1
هزار سال پیش از ننوشتن خسته شده بودم. تقریباً تمام کتابهای آموزش نویسندگی و فیلمنامهنویسی را خوانده بودم، اما همچنان نویسندهای بودم که نمینوشت!
توقع نداشتم شاهکار بنویسم، برای من برونریزی ذهنی و نوشتن خاطرات روزمره هم کافی بود اما به هیچ عنوان نمیتوانستم منظم و مداوم بنویسم؛ یک هفته مینوشتم، یک ماه درگیر کارهای دیگر میشدم و نوشتن را فراموش میکردم و این دور باطل ادامه داشت.
به این نتیجه رسیده بودم که شاید نوشیدن افراطیِ قهوه، راز نویسندگی باشد، شنیده بودم بالزاک روزانه پنجاه فنجان قهوه مینوشیده و تارانتینو هم برای نوشتن فیلمنامه پالپ فیکشن هر روز پانزده فنجان قهوه میخورده و کارش را آغاز میکرده!
این ماجرا ادامه داشت تا اینکه طی یکی از پیادهرویهایم گذرم به مرکز تبادل کتاب افتاد.
در میان کتابهای دست دومی که اغلبشان هم بدردنخور بودند به کتابی رسیدم که مدتها بود از خرید آن طفره میرفتم، فکر نمیکردم کتاب چندان خوبی باشد، اما همین کتاب شد یکی از بهترین کتابهایی که به گمانم پایدارترین و مفیدترین عادت مثبت زندگیام را ساخته است.
و آن عادت نوشتن روزانه صفحات صبحگاهی است که فصل اول کتاب راه هنرمند با معرفی آن شروع میشد.
2
اگر فقط و فقط بخواهم یک عادت کلیدی نویسندگیِ را به کسی معرفی کنم، نوشتن صفحات صبحگاهی است. کاری که نقش زیادی در رشد شخصی و افزایش مهارت نگارشی من داشته است.
جولیا کامرون میگوید:
صفحات صبحگاهی عمیقترین ابزار نویسندگی است که تا به حال ابداع و تجربه کردهام.
مطمئنم اگر صفحات صبحگاهی را نمینوشتم هرگز توان و شهامت راهاندازی وبلاگ و تولید محتوا را پیدا نمیکردم، حالا به روز کردن وبلاگم بهترین قسمت فعالیتهای روزانه من است.
با تثبیت عادت نوشتن صفحات صبحگاهی ما به بهترین نویسنده زندگی خودمان تبدیل میشویم.
کتابهای آموزش نویسندگی تمرینهای زیادی را برای ایجاد نظم در نوشتن و ساکت کردن منتقد پیشنهاد میدهند، اما من هیچ روشی را کاربردیتر از روش پیشنهادی جولیا کامرون نیافتهام.
3
با پایبندی به صفحات صبحگاهی، راهمان از نود و نه درصد شیفتگان نویسندگی که به تفنن دست به قلم میبرند جدا میشود. معجزۀ آغاز روز با نوشتن یک مزیت رقابتی کمنظیر ایجاد میکند.
در یک کلام صفحات صبحگاهی باعث تمایز و رشد فردیت ما میشوند.
4
در صفحات صبحگاهی نباید کاری به کیفیت نوشته داشته باشیم، صرفاً باید به انجام کار متعهد باشیم.
بهتر است برای تثبیت عادت نوشتن صفحات صبحگاهی یک چک لیست درست کنیم و بزنیم روی دیوار. تیک زدن روزانه چک لیست، کسب یک پیروزی در ابتدای روز است و باعث میشود در ادامه روز احساس خوبی در ما ایجاد شود. یادمان باشد که نگذاریم زنجیره قطع شود.
صفحات صبحگاهی اولین قدم محکم در جهت نوشتن پایدار و حرفهای است.
اول صبح که میخواهید نوشتن را آغاز کنید وسوسه چک کردن گوش موبایل را کنار بگذارید، چون ممکن است دریافت پیامی باعث شود تمرکز لازم را برای نوشتن صفحات صبحگاهی از دست بدهید و منتقد درونتان بیدار شود. اگر معتاد به موبایل هستید، چک کردن گوشی را به عنوان جایزه نوشتن صفحات صبحگاهی تعیین کنید.
حین نوشتن صفحات صبحگاهی شاید وسوسه شوید زیر کتری را روشن کنید، بقیه را بیدار کنید، چند حرکت نرمشی انجام دهید، یا رختخوابتان را جمع کنید. با همه اینها مقابل کنید. صفحات صبحگاهی تمرینی برای مبارزه با حواسپرتی است. نوشتن صفحات صبحگاهی عضلات توجه و تمرکز ما را تقویت میکنند.
+ چند موضوع برای نوشتن در صفحات صبحگاهی:
View this post on Instagram
5
صفحات صبحگاهی باعث میشوند پیوسته بنویسیم.
محمدرضا شعبانعلی پیشنهادهای فوقالعادهای را برای وبلاگ نویسی نوشته، او در جایی از مطلب آموزندهاش، به نکته مهم و قابل ملاحظهای درباره هر روز نوشتن اشاره کرده:
پیوسته نوشتن، باعث میشود که نوشتن به عادت تو تبدیل شود. شاید امروز، وقتی خستهای یا ذهنت مشغول است، نتوانی چیزی بنویسی. اما وقتی نوشتن به عادت تو تبدیل شد، مشکل دیگری پیدا خواهی کرد که البته مشکل بهتری است: خستهای و ذهنت مشغول است. اما نمیتوانی ننویسی و به نظرم، این نعمتی است که اگر در زندگی نصیب کسی شود، ناسپاسی است اگر چیز بیشتری طلب کند. چون «کلمه» مهمترین دستاورد نژاد انسان است و نوشتن، فاخرترین کاربرد آن.(+)
جان کلام اینکه حس میکنم صفحات صبحگاهی در نقش مربی و معلم خصوصی ما عمل میکنند.
گزیدهای از نوشتههای جولیا کامرون دربارۀ صفحات صبحگاهی
جولیا کامرون در تمام کتابهایش از صفحات صبحگاهی به عنوان ابزاری بنیادی برای بازیابی خلاقیت نام برده است.در ادامه گزیدهای از نوشتههای او درباره صفحات صبحگاهی را که از کتابهای مختلف او برگزیدهام، مرور میکنیم. کامرون بیش از چهار دهه است که به نوشتن صفحات صبحگاهی ادامه میدهد.
راه هنرمند-ترجمه ی گیتی خوشدل-نشر پیکان
به طور ساده میتوان گفت که صفحات صبحگاهی، سه صفحه دستخط معمولی و روی هر برگ از دفتر است که به طور تداعی آزاد و بدون تفکر مینویسید و دست از روی کاغذ بر نمیدارید.
برای نوشتن صفحات صبحگاهی شیوه نادرست وجود ندارد. هدف از صفحات صبحگاهی این نیست که به اثر هنری تبدیل شوند، هدف از صفحات صبحگاهی، فقط حرکت دست بر روی کاغذ و نوشتن و بیرون ریختن همه چیزهایی است که به ذهن میآید.
بجز خودتان احدی اجازه ندارد که صفحات صبحگاهیتان را بخواند و خودتان نیز تا چند هفته نباید آنها را بخوانید. فقط روزی سه صفحه بنویسید و جایی جمعآوری کنید. حین نوشتن هم هرگز صفحات قبل را نخوانید.
صفحات صبحگاهی اغلب منفی و پراکنده و آکنده از دلسوزی و ترحم به خود و تکراری و با آب و تاب یا بچگانه یا غمناک یا بیمزه با حتی احمقانه به نظر میسند، ولی حتماً درست و خوبند!
صفحات صبحگاهی، وسیله اصلی شفای خلاقیت است.
این را برای خودتان به یک قاعده تبدیل کنید: همواره به خاطر آورید که عقاید منفی سانسورکنندۀ درونتان حقیقت ندارد. این امر مستلزم تمرین است. وقتی صبح به محض برخاستن از خواب، مستقیماً به سراغ صفحات صبحگاهی میروید، میآموزید که سانسور کننده درونتان را تضعیف کنید.
اگر بخواهید می توانید افکار سانسور کننده درونتان را نیز بنویسید.
به هیچ عذر و بهانهای نمیتوانید از صفحات صبحگاهی طفره بروید یا از مقدار آن ها بکاهید. مهم نیست در چه حال و هوایی هستید. انتقادهای سانسور کننده درونتان اهمیت ندارد.
سه صفحه درباره هر مطلبی که به ذهنتان میآید بنویسید؛ فقط همین. اگر چیزی به ذهنتان نمیآید بنویسید:«چیزی بنویس تا این سه صفحه پر شود.»
صفحات صبحگاهی به مغز منطقی میآموزد کنار بایستد و و اجازه بدهد که مغز هنرمندانه روی صفحه بیاید.
صفحات صبحگاهی نوعی مراقبه هستند که به ما بصیرت میبخشند و کمک میکنند تا در زندگیمان دگرگونی ایجاد کنیم.
وقتی گرفتار وضعیتی دردناک یا مشکلی میشوم که فکر میکنم نمیدانم چگونه از پس آن برآیم، به سراغ صفحات صبحگاهی می روم و هدایت میطلبم.
صفحات صبحگاهی برای هر کس که بخواهد زندگی خلاقی داشته باشد، موثر واقع خواهد شد.
اغلب اوقات افرادی که بیش از دیگران در برابر نوشتن صفحات صبحگاهی مقاومت می ورزند، بیش از سایرین به آن علاقهمند میشوند.
رگه طلا-ترجمهی سیمین موحد-نشر پیکان
صفحات صبحگاهی شما را متمرکز می کنند، ثابت قدم میکنند، قدرتمندتان میکنند و روشنتان میکنند، آنها تسلیتان میدهند، آرامتان میکنند، تهییجتان میکنند، تحریکتان میکنند، به چالش میطلبند، بر میانگیزند، و فعالتان میکنند.
فقط هر آت و آشغالی که به ذهنتان میرسد روی کاغذ بیاورید، چیزهایی مثل:
«چشمم درد میکند، یادم رفت به جوان زنگ بزنم، باید لباس بشویم، یادم رفت تاید بخرم، از حرفی که تری در جلسه دیروز دربارهام زد متنفرم، چقدر خودخواه است. لازم است پروندهی کارهایی را که روی این طرح کردهام نگه دارم… غذای سگ هم باید بخرم؟»
و گاهی صفحات صبحگاهی چیزهایی را که برایتان مفید است نشان میدهند: «میدانی برای اولین بار خیلی خوشحالم، این پیادهروی روزانه واقعاً کمکم کرده.»
در نوشتن صفحات صبحگاهی روند مهم است، نه محصول.
صفحات صبحگاهی را با دست بنویسید، میدانم که نامناسب و ناخوشایند و وقت گیر و قدیمی است ولی از شما میخواهم که با دست خودتان بنویسید چون فایده دارد… نوشتن با دست مثل پیاده رفتن به جایی است.
جولیا کامرون(سمت چپ) به همراه ناتالی گلدبرگ (نویسنده کتاب نوشتن تا مغز استخوان)
گام برداشتن در جهان- ترجمهی گیتی خوشدل- نشر پیکان
صفحات صبحگاهی اساسیترین شیوه برای بازیابی خلاقیت و زندگی خلاق است. نوشتن سه صفحه پی در پی، پیش از آغاز روز موجب اولویت بندی و وضوح و پایهریزی فعالیتهای روزانه میشود.
آدمهایی را که پر مشغله تر از آنند که صفحات صبحگاهی را بنویسند میشناسم. منتها گمان نمیکنم که زندگیشان بدون نوشتن صفحات صبحگاهی کم مشغلهتر شوند. شگفتا که دریافتهام صفحات صبحگاهی هم وقت میگیرند، هم وقت ایجاد میکنند.
فرآیند نوشتن صفحات صبحگاهی تقریباً نیم ساعت طول میکشد که همان مدت زمانی است که معمولاً برای نیایش روزانه در نظر گرفته میشود.
کشف آب-ترجمهی سیمن موحد-نشر پیکان
وقتی اولین بار صفحات صبحگاهی را می نویسیم، از تعداد چیزهایی که احساس بدی نسبت به آنها داریم تعجب میشویم. شاید نگران این باشیم که با اعتراف کردن به احساسات منفیمان آنها را تشویق کنیم. اما ابداً چنین نیست. روانشناسان یونگی این را ملاقات با سایه مینامند، من آن را ملاقات با سایه و دعوت آن به نوشیدن یک فنجان قهوه مینامم. وقتی منفی بافیهایمان را بیرون میریزیم برای امور مثبت جا باز میکنیم.
صفحات صبحگاهی ساده اما عمیق هستند. ما از طریق صفحات خود با خدا سخن میگوییم و خدا نیز به شکل شهود و اشارات با معنا پاسخ ما را میدهد.
صفحات صبحگاهی دوستانی هستند که با زبان عشق خشن حرف میزنند. آنها ما را ترغیب میکنند تا مسئولانهتر عمل کنیم. صفحات صبحگاهی بی عملی را به ما یادآوری میکنند و آن قدر به ما نق میزنند تا دست به عمل بزنیم.
صفحات صبحگاهی به رغم ظاهر کمرنگ و کسل کنندهشان باعث تغییرات شدید میشوند.
بگذارید نوشتن صفحات صبحگاهی عادت هر روز صبح شما شود و اولین کاری باشد که هر روز صبح می کنید. نوعی گزارش صبحگاهی.
عریان بودن روی صفحه در ابتدا میتواند دشوار باشد. ما میخواهیم وانمود کنیم که وضعمان بهتر از آن است که واقعاً احساس میکنیم.
من بیش از بیست سال است که صفحات صبحگاهی نوشتهام و در این سالها احتمالاً بیش از بیست روز را از دست ندادهام.
میتوانیم به خودمان بگوییم: «شاید هنوز آنچه را که میخواهی بنویسی ننوشته باشی اما دستِ کم داری صفحات صبحگاهیات را مینویسی.»
بعید است روزی باشد که یک گام کوچک رو به جلو نتوان برداشت. وظیفهی صفحات صبحگاهی توجه کردن به این گامهای کوچک و تشویق کردن آن است.
صفحات صبحگاهی بارها و بارها «اعتیاد مثبت» خوانده شده است. صفحات صبحگاهی تمرینی ساده، عملی و بسیار معتبر است.
صفحات صبحگاهی هر مسئلهای را که از آن اجتناب می کنیم، آنقدر مطرح میکند تا کاری دربارهاش کنیم.
صفحات صبحگاهی وفادارند، آنها بر خلاق روان پزشکان منهتن هر سال در ماه اوت دو هفته به مرخصی نمیروند. بر عکس، همیشه آنجا هستند و میتوان به آنها اتکا کرد.
می نمیتوانم برای شما ثابت کنم که صفحات صبحگاهی حسی از جادو به زندگیتان میآورند. اما میتوانم درخواست کنم که آن را امتحان کنید، اگر میتوانید دوازده هفته امتحان کنید.( این دوره زمانی لازم برای جا انداختن یک عادت جدید است.)
پرواز با اژدها- ترجمهی سیمین موحد- نشر پیکان
سالها تجربه به من آموخته که بهترین کار این است که صفحات صبحگاهی با دست نوشته شوند. شاید کامپیوترها سریعتر باشند اما آنها ما را وسوسه میکنند تا ویرایش کنیم، صفحات صبحگاهی قرار است افکار و احساسات ویرایش نشدهمان را به ما نشان دهند.
همه سه صفحه به دقت انتخاب شده، نوشتن کمتر از آن مشعل شما را روی حرارت پایین نگه میدارد. بیش از آن هم شعله را بیش از حد بالا میکشد و ممکن است شما را به سطح موشکافی روانیای بفرستد که بازگشت به کارهای عادی روز را دشوار کند.
صفحات صبحگاهی به معنی نوشتن خاطرات روزانه نیستند، در خاطره نویسی سنتی موضوعاتی تعیین شده و بررسی میشوند. اما صفحات صبحگاهی عملاً آزاد هستند. ذهن ما موقع بیداری به سرعت از موضوعی به موضوعی دیگر میرود.
برای نوشتن صفحات صبحگاهی باید صبح زود بیدار شوید. اگر همیشه زود بیدار شدهاید به این کار عادت دارید، اگر عادت ندارید به سرعت عادی خواهد شد.
حق نوشتن- ترجمهی سیمین موحد- نشر هیرمند
صفحات صبحگاهیِ مرا میتوان «صفحات مربی» نیز نامید، زیرا آنها به من کمک میکنند تا به بخش گرمتر و خردمندتر از شخصیت پرمشغلۀ امروزیام دسترسی پیدا کنم.
صفحات صبحگاهی جراحی پلاستیک پوست صورت است و مردم صرفاً برای زیبایی جوانی باید آنها را بنویسند.
صفحات صبحگاهی دربارۀ هر چیزیاند که به ذهنتان خطور میکند. آنها ممکن است حقیر، پرگله، شکایت،کسلکننده و خشمگین باشد. ممکن است شاد، روشنگر، پر از بینش و بصیرت و موشکافانه باشند. هیچ راه نادرستی برای انجام آنها نیست. شما فقط دستتان را روی کاغذ حرکت میدهید و هرچه را که به ذهنتان میرسد مینویسید.
در همین رابطه:
علاوه بر صفحات صبحگاهی چه تمرین دیگری انجام بدهیم؟ (11 پیشنهاد متفاوت)
یک پیشنهاد برای مطالعۀ بیشتر:
چگونه نویسنده شویم؟ آموزش نویسندگی با برنامهای ۱۰ هفتهای برای شروع و تمرین نوشتن
520 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
سلام. پیش تر این صفحه رو خونده بودم. رفتم و کتاب راه هنرمند رو امانت گرفتم و بعد هم خریدم. مدتی هم این صفحات رو می نوشتم. ولی سخته پایبندی همیشگی خصوصا در سفر یا شرایط خاص جمعی. سوالی دارم. آیا باید تمام خطوط سه صفحه رو بنویسیم؟ یا مثل حالت عادی که یک خط در میون می نویسیم باشه؟ متشکرم. ان شاءالله می خوام از این ماه دوباره شروع کنم به نوشتن صبحگاهی.
فقط باید بنویسیم.
جزییات نباید مانع کار بشن.
با قدرت ادامه بده عزیز دل.
سلام و سپاس.
چشم.
[…] عزیز و محبوبم معرفی کرده و شاهین کلانتری استاد من هم مقاله زیبایی را در سایتش در این باره نوشته […]
[…] جلویم ولو شده. دیروز نوشتم این دفترها را خریدهام برای صفحات صبحگاهی. دلم میخواهد زود صبح بشود، اول بروم آشپزخانه، اسپرسو […]
[…] تا دفتر بزرگ و سیمی، که از بالا سیمدار شده گرفتم برای صفحات صبحگاهی. هر دفتر ۱۰۰ برگ برای صفحات صبحگاهی یک ماه کافی است. […]
[…] صفحات صبحگاهی […]
[…] صفحات صبحگاهی […]
[…] جولیا کامرون که درباره نوشتن و تمرین نوشتن است را در وبلاگ شاهین کلانتری عزیز […]
[…] صفحات صبحگاهی را جدی بگیرید. […]
صفحات صبحگاهی به مغز منطقی میآموزد کنار بایستد و و اجازه بدهد که مغز هنرمندانه روی صفحه بیاید.
این همون ازادیه اساتید مشهور هنر نیست؟؟
که معمولا در اخر عمر باعث رفتار های ناهنجار میشه که برای ازادی بیشتر الکل بخورن یا مخدر استفاده کنن!!!
چرا برای هنری بودن باید از منطق فاصله گرفت؟
چه اصرار هست که در هنر از عقل و منطق فاصله بگیریم؟
شب بخیر! لطفا توی این سایت نخونده و فکرنکرده (احمقانه) کامنت ننویسید.
روز نوشته ها
روز نوشته ها را برای به یاد سپاری روز ها می نویسم
روز نوشته ها مسیر جریان زندگی هستند
و قرار نیست تبدیل به نوشته های ادبی فاخر و ممتاز بشوند
روز نوشته ها برای من فقط شروع هستند
شروع به حرکت در خودم
شروع به کاووش در درون
شروع به نگاهی متفاوت به خودم
جهان درونم
جهان بیرونم
روز نوشته ها گاهی فقط نگارش افکار خود آدم است
در همان روزی که هست
بدون فکر کردن به گذشته و آینده
شاید گاهی بهتر است موتور کاوشگر و پویشگر ذهن و فکر را خاموش کرد
و در لبه گذشته و آینده ایستاد و فقط همین حالا را دید
” ساعتی تفکر ”
ساعتی در خویش نظر کردن
روز نگاری گاهی قدم زدن و قلم زدن آرام در جهان درون است
” آرام ”
آرام نویسی
با طمانینه و فکر
گزارش سفر به لایه های درون
به درونی ترین لایه های خود
به اعماق وجود
مواجهه شدن با خودم
با ” من ” که در عمیق ترین لایه های وجودم پنهان شده است .
با ” من ” ، با هیولای مهربان و تنومندی که مثل کودک نجیب و ساکت است
مواجه شدن با گرگ درنده ای که هر آن در کمین هیولای مهربان است
با درختی کهنسال و تنومند و هنوز سبز
با داستان هایی که مرا به خود مشغول می کنند
با جهان قصه ها و داستان هایی که در اعماق آرام من ساخته می شود
با داستان هایی که موقع خداحافظی از تنم با خود می برم
چند جور نوشتن بلدم
در طول یک سالی که با نوشته های سایت ارزشمند
شاهین عزیز دارم تمرین نوشتن می کنم
با چند جور نوشتن مواجه شدم
و چند جورش را هم خودم با ترکیب کلمات با ” ———–نویسی ” درست کردم
خیلی از این نوع نوشتن ها می توانند در روزانه نویسی ها
و در ورز آمدن خمیر خلاقیت و نوآوری به آدم کمک کنند
آنهایی را که یادگرفتم می نویسم
و اگر چیز جدیدی هم یاد گرفتم زیر این لیست اضافه می کنم
1 – پر نویسی – انبوه نویسی – خیلی زیاد نویسی
2 – تایپ نویسی
3 – کم / موجز / کوتاه/ ریز نویسی ( یادداشت های ریز و خیلی کوتاه در دفترچه یادداشت یا حاشیه کتابی که می خوانم)
4 – داستان نویسی
5 – روزانه نویسی
6 – لحظه نویسی
7 – شعر نویسی
8 – مترو نویسی – نوشتن در ایستگاه ها و واگن های مترو در حالت ایستاده و نشسته
9 – عمیق نویسی
10 – وسیع نویسی
11 – پراکنده نویسی
12 – وارونه / متناقض / متضاد / سیاه و سفید نویسی
13 – خیال نویسی – تخیلی نویسی – رنگی نویسی
14 – آزاد نویسی
15 – آرام نویسی
16 – تند نویسی – سریع نویسی
17 – طنز نویسی
18 – درام نویسی
19 – گزارش نویس ( از محل هایی که می روم ، افراد که ملاقات می کنم )
20 – مصاحبه نویسی
به به پرویز همیشه خوش ذوق
چه خوب کردی که اینها رو فهرست کردی.
به روزش هم بکن به تدریج.
دمت گرم.
سلام. خیلی جالب بود و ایده بخش. تشکر.
[…] صفحات صبحگاهی […]
[…] صفحات صبحگاهی: بهترین عادت برای شروع نویسندگی […]
[…] صفحات صبحگاهی […]
خیلی دوست داشتم. از فردا شروع میکنم
زنده باد
شروع کنید و ببینید که چقدر میتونه روتون تاثیر مثبت بذاره.
شاهین جان سلام
امروز برای اولین بار شروع به نوشتن صفحات صبحگاهی کردم. چندین بار در جاهای مختلف این موضوع را خوانده بودم ولی دیروز که این مطلب را اینجا دیدم گفتم همین فردا انجامش میدم.
اصلا باور کردنی نبود، 5:30 بیدار شدم و یک لحظه دیدم 35 دقیقه است که دارم مینویسم (البته از 3 صفحه بیشتر شد) گفتم بسه دیگه شور قضیه رو درآوردی.
باورت نمیشه از اتفاقاتی که دیروز رخ داده بود نوشتم تا موضوعی که 15 سال پیش برایم اتفاق افتاده بود.
ممنون.
درود محسن جان
این کار شگفتانگیزه.
من که هرگز نوشتن صفحات صبحگاهی رو ترک نمیکنم.
بنویس و با قدرت ادامه بده تا ببینی چه معجزهای میکنه این مدل نوشتن تو زندگی تو.
این ننوشتن، این طفره رفتن از نوشتن چیزی است که مدتی هست گریبان مرا هم گرفته…
امید است که به کارگیری این تکنیک کارگر افتد…
نام سایت تان در بخش تازه تاسیس «سفارتخانه»های «دولتخانه» قرار گرفت.
دقیقا اینجا: http://doulatkhane.blog.ir/page/friends
با آرزوی بهترین ها.
درود مسعود خوش ذوق و با سلیقه
ممنون که در وبلاگ زیبای خودت به من لینک دادی.
تو بخش دوستان من لینک تو رو اضافه کردم.
برقرار باشی.
سلام شاهین کلانتری عزیز
خوشحالم که بعد مدت ها دوباره برگشتم اینجا.
هر بار که وبلاگت سر میزنم پر از انرژی میشم. نمی دونم چرا ولی هر بار که اینجا میام یا به وبلاگ محمدرضا شعبانعلی سر میزنم، انگار خودم رو عضو همین خونه میدونم و باهاش خیلی راحتم.
نوشتنهای این مدلی واقعا نعمت بزرگی اند.
شاید نوشته های من صبحگاهی نباشند ولی تاثیر فوق العاده ای در زندگیم گذاشتند. انقدری که تصمیم گرفتم دیگه بدون نوشتن، تصمیم نگیرم!
عادت کردم معمولا برای دیگران یا در جوابشون هم یک نامهی بلند و بالا بنویسم! طوری که بقیه معمولا می پرسند چطوری این همه می نویسی؟
معمولاً هر بار که از نتیجه نوشتن های خودم خیلی راضی و خوشحال می شم، یاد سفارش های همیشگیت میفتم و خدارو شکر می کنم که به فکر کردن با نوشتن عادت کردم، چون بنظرم هیچ وقت نمی تونم بدون نوشتن انقدر منسجم و مفید فکر کنم و حتی از نوشته های خودم، یاد بگیرم! هربار که یاد وبلاگت میفتم، انگیزه م بیشتر میشه که هیـــچ وقت این عادتم رو ترک نکنم. هرچند که از قواعد نویسندگی پیروی نکردم ولی خوشحالم که دفترچه، برنامه ورد و یادداشت گوشی رفقای ثابتم شدند 🙂
و از این بابت ازت ممنونم.
سلام ساقی خوب و عزیز
چقدر خوب و شگفتانگیز که نامه هم مینویسی.
خیلی خوشحالم که تو نوشتن انقدر جدی وارد متن زندگی خودت کردی.
همیشه از دیدن اسمت خوشحال میشم.
بیشتر و بیشتر بنویس دوست خوب من.
شاد باشی انشاالله
سلام ، وقتتون بخیر
ممنون استاد این همون پستی هست که ماهها قبل من را به سوی وبلاگ شما جذب کرد و فهمیدم به سرزمین متفاوت و باارزشی قدم گزاشتم
و چه خوب و مفصل نوشتید و حق مطلب را به طور کامل ادا کردید و این پست چه تاثیرات خوبی روی من گذاشت از جمله باعث ایجاد تعهد به نظم روزانه و تقویت عزم و اراده در من شد و امیدوارم با ادامه اون شاهد تغییرات بهتر و بیشتری هم باشم
استاد چه کار خوبی میکنید که یکسری پستها را باز هم تکرار میکنید
بر خلاف تصورنادرستی که گاهی افراد دارند تکرار مطالب به خصوص مطالب ارزشمند نه تنها ملال آور نیست بلکه کاملا به جا و مناسبه
نظام آفرینش هم بر اساس همین اصل تکرار خلق شده
حرکات کرات در مدارها و گردش شب و روز و تغییر فصول و هر رویش و ریزش و جوشش و بارش و زایش پیوسته بر همین اصل بنا شده و جالب اینجاست که هرگز رنگ کهنگی و کسالت نمیگیره و خسته کننده نیست بلکه ما طراوت و تازگی را در هر صبحی که شروع میشه و در هر سالی که نو میشه احساس میکنیم و از اون به وجد میاییم
هنگام بارش باران از تماشای قطرات شبیه به هم و به ظاهر تکراری نه تنها خسته نمیشیم بلکه ساعتها لذت میبریم
چشم دوختن به امواج دریا که مدام و پی در پی تکرار میشند هرگز برامون یکنواخت و تکراری نیستند
نظام طبیعت بهترین معلم و آموزنده بهترین درسها به ماست
اگر چه سرعت و شتاب رشد تکنولوژی و گسترش دانش و اطلاعات درانسان عصر جدید حرص و اشتهای سیری ناپذیری برای دریافت و آموختن مطالب جدید را به وجود آورده
ولی بد نیست گاهی ترمز بگیریم و متوقف بشیم و اندکی تامل کنیم و از خودمون بپرسیم که آیا اون چیزهایی که تا به حال دریافت کردیم را خوب فهمیدیم؟ خوب یادگرفتیم ؟ و خوب به اونها عمل کردیم ؟
گاهی بهترین درسها در همون مطالب قدیمی و تکراری وجود داره ولی ما چشمهامون را میبندیم و به راحتی از کنارشون میگذریم
و جان کلام اینکه یک یادگیری ناب و اثربخش و پایدار در دل تکرار نهفته
بابت چنین مطالب ارزشمند و تاثیرات خوبی که روی من و دیگران میگذارید ازتون ممنونم
سلام به دوست نازنین و عزیزم
چقدر خوب نگاه کردی شما به موضوع تکرار. لذت بردم واقعا.
من خوشحالم که این مطلب تونسته دوست عزیزی مثل شما رو به این خونه بیاره.
سپاس فراوان از لطف و بزرگواری و عنایت و توجهتون
شاد و پیروز و سرافراز باشید
سلام خدمت آقای کلانتری عزیز
ممنون از مطالب کاربردی و جالبتون
و از اینکه لطف میکنید و ما را در دانسته هاتون شریک میکنید .
من شخصا معجزه نوشتن را با تمام وجودم تجربه کردم عادت به دفتر نویسی داشتم نه در ساعتی معین ولی هر وقت که لازم بود تصمیمی بگیرم یا با مشکلی جدی روبه رو میشدم که نیاز به یک همصحبت و مشاور داشتم به دفترم پناه میبردم و با بدون سانسور نوشتن از زوایای مختلف مشکل را موقعیت را و افراد را و خودم را بر رسی میکردم و جالب که در پایان نوشته فکرم روشن تر و روانم آسوده ترمیشد و راه حل مسئله در لابلای کلمات خودش را آشکار میکرد و من آرام میشدم و از این گشابش لذت میبردم . در این هر وقت نویسی معمولا بیشتر وقتها طرف مقابلم خدایم بود انگار برایش اعتراف میکردم از کارهایی که باید انجام میدادم و کوتاهی کردم یا خطاهایی که در جایگاه بنده بودن مادر بودن ، همسر بودن و….. از من سر زده بود و بعد خدایم مرا آرام میکرد و راه را به من نشان میداد .
تا اینکه همسرم دچار بیماری سختی شد و در بیمارستان بستری شد و کار به پیوند مغز استخوان رسید و من مراقب و همراهش بودم در آن شرایط سخت،محل از همه نظر باید ایزوله میشدازمسئولین بخش ورق و خودکار خواستم و در اختیارم قرار دادند و من ساعتهایی که همسرم خواب بود فقط مینوشتم همه جریاناتی که از صبح اتفاق افتاده بود نکته هایی که باید در خاطرم میماند افرا ی که میآمدند و میرفتند تذکراتی که داده میشد جملاتی که دکترها میگفتند. یک روز یکی از آقایون دکترها گفتند چی مینویسید شما؟ گزارش کار و شکایت از ما نباشه ما را بیچاره کنید. در همه این نوشته هایم با خدای خودم صحبت میکردم و مرتبا از او طلب کمک و یاری میکردم و جالب است بگویم که من با چشمان خودم و با تمام وجودم معجزه نوشتن را درک کردم و خدایم دستان ما راگرفت و همسرم شفا یافت .
مطلب امروز شما مرا یاد شفا گرفتن از نوشتن انداخت .
باز هم ممنون از مطالب جالبتون .
سلام حمیرا خانم عزیز
خیلی خوشحالم که اینجا هستید.
یک دنیا ممنونم از مهرتون.
شما واقعاً خوش ذوق هستین. چه خوب که خردمندانه از نوشتن برای تعالی روح خودتون بهره میگیرد.
انشاالله که همیشه شاد و سلامت و موفق باشید.
آخه صبح از خواب پاشم در مورد چی بنویسم من صبح که پا می شم یا عصبی هستم یا کلافه و هیچی به ذهنم نمی رسه تا اینکه بیام کاغذ و قلم بردارم و بنویسم و تنها در صورتی می تونم بنویسم که تو ذهنم ایده باشه یا موضوعی برام خیلی ملموس باشه ، به نظر شما باید چه کار کنم تا چیزی برای نوشتن داشته باشم یا بتونم در مورد هر عبارت و کلمه ای یک متن بنویسم.
باز هم از راهنمایی های خوبتون ممنون
فاطمه عزیز
بدون خوندن متن کامنت گذاشتی؟
آره کاملا درسته چون در مورد تجربه خودم نوشتم..
درود.فکر میکنم صفحات صبحگاهی دوا و شفای همه نیست.البته مشکل من با نوشتن صفحه اش نیست،با “صبحگاهی” بودنش هست.اصلن اینگونه نوشتن نیازی نیست “صبحگاهی” یا “شبانه” یا بطور کلی زمان مخصوصی براش در نظر گرفته بشه که اینطوری که توی کامنتا پیداست ایجاد شک و شبه و تردید بکنه.البته که صبح نوشتن خوب هست ولی بنظر لفظ “صفحات روزانه” بهتر نیست اقای کلانتری؟ البته شما که ابداع کننده ی این مسئله نیستین و خرده ای به شما نیست قطعن و من خودم به لطف کشف و انتشار شما ازش بسیار بهره ها بردم.
به امید روز های آفتابی تر برای شما.
نه سینا جان
این جولیا کامرونِ نه نه مرده خودش رو چهل سال کشته که به ما بگه صبح بنویسم. دلایلش رو هم شکافته به تفصیل.
سینا وقتی صبح مینویسی یک روز کامل پیش روی توئه. این فرق میکنه با بقیه ساعات روز. خصوصاً شب که دیگه روز ما داره تموم میشه.
این موضوع بدیهی اما بسیار مهم رو دست کم نگیر. تمام موضوع در شروع کردن روز با نوشتنه. و وضعیت خاص مغز در ساعات اولیه بیداری.
سلام آقای کلانتری، خیلی ممنونم به خاطر مطالبی که صادقانه در اختیار ما میذارین، من یک هفته ای میشه شروع کردم به نوشتن صفحات صبحگاهی، چند تا سوال داشتم خدمتتون، اول اینکه همش استرس دارم نکنه کسی این نوشته های منو بخونه و فک میکنم همین استرس باعث میشه موقع نوشتن نتونم اون طور که باید بدون سانسور بنویسم، باید چیکار کنم ؟میشه بعد از نوشتن اونا رو از بین ببرم که خیلم از این بابت راحت بشه؟ و سوال دوم اینکه وقتی شروع میکنم به نوشتن فکرم بیشتر میره سمت همون موضوعی که باهاش شروع کردم و بیشتر افکاری میاد تو ذهنم که در مورد همون موضوعه و یدفه میبینم بیشتر از یک صفحه در مورد یه چیز نوشتم، در صورتی که در حالت عادی گاهی اوقات مثلا تو ده ثانیه به ۱۰ تا موضوع متفاوت فکر میکنم البته این افکار خیلی سریع رد میشن، میخواستم بدونم با این توضیحاتی که دادم برون ریزی ذهنی درست انجام میشه یا نه؟ راه حلش چیه؟
بله درست انجام میدید. اصولاً هیچ روش غلطی برای نوشتن صفحات صبحگاهی وجود نداره.
اما دربارۀ موضوع اول:
خب، نوشتهها رو یه جا بذارید کسی نتونه ببینه.
سخته واقعا براتون؟
سلام جناب کلانتری من مدتیه پیج و سایت شما رو دنبال می کنم برای بهتر نوشتن و نمیدونم چجوری تشکر کنم که چقد راهنمایی هاتون مفید بوده..
چون مدت کمی هستش با سایت آشنا شدم هر روز میام یه مطلب جدید می خونم، صفحات صبحگاهی خیلی مفید بود..
از فردا شروع می کنم به نوشتن، اما استاد من نوشته هام رو معمولا تایپ می کنم فقط نکاتی که برای نویسندگی مهمه رو توی دفتری ثبت می کنم، بین نوشتن و تایپ کردن فرقی هستش؟
درود عاظفه جان
نوشتن در هر صورت عالی و مفیده.
من هم تایپ میکنم، هم روی کاغذ میتویسم.
توی این پست یه ویدیو در همین رابطه هست که میتونه برات مفید باشه:
نوشتن
راستی وبلاگ خوبی داری. تو بخش دوستان من بهت لینک دادم.
سلام شاهین جان
فردا می خواهم اولین صفحه صبحگاهی ام را بنویسم. البته نوشتن بدون کامپیوتر و موبایل را کمتر تجربه کردم. فردا می خواهم قدم زدن را تمرین کنم، با قلم و کاغذ البته تمرینی برای خط تحریری ام هم میشود.
زنده باد. چقدر عالی یاسین جان
نوشتی؟
سلام آقای کلانتری. خداقوت و تشکر از مطالب ارزنده تو. کمیت در صفحات صبحگاهی مهمه؟؟
یعنی این سه صفحه برگه A4 یا A5 باید باشه؟؟خط در چفت یا معمولی باید نوشت؟
من توی دفتر شروع کردم و خط در چفت می نویسم.. هر صفحه ۱۵ دقه وقت میگیره و کلا میشه ۴۵ دقه و یکم برای طاقت فرسایه..لحظه شماری میکنم که تموم بشه..منظورم اینه که وسط کار خسته میشم..
سک سوال دیگه اینکه سرعت فکر من خیلی بالایه و نمتونم همه چیزایی که توی فکرم میاد رو بنویسم که اگر این طوری بنویسم خیلی نوشته ام قاطی پاتی میشه.. برای همین وقتی یک فکر میاد توی ذهنم فقط همون رو میگیرن و همون رو دنبال میکنم و توسعه اش میدهم و بقیه فکر ها رو نمی نویسم تا اینکه فکر اولم تموم بشه و بعد میرم سراغ فکر بعدی..این طوری درسته؟؟ یااینه هر چه آمد خوش آمد؟؟
نه یونس جان
این چزا مهم نیست. مهم اینه که بنویسی.
تو روی کاغذای کوچکتر بنویس تا برات راحتتر بشه.
عالی بود ممنون
[…] روش نوشتن صفحات صبحگاهی […]
[…] است از جولیا کامرون که من برای اولین بار از طریق شاهین کلانتری با آن آشنا […]
[…] است از جولیا کامرون که من برای اولین بار از طریق شاهین کلانتری با آن آشنا […]
[…] است از جولیا کامرون که من برای اولین بار از طریق شاهین کلانتری با آن آشنا […]
سلام شاهین جان
اگر بخواهم از تجربه نوشتن صفحات صبحگاهی حرف بزنم،یک کتاب می شود.
حقیقتا هم می شود به اندازه یک کتاب درباره اش حرف زد و نوشت.
فعلا ترجیح میدهم به چندتا نکته اکتفا کنم:
به نظرم تمام راز های نوشتن درهمین صفحات صبحگاهی نهفته است و اگر بهش بچسبی با دست و دل بازی تمام آنچه که از نوشتن انتظار داری و تمام لذت های نوشتن را دودستی تقدیمت می کند.
حتی تورا تشویق می کند که مطالعه کنی و چه چیزی برای یک نویسنده از این مهم تر که عطش مطالعه تا همیشه به جونش بیفته.چون پیش خودت میگی که تا کی مضخرفات بنویسم و ترغیب میشی حرف های جدیدی بزنی و مسائل جدیدی را تجزیه و تحلیل کنی.درواقع مطالعه سوخت تو می شود برای هرچه بیش تر نوشتن.
(من وقتی بچه بودم فوق العاده خیالپرداز بودم و وقتی با سینما آشنا شدم برایم معجزه بود،چون کلی تصویر و شخصیت و حوادث گوناگون داشتم تا خیالپردازی هام رو هرچه بیش تر غنی کنم.)همین الانشم از مهم ترین دلایلم برای مطالعه همین است.درطول روز مدام خیالپردازی می کنم و وقتی دیگه چیزی برای فکر کردن و تجزیه و تحلیل نمی مونه،حسابی کلافه می شم و یک کتاب باز میکنم و میخونم.چیزی نمیگذره که ناگهان از جا میپرم و شروع به قدم زدن می کنم و غرق در خیال میشم.که البته این عادت بچگی ام رو این روزها با نوشتن گره زدم و صفحات صبحگاهی برام حکم خیالپردازی روی کاغذ رو داره و مطالعه هم برای هرچی غنی تر شدنش.
نکته بعدی اینکه به نظرم صفحات صبحگاهی صرفا یک ایده کلی مبنی بر برون ریزی ذهنی است که قطعا فواید زیادی دارد که دراین بحث نمی گنجه،اما میتونه شکل های گوناگونی داشته باشه و به نظرم میشه بااین ایده اولیه به شکل و سبک خودمون انجامش بدیم و محدودیتی نداره.حتی میتونیم دلیل یا دلایل شخصی خودمون رو برای انجامش داشته باشیم.
و مهم تر از همه اینکه درصفحات صبحگاهی همه چیز ممکن است و شاید مهم ترین ویژگی اش همین باشد.تو میتوانی تمام تکنیک های نوشتن را درآن امتحان کنی و تمام افکار را به چالش بکشی و خدای دنیای خودت باشی.اصلا همه چیز از نوشتن شروع می شود.اگر تونستی چیزی رو بنویسی و بهش فکر کنی،قطعا میتونه اتفاق بیفته.
درآخر اینکه به نظرم صفحات صبحگاهی حقیقتی ترین شکل نوشتن است.
سعید جان
تو چقدر خوب و عمیق و دقیق به فواید صفحات صبحگاهی پی بردی.
واقعاً از تک تک سطرهای نظرت لذت بردم.
مظمئن باش صفحات صبخگاهی شگفتیهای بیشتری رو در زندگی تو رقم میزنن.
دقیقا همینطوره
هرچه قدر این چاه رو عمیق تر بکنی(یعنی هرچه قدر بیش تر بنویسی و انجامش بدی)آب بیش تر و گوارا تری نصبیت میشه.والبته باید بگم که این چاه انتها نداره.
همچنین شخصا برای دیدن معجزه جدیدی ازش، هرروز مشغولش می شوم.
سلام آقا شاهین
من دوست دارم نویسنده بشم … من رمان زیاد میخونم.
لطفا کمک کنید اولین گام رو برای نویسندگی بردارم
پژمان عزیز
کل مطالب سایت با هدف پاسخ به همین دغدغۀ شما نوشته شدن.
با صفحۀ زیر شروع کن:
نقشه راه نویسندگی
سلام وقتتون بخیر آقای کلانتری عزیز
تازه همین امروز و چند ساعت پیش به دنبال یه مطلبی وب گردی میکردم که خیلی اتفاقی با سایت شما برخوردم واقعا مطالبتون برام جالب بود و کلا اون مطلب اولیه و اصلی رو فراموش کردم و چسبیدم به خوندن چیزهایی که نوشته بودین
من عمیقا به این نکته باور دارم که “هر چیز که در جستن آنی آنی”
بعد از خوندن مطالب و کامنتها دوس داشتم براتون از خودم بنویسم نمیدونم چرا!!!
از وقتی یاد گرفتم بخونم همیشه در حال خوندن بودم همیشه اطرافیانم مخصوصا هم بازی هام تمام کتاب ها، مجله ها روزنامه ها و خلاصه هر چیز قابل خوندنی که بود رو مخفی میکردن تا دستم بهشون نرسه (چون همه چیز رو کنار میذاشتم و مینشستم به خوندم)
درباره نوشتن هم بگم که چند تا دفتر داشتم حالا با عناوین مختلف؛ یکی برای مواقعی بود که ناراحت بودم و دلم گرفته بود (جای اشکام رو توی بعضی صفحاتش هست)، یکی برای تخیلات ذهنیم بود (داستان یا هر چیزی که میومد تو ذهنم)، یکی برای آرزو هام (شامل عکس از چیزایی که میخواستم)، یکی برای خاطراتم (اوایل روزانه بود اما کم کم تبدیل شد به هفتگی) و خلاصه …
توی نوشتنام همیشه مخاطبم دفترم بوده و حتی گاهی از اینکه دیر میرفتم سراغش ازش عذرخواهی میکردم و همه نوشته هام با تاریخ و ساعت بود و همیشه یه دفترچه و خودکار همراهم بود و از این جور کارها…
متاسفانه بعد از اینکه رفتم دانشگاه، با این که دفتر هام رو بردم اما داخلشون چیزی ننوشتم و فقط بسنده کردم به نوشتن بی هوا روی دفترچه یا گوشه و کنار جزوه یا هر کاغذی که به دستم میرسید و حتی بعد از خوندن دفتر ها تصمیم گرفتم بسوزونمشون که البته هنوز جرات نکردم (یعنی دلم نمیاد اصن)
بعد اینکه ذوق و شوق شما و دوستانتون رو دیدم واقعا به وجد اومدم که یه کاری انجام بدم (ناگفته نماند که چند هفته ایه که دو تا دفتر و یه خودکار و یه مداد گذاشتم توی کیفم و هر وقت چشمم بهشون میخوره میگم میام سراغت) و این مطلب صفحات صبحگاهی فوق العاده بود چون قبلا هم این کار رو انجام میدادم؛ حالا نه به صورت حرفه ای ولی وقتی از خواب بیدار میشدم (کاغذ میذاشتم زیر بالشتم) و عصرها توی دفتر روزانه ام یاداشت میکردم چیز هایی رو و کلا دوست داشتم بنویسم
اما الان تقریبا 5 سالی میشه که دیگه مثل قبل نیستم شاید هر 2 ماه برم سراغ یه دفتر و یا شایدم یه کاغذ و یه چیزایی بنویسم و بذارم لای دفتر و دوباره بیخیال شم، اما هیچ وقت از سرم بیرون نرفته چیز هایی که باید نوشته میشد و حتی با اینکه نمینویسم توی ذهنم دسته بندی و جمله بندی میکنم که شاید حالا خواستم بنویسم خدا رو چه دیدی؟!
من هیچ وقت جرات نداشتم نوشته هام رو به کسی نشون بدم مگر در موارد خاص! (مثلا دوستی عزیز و قابل اعتماد اون هم برای برخی مطالب ) و خاطراتم رو معمولا رمزی مینوشتم که اگه دست کسی بهش رسید هم متوجه نشه چی نوشتم!!
ممنون از اینکه نوشته های دل پر من رو خوندین
همیشه شاد و راضی باشید اما قانع نه!
سلام به عزیز دل
از خوندن کامنتت خیلی خوشحال شدم. خیلی هم زیبا نوشتی.
چه ایدۀ جالبی داشتی: نوشتن برای دفترچه. سعی میکنم منم امتحان کنم.
خوشحالم که جادوی صفحات صبحگاهی رو کشف کردی.
پیشنهادم اینه که یه وبلاگ هم برای خودت بزنی.
برای من بیشتر بنویس.
موفق باشی.
سلام شبتون زیبا (البته بهتره بگم خوابتون زیبا)
وای شما چجوری متوجه شدین فکر وبلاگ زدن داره دیوونه ام میکنه؟
شاید باورتون نشه اما از یه هفته بعد کامنت گذاشتن اینقد کارام زیاد شده که وقت سر خاروندن پیدا نمیکنم ولی برای اینکه متعهد باشم به صفحات صبحگاهیم آلارم گذاشتم یادم بمونه (حالا بماند که بعضا در رفتم …)
راستی ایمیلاتون عالیه، مرسی واقعا؛ وقتی میخونم حس میکنم یه مکالمه دو نفره دارم باهاتون، فقط لطفا بازه زمانی رو کمتر کنین دیگه، خیلی فاصله است بین اولی و دومی…
امتحان کردین نوشتن برای دفترچه رو؟ اگه آره، میشه بدونم چه حسی بود؟
هی میخوام کلی حرف بزنم و از نوشتن ها بگم و بپرسم؛ ولی دیگه جاش نیس…
هروز پر انرژی تر و با انگیزه تر از دیروز باشین.
یادتون باشه: تنها رقیب واقعی شما، خود شمایین.
سلام عزیز
خب چه خوب، پس هر طور شده وبلاگ خودت رو راه بنداز.
صفحات صبحگاهی به تدریج کمک میکنمن از پس وبلاگنویسی منظم هم بر بیای.
آره، دفترچهبازی از بازیهای اساسی زندگی منه. همیشه دنبال ایدههای تازه میگردم برای این کار.
شاد و برقرار باشی.
سلام آقای کلانتری
من به نویسندگی علاقه ی وافری دارم 16 ساله ام و از وقتی که به یاد دارم یا کتاب میخوندم و یا مینوشتم و این شوق نوشتم از 12 سالگی شروع شده و همواره بیشتر و بیشتر میشه…همیشه به دنبال راه هاییم به دنبال بهتر نوشتن هستم تا بتونم میل به ایده آل گرایی رو پاسخ بدم…همیشه ایده های بی نهایتی دارم و وقتی قلم رو روی کاغذ میزارم قلم خودش راه خودشو پیدا میکنه… به نظرم صفحات صبحگاهی جالب اومد اما یه مسئله ای رو متوجه نمی شم اینکه دقیقا توی صفحات صبح گاهی چی باید نوشت و چه معنی ای میده؟ من از نوشتن برای خالی کردن ذهنم کمک میگیرم اما فقط زمان هایی که احساس میکنم لازمه ولی این صفحات صبحگاهی رو متوجه نمیشم متاسفانه یعنی درمورد برنامه های روزم بنویسم یا چیزایی که ذهنمو مشغول کردن؟ ممکنه که کمی بیشتر توضیح بدین؟ سپاس
پریا جان البته اگه پست رو کامل بخونی جواب سوالت رو میگیری.
صفحات صبحگاهی در اصل برونریزی ذهنی هستن.
ما هر روز صبح مینویسیم تا نظم نوشتن در ما شکل بگیره، و ترسمون از نوشتن بریزه.
در ادامۀ روز میتونیم با انواع تمرینهای مختلف مهارت خودمون رو بیشتر افزایش بدیم.
شاهین جان مرسی از مطلب کاربردی و اشتراک خالصانهش
شدیدا دلم میخواست باسایهم روبرو بشم و در به در دنبال راه چاره بودم. آشنا شدن آدم با سایهی خودش یه قدم بزرگ واسه تقویت فردیت و رشد شخصیتیه.
امیدوارم بتونم بهش عادت کنم و ولش نکنم.
خیلی درود به تو.
زنده باد ملیکا جان
منم به مبحث سایه بسیار علاقهمندم.
مطمئن باش صفحات صبحگاهی خیلی کمکت میکنن.
با سلام و خسته نباشید. من یبار نوشتن صفحات صبحگاهی رو شروع کردم ولی از اونجا که شاغلم و هرروز باید ساعت 5:30 بیدار شم و 6 توی سرویس باشم و فقط توی سرویسه که وقت اینکارو دارم به بن بست خوردم . چون واقعن کار عذاب آوری بود نوشتن چرندیات اونم وقتی یه نفر دیگه بهت چسبیده. به نظرتون میشه این کارو تو یه ساعت دیگه از روز مثلن وقتی از سرکار برمیگردم خونه انجام بدم؟ جواب میده؟ من خیلی نوشتنو دوس دارم و متاسفانه منتقد درونم بهم این اجازه رو نمیده 🙁
فاطمه عزیز
مهم اینکه که هر روز بنویس.
هر جور که دوست داری بنویس. فقط بنویس. این از همه چی مهمتره.
آقای کلانتری سلام
وقت تون به خیر
یه سوال: اگه صفحات صبحگاهی رو مثلا چهل دقیقه بعد از بیداری و در محلِ کار، بنویسم (تا آماده بشم و برسم محل کارم) اشکالی نداره؟ یا حتما حتما باید بلافاصله بعد از بیداری باشه؟
سلام سمانه عزیز
مهمتر چیز دنیا اینه که تو بنویسی.
حالا هر وقتی که شد.
و خوشحالم که مصمم هستی نوشتن رو تحت هر شرایطی ادامه بدی.
با قدرت ادامه بده دوست خوب من.
آقای کلانتری عزیز
یک دنیا ممنونم از کلام پر مهرتون
اقای کلانتری من هر روز صبح مدرسه میرم بارها امتحان کردم اما فرصت نوشتن پیدا نمی کنم
به نظرتون چیکار کنم؟
بارانا جان
مشکل نبودن فرصت نیست.
تو در پیدا کردن فرصت تنبلی میکنی.
اگر نوشتن برات مهمه، باید براش وقت بدزدی.
نوشتن صفحات صبحگاهی یک ربع بیشتر وقت نمیبره. خب یه ربع زودتر بیدار شو. قلم و کاغذ رو هم بذار بغل تختت. به همین سادگی. کافیه شب یه ذره زودتر بخوابی.
بله واقعا حق با شماست ممنونم استاد از نظر دهیتون و انرژی همیشه بالایی که دارین
من همیشه طرفدارتون هستم:))
سلام شاهین عزیز،
دقیقا” باید درباره ی چی نوشت؟ هر چی؟ هرچی که به ذهن میاد؟ یعنی نباید حول یه موضوعات خاصی باشه؟ یا سبک خاصی دنبال کنه؟
سلام سپیده جان
البته اگر متن رو کامل بخونی این موضوع با جزییات شرح داده شده.
ولی در کل، صفحات صبحگاهی یعنی برونریزی ذهنی محض.
یعنی هر چی تو سرت هست رو بدون هیچ نظم و ترتیبی، حتی با کلی غلط و عولوط بیاری روی کاغذ.
صفحات صبحگاهی قراره موانع رو بردارن و نوشتن رو برای ما راحت کنن.
[…] میدانم که باور نمیکنید اگر بگویم زندگی من با نوشتن تغییر کرده. نباید هم باور کنید چون آدم تا خودش ننویسد و خودش را به نوشتن متعهد نداند نمیتواند این تغییر را حس کند. من کنجکاو بودم، خواستم ببینم آنچه که شاهین کلانتری میگوید راست است یا نه! همین هم شد که کتاب راه هنرمند جولیا کامرون را به پیشنهاد او خریدم. و مطالعه کردن همانا و تغییر همانا. (+) […]
سلام وواااییی چقدر خوب و عالی بود نوشته هاتون..کلی کمکم کرد..من سالهاست که دوس دارم بنویسم و شعر بگم.اما نمیدونستم از کجا باید شروع کنم.تا شما رو تو گوگل پیدا کردم و مطالب زیباتونو خوندم..اینقدر خوشحال بودم که نمیدونستم از کجاباید شروع کنم..الان یکم یاد گرفتم..البته گیج میزنم..همه راه هایی که گفتیدو دوس دارم هم زمان انجام بدن از بس خوشحالم..کمک کنید و تو تلگرام و اینستا و اینجا راهنماییم کنید ممنون میشم
سلام باران جان
من هم خوشحالم که اینجایی.
صفحات صبحگاهی واقعاً میتونن زندگی تو رو متحول کنن.
شروع کن و با قدرت ادامه بده.
با سلام و وقت بخیر
من اصولا با صبح زود خیلی میانه ای ندارم.شبها مغزم فعالتره،بهتر دریافت میکنه و بازدهی بالاتری داره.چیزهایی که تا بحال نوشتم و ازشون راضی بودم معمولا حدود ساعت 2یا3 نیمه شب بوده.شاید برای من صفحات شبانگاهی نسخه ی بهتری باشه.نظر شما چیه؟
هر جور دوست داریم بنویسید.
فقط منظم و دائم بنویسید.
و صدا البته بخونید. کتاب زیاد بخونید.
خیلی ممنونم از راهنمایی تون.چشم.
سلام
خیلی مطلب خوبی بود و سعی خواهم کرد از فردا صبح بنویسم
ضمناً من قسمت “اگر عادت ندارید به سرعت عادی خواهد شد” در خط آخر رو نفهمیدم ، چی عادی خواهد شد؟
سلام حمیدرضا جان
عالیه. شروع کن و با قدرت پیش برو.
تمام واژههایاین پست دربارۀ تبدیل نوشتن و صفحات صبحگاهی به عادته.
سلام
من الان 7 روزه که صفحات صبحگاهی می نویسم ولی تو word نه رو کاغذ. ایرادی نداره؟ در ضمن گاهی هم بیشتر از یک صفحه میشه و گاهی هم کمتر چون تایم 25 دقیقه ای میگیرم و بی وقفه دستم بر روی کیبورد و می نویسم . همین روند رو ادامه بدهم یا پیشنهاد بهتری دارید؟
ممنونم از اینکه پاسخگو هستید
حمید عزیز
مهم اینه که مینویسی.
و مهمتر اینه که بتونی این عادت رو حفظ کنی.
زنده باد.
مرسی شاهین عزیز از اینکه سریع و صریح جواب کامنت ها رو میدی. راستی یه سوال دیگه هم دارم ممنون میشم جواب بدین:
بین نوشتن هزار کلمه ها و صفحات صبحگاهی چه فرقی داره؟ فعلا من همون 3 تا 4 صفحه ی صبحگاهی تو ورد را می نویسم نیازی هست هزار کلمه رو هم بنویسم؟ متوجه تفاوت این دو نشدم میشه با هم جمع کرد یا یکیش رو ترجیح داد؟
سپاس حسین جان
هر کدوم لذت و ویژگی خاص خودشون رو دارن.
فکر کنم ویدیوی زیر بهت ایده بده:
نویسندگی
ننوشتن منو ازار میده…ولی اگه بنویسم و اونقدی که تو ذهنمه خوب در نیاد بیشتر اذیتم میکنه…قبل تر ها بی پروا تر بودمو ریسک میکردم…الان محافظه کار تر…با شما از پادکستهای کانال “بهترین خودت شو” اشنا شدم…روزی هزار کلمه!چند شبی شد بعدش پشت گوش انداخته شد…شاید بخاطر عدم تعهد به قولام به خودم…21سالمه راستی
سلام افسانه عزیز
چه خوب که مینویسی.
هزار کلمه ها البته همت خیلی بیشتر میخواد و شاید در اوایل کار خیلی سخت باشه.
یه نگاهی به پست زیر بنداز. احتمالاً برات مفید باشه:
با همین یک عادت نویسنده شوید+دانلود فصلی از یک کتاب منتشرنشده
تنها سه روز میگذرد از وسوسه نویسنده شدنم به انگیزه خالق بودن و اصلا بودن.
دیروز که با خواهرم صحبت میکردم به من پیشنهاد داد که تنها و به ساده گی با فقط نوشتن و نوشتن و مهذا چرت نوشتن بر دلهره نوشتن فایق آیم و روبه رو شدن با مطلب یاداشت های صبحگاهی شما به عنوان یک پیشنهاد
برای من بیشتر شبیه معجزه می نماید و من سخت از آن استقبال میکنم.
سلام الهام نازنین
نوشتن میتونه زندگی تو رو برای همیشه دگرگون کنه.
خوشحالم که نوشتن رو کشف کردی.
بنویس و لذت ببر.
سلام و درود
روز بخیر، چه پیشنهاد مفید و جالبی، خیلی ممنون از راهنمایی و نوشته خوبتان، من هم علاقه مند شدم که این کار را انجام دهم، امیدوارم که به موفقیت برسم.
آیا اجازه هست این مطلب را به اشتراک بگذاریم؟
سلام فاطمه جان
چقدر عالی. حتماً بنویس. منتظر که روی برسه که همینجا از نتایح درخشان انجام این کار بنویسه.
اشتراک گذاری هم هیچ مانعی نداره.
سلام بر شما. من یک هفتهای میشه که صفحات صبحگاهی رو آغاز کردم. هیچگاه دست ازش برنمیدارم و فکر میکنم خیلی سریع به عادات روزانهی من اضافه شدهن. راستش دلیل اصلی کامنت گذاشتنم اینه که حس میکنم ذهنم یاری نمیکنه تا حرفهای جدید بزنم.حس میکنم ذهنم کار نمیکنه.کلی حس بد دارم درباره خودم.حس میکنم اونطور که باید به هدف اصلی صفحات صبحگاهی نمیرسم.لطفا کمکم کنین
زهرا جان
اولاً صفحات صبحگاهی قرار نیست به طور مستقیم نتیجۀ خاصی داشته باشن.
دوماً حداقل 2 سال کامل، هر روز و بی وقفه بنویسید و بعد نتیجه رو ارزیابی کنید.
تنها اگر در نظم و مداومت جدی باشید به نتایج خوب میرسید زهرا جان.
سلام خسته نباشین نوشته هاتون خیلی خوب وپر انرژی هستن ممنونم راستش من خیلی دوست دارم نویسنده بشم از بچگی ارزوشو داشتم الان ۴۰سالمه میتونم به نظرتون؟؟
سعیده عزیز
چرا که نه.
خیلی از بهترین نویسندههای دنیا دقیقاً از همین سن شروع کردن.
سلام خسته نباشین خیلی نوشته هاتون خوب و پر انرژی هستش راستش من خیلی دوست دارم نویسنده بشم از بچگی ارزوم بود بیشتر وقتا هم نوشتم الان ۴۰سالمه میتونم از حالا شروع کنم به نظرتون موفق میشم؟الان تایم ازادم خیلی زیاده فکرمیکنم که بتونم
با خوندن این متن تشویق شدم به انجام صفحات صبحگاهی تا بتونم از شر تنبلی کردن و عقب انداختن کار های مهم خلاص بشم تا به اهداف زندگیم نزدیک تر بشم با قدرتی بیشتر.
ممنون برای نوشته ی مفیدتون.
زنده باد پارمیدا جان
حتماً انجام بده و مطمئن باش که تاثیرات مثبتش رو میبینی.
آقای کلانتری عالیی بود ممنون از لطفتون
من چتد هفته اس که با سایتتون آشنا شدم و شروع به نویسندگی کردم.
الان فقط صفحات صبحگاهی رو مینویسم.
دو روزه که دارم صفحات صبح گاهی مینویسم.
واقعا ممنون از لطفتون
عالیه مهدی.
فقط یادت باشه:
نوشتن فقط کسایی رو دوست داره که سال های سال، و به طور منظم براش وقت میذارن.
سلام آقا شاهین عزیز
خدا قوت بده به دستان تواندمندت عزیزدل
باورکن نمیدونم چه معجزه ای در نوشتن این صفحات صبحگاهی نهفته ست که منو زیر و رو کرده .به عنوان مثال من خیلی منفی نگر بودم اما به آیندهای روشن معتقد بودم ولی با این وجود صبحها بی دلیل ذهنم به سمت منفی سوق پیدا می کرد و روزم به شدت تحت تاثیر قرار میگرفت.اما خداروشکر با شروع این حرکت ، حقا انقلابی در وجودم رخ داد که خدامیدونه وصفش در قالب کلمات نمی گنجه و به نظرمن برای ترغیب کردن دوستان فقط باید گفت بنویس تا لمس کنی……….
آقا شاهین خیلی مشتاق دیدنتون هستم.
دوستدار و ارادتمندت محمد اسماعیلی
محمد عزیز
چقدر خوشحال شدم از خوندن کامنتت.
خیلی خیلی خیلی خوبه که به این دیدگاه و نگرش رسیدی.
ادامه بده و بذار صفحات صبحگاهی روز به روز بیشتر تو رو غافلگیر کنن.
شاهین گرامی سلام
۱- سوال من این است؛ ۳ صفحه یا ۳ برگ که میشود ۶ صفحه؟
۲- فکر کنم نتوان فرمول خیلی دقیقی داد. شاید در شرایط عادی نوشتن حداقل ۳ صفحه کافی باشد. اما مثلا در شرایط بحرانی شاید نوشتن ۱۰ صفحه (۵برگ) یا بیشتر کافی نباشد؟
داوود جان
1. سه صفحۀ تک رو.
2.بله درسته. البته این فقط برای صبح هست و در ادامۀ روز میتونیم دهها و بلکه صدها صفحه بنویسیم.
سلام
تشکر … عالی بود (:
“و قابل ملاحضهای” را اصلاح کنید(:
شاهین جان درود بر شما به خاطر قلم زیبایت. سایتی دارم به آدرس http://iranramisazim.ir/. میدانم سرتان شلوغ است اما اگر لطف کنید سری به سایت تازه طراحی شده ی حقیربزنید و نوشته هایم را بخوانید ممنون میشوم. البته هنوز سایتم خیلی کار دارد. خواستم ببینم از نظر جنابعالی استعداد نویسندگی دارم یا نه؟ البته با عرض معذرت نظر واقعی جنابعالی باشد و نه برای روحیه دادن به من (بازم معذرت). مدرکم ارشد مکانیک است. از نوشته هایم دو تا را که به نظرم بهتر هستند معرفی میکنم: ۱- اختلاف سلیقه یا اختلاف هدف ۲- فینال فوتبال آسیا و پرچم برزیل. امیدوارم موفقیتهای بیشتر شما عزیز با استعداد را ببینیم. ان شاء الله.
سلام عیسی جان
حتماً مطالب شما رو میخونم.
چه کار خوبی کردید که سایت خودتون رو راه انداختید.
با قدرت ادامه بدید.
سلام جناب کلانتری عزیز
از صمیم قلبم شما رو دوست دارم چون راه بهبودی و بهزیستن رو به من آموختی.
واستون بهترین ها رو آرزومندم
سلام به محمد هدایتی عزیز
من هم شما رو دوست دارم دوست مهربان و عزیزم.
برای من بیشتر بنویسید. خوشحال میشم.
این پست من رو به فکر و عمل واداشت. در موردش روی وبلاگم نوشتم.
سروش عزیز، وبلاگ فوقالعادهای زیبایی داری. عنوان و زیر عنوان وبلاگت رو خیلی دوست دارم.
سلیقۀ گرافیکی خیلی خوبی داری.
بیشتر بنویس.
من هم نوشتههات رو دنبال میکنم.
توی قسمت دوستان من سایت هم بهت لینک دادم.
[…] به مطلبی روی وبلاگ شاهین کلانتری برخوردم، با عنوان «صفحات صبحگاهی». از تمرین برای برونریزی ذهنی نوشته بود. کاری که […]
سلام
این صفحات رو حتما باید صبح ها بنویسیم؟
برای من غروب ها خیلی راحت تره
آیا تفاوتی داره؟
سلام
متن پست رو کامل بخونید.
دلایلش به وضوح توضیح داده شده.
[…] صفحات صبحگاهی […]
خوب همیشه باید صفحات صبحگاهی رو نگه داریم یا به محض حل مشکل دورشون بریزیم؟..اصلا کی باید صفحات صبحگاهی مون را بخوانیم؟
سلام فاطمه جان
نگه دارید، و سالها بعد اگر دوست داشتید بهشون مراجعه کنید.
بالاخره اینها سندی از روزهای زیستۀ شما هستن.
سلام بر شما، قبلاها صفحات صبحگاهی رو چند روزی ادامه دادم، به نظرم جالب نبود.درسته خیلی ها گفتن خوبه ولی من هنوز در موردش مطمئن نیستم. اما امروز یک مسئله منو به فکر فرو برد اونم این بود که شما نمیتونستین بنویسین، آخه این قضیه یک جورایی در مورد من صدق میکنه. ۲ ماهیه دارم داستان کوتاه مینویسم، اوایل خیلی خوش میگذشت، ذهنم پر بود از ایده ولی الان انگار ایده های ذهن من رفتن هواخوری، به احتمال زیاد ایده ها متوجه شدند که من از معرفی کردن و نوشتن در مورد اونها یک مقدار ترس دارم، شاید هم مسئله چیز دیگریست. هرچی هم سعی میکنم با ایده ها تماس بگیرم که ببینم مشکلشون چیه، جوابگوی من نیستند.
دقیقا نمیدونم چه کنم، چون من هر هفته دو تا داستان میذارم توی صفحه ام و ۱۰ روزه که دارم فقط زیر سبیلی رد میکنم.
دوست خوبم
حداقل باید یکسال، اون هم مداوم و منظم، صفحات صبحگاهی رو بنویسید و بعد راجع به نتایجش بتونید دقیق صحبت کنید.
اصولاً هر کاری مفیدی، الزماً قرار نیست انجام ساده یا حتی لذت بخش باشه.
لذت واقعی خیلی از کارها رو ما بعد مدت ها تلاش تجربه میکنیم.
دربارۀ نوشتن داستان هم باید بگم مسئله با بیشتر خوندن حل میشه. تا میتونید داستان کوتاه و رمان خوب بخونید. بعد اتوماتیک شروع میکنید به خوب و راحت نوشتن.
سلام آقای کلانتری عزیز.
چقدر این مطلبتون گره های ذهنی من رو راحت باز کرد…
من از وقتی 11 سالم بود این کار رو شروع کردم. اکثرا هر روز می نوشتم اما برام عادت نشده بود. خودم هم سعی می کردم برام عادت نشه چون بهم گفته بودن عادت به هیچ کاری خوب نیست (نصیحت غلط).
مدتی به خاطر این سه جلد دفتری که با جمله های اکثرا منفی پر کرده بودم از خودم بدم می اومد… با خودم فکر می کردم حتما من آدم دورویی ام که اطرافیانم من رو به عنوان یه آدم انرژی مثبت می شناسن اما وقتی خود واقعیم رو با نوشته هام نشون می دم… یه چیز دیگه است… البته هنوزم نمیتونم قطعی نظر بدم که من چنین آدمی هستم یا نه، چون خیلی از اون نوشته ها صبحگاهی نبودن اما همین قدر پراکنده و بی پروا نوشته می شدن… :))
متشکرم و خیلی زیاد زنده باشید.
سلام نرگس عزیز
از لطفت بی نهایت ممنون.
حتماً حتماً حتماً بیشتر بنویس و من رو هم در جریان نوشتنت بگذار.
اینبار دیوانه وار برای ساختن عادت نوشتن تلاش کن.
من تاحالا صفحات صبحگاهی را امتحان نکردم ولی فکر می کنم چالش خوبی است .
از صبح تا شام ، نگرانی ها و دلخوری های خودمان را با چهره ، گفتار و رفتار به دیگران نشان
می دهیم .و گاه نسنجیده به روابط آسیب می زنیم
صفحات صبحگاهی علاوه بر این که از ما نویسنده می سازد . انرژی منفی ما را هم تخلیه کرده و روابطمان را با دیگران اصلاح می کند .
انشا ا.. من هم بتوانم این کا ر را شروع کنم .
سلام آقای کلانتری عزیز.
احساس میکنم یکی از تأثیرگذارترین نوشتههای شمارا همین الآن خواندم. ممنونم از این همه شور و انرژی که میبخشید. نوشتن را دوست دارم و گاهی مینویسم، اما مشغلههای زندگی و فرصت کمی که برای نوشتن دارم همیشه آزارم داده است؛ پیشنهاد صفحات صبحگاهی خیلی دلگرمم کرد چون ذاتا سحرخیزم و عادت دارم صبحها یکی دوساعت قبل از دیگران بیدار شوم و حالا با این ایده میتوانم نیم ساعت از این وقت را به کاری بپردازم که به تضمین شما بهترین کار است برای گرفتن بهترین نتیجه. سؤالم این است که اگر این نوشتهها که میفرمایید باید آزاد و بی هیچ آداب و ترتیبی باشد، بعد از مدتی به صورت نوشتههایی هدف دار در بیاید و مسیر خاصی پیدا کند اشکالی دارد؟ مثلا من از همین حالا فکر میکنم آن موقع صبح را بیشتر ترجیح میدهم به نامهنگاری با خدا بپردازم! به نظرتان میتوانم با این پیشزمینهٔ فکری به سراغ نوشتن صفحات صبحگاهی بروم یا باید کاملا ذهنم خالی از هر برنامهٔ خاصی شود و شروع کنم؟
سلام
خیلی خوشحالم که چنین حسی دارید.
به عنوان کسی که سالهاست بی وقفه در حال نوشتن صفحات صبحگاهی هستم میتونم بگم که همین یک کار میتونه زندگیتون رو تمامی ابعاد بهتر کنه.
هیچ عیبی نداره. هر از گاهی اگر با برنامه سراغش برید، یا بعد از سه صفحه آزادنویسی سراغ برنامه دیگه ای برید.
فقط نباید برنامه ریزی مانع آزادی ذهن شما بشه.
سلام
من این کارو قبلا با یه تفاوت انجام میدادم
شما میگید داخل صفحات صبحگاهی به صفحات قبلی نگاه نکنیم ولی من موقعی که برای مسابقهی انشا نویسی که داخل مدرسه انجام میشد تمرین می کردم ، عکس ها ، نوشته ها و مطالبی رو قبل از خواب آماده می کردم و برای اونها می نوشتم
و نتیجه اش خیلی خوب بود
و من تا ماه ها از این روش استفاده می کردم. و کم کم نوشتن عادت هر روزه ام شد.
من با این روش نتیجهی خوبی گرفته ام ولی روش شما رو هم حتما امتحان می کنم چون نتایج تمام تمرینای سایتتون خوب بوده
بله حبیب عزیز، این هم یه روش عالی و خوبه.
کلاً نوشتن یه کار شبانه روزی و لذت بخشه.
شاهین عزیز سلام
خوشحالم باز با چک کردن کانالت در تلگرام، مطلب جدیدی یاد گرفتم
بنا به توصیت من روزی 1000 کلمه نوشتن رو برای چند روز انجام دادم و اعتراف میکنم واقعاً تجربه عالی بود و یک خلا در وجود انسان برای نوشتن و حس تغییر ایجاد میکرد ولی با خوندن این مطلب با خودم عهد کردم که این روش رو بصورت عادت روزانه خودم دربیارم(نقطه ضعف اون روش برای من وابسته بودن به یک سیستم هست ولی خوشبختانه این روش فقط کاغذ و قلم نیاز داره)، سالها پیش وبلاگی برای خودم داشتم ولی از اونجایی که زیادی کمال طلبم دیگه ادامه ندادم ولی همیشه از معجزه نوشتن در شادی و غم و حتی تنهایی هام استفاده کردم و آثارش رو دیدم. از معجزه نوشتن دارم مجدد استفاده میکنم برای غلبه بر عادتهای بد و روزمرگیهام
خوشحالم که در این مسیر شما راهنما من هستید
سلام به الهام نازنین
خوشحالم که معجزۀ نوشتن رو وارد زندگی خودت کردی.
من خیلی خوشحال میشم وقتی دوستان خلاق و عزیزی مثل تو از نوشتن مینویسن برام.
امیدوارم روز به روز زندگیت شادتر و شگفت انگیزتر بشه.
سلام بر استاد خوش فکر و خوبم . نوشتن صفحات صبحگاهی رو مدتی هست که شروع کردم . کمی که از نوشتن صفحات صبحگاهی گذشت متوجه شدم یکی از دوستای خودشونو هم دارن با من اشنا می کنن . اسم دوستشون صفحات عصر گاهی و صفحات شامگاهی بود . البته به من گفتن که اجازه دارم صفحات صبحگاهی رو با خودکار رنگ روشن مثل آبی بنویسم و صفحات شامگاهی رو با رنگ آسمون شب مثل مشکی . دیدم فکر خوبیه . شروع کردم سه صفحه صبح ها و سه صفحه شب ها نوشتن . بعد رفتم چند جلد دفتر سیمی صد برگ خریدم که یادم باشه حداقل برای یک سال دفترچه سیمی صد برگ دارم برای نوشتن .
امروز مجوز نوشتن صفحات صبحگاهی و عصر گاهی و حتی شامگاهی از زبان و قلم شخصیت های داستانی رو گرفتم . هربار که خودم خیلی حرفی برای گفتن ندارم میتونم از زبون میلیون ها آدمی که وقت و حوصله نوشتم ندارن بنویسم . زن و مرد ، پیر و جوان ، هنر مند و کارمند و کارگر و استاد و معلم و راننده تاکسی و خلاصه هر کسی که دوست دراه عضو باشگاه شخصیت های دنیای داستانی من باشه .
من از شما تشکر می کنم بابت راهنمایی های خوبتون و فرصتی که برای نوشتن مطالب مفید برای نوآموزان نویسندگی و داستان نویسی میگذارین .
پرویز خوش ذوق و پرتلاش
از خوندن کامنت خوبت خیلی خوشحال شدم و روی کانال مدرسه نویسندگی منتشرش کردم.
حتماً من رو هم در جریان پیشرفت کارت قرار بده.
[…] میشوم و چند صفحهای یادداشت میکنم در همان دفتر صفحات صبحگاهیام و در کنارش قهوهای (از همین فوریهایش) مینوشم. […]
سلام
از چند سال پیش دوست داشتم که بتوانم بنویسم. آن زمان فکر میکردم بعضی ها ذاتا نویسنده هستند و نمی دانستم می توان مهارت نویسندگی را با تمرین آموخت.
خوشحالم که راه تقویت مهارت نویسندگی را یافته ام.
سعی خواهم کرد هر روز صفحات صبحگاهی را بنویسم.
مانع دیگر من در نوشتن کمال طلبی است. فکر کنم دوای این درد را یافته ام. نوشتن صفحات صبحگاهی
با تشکر از شما
درود بر دوست خوبم، علی عزیز
خوشحالم که گذرت به صفحات صبحگاهی افتاده.
این عادت زندگی من و خیلی از دوستانم رو تغییر داده.
میدونم که تو هم نتایج درخشانی میگیری.
من رو در جریان تلاشت برای نوشتن صفحات صبحگاهی بذار.
سلام
خواستم یک اعترافی بکنم.
مدتی شروع نوشتن صفحات صبح گاهی را به تعویق انداخته بودم. اما از امروز دوباره شروع کردم.
و در یادآور گوشیم ثبت کردم که در مشغله کاری روزانه فراموش نکنم تا به عادت روزانه ام دربیایید.
با تشکر از شما
زنده باد علی جان
بنویس که لذت و برکت زیادی در این کار هست.
با عرز معظرت نمیدونم ایا ایمیل رو میتونستم بنویسم یا نه میبخشین اکر مجاز نیست پیقام من رو روی سایتتون نزارین
سلام به نویسندگان جوان و با هنر
به همکاری یک نویسنده برایه نوشتن یک زندگی نامه نیازمندم
از نویسندگان خوش قلم خواهشمندم با ایمیل تماس
ollausa @ hotmail
سلام خدمت شما و دوستان نویسنده
من هم اشتیاق به نوشتن داشتم اما هر بار که به نحوی از نوشتن فرار می کردم خیلی عجیب بود درست زمانی که می خواستم دست به قلم بشوم ، زوایای خانه را می دیدم که با من حرف می زدند که پاشو اول بیا من و تمیز کن به جای این قرتی بازی ها و من می افتادم به جان خانه . اما هر بار که روی کاناپه می نشستم و به برق روی میز و در و دیوار نگاه می کردم ، خون خونم را می خورد که بازم فرار کردی از نوشتن . تا این که صفحات صبحگاهی و نظرات خوب دوستان نویسنده را این جا دیدم . همان موقع شدم رییس جمهور سرزمینی که هیچ شهروندی ندارد خالی خالی است . بی هیچ سکنه و اب و آبادانی . وبلاگم را که زدم رفتم سر وقت نوشتن و مطمئنم یک عادت خوب دیگری به عادتهای خوبم اضافه می شود . هر روز نویسی یا به قول شما صفحات صبحگاهی هر چند که توی کاغذ بنویسم و هیچ کس رازم را نفهمد اما سعی می کنم سرزمنیم را آباد کنم آن قدر که برایش لاتاری راه بیندازم .
لطفا باز هم این جا باشید و به ما راه درست را نشان بدهید. یاعلی !
سلام لیلا خانم عزیز
خوندن کامنت شما مایه دلگرمیه.
خوشحالم که در این مسیر حرکت میکنید.
مشتاقم که وبلاگتون رو بخونم.
براتون بهترین ها رو آرزو میکنم.
سلام استاد عزیز.
من امروز شروع کردم به نوشتن صفحات صبحگاهی.
واقعا برای تخلیه و ارام سازیه ذهن معجزه می کنه…ممنونم از شما که تجربه های خوبتون رو با ما به اشتراک می ذارید.
توی همین یک هفته ای که سایت شما رو دیدم و عضو طرح ویژه شدم، نوشتنم خیلی حس و حال بهتری پیدا کرده..امیدوارم با آموزش های شما به آرزوم که نوشتن یک کتاب طی یک سال آینده هست ، برسم.
باز هم سپاسگذارم
سلام مریم جان
چقدر خوشحالم که نوشتن صفحات صبحگاهی رو شروع کردید.
قطعاً تاثیر مثبت اون رو بیشتر و بیشتر تو زندگیتون میبینید.
حضورتون تو طرح ویژه هم باعث افتخاره.
امیدوارم که مسیر پرثمری رو طی کنیم.
سلام قسمتی از متن باید به صورت زیر تصحیح شود
آنها مار را وسوسه میکنند
آنها ما را وسوسه میکنند
زنده باد محمد عزیز
اصلاح شد.
سلام خدمت اقای کلانتری.
سپاسگذارم ساسگذار خداوندی هستم که منو هدایت کرد و هر لحظه داره اینکار رو برام انجام میده…
هدایت من هم به اینجا و صفحات صبحگاهی و اشنا شدن با شما هم یکی از اونها بود.
راستش خیلی وقته که میخوام کتاب خودم رو بنویسم ولی تا الان خودم رو باور نداشتم و مدام نجوایی درونم میگفت تو حرفی برای گفتن نداری با اینکه میدونستم که اینها همش نجواهای شیطانه که میخواد جلوی منو بگیره تا به هدفم نرسم ولی تنها راهش اینه که با تمام وجود به چیزی که میخوای دل ببندی و ادامه بدی تا راهها و مسیرها بهت گفته بشه.
اره این منم که دارم مینویسم بدون هیچ ترسی و این هدایت خداوند بود که منو به اینجا رسوند.
بتازگی متوجه این قضیه شدم که به نویسندگی علاقه دارم و من هم میتونم بنویسم و حتی تاثیرگذار باشم با سرچی که کردم در گوگل به سایت شما رسیدم و بعد صفحات صبحگاهی.
ممنونم از شما جناب اقای کلانتری که باعث شدید من امروز صبح اولین صفحات صبحگاهیم رو بنویسم و بعد ازینکه نوشتمش چقدر حس و حالم خوب شد.
خدایا ازت ممنونم که هر لحظه برایم حرفی جدید و هدایتی عالی داری…
من مطمئنم که موفق خواهم شد.
در پناه خداوند شاد و سعادتمند باشید
سلام به مرتضی جهانی عزیز
چقدر خوشحالم که اینجایی.
و یک دنیا ممنونم بابت مهر و محبتت.
فکر کنم این سایت و سایت مدرسه نویسندگی حسابی کمکت کنن که دیگه هرگز نوشتن رو رها نکنی.
با قدرت ادامه بده و بذار معجزۀ نوشتن صفحات صبحگاهی وارد زندگیت بشه.
برای من بیشتر بنویس.
شاد باشی.
[…] دفترچه و قلم و نوشتن روزانه ( ترجیحا صبحگاهی) […]
سلام، خیلی خوشحالم که تونستم وبلاگ شمارو پیدا کنم، نوشتن رو خیلی دوست دارم از زمان ابتدایی تا الان همیشه درباره حس و حالم مینوشتم،
خواستم جدی تر و منسجم تر بنویسم که با وبلاگ شما اشنا شدم، صفحات صبح گاهی رو چندروزی نوشتم تا از قدم اول شروع کنم اما حس خوبی بهش نداشتم متاسفانه،
اگه نتونم این کارو انجام بدم یعنی نتونستم قدم اول رو بردارم؟
محیا جان
خوشحالم که اینجا هستی.
و اما دربارۀ سوالت:
قرار نیست که ما برای انجام هر کار ارزشمندی حس خوب داشته باشیم.
غالباً کارهایی که نتیجه میدن سختی های خاص خودشون رو هم دارن.
اگر میخواید نتیجه بگیرید و حداقل 2 سال به نوشتن صفحات صبحگاهی ادامه بدید تا ببینید که چه تاثیرات مثبتی داره.
ضمن اینه تو این سایت صدها مطلب آموزشی هست. به بقیه مطالب هم یه نگاهی بندازید. میتونه براتون الهام بخش باشه.