عشق سالهای تلگرام
آیا شما کانال «مهارت های نویسندگی» را دنبال می کنید؟
آیا شما کانال «مهارت های نویسندگی» را دنبال می کنید؟
1 اگر 500 سال عمر میکردم، هر صد سال را به یادگیری و انجام یک مهارت و هنر اختصاص می دادم: 100 سال اول را صرف نویسندگی می کردم و کتاب های داستانی و غیر داستانی می نوشتم. چون نویسندگی را پایه هر کار ارزشمندی می دانم. 100 سال دوم را به کسب و کار…
یک ماه گذشت و خبری از دلخوشی پاییزی من نیست یک ماه از پاییز گذشت و هنوز باران نباریده من نگران بارانم کارتون بالا را سالها پیش کشیده بودم. کارتون زیر هم یکی دیگر از کارهای بارانی من است:
وقتی مادرتان در حال آشپزی است؛
وقتی همکارتان پای سیستم در حال تنظیم یک گزارش است؛
وقتی خواهرتان ناخنهای پایش را لاک می زند؛
وقتی پدرتان عمیقاً به خواب رفته است…
من مترجم نیستم، سودای ترجمه را هم در سر نمیپرورانم. اما وقتی عبدالله کوثری و عزم او در ترجمه ی رمانهای سترگ یوسا را میبینم حیرت زده می شوم. اگر او نبود ما جنگ آخرالزمان و گفتگو در کاتدرالِ یوسا با چنین ظرافتی نداشتیم. نمی توانم از ترجمههای شگفت انگیز مهدی سحابی فقید به راحتی…
پیش نوشت: خواستم این پست کوتاه را با داستانی شخصی آغاز کنم، اما منصرف شدم، چون بی ربط بود. از نوشتن چند سطر زیر لذت بردم، ببخشید اگر خیلی اینتر زدهام. من انتخاب کردهام درد کشیدن و دم بر نیاوردن را هراسم نیست، از دوام آوردن لذت میبرم جملهی نیچه برای من فقط یک…
کاکتوس کوچکی داشتم که جایش توی قفسه کتابهایم بود، با دیدنش یاد بیابان میافتادم و حالم خوب میشد. گاهی حس میکردم باید جلد هر کتاب جدیدی که به قفسه اضافه میکنم، نشانش بدهم، مبادا حس غریبی کند. اینستاگرام است و هزار توصیه صد من یه غاز درباره سبک زندگی و… مادرم کاکتوس بینوا را قرض…
پیش نوشت: متن زیر حین پیادهروی به ذهنم رسید. حس خوبی به آن داشتم، بنابراین ویرایشش نکردم. جایی که ماییم خلاقیت ته کشیده و دریغ از اندک کوششی برای خلاقانه زیستن. از معماری و کسب و کار تا غذا خوردن و سلامتی، به یکباره خلاقیت را کنار گذاشتهایم و به تعبیر ناصر تقوایی چیدمان…
در صحرایی برهوت و بزرگ، آسمان ابری و گرفته بود، و سگ های تیزدندان، سگهایی با پوست روشن قهوه ای و زبانهای دراز سرخ ، دور تا دورم را گرفته بودند و مردمانی که در دوردست بی تفاوت به پایین تپه ها و چشم اندازهای آن زمینهای لمیزرع مینگریستند. سگها کاری با من نداشتند، در…
در اتاقت باید دیوار سفیدی باشد ، بدون حتی یک جای میخ ایدهها توی دیوار سفید است، آنقدر زل بزن تا بیاید روی دیوار هر روز چند دقیقهای سر از کتاب و مانیتور بردار و خیره شو به قاب سفید دیوار بگذار جهان خودش را به تو عرضه کند توصیه ناصر تقوایی را فراموش نمیکنم:…