
    نویسنده در حین نوشتن نویسنده می شود .
    پاینده باشی انشالا

  13. برای نوشتن از اول این هفته یک ایده جدید به ذهنم رسید .
    تصمیم گرفتم ده صفحه اول از دفتر یا سررسید را که برای نوشتن بر می دارم به فهرست عناوین اختصاص بدهم .
    و هر صفحه ای را که می نویسم به تک عنوان مشخص کنم . و این عنوان را در بخش فهرست بنویسم.
    می توان موضوعات را قبل از نوشتن صفحه ها در بخش فهرست نوشت و وقتی در مورد آن نوشتیم صفحه ای را که نوشته ایم کنار عنوان یا موضوع بنویسیم.
    مثل فهرست کتاب ها
    اینطوری می شود در مورد موضوعات و عناوین تحقیق کرد و در چند روز یا فواصل زمانی نوشت و بعد از مدتی که مطلب پخته شد ، آنرا نشر داد .
    شاید با این روش میزان علاقه مان به موضوعات و عناوین مختلف را هم بتوانیم تجزیه و تحلیل کنیم‌ ، و بعد از مدتی علایق و سلیقه مان را متوجه بشویم.
    چیزی همانند بخش بندی که شما روی سایت شخصی و مدرسه خوب نویسندگی انجام می دهید و من از سبک مدیریت سایت تان این موضوع را برای خودم الگو برداری کردم .

    1. درود پرویز عزیزم
      چقدر خوب.
      من همیشه ذوق تو در طراحی تمرین رو تحسین می‌کنم.
      راستی چه خوب که اومدی و زیر این پست کامنت نوشتی، باعث شدی این رو یه ذره تغییر بدم و تاریخش رو هم به روز کنم.
      سپاس

      1. سلام بر شاهین جان عزیز و دوس داشتنی

        مرور تاریخچه نوشته ها و پست های شما از اواخر سال ۹۴ یک نکته رو برای من روشن می کنه ،
        بقول یکی از سخن سرایان ” گر مرد رهی ، عزم سفر کن ”
        از سبک نوشتن ها و تولید محتوای شما می شود آموخت که نویسندگی و تولید محتوا هنر است و در هنر دست و دل و فکر با هم وارد معرکه می شوند.
        نویسندگی یک بخش قشنگ دارد که در روزانه نویسی ها به آن می شود رسید و آن ، خودکاوی و خودیابی و خود شناسی است و بعد از آن گام به گام سفر خود سازی و خود شکوفایی شروع می شود .
        سفر از خود کاوی تا خود شکوفایی یک نوع سیر و سلوک است که سالک طریقت با تمرکز و تمرین به آن می رسد .
        من مکرر در مکرر روند پست های شما رو مرور می کنم و لذت می برم از دیدن روند تکامل آنها .
        و از ابتکار هایی که در تولید اندیشه و تولید محتوا دارید درس می گیرم .
        امیدوارم من هم بتوانم از سفر نویسندگی و خلق جهانی زیبا‌ با واژه ها برخوردار بشم .
        از اینکه با راهنمایی و تشویق ها تون من رو در سیر و سلوک و سفر نویسندگی راهنمایی می کنین سپاسگزارم .

        1. پرویز عزیزم
          مهر تو همیشه الهام‌بخش من بوده.
          مرسی به خاطر اینکه با وجود ارزشمندت، دنیای من رو زیباتر کردی.

  14. سلام و وقت بخیر.
    وقتی این مطلبو خوندم حس کردم خط به خطش برای من نوشته شده. اولین باری که خواستم براتون کامنت بذارم ترسیدم. با خودم گفتم تو رو چه به این کارا بچه جون. برو بشین پای درس و مشقت. خییلی بهتر از تو طرفدار ایشونن.
    اما حالا میفهمم سن آدم نه برای نوشتن کامنت، و نه هیچ چیز دیگه ای اهمیت نداره.
    ممنون بابت این مطلب دلنشین و انرژی که منتقل کردید.

  15. وقتی تمامی سلولهای بدن در عرض ۳سال کلا عوض میشه دیگه سن معنایی نداره. این فقط یه توهم و باور در همه ما انسانهاست که پیر می شویم پس تا زنده ام مینویسم تا زنده بمانم!

    1. سلام ساجده عزیز
      سپاس از مهر شما.
      وبلاگ خوبتون رو دیدم. از حس خوب توی مطالب خیلی خوشم اومد.
      خوشحالم که اینجایید.

  16. گاهی اوقات واقعا زود دیر میشه…
    کاش زود تر با شما و وبلاگتون آشنا میشدم.کاش به جای حروم کردن وقتم پای نت،زودتر وبلاگتون رو میدیدمو بیشتر مطالبتون رو میخونم

    1. سلام فائزه جان
      هیچ دیر نشده. خیلی خوشحالم که الان اینجایید.
      برای من بیشتر بنویسید.

  17. درود شاهين عزيز
    مثل هميشه غافلگير كننده و عالي
    قبلا دوست داشتم بنويسم امااهمال و ترس بهانه هادستم داده بود.
    اما امروز كه مداوم مينويسم به كلمات و جمله ها حساسيت پيده كردم كتاب ميخونم كلمات ميرقصن و صحبت هاي روزانه ميكنم و حتي فيلم ميبينم به جمله ها دقت ميكنم واگه يه روز تمرين نكنم حالم بد است و انگار ويتامين جمله و كلمات بدنم كم شده .
    ميدانم راهي دراز در پيش رو ست اما من به خدا ميگويم :
    روز هاي روشني در پيش است چون به تو باور دارم .
    #همين
    #نوشتن
    #شاهين كلانتري
    #باور
    #تمرين
    #تكرار
    #سن

    1. چقدر خوب
      محمد عزیز خیلی خوشحالم که همیشه از روند پیشرفت خودت برام مینویسی.

  18. “زنده بودن”، محکم‌ترین دلیل برای انجام هر کاریست که به آن” عشق می ورزی”….
    قشنگ بود…
    اینو همیشه به خودم یادآوری میکنم…
    یاعلی

  19. “علاقه ات را به بهانه الوده نکن …”
    توصیه ارزشمند شما به گوش گرفته میشه …
    مچکر که در این اوایل سال تحصیلی هستید که باز هم به ما یاد اوری کنید درس خوندن بهانه خوبی برای ننوشتن نیست ….
    خوشحالم که رشتم انسانیه و نوشتن با رشتم غریبه نیست ..
    چیز جالبی که هست اینکه توی این سه روزی که رفتیم مدرسه دوتا از معلمامون درمورد اهمیت نوشتن و روزانه نویسی توصیه هایی به بچه ها کردن هرچند به خاطر ضیق وقت کوتاه و مختصر بود اما مایه دلگرمی شد …
    ممنون که هستید …

    1. سلام ستاره جان
      آفرین، چه معلم های خوبی.
      امیدوارم که یه سال تحصیلی عالی رو پیش رو داشته باشی.

  20. سلام .استاد کلانتری عزیز بنظر شما ایا خواندن دوکتاب همزمان دریک حوزه نزدیک بهم ایا مطالعه درستی است؟مثلا من امروز صبح یک کتاب درحوزه تبلیغ نویسی دارم میخونم وبعد ظهر یا شب کتاب درمورد نویسندگی واموزش نویسندگی داستانی.بهم نزدیک هستن این دو.اما همزمان خواندن ایا درست است؟
    استاد کلانتری عزیز میخواهم کتاب یا کتابی که دراون استعاره های عامیانه وفی البداهه زیاد استفاده شده باشه.کتاب هایی که معرفی کردین رو نمیدونم کدومشون توی این زمینه که گفتم موفق هستن.اگه موردی بهم بگین سپاسگذار میشم.
    خیلی زیاد حرف. زدم ونوشتم ولی درخواست آخر ومصدع اوقات نمیشم.مهلت ثبت نام مدرسه نویسندگی تابستانه تمام شد ومن بدلایلی نتونستم شرکت کنم. ایا امکانش هست با همان قیمت قبل من هم به جمع دانشجویان شما اضافه بشم و از مطالب استفاده کنم.سپاسگذار میشم

    1. سلام ابولفضل عزیز
      خوندن همزمان 5 تا کتاب هم هیچ مشکلی نداره. راحت باش. یه نگاه به لینک زیر بنداز:
      کتاب‌خوانی با روش ۲۱ گرم
      برای ثبت نام به همون شماره ای که تو کانال اعلام شده تماس بگیرید. من اسم شما رو بهشون میگم.

  21. (واقعیت کتمان‌ناپذیرِ کوتاهی عمر را که در نظر بگیری، آن‌وقت شاید بفهمی هر لحظه از زندگی بهترین زمان برای دنبال کردن کاری‌ست که میل انجام آن در تو بیدار شده است)
    مرگ حقیقتی است که میتواند مارا به معنا وادارد.
    تشکر بابت مطالب ناب و آموزنده.

    1. سلام مهدی جان
      ممنون از محببت.
      تو بخش دوستان من، به سایتت لینک دادم.
      منتظرم بیشتر و بیشتر بنویسی.

  22. کم یا زیاد بودن سن، هرگز دلیلی بر موفق نشدن نیست.
    با نگاهی اجمالی به زندگی اکثر انسانهای موفق در‌می‌یابیم که بیشتر آن‌ها از سن 40 سالگی به بعد توانسته‌اند به موفقیت دست پیدا کنند و البته کسانی هم هستند که در سنین کمتر وارد عرصه شده‌اند.
    پایدار بمانی

    1. سلام محمدرضا جان
      درست اشاره کردی.
      بخشی از مهم ترین افراد خلاق و موفق دنیا، تازه از چهل سالگی به بعد شکوفا شدن.

    2. سلاااام شاهین خان عزیز

      درسته که سن و سال مهم نیست، ولی چطور میشه حصارها و اعتیادها رو شکست و بر آن ها پیروز شد.
      من بیشتر از پنجاه ساله که ذهن نویسی می کنم. خصوصا تو اتوبوس، مترو، تاکسی و پیااااده روی. کاش همان روزها همه را روی صفحه می آوردم تا عادت به نوشتن پیدا کنم و دنبال بهانه برای تنبلی ها نگردم.
      از مشق نوشتن هم همیشه در می رفتم و مدام تنبیه می شدم. یادم نمیاد یکبار هم شده مشق هایم را کامل نوشته باشم. چه دوران مدرسه و چه الان در نوشتن مشق های صفحات صبحگاهی!
      کاش معجزه ای شود، یا بنویسم و یا از شوق نوشتن خبری نباشد‌

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *