کشف موضوع برای نویسندگی | 40 ایده برای نوشتن متن

موضوع برای نوشتن | ۳+۴۰ سوژه و ایده برای نوشتن متن‌های داستانی و غیرداستانی

این شاید یکی از کارسازترین توصیه‌ها برای بهتر نوشتن باشد:

«درباره‌ی چیزهایی بنویس که دوست داری».

اما آیا کار به همین راحتی است؟ به گمانم نه. بیشترینه‌ی تصورات ما درباره‌ی چیزهایی که دوست داریم، کلی و فاقد جزئیات است. به‌‌مَثَل چون داستان فانتزی دوست داریم خیال می‌کنیم همین برای نوشتن کفایت می‌کند، یا گمان می‌کنیم برای نوشتن باید سراغ آن دسته از علایقمان برویم که ارزش نوشتن دارد و به درد ادبیات می‌خورد.

پس شاید باید گفت:

«درباره‌ی چیزهایی بنویس که دوست داری؛ اما با جزئیات، و درباره‌ی همه‌‌ی علایقت.»

اگر به گوش دادن آهنگ‌های فلان خواننده‌ی اگزوزنشان علاقه داری، این هم جزو علایق توست و ارزش نوشتن دارد.

اگر هنوز هم مثل کودکی شیفته‌ی چیپس و پفک هستی، این هم جزو علایق توست، پس می‌ارزد که نوشته شود.

اگر از انگشت‌گرداندن در بینی‌ات لذت می‌‎بری، این هم جزو علایق توست، البته از نوع چندش‌آور آن.

همه‌ی این‌ها به تو می‌گوید که بین علایقت تبعیض قائل نشوی. به این فکر نکن که آیا چیزی که دوست داری به درد نوشتن می‌خورد یا نه. بیرون زدن از حصار تکرار و کلیشه یعنی نوشتن از چیزهایی که حس می‌کنی ممکن است برای دیگران عجیب یا بی‌اهمیت باشد.

هر چقدر هم به دنیا بی‌میل باشی، همیشه چیزی هست که در دایره‌ی علایق تو بگنجد، چیزی که مثل شخصیت مرد فیلم رازها و دروغ‌ها وادارت کند بگویی: لاووووووولی!

فیلم رازها و دروغ ها
پرسوناژ مذکور

با این حساب تو هیچ کم‌وکسری برای شروع نوشتن نداری.

این فهرست را پر کن. هر یک از پاسخ‌ها می‌تواند ایده‌ی یکی از نوشته‌های تو باشد:

سوژه برای نوشتن

غذای مورد علاقه‌ی من:

نویسنده‌ی مورد علاقه‌ی من:

(غذا را بالاتر از نویسنده آوردم. چون مهم‌تر است. گر تو نمی‌پسندی، تغییر ده غذا را!)

خواننده‌ی موردعلاقه‌ی من:

بازیگر موردعلاقه‌ی من:

میوه‌ی موردعلاقه‌ی من:

سیاستمدار موردعلاقه‌ی من:

عطر موردعلاقه‌ی من:

بیماری مورد علاقه‌ی من (باور کنید که برای این هم می‌توان پاسخی تراشید): 

دایی موردعلاقه‌ی من (به داستان زندگی اطرافیانتان هم فکر کنید):

خاله‌ی موردعلاقه‌ی من:

عموی موردعلاقه‌ی من:

عمه‌ی موردعلاقه‌ی من:

شوهرعمه‌ی موردعلاقه‌ی من:

(و سایر اقوام و بستگان)

واقعه‌ی تاریخی موردعلاقه من:

روز موردعلاقه‌ی من:

سالاد موردعلاقه‌ی من:

فیلم موردعلاقه‌ی من:

برند موردعلاقه‌ی من:

لباس موردعلاقه‌ی من:

رنگ موردعلاقه‌ی من:

کشور موردعلاقه‌ی من:

شعر موردعلاقه‌ی من:

محله‌ی موردعلاقه‌ی من:

حیوان موردعلاقه‌ی من:

ماشین موردعلاقه‌ی من:

کتاب موردعلاقه‌ی من:

خوراکی موردعلاقه‌ی من:

مدل موی موردعلاقه‌ی من:

پیج اینستاگرامی موردعلاقه‌ی من:

شبکه تلویزیونی موردعلاقه‌ی من:

مجری موردعلاقه‌ی من:

فحش موردعلاقه‌ی من:

ورزش موردعلاقه‌ی من:

ورزشکار موردعلاقه‌ی من:

شعر موردعلاقه‌ي من:

نان موردعلاقه‌ی من:

مغازه‌ی موردعلاقه‌ی من:

جنون موردعلاقه‌ی من:

آب‌وهوای موردعلاقه‌ی من:

شغل موردعلاقه‌ی من:

آخر و عاقبت موردعلاقه‌ی من:

+

عدد مورد علاقه‌ی من:

کلمه‌ی موردعلاقه‌ی من:

جمله‌قصار موردعلاقه‌ی من:

 

شما چه پیشنهاد دیگری برای افزودن به این فهرست دارید؟

 

از هر کدام از علایقت می‌توانی یک خروار طرح و پیرنگ و شخصیت و بی‌شخصیت و آینه‌ی عبرت بسازی.

به شرط اینکه حوصله کنی و در اندیشیدن به هر یک از چیزها و کسانی که دوست داری، مجموعه‌ای از خاطرات و افکارت درباره‌ی آن چیز یا کس را به یاد بیاوری.

از همه مهم‌تر اینکه بهتر است در مرحله‌ی خلق ایده درباره‌ی کیفیت ایده پیشداوری نکنی.

قضاوت را بگذار برای دادگاه بازنویسی.

 

 

عضویت در کانال تلگرام مدرسه نویسندگی

 پیشنهاد:

دوره‌ی جدید نویسندگی خلاق

111 پاسخ

  1. سلام استاد عزیز
    وقتتون بخیر
    من حدودا یه داستان چهل صفحه ای نوشتم و تموم شده
    شروع و پایان داستان خوب هستش اما قسمت میانی که می خواهم برای شخصیت اصلی گره ای ایجاد کنم تا بتونه اون رو حل کنه چیز خوبی در نیامده و هیچ ایده ای هم ندارم که باید چطوری این گره ها رو در داستان ایجاد کنم
    ممنون میشم راهنمایی کنید که چطوری در داستان ها میشه گره ای برای شخصیت اصلی به وجود آورد
    ممنون

    1. سلام پارمیس جان
      مشکل در طراحی هدف و نیروهای مخالفه.
      برای شخصیت یک هدف روشن در نظر بگیرید و بعد به این سوال‌ها جواب بدید:
      چه چیزهایی و کسانی مانع رسیدن شخصیت به هدفش می‌شن؟
      هر چقدر این نیروهای مخالف سرسخت‌تر و قوی‌تر باشن، میانه‌ی داستان بهتر گسترش پیدا می‌کنه.

  2. سلام
    دوره‌ی آموزشی مورد علاقه من

    وای دوره‌ی نویسنده مدرستون عالی تر بود.
    هم با چند تا کتاب خوب آشنا شدم
    هم متن سخنرانی نوشتم
    هم اولین وبینارم رو جمعه 26 ام ساعت 11 ارائه خواهم داد.
    کلی هم ایده برای وبینارهای بعدی دارم.

    ازتون ممنونم. برای همه‌ی دوره‌های خوبتون
    مخصوصا دوره‌ی نویسنده مدرس

    1. شما عالی هستید.
      خوشحالم که وبینارتون رو با موفقیت برگزار کردید و بازخوردهای خیلی خوبی داشتید.

      1. سلام استاد کلانتری عزیز
        سال نوتون مبارک باشه
        استاد شما فرموده بودید تو وبینار دوستان هم شرکت کنم
        اکثر وبینارها رو شرکت کردم و با دوستان بیشتر آشنا شدم.
        کلی ایده دارم.
        ممنون که این قدر خوبید.
        خدا بهتون خیر بده و زندگی تون نه فقط امسالتون سرشار از خیر و برکت و عاقبت بخیری باشه .
        یه اصطلاحی است می گن دعای کدوم شیرپاک خورده ای در حقم روا شده
        آشنایی با شخصیت بزرگوار و متین و کار بلدی چون شمام نمی دونم استجابت کدامین دعا بوده.
        از خدام خیلی ممنونم.

        1. سلامت باشید خانم قهرمانی عزیز
          عید شما هم مبارک.
          چه خوب که از وبینار دوستان حمایت کردید.
          براتون زیباترین و بهترین لحظه‌ها رو آرزو می‌کنم.

  3. سلام و درود جناب کلانتری
    این پیشنهادها به ذهنم اومد:

    ماهِ مورد علاقه‌ی من
    لغتنامۀ مورد علاقه‌ی من
    انگشت مورد علاقه‌ی من
    عنوان کتاب مورد علاقه‌ی من
    تصویر مورد علاقه‌ی من
    نوشیدنی مورد علاقه‌ی من
    پادکست مورد علاقه‌ی من
    صفت مورد علاقه‌ی من
    روزنامه مورد علاقه‌ی من
    بدبختی مورد علاقه‌ی من
    چک‌لیست مورد علاقه‌ی من
    مانیفست مورد علاقه‌ی من
    بهانه‌ی مورد علاقه‌ی من
    شرور مورد علاقه‌ی من
    پیامبر مورد علاقه‌ی من
    وبلاگ مورد علاقه‌ی من
    کاریکاتوریست مورد علاقه‌ی من
    کامنت مورد علاقه‌ی من
    فیلسوف مورد علاقه‌ی من
    تکیه کلام مورد علاقه‌ی من
    ابرقهرمان مورد علاقه‌ی من
    و…

    پایا باشید.

  4. امروزم دفترمو باز کردم ولی انگار ذهنم خشکیده بود، هیچ ایده‌ای برای نوشتن نداشتم. از نوشتن موضوعات کلیشه‌ای و آزادنویسی هم خسته شده بودم.
    دلم یک ایده متفاوت میخواست که به من هیجان نوشتن بده.
    توی گوگل سرچ کردم:«ایده برای نوشتن»
    در رأس همه سایت‌ها، سایت استاد عزیزم اومد با عنوان: «راه سادۀ کشف موضوع برای نویسندگی»
    از اونجایی که خیلی دلتنگ بودم از این فاصله‌ای که بین ما افتاده، تصمیم گرفتم ایده‌های پیشنهادی شمارو بنویسم، حتی اگه برام تکراری باشه.
    استاد خیلی دلتنگ آموزشهاتونم، دلتنگ لایوها، استوری‌ها، پست‌ها…
    کاش دوبار دور هم جمع بشیم 💔

    1. زنده باشید فاطمه جان.
      می‌دونم که دوباره، خیلی بهتر از قبل دور هم جمع می‌شیم و با امید روافزون رو به آینده حرکت می‌کنیم.

  5. ممنونم من به همه ی سوالات جواب دادم و تونستم ایده ای برای نوشتن پیدا کنم …

    1. سلام
      یک دلیل پررنگ داره:
      شما کتاب نمی‌خونید.
      وقتی کتاب نمی‌خونیم با زبان تبدیل تجربه به داستان آشنا نمی‌شیم.
      بنابراین هیچ تکنیکی بدون مطالعۀ جدی جواب نمی‌ده.

  6. سلام دوست عزیز.
    من باید برای مدرسه داستان آماده کنم حداقل باید 6 صفحه نصف ورقه آچهار باشه. موضوع خاصی مد نظرم نیست تا 12 عید هم بیشتر وقت ندارم. خواهش میکنم به من ایده بدید تا بتونم داستان کوتاه بنویسم. دوست دارم موضوع درام داشته باشه حالا اگه درام نبود اشکال نداره. اگه ایده دارید لطفا بهم بدید خیلی خیلی ممنون از شما سایتتون🙏🙏

    1. سلام آیدا جان
      چرا ایده‌های همین صفحه رو آزمایش نمی‌کنید؟

  7. خیلی خوب بود ولی به کار من نیومدن 😊اگه تونستین به من اسم ایده کتابی که کمتر منترش شده

  8. سلام ببخشید من یه مشکل خیلی بزرگ در رابطه با داستانم دارم.
    در ابتدای داستانی که دارم روش کار می کنم شئ که برای شخصیت اصلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی مهمه ازش گرفته می شه و من توی واکنش این شخصیت در اون لحظه موندم و اصلا می تونم پیش بینیش کنم لطفا اگه می تونید کمکم کنید!

    1. سلام
      متاسفانه در اینگونه موارد نمیشه راهنمایی مشخصی داشت.
      بهترین کار اینه که داستان‌های زیادی رو بخونید تا با راه و روش سایر نویسنده‌ها آشنا بشید و بعد به روش خودتون بنویسید.

  9. با اجازه شما بهمه ایده های ارائه شما اضافه کنم: همه موضوعاتی که مورد علاقه ام نیست و مرا عصبی یا هیجانی یا حتی از کوره بدر میکند.
    شاید با فکر کردن به این علایق یا چیزهای منفور خود، در واکنشهای خود هم متعادل تر شویم . یک تیر و دو نشان!

  10. سلام آقای شاهین کلانتری…
    من تقریبا بیشتر نظرات رو خوندم و در اکثر اون ها از ایده های خوب شما تعریف و تمجید شده بود.
    هر کس نظر خودش رو داره و امیدوارم از خوندن کامنت من ناراحت نشید…
    بالعکس افراد دیگه به نظر بنده ی حقیر این موضوعات،ایده های خاصی نیستند و در مجموع شاید بشه درباره هرکدوم یک تا دو صفحه اون هم با جملاتی مشترک بین افراد،نوشت.خب ایده برای نوشتن باید در عین کوتاه بودن پر مفهوم باشه…
    و از این موضوعات ممکنه چیز جالبی در نیاد…
    البته که من نمی تونم نظری در برابر شما بدم چون سنی هم ندارم…
    جدا از این…
    می خواستم ازتون درباره نوشته هام کمک بگیرم…
    من سومین نوشته(یا به اصطلاح فیک)ــم رو شروع کردم که البته اشخاص داستان افراد مشهوری هستند…
    بازخورد خوبی هم گرفتم اما خودم حس می کنم بعضی قسمت هاش واقعا محدود یا بهتر بگم کلیه…
    و می خواستم بدونم نظر شما چیه!؟
    بعضی مواقع واقعا می تونم تشریح کنم و خیلی خوب میشه اما بعضی جاها انگار ذهنم قفل می کنه…به نظر شما چیکار کنم!؟
    به همین منظور کتاب های زیادی خوندم اما خب تغییر زیادی ایجاد نشد…
    ممنون میشم کمک کنید:)

    1. سلام عزیز
      دقیقاً نمی‌دونم شما نوشته‌هاتون از چه جنسیه، کجا منتشر شده، یا سطح مطالعۀ شما چقدر بوده.
      اگر توی پیج یا وبلاگی چیزی منتشر کردید بفرستید بخونم.

    2. سلام
      خب دوست عزیز
      قرار نیست از این ایده ها چندتا رمان پرفروش در بیاد. همه ی ایده ها برای یه نوشته ی طویل و درخشان نیست. این جور ایده ها بیشتر برای جزیات یک نوشته کاربرد دارند. و به ایده ی اصلی کمک میکنند. و یا بیشتر برای لذت بردن از نوشتن است.

      میشه بیشتر راجب سومین نوشته توضیح بدید برام.
      کنجکاو شدم.

    1. زهرای عزیز
      تصورم اینه که خواننده‌های این وبلاگ، نگاهی به سایر نوشته‌ها هم میندازم، من خودم بارها با ایده گرفتن از همین فهرست توی همین وبلاگ پست نوشتم.
      البته که توی کتاب‌ها و جاهای دیگه میشه نمونه‌های خیلی بهتری رو هم پیدا کرد.

  11. سلام من می خواستم ، در مورد دوره نویسندگی حلاق سوال بپرسم .
    اول اینکه من چهارده سال و نیم فقط سن دارم برای شرکت در دوره مشکلی نیست .
    دوم شرایط شرکت در این دوره
    با تشکر

  12. سلااااام شاهین عزیز و خلاق
    خوبین؟
    از ایده ها تون مشخصه که نه تنها خوب، عالی هستید عالی.
    خیلی جالب بود، چطوری این همه خلاقیت به ذهنتان راه پیدا می کنه؟
    موتور انگشتان من رو که بد جوری روشن کرد و امیدوارم تو چنته چیزی داشته باشد که حداقل خودم خوشم بیاید و روانه زباله دانی اش نکنم.
    💚

    1. سلام فرزانه عزیز
      شما به من محبت داری.
      بی‌نهایت ممنون از مهرت.
      امیدوارم همیشه شاد و سلامت و برقرار باشی.

  13. سلام
    من راجب کلاس کارخلاقانه و تولید محتوا سوال داشتم
    ۳۵سالمه آیا دیر نیست ؟۶سال در رابطه با شغل تحصیلیم کار کردم و علاقه ای بهش ندارم مدرکم فوق لیسانس هست.آیا از طریق کلاس تولید محتوا و یا کارخلاقانه میتونم به علاقه و استعدادم پی ببرم؟کارهای هنری هم زنانه مثل گلدوزی خیاطی و..هم علاقه ندارم و استعدادش ندارم.ولی نوشتن رو دوست دارم.میشه لطف کنید راهنماییم کنید.ممنونم

    1. سلام صبای عزیز
      معلومه که دیر نیست. شما که سنی ندارید.
      ما دوستانی رو توی دوره داریم که تو دهه ششم و هفتم زندگیشون هستم، و اتفاقا از همه فعال‌تر و بهترن.
      قبلاً یه چیزی در این رابطه نوشتم: سن نویسندگی

      باز هم اگر سوالی بود من در خدمتم.

  14. سلام استاد
    خیلی ممنون بابت تموم توصیحات جامعو کاملتون و سایت خوبتون
    من علاقه زیادی ب نوشتن دارم ولی ذهینتم اونقد باز نشده محدوده برا داستان نویسی میخواستم بدونم بنظر شما آینده ایی میتونم داشته باشم. آرزومه یه رمانه خاصو پر مخاطب بنویسم قلمی روان داشته باشم. همی الانشم مینویسم ولی خب یخورده ترس دارم. واینک من بخوام سایت شخصیمو راه اندازی کنم الان تو این زمان خوبه؟؟ بهم کمک میکنه؟
    ممنون میشم جواب بدین

    1. سلام مهلا جان
      چرا که نه.
      معلومه می‌تونید بنویسید.
      فقط کافیه هر روز بخونید و بنویسید. همین.
      راه‌اندازی وبلاگ هم عالیه، و از همین الان هم می‌تونید شروع کنید.
      پیشنهادم اینه که یه نگاهی به بقیه مطالب سایت بندازید. شاید بعضی ایده‌ها به کارتون باید.

  15. ذکر جزئیات در واقع همونجایی هست که نویسنده ها رو با وجود پردا ختن به موضوعات کلیشه ای کاملا از همه جدا میکنه
    درکی که هر کدام از ما از اتفاقات یا مصائب روز مره زندگی داریم با ذکر جزئیات قابل انتقاله و خاص و خواندنی!!

    خیلی لذت بردم مثل همیشه
    آفرین به سخاوت مثال زدنی شما

    1. زنده باد زهره خانم گرامی.
      چه خوب که به اهمیت جزئیات اشاره کردید.

      سپاس از مهر شما.
      امیدوارم همیشه شاد و موفق باشید.

  16. سلام من به رمان نویسی علاقه زیادی دارم ولی سوژه ای برای نوشتن نمیتونم پیدا کنم علایقم هم کاری بهشون ندارم البته تو رمان ازشون استفاده میکنم ولی فعلا هیچ سوژه و سناریویی ندارم همه سوژه هایی که تو سرم هستن تکراری و کلیشه ای اند میشه کمکم کنید

    1. سلام نارین عزیز
      در ابتدای کار این موضوع کاملاً طبیعیه. و مشخصه که ایده‌های ما چندان درخشانی به ذهنمون نمی‌رسه.
      باید کتاب خوند، زندگی کرد و نوشت. به تدریج به ایده‌های خوب هم می‌رسیم.
      این مقالات هم شاید براتون مفید باشه:
      نوشتن رمان

  17. علایق ما همیشه ارزشمنده 🙂 این باعث میشه تا به مرور با نوشتن درباره موردعلاقه‌هامون شیوه خودمون رو در نوشتن و یا کارمون پیدا کنیم، خودمون، روحیاتمون و علایقمون رو بیشتر بشناسیم. در
    کنارش یاد بگیریم تا اتفاقات به ظاهر ساده زندگیمون و ایده‌های کلی رو بسط بدیم، جزییاتش رو
    پیدا کنیم و هزاران مفیدِ دیگه
    همیشه یه عالمه مفید هستند تمریناتتون

  18. سلام استاد عزیز 🙂 چقدر چالب بود واقعا همینطور که داشتم موارد رو میخوندم برای بعضی‌ها ایده‌ی نوشتن هم به ذهنم میرسید. مثل دایی مورد علاقه‌ی من :)) و به این فکر کردم که شاید همین لیست برای چیز‌هایی که ازشون متنفریم هم بتونه کلی بهمون ایده بده
    بازم ممنون ازتون 🙂

  19. سلام آقا شاهین دوست‌داشتنی.
    ممنون بابت این پست خوب.
    من یک مشکلی داشتم.
    معمولا وقتی می‌خوام داستان بنویسم، این ایده است که من رو به‌سمت داستان نوشتن می‌بره. اما ایده‌ام اصلا موضوع نداره. یعنی ایده‌ی خامه.
    عادت هم بر این جاریه که تو یک موضوع رو انتخاب کنی بعد بشکافی‌اش و از آن شکافته‌ها و تکه‌ها یک داستان بسازی.
    مثلاً فرض کن من میگم ظلم.
    بعد می‌آیم جملات مربوطش رو می‌نویسم. یکی میگه فقر یا بی‌عدالتی یا چه می‌دانم رنج، خفقان.‌.. بعد براساس این کلمات مثلاً داستان مردی را می‌نویسند که حقش را خورده‌اند و فلان و بهمان.
    اما من ایده را دارم. فکر می‌کنم یا تخیل می‌کنم و ایده می‌آید سراغم ولی اینکه ایده‌ یا آن داستان کلی، تو ذهنم موضوع ندارد، برایم مثل یک صندلی بی‌پایه است. اعصاب خرد کن است.
    توی قبلی دست کم آدم می‌رود و می‌گردد تا آن موضوع جزو دغدغه‌هایش باشد اما اینجا ایده را داری اما نمی‌دانی باهاش چه‌کار کنی‌.
    موضوع الکی پلکی که نمی‌توانی به داستان بچسبانی.
    گاهی اوقات می‌نشینم و طرح کلی داستان را بررسی می‌کنم تا شاید یک کلمه ازش در ذهنم تداعی شود و آن را به عنوان موضوع داستان انتخاب کنم. اما بعد می‌بینم نمی‌شود. مثل موش رفته تو سوراخ و این دمش برای من مانده.
    حالا به‌نظر شما باید چه‌کار کنم؟
    ایده را کنار بگذارم و بروم سراغ داستان و ایده دیگر؟
    راستی این را هم بگویم آن شیوه‌ی موضوع انتخاب کنن و بعد بشکافش، اصلأ برایم جالب نیست. من اگر ایده از تخیل و تفکر برایم نیاید دست به قلم نمی‌برم‌. اما بیشتر اوقات همین ایده‌ها چون خام‌اند، موضوع نداذند، نصفه کاره می‌مانند. نظر شما چیه؟
    ببخشید زیاد حرف ردم. ممنون میشم راهنمایی کنید.

    1. سلام محمد عزیز
      من می‌تونم یه سری چیز بهت بگم.
      ولی فکر نمی‌کنم فایده چندانی داشته باشه.
      پیشنهادم اینه که اول وقت بذاری برای شناختن برخی از عناصر داستان.
      بعد این شناخت کمک می‌تونه بتونی مسئله خودت رو بهتر طرح کنی.
      الان مسئلۀ تو خیلی خامه. نیاز به مطالعه داره.
      پس:
      1. داستان بیشتر بخون.
      2. دربارۀ داستان بیشتر بخون.
      برای شروع شاید داستان رابرت مک کی برات خوب باشه.
      چون دربارۀ فیلم‌نامه‌نویسیه، بررسی نمونه‌ها رو برات راحت‌تر میکنه. دو ساعت فیلم دادن سریع‌تر از چند روز کتاب خوندن پیش میره به هر حال.

      بعداُ بازم برام بنویس.

  20. غذای مورد علاقۀ من: آش کشک های مادرم
    نویسندۀ مورد علاقۀ من: محمود دولت آبادی
    خوانندۀ موردعلاقۀ من: همون هایی که فقط ساز می زنن و چیزی نمیگن!
    بازیگر موردعلاقۀ من: جک نیکلسون
    میوه موردعلاقۀ من: سیب ترش
    سیاستمدار(!) مورد علاقۀ من: مرحوم امام
    عطر موردعلاقۀ من: wood
    بیماری مورد علاقه من (وقت‌های را به یاد بیاور که می‌گویی «صد رحمت به فلان مریضی، این کرونا خیلی مادر قلمبه‌ست!» : آلزامیر. به خاطر اینکه هم درد و از یاد می برم هم چیزی که باعث شده این درد را انتخاب کنم!
    دایی موردعلاقۀ من: هر سه تاشون
    خالۀ مورد علاقۀ من: هر پنج تاشون
    عموی موردعلاقۀ من:هیچکدام!
    عمۀ موردعلاقۀ من: هیچکدام!
    شوهرعمۀ موردعلاقۀ من: والا راستش رو بخواهید اسم هاشون رو بلد نیستم!
    واقعۀ تاریخی موردعلاقه من: عید غدیر
    روز موردعلاقۀ من: روزی که به خودم، کار و تلاش هایی که کردم افتخار کنم
    سالاد موردعلاقۀ من: شیرازی با سرکه سیب
    فیلم موردعلاقۀ من: از این بهتر نمیشه! As Good As It Gets (قشنگ مصداق بارز منه)
    برند مورد علاقۀ من: پورشه
    لباس موردعلاقۀ من: کت و شلوار
    رنگ موردعلاقۀ من: آبی آسمانی اول صبح
    کشور موردعلاقۀ من: ایران
    شعر موردعلاقۀ من: از دیو و دد ملولم انسان آرزوست
    محلۀ موردعلاقۀ من: نیروگاه قم
    حیوان موردعلاقۀ من: اسب
    ماشین موردعلاقۀ من: carrera 911
    کتاب موردعلاقۀ من: سونات کرویستر
    خوراکی موردعلاقۀ من: دلستر لیموی باربیکن
    مدل موی موردعلاقۀ من: همون همیشگی
    پیج اینستاگرامی موردعلاقۀ من: shahinkalantary@
    شبکه تلویزیونی موردعلاقۀ من: شبکه چهار!!
    مجری موردعلاقۀ من: مهران مدیری
    فحش موردعلاقۀ من: گوساله
    ورزش موردعلاقۀ من: دوچرخه سواری
    ورزشکار موردعلاقۀ من: کوبی برایانت
    نان موردعلاقۀ من: سنگگ برشته و گنجدی
    مغازۀ موردعلاقۀ من: دنیای کتاب قم، مخصوصا اول صبح که کسی نیست روی صندلی ها بشینه!
    جنون موردعلاقۀ من: مالیخولیایی بودن،
    آب‌وهوای موردعلاقۀ من: بارانی. طوری که همه برن توی خونه‌هاشان و من توی خیابان تنها بمونم
    شغل موردعلاقۀ من: داستان نویسی
    آخر و عاقبت موردعلاقۀ من: اینکه تا یادم افتادن بگن: «به تو روحش صلوات!»

  21. استاد جان مثل همیشه عالی و بینظیر . واقعا نمیشه از این مطالب لذت نبرد 🌹🌹🌹

  22. به چه زبانی بنویسم که از کامنت نویسی در سایت شما بی نهایت لذت می برم.
    این کار امید روزهای ناامیدی من و انگیزه بخش اوقات شادی من است.
    ای کاش زمانه مجالی دهد برای بیشتر خواندن و بیشتر نوشتن در کنار شما.
    نوشتن اعتیادی است که نویسنده با وابستگی به آن قوی تر می شود.

    1. خیلی خوبه که لذت عمیق نوشتن رو تجربه می‌کنی مرتضی جان.

  23. سلام.مثل همیشه عالی استاد ممنونم.
    ممنون میشم راهنمایی بفرمایید که در خصوص بازنویسی از کجا متوجه بشیم درست انجام شده؟

    1. سمیه عزیز
      بازنویسی فرمول مشخص نداره.
      تمام و دانش و تجربه شما به عنوان یک نویسنده در مرحلۀ بازنویسی جلوه می‌کنه.
      هر چقدر باسوادتر باشید بهتر بازنویسی می‌کنی. وگرنه کسی که بضاعت کمی در خواندن و نوشتن داره، با هزاران بار بازنویسی هم نمیتونه از یه متن ضعیف چیزی بسازه.
      برای بازنویسی بهتر تا می‌تونید کتاب بخونید.

  24. ساده ترین ایده های که میخواستم اینجا بهم معرفی شد و راهنمایی قشنگی بود که فکر نکنم نوشته ام بد میشه فقط بنویسم

  25. سلام
    آقای کلانتری من حدود یک ساله می نویسم ولی یک ماهه که دارم هر روز می نویسم. می خواستم بپرسم بازنویسی رو از چه زمانی باید شروع کنیم؟

    1. سلام
      شما از همون روز اول نوشتن می‌تونید بازنویسی رو هم همراه با نوشتن داشته باشید.
      فقط بهتره که بین این دو مرحله کمی، یک روز یا بیشتر فاصله باشه تا بتونید نقادانه‌تر با متن برخورد کنید.

  26. سلام آقای کلانتریِ عزیز
    به یاد دارید که برای شما از طراحی سایتم نوشتم؟ گفتم که مراحل آخرش را طی می‌کند؟
    خوب تمام شد. ساختمش و حالا هم دارم چند ایده را می‌پزم و می‌خواهم بی‌وقفه بنویسم.
    راستی «شکریفا» همان نام من است. فقط معکوس و مخفف شده. وگرنه هیچ فرقی با نام خودم ندارد و من هم دوستش دارم. در شکریفا از نوشتن و ویرایش می‌نویسم و این تنها کاری‌ست که مرا زنده نگه می‌دارد.
    عنوان سایت را هم حدس می‌زنم بدانید از کجا آورده‌ام (:
    باز هم از شما ممنونم که مشوق من در این راه بودید، امید که سلامت و برقرار باشید.

    1. با سلام به جناب کلانتری عزیز، احتمالا به یاد نمی آورید ولی در ادامه آن آزمونی که در صفحه تان گذاشته بودید و من به آن پاسخ دادم، نوشتم اگر این توصیه هایتان سبب شود من تنبل شروع به نوشتن کنم، حتما مفید خواهد بود. الان آن زمان فرارسیده است و من عضو حرکت صد داستان ۳ هستم و مشغول نوشتن. اتفاقا به برخی از این ایده ها هم پرداخته ام. به امید آینده و موفق باشید.خدانگهدارتان

      1. چقدر عالی فریده خانم عزیز
        خیلی خوشحال شدم از خوندن کامنت شما.
        با قدرت ادامه بدید.
        باز هم برای من بنویسید حتما.

  27. استاد مشکل در همین حوصله به خرج دادن و فکر کردن به جزئیات هر یک از این موارد هستش، به نظر ساده می‌آد ولی در عمل عده‌ی کمی انجامش می‌دهند. ولی من می‌خوام که جزء اون عده کم باشم😊 ممنون از شما

    1. زنده باد طیبه جان
      این نگاه درستیه.
      عدۀ معدودی از افراد هزینۀ بهتر شدن رو می‌دن. و خوشحال که تو حاضر به پرداخت این هزینه هستی؛ هزینه‌ای که در قالب زمان و حوصله و تمرکز پرداخته میشه.

  28. شاهین‌جان‌سلام.نمیدونم خوشحال میشی یا ناراحت ، اما همه چیزم داره از تو و مطالب و متونت الهام میگیره.

    1. سلام محسن عزیز
      این باعث خوشحالی منه.
      من هم از همیشه از صدها و هزاران نفر دیگه الهام می‌گیرم.
      و امیدوارم که تو هم به یکی از افراد الهام‌بخش من تبدیل بشی.

  29. همین مطالب و جمله درمانی ها کلی انگیزه میده .الان نوشتن لذت بخش ترین کار دنیا شده و این رو مدیون شما هستم خیلی متشکرم .پیگیر بودن و پاسخ دادن به پیام ها هم با ارزش ترین قسمت کارتونه.

    1. زنده باد.
      چه خوب که چنین شوقی داری.
      با عشق و لذت در مسیر نوشتن بمونید.

  30. سلام وقت بخیر مثله همیشه عالی و پر از انرژی و انگیزه بود ممنون.🌹🌹

  31. به به استاد،،، عجب پیشنهاد نابی
    من اون مورد غذای مورد علاقه رو خیلی دوست داشتم. فکر کنم بتونم برای همون یک مورد سه صفحه رو بنویسم. و البته انگار شما هم با من هم عقیده ای در مورد غذا و نوشتن!
    پرسوناژ مذکر هم خیلی جذاب بود، اصلا انگیزه داد که همین الان بشینم و این ۴۰ مورد رو بنویسم.
    خلاصه که خسته نباشید، لذت بردم.

  32. جل الخالق. ●_●
    نمی دونستم این قدر علایق توی من وجود داره. البته تا حالا.
    عجب متن پرباری بود آقای کلانتری.
    و اون قسمت فحش و جنون مورد علاقه، به طرز عجیبی نگاهم رو به نوشتن تغییر داد. فکر نمی کردم بشه راجع به چنین چیز هایی هم نوشت. فحش و جنون…

    1. بله، اتفاقا چیزای خوب و جالبی هم میشه نوشت. در کل همۀ موضوعات خوبن. مهم اینه که ما چجوری میریم سراغشون.

  33. درودبرشاهین خان کلانتری،دلم واسه تون،واسه شنیدن صداتون واقعاً تنگ شده،بااینکه دو سه روزی از پایان دوره میگذره ولی واقعاً دلتنگی عجیبی برام بهمراه داشت، ازین ایده ی دلچسبتون بسیار لذت بردم،حتماً پی اجرای این پیشنهاد رو میگیرم.خیلی جالب وجذابه وباعث میشه آدم سرذوق بیاد‌.بهرحال مارو بدجور وابسته سایت ووبلاگ وایده هاو پیشنهاداتو.‌…وهمینطور خودتون کردین…..

    1. سلام فرزین نازنین
      من هم خیلی خیلی دلتنگ شما عزیزانم هستم.

      مرسی از توجهت.
      شاد و برقرار باشی.

  34. استاد عزیزم من هیچ چیزی نمیتونم بگم مگر اینکه شما فوق العاده هستید و ممنونم من این روزها بسیار می نویسم…..بسیار…

    1. مریم خانم عزیز
      خوشحالم که بسیار می‌نویسید.
      مرسی از لطفتون.
      با آرزوی بهترین‌ها

  35. سلام به استاد نازنین
    دوست دارم این متن‌رو چهارصد بار بخونم و لذت ببرم و بخندم و یاد بگیرم.
    «بیرون زدن از حصار تکرار و کلیشه یعنی نوشتن از چیزهایی که حس می‌کنی ممکن است برای دیگران عجیب یا بی‌اهمیت باشد.» این روزا که دارم رمان دن کیشوت‌رو می‌خونم تمام چیزی که تو داستان اومده همش مسائل عجیب و بی‌اهمیت، این بخش از نوشته خیلی برام تازه و جالب و قابل تأمل بود. مثل همیشه خلاق و بی‌نظیر نوشتین
    در ضمن دوست دارم مادرقلمبه‌رو هم به فوشای مورد علاقه‌م اضافه کنم….
    ‌پاینده باشی کاکه…

    1. درود بر محسن جانم
      آقا دیدن کامنت تو یه صفای دیگه‌ای داره.
      دمت گرم که نوشتی.
      همیشه از بهترین دوستان من هستی و خواهی بود.

  36. شاهین جان،من شیفته ی تصاویر پست های شما هستم.کار خودتونه نه؟اولش فقط داشتم به آن می خندیدم.
    می دانم که به هر حال این سوژه ها برای شکستن قفل نوشتن است و می خواهید بگویید به جای نگرانی از کمبود ایده می توانید از دری بنویسید.اما دغدغه ای دارم شاهین جان و آن هم اینکه بعضی از موضوعات در بین مردم تابو است.حرف زدن در موردش سخت است.اما خودم به راه حلی فکر می کنم.به نظرم موضوع ات به ظاهر هرچه قدر سطح پایین و عامیانه باشد،هرچه قدر که خارج از عرف،شاید بهتر باشد که تو سطح بالا بنویسی اش.موضوع شاید کثیف باشد،اما تو تمیز بنویس.سطحی باشد،تو عمیق باش.مردم کلا در مورد موضوعاتی پیش داوری های سفت و سختی دارند،تو زاویه دید جدیدی به آن ها بده.همیشه می شود به موضوعات به شکل تازه ای نگاه کرد.این وظیفه نویسنده است که با واقعیت ها رو به رو شود و آن ها را روشن کند.مردم از واقعیت ها طفره می روند،اما نویسنده باید با آن ها رو به رو شود زیرا آن ها مسائلی مربوط به خود انسان است.
    حرف زدن در مورد آن موضوعات مثلا در موسیقی،درفیلم،درتلویزیون راحت است.زیرا آن ها رسانه عوام هستند.اما حرف زدن از آن ها در قالب ادبیات سخت است.ادبیات قالبی برای فرهیختگان تر و تمیز است که مدام تظاهر به خوب بودن می کنند.گروهی اعتبارشان،وجهه اجتماعی شان از هر چیزی برایشان مهم تر است.

    1. درود بر سعید نازنین و خوب
      راستش من این گزاره رو قبول ندارم: «ادبیات قالبی برای فرهیختگان تر و تمیز است که مدام تظاهر به خوب بودن می کنند.»
      چه کسی چنین چیزی گفته. یا چرا باید این حس رو داشته باشیم.
      به نظرم هیچ نویسنده‌ و هنرمندی نباید به این حرف‌ها توجه کنه.
      ما باید فقط به کاری که می‌کنیم فکر کنیم.

  37. سلام بر شاهین جان خوش فکر و خلاق
    مجموع پیشنهادات عالیه
    اما این چهلمین پیشنهاد واقعا جای فکر کردن داره
    در ادبیات ما چهل عدد خاصی است
    چهل سالگی را مرز ورود به جهان بلوغ فکری می دانند
    چله نشنی ( چهل روز خلوت کردن با خود )
    و سایر چهلم ها
    در وداع با کسی هم که از این دنیا می رود،
    چهلمین روز روز خداحافظی آخر است .
    در پیشنهادات شما هم
    چهلمین پیشنهاد
    – ” آخر و عاقبت موردعلاقۀ من ”
    مورد بسیار تامل برانگزی است .
    شاید بهتر باشد از اینجا شروع کرد
    تصویری که از شخصیت مورد نظر می سازیم
    چه خودمان باشد
    چه شخصیت داستانی
    بقیه چیز ها را آشکار می کند
    صفحات آخر فصل آخر را که بنویسی
    بقیه کار از آنجا نوشته می شود
    و می شود به اول رسید

    در کتاب هفت عادت مردمان موثر
    اثر استفان کاوی
    اشاره شده که یکی از عادت های مردمان موثر این است
    که از آخر به اول می آیند
    یا به زبان دیگر ابتدا هدف گزینی می کنند
    و بعد از همان جایی که هستند
    شروع می کنند و می روند تا به آن هدف برسند

    از پیشنهاد درجه یک ات ممنونم .
    و برات یه عالمه آرزو های دست اول و درجه یک دارم

    1. درود پرویز نازنین
      بسیار دلتنگ خوندن کامنت‌های ناب شما بودم.
      مثل همیشه زیبا نوشتید و الهام‌بخش.

      1. مدتی هست دلم رفته پی رویایی ،
        مدتی هست مرا برده پی شیدایی،
        مدتی هست که غرقم کردست ،
        در جهان های غریب که بود پنهانی،

        این شگردی که از اسرار شما آموختم،
        هیچ دانی چه کند با دل من پنهانی .

        چیزی یادم دادین که سحر می کند
        قلم زدن و قلم زدن و غرق شدن
        در جهانی که نه ابتدایی دارد
        و نه انتهایی .
        با آدم هایی از سیزده هزار و ششصد و نود سه سال قبل،
        تا آدم هایی از یازده هزار و هفتصد و هفتاد و هفت سال بعد ،
        آدم هایی از قاره های روی زمین
        تا تمدن های مدفون زیر دریاها و خشکی ها ، همه و همه ،
        با من سخن می گویند ،
        با زبان قلم هایشان ، رویاهاشان .

        امروز رفتم کتاب ” همینگوی خبرنگار ” نوشته ویلیام وایت ترجمه کیهان بهمن رو خریدم
        و دو کیلو کاغذ کاهی آ چهار و آ پنج .
        و بقول شما باید بنویسم و سیاه شان کنم .
        واقعا گاهی غرق می شوم
        در وسعت عمیق جهان واژه ها
        و با هر خطی که می نویسم دعایت می کنم .
        با تست استعداد سنجی نویسندگی که همه را قبول می کند و جرات نوشتن می دهد .
        خلاصه که
        ممنونم لطفتم
        برای جراتی که دادی برای سرک کشیدن به جهان پشت واژه ها

        1. به به
          مبارکه پرویز جان
          مرسی که همیشه منبع انرژی و الهامی.

    1. سلام وقتتون بخیر خیلی خوشحالم که باهاتون آشنا شدم و میتونم از اموزه هاتون استفاده کنم واقعا قشنگ بود و برا من که تازه اول راهم و دنبال ایده ام کاربردی
      سپاسگزارم

      1. ممنونم از شما هم زهرا خانم گرامی
        شاد و برقرار باشید.
        🌸

  38. سلام استاد راه‌نشانم (این یکی از واژه‌هایی هستش ک برای شخص شما استفاده میشه چون مسیر زندگی منو بهم نشون دادید)

    استاد علاوه بر اینکه مطالبتون واقعا خیلی تو نوشتن برامون کاربرد داره جنبه‌ی طنزش عالیه
    .
    .
    کلا شوخی هایی که میکنین فوق‌العاده‌اس
    من بخاطر مسائلی ک بود دیرتر ویدیوهای هزارویک محتوا رو نگاه کردم و چند روز پیش که داشتم جلسه سوم رو نگاه میکردم سر چندجا انقدر خندیدم به حرفتون که مجبور شدم ویدیو رو متوقف کنم!
    ..
    .
    و این استفاده از طنز نکته‌ای هستش که شاید در نگاه اول آسون بنظر بیاد ولی واقعا کار خیلی سختیه
    فکرمیکنم و اگه اشتباه نکنم بهش بگن سهل ممتنع
    و شما فوق‌العاده عالی از طنز تو نوشته‌هاتون استفاده میکنین

    1. سلام زهرا جان
      محبت داری به من همیشه.
      خوشحالم که دوستان پر مهری مثل تو دارم.
      ایشالا همیشه لبت خندون باشه.

  39. این چند تا هم به ذهن من رسید:
    شهر مورد علاقه من
    نوع سفر مورد علاقه من
    سبک پوشش مورد علاقه من
    نوع دوست مورد علاقه من

    1. سلام و عرض ارادت به شاهین عزیز
      تشکر از ایده های خوبتون حتما استفاده می کنم چه اینکه این اواخر کم اورده بودم برای نوشتن نمی دونستم از چی بنویسم از کی بنویسم. با آرزوی سلامتی و تندرستی برای شما

      1. سلام رخشانه عزیز
        زنده باد.
        امتحان کنید این نوشتن رو. فکر کنم خیلی خوشتون بیاد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *