1 اگر 500 سال عمر میکردم، هر صد سال را به یادگیری و انجام یک مهارت و هنر اختصاص می دادم: 100 سال اول را
یک ماه گذشت و خبری از دلخوشی پاییزی من نیست یک ماه از پاییز گذشت و هنوز باران نباریده من نگران بارانم کارتون بالا
وقتی مادرتان در حال آشپزی است؛
وقتی همکارتان پای سیستم در حال تنظیم یک گزارش است؛
وقتی خواهرتان ناخنهای پایش را لاک می زند؛
وقتی پدرتان عمیقاً به خواب رفته است…
من مترجم نیستم، سودای ترجمه را هم در سر نمیپرورانم. اما وقتی عبدالله کوثری و عزم او در ترجمه ی رمانهای سترگ یوسا را میبینم
پیش نوشت: خواستم این پست کوتاه را با داستانی شخصی آغاز کنم، اما منصرف شدم، چون بی ربط بود. از نوشتن چند سطر زیر لذت
کاکتوس کوچکی داشتم که جایش توی قفسه کتابهایم بود، با دیدنش یاد بیابان میافتادم و حالم خوب میشد. گاهی حس میکردم باید جلد هر کتاب
پیش نوشت: متن زیر حین پیادهروی به ذهنم رسید. حس خوبی به آن داشتم، بنابراین ویرایشش نکردم. جایی که ماییم خلاقیت ته کشیده و
در صحرایی برهوت و بزرگ، آسمان ابری و گرفته بود، و سگ های تیزدندان، سگهایی با پوست روشن قهوه ای و زبانهای دراز سرخ ،
در اتاقت باید دیوار سفیدی باشد ، بدون حتی یک جای میخ ایدهها توی دیوار سفید است، آنقدر زل بزن تا بیاید روی دیوار هر
© ۱۳۹۴-۱۴۰۴ | این وبسایت برای شاهین کلانتری است. | طراحی و پشتیبانی: دانیال مرادی، سعید قائدی
© ۱۳۹۴-۱۴۰۴ | این وبسایت برای شاهین کلانتری است.
طراحی و پشتیبانی: دانیال مرادی، سعید قائدی