به نظرم فکر کردن به سن و سال خودمان و دیگران فکر مبتذل و بیهودهای است؛ سؤالی است از جنس سؤالهای لوس مجلههای زرد.
آنچه مهم است سن عقلی و قلبی آدمهاست که آنهم با عدد و رقم قابلسنجش نیست.
دوست دارم به درجهای از رشد فکری برسم که سن هیچکس را نپرسم و اصلاً به قصۀ بالا و پایین بودن سن توجه نکنم.
بازی ماه تولد و سن و سال انگار چیزی است که آدمهای بیکار ساختهاند برای پر کردن اوقات فراغت.
توجه به سن یک خطای شناختی بزرگ است. ممکن است یک نوجوان 15 ساله خردی بهمراتب فراتر از مردی 50 ساله داشته باشد؛ و از طرف دیگر ممکن است احساسات قلبی زنی 50 ساله بکرتر و شادابتر از احساسات جوانی 20 ساله باشد.
سن و سال و این عددبازیها برای آدمیزاد نیست، برای خانه و ماشین است که طی زمان مستهلک میشوند. آدمیزاد میتواند روزبهروز جوانتر و کاملتر شود.
سن و سال شاید در رابطه با گوسفندها مهم باشد، چون شنیدهام هر چه پیرتر بشوند گوشتشان سفتتر میشود.
درنتیجه سن و سال آدمیزاد شاید برای آدمخوارها مهم باشد ولی برای من عجالتاً تا قحطی نیامده اهمیتی ندارد!
25 پاسخ
من ۱۵سالمه همه ی بچه های فامیلمون از من بزرگترن و من میگم ای کاش همسن اونا بودم همیشه هم تمام تو جمعای فامیل
یعنی حتی من که ۱۲ سالمه میتونم نویسندگی کنم.؟
من ۱۱ سالمه و شعر مینویسم و درحال خواندن کتاب دایی جان ناپلئون هستم
من ۱۵ سالمه و خب واسه سنی که دارم راضی نیستم چون هم برادرم و هم تمام پسر و دختر های فامیلمون از من بزرگترن و من میگم ای کاش من هم همسن اونا بودم
من رسما روانی دارم میشم به خاطر قضیه سن و سال ، تقربیا از دو سال پیش اینطوری شدم و هر روز بدتر و بدتر میشم البته شاید اینا اثرات افسردگی اساسی منه ، افسردگیم اول ساده بود حالا دیگه حاد شده و انواع فوبیاها رو گرفتم علاوه بر اختلال اضطراب از اون طرف هم روانشناس میگه شخصیت مرزی داری ، واقعا نمیدونم چیکار کنم من قبلا اصلا اینطوری نبودم یهو اینطوری شدم حالا نمیدونم چیکار کنم خیلی به سن و سال و پیر شدن فکر میکنم هر موقع بچه کوچیک میبینم به خودم میگم نگاه کن اون الان اینقدره من دارم پیر میشم یا اینکه مثلا وقتی به بچه دار شدم خواهر و برادرهام فکر میکنم اصلا روانی میشم میگم یعنی همه ما داریم پیر میشیم ادمهای جدید دارن به دنیا میان خیلی عذاب اوره خیلی
نفیسه عزیز
من فکر میکنم رفتار شما غیرطبیعی نیست. من هم همینطورم، بقیه هم همینطورن.
اصولن همین ترس و نگرانیه که باعث خیلی از آدمها کارای بزرگی بکنن.
شما این موضوع رو بپذیر و حالا ببین با انجام چه کاری میتونی این حالت رو تکسین بدی.
ضمن اینکه هر چیزی یه دورهای داره، و ممکنه خیلی زود شما این دوره رو پشت سر بگذاری.
من یپشنهاد میکنم دربارۀ این ترست خیلی زیاد بنویس.
عالی بود امیدوارتر شدم چون من دیر شروع کردم استاد مانا باشید وقلمتون همیشه سبز ونویسا🙏🙏🙏
زنده باد. با قدرت ادامه بدید.
درود بر شما
مطالبتون عالیه. وقتی وارد سایتتون شدم با خودم گفتم ده دقیقه وقت میذارم و به کارم بر میگردم ولی الان حدود دو ساعت هست که درگیر مطالبتون شدم. مطالب به حدی منسجم هستند که تمام شدن یکی حتما آغاز دیگریست. بهتون تبریک میگم برای این وبسایت پر محتوا و خوشحالم که با شما آشنا شدم.
پیروز باشید🌸
نظر لطف شماست شهره خانم عزیز
حضورتون در اینجا مایه دلگرمی و افتخار منه.
🌸
سلام استاد عزیز. من واقعا قبول دارم که سن و سال هیچوقت نمیتونه معیار درستی برای انجام بعضی از کارها مخصوصا نوشتن بشه. همه ی ما آدم ها میتونیم خیلی زیبا بنویسیم و خیلی زیباتر احساساتمونو با بقیه به اشتراک بزاریم. من بر این باورم که شاید یه فرد 20 ساله بتونه به قدری زیبا بنویسه که دنیا دیده هایی با 50 سال سن نمیتونن اینکار رو بکنن. پس واقعا باید سن و سال رو کنار گذاشت و با عشق شروع به نوشتن کرد
زنده باد هانیه خانم عزیز
درست میفرمایید.
بهترینها رو براتون آرزو میکنم.
سلام شاهین جان
اتفاقا با من بودی که 30 ام مرداد تولدم بود و بهمین خاطر اونروز اینو نوشتی 😉
راستش سن موضوعه مهمی نیست ولی هرسال روز تولدم برای من پر اهمیت میشه.
با خودم میگم یه ساله دیگه هم مثله برق گذشت و من همچنان اندر خم یک کوچه ام.
امسال خواهرم گفت چقدر بزرگ شدی ولی من همچنان اصرار بر بچه بودنم(کم سن بودنم) داشتم اما در خلوت خودم از بزرگ شدن خودم راضییم چون پخته تر شدم و بوی خامی نمیدم 🙂
سلام الهه جان
تولدت با چند رو تاخیر مبارک. ایشالا صد ساله بشی.
شاهین جان
اعتراف میکنم که منم تا یه مدت درگیر این بازی به درد نخور بودم. هنوز کاملاً درست نشدهام ولی خوشحالم که کمی بهتر شدهام.
راستی یه سؤال:
چرا دیگه نمیشه روی کامنتها، علامت لایک رو زد؟
الان مثلاً سؤال بانمک معصومه و جواب جالب تو، دستِ کم یه لایک میخواستند.
بعد از مدت ها سلام شاهین جان….
نکته اول: به نظرم سن و سال خیلی مورد توجه هست… با توجه خصلت میل به بینهایت ادما… کلا دنبال چیزی که مهم نباشه یا منفعتی نداشته باشه براشون نمیرن…
نکته دوم: سن ادمها محدودیت ها و داشته ها و نداشته ها یافته ها و از دست دادنهاشون رو مشخص میکنه….
یک پسر با خرد 15ساله هیچ وقت در هیچ شرایطی تجربه یک فرد 50ساله رو نداره
یک زن 40ساله شاداب قوا و انگیزه یک دختر بیست ساله رو نداره…
میدونم یه چه چیزی فکر کردی که این مطلب رو نوشتی .. ولی نمیتونیم توی این مورد بگیم همه یک سان هستن… از بین ده هامیلیون جوان یکی زاکربرگ در میاد و مابقی سیر تکامل طبیعی خودشون رو دارن… حالا کم یا بیش…
سن ملاک خیلی چیزهاست… ازدواج… استخدام… حتی هم صحبتی و هم سفری…
من یه پیشنهاد دارم… بیا یه مطلب بنویس در مورد اینکه سن ملاک نیست…
سن سنجه نیست…
سن فقط گزینه ای برای انتخاب صحیح تر و درستر میتونه باشه
و اینکه کاش میتونستم بیشتر با وبلاگت وقتمو بگذرونم… ولی مطمعن باش مطلابت رو میخونم
عالی بود شاهین جان!
این چند روزه ذهنم درگیر همین اعداد در رابطه با خودم هست! هی میگم سنم داره میره بالا ولی هنوز به آنچه می خوام نرسیدم… سعی می کنم در گام اول از خودم این سوال لوس رو نپرسم و به جاش روی هدف و کارهایم تمرکز داشته باشم.
شاهین جان
زیباترین و تاثیرگذارترین متنی بود که تو عمرم خوندم ، بینهایت لذت بردم . ده ها بار خوندم و کلمه به کلمه ی اون رو مزه مزه کردم و شیرینی اون به عمق و جانم نشست . شاید به خاطر تجربه ی ناخوشایندی هست که با خوندن از این متن در ذهنم، تداعی شد . هر چه که هست واقعیتی است که در برخورد و رفتار بعضی انسانها وجود داره و باعث طرد شدن یا بی محلی از یه جمع میشه و تاثیر ناخوشایندی بر روی طرف مقابل میزاره . همانطور که اشاره کردی ، ای کاش یاد بگیریم و به ان درجه از رشد فکری برسیم که انچه مهم هست سن عقلی و قلبی آدمهاست که ان هم با عدد و رقم قابل سنجش نیست .
سپاس بیکران از نوشته های زیبایت.
مژگان جان
باعث افتخاره منه که نازنین بی نظیری مثل تو این نوشته ها رو میخونه.
تنت سلامت.
من یکی که همیشه بابت کم سن وسال بودنم مورد ظلم قرار گرفتم
خیلی وقتا حرف و ایدهیدرستی داشتم ولی چون بچه سال بودم حرفم به سطل زبال منتقل شده …
خیلی وقت ها هم بنا بر اقتضای شرایط سنمو بالا و پایین میگم 🙂
البته چاره ای نیست
پی نوشت :
اگر قحطی هم بیاید باکی نیست
کسی با منِ لاغر مردنی کاری نداره
نهایتش یه مدت بهم پلاستیک بدن بخورم چاق بشم 🙂 🙂 🙂
عجالتا اگه قحطی بیاد چی؟
البته مطمئنم نویسنده ها و شاعر ها رو نمی خوری از این بابت نگران نیستم 🙂 چون می دونی چقدر خوبن
الکی همینجوری…
:)))))
از دست تو معصومه.
اتفاقا شاعرها خیلی خوشمزهترن!
خوب و بهترینی معصومه جان :))
دوست عزیز و دوست داشتنی.