شهامت تنها زیستن

شهامت تنها زیستن

تنها زیستن، محتاج کمیاب‌ترین شهامت‌هاست. چه بسیارند کسانی که حاضرند با دشمن خونی خود در میدان کارزار روبرو شوند، اما از روبرو شدن با خود در خلوت بی‌اغیار هراس دارند.

جرج سیمتانیک

جملۀ بالا جنبۀ فیزیکی تنهایی را مدنظر دارد و روح آن با جملۀ معروف پاسکال یکی است:

ناشادمانی‌های آدمی تنها از این ناشی می‌شود که توانایی ساکت و آرام ماندن در یک اتاق را ندارد.

اصلاً بگذارید با دیدن یک ور دیگر ماجرا حرفم را بهتر برسانم:

این روزها پُز تلویزیون ندیدن خیلی مُد شده؛ یعنی چیزی که در سالیان قبل می‌توانست نشانۀ این باشد که طرف اهل مطالعه است.

اما از کسانی که چنین ادعایی دارند باید پرسید: شما چه چیزی را جایگزین تلویزیون کرده‌اید؟

حتماً موبایل.

و اینجاست که می‌فهمیم اعتیاد بدتری جایگزین اعتیاد بد قبلی شده.

یک خورۀ تلویزیون مسلماً آرامش ذهنی بیشتر و سالم‌تری نسبت به یک کاربر اینستاگرام دارد. مونولوگ بودن تلویزیون به این میزان از چندکارگی و حواس‌پرتی که در موبایل هست راه نمی‌داد.

حالا برگردیم به اول بحث: ممکن است تمام روز ما در یک اتاق خلوت بگذرد، ممکن است به لحاظ فیزیکی خودمان را تنها و دورافتاده ببینم؛ اما آیا با وجود موبایل آن موفقیت فکریِ حاصل از ماندن در اتاق نصیب ما می‌شود؟

به نظر می‌رسد که دیگر تنهایی فیزیکی، مزیت رقابتی مهمی نیست.

این روزها حضور مجازی دیگران، بیش از حضور فیزیکی‌شان مخل تنهایی ماست!

یعنی ممکن است یک اتاق خلوت، با وجود موبایل آنلاین، به‌مراتب فضای شلوغ‌تر و مشوش‌تری نسبت به یک استادیوم صدهزارنفری داشته باشد.

موبایل، وسوسۀ بیرون زدن از اتاق را کنار زده و خود به اتاقی تبدیل شده که کسی اراده و توان بیرون زدن از آن را ندارد.

شاید بتوانیم جملۀ پاسکال را این‌گونه بازنویسی کنیم:

بزرگ‌ترین ناشادمانی بشر از این ناشی می‌شود که نمی‌تواند بدون موبایل در یک اتاق تنها بماند.

 

 فکر می‌کنم بعد از مطالعۀ این پست، خواندن لینک زیر برای شما سودمند باشد:

زمانی برای هیچ کاری نکردن

شرکت در کلاس آنلاین نویسندگی

 شاهین کلانتری در تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین

22 پاسخ

  1. سلام کاری به موبایل و این حرفها ندارم یکی بیاد به من بگه اگه از یه خانواده ی پر جمعیت باشی اگه بهترین اعضا و دلسوزترین اعضای اون خانواده مادر و برادرتو از دست داده باشی و بقیه خانواده از صدتا غریبه غریبه تر شده باشن باهات حتی پدرت..‌‌‌. اگه توو این دنیا نه فامیل نه دوست هیچکسی رو نداشته باشی که دلت قرص باشه بهش
    میشه آخه مثلا بگی من تلاش میکنم زندگی میکنم به تمام رویاهام میرسم فقط واسه خودم…؟ مگه شدنیه یعنی بدون هیچ انگیزه و دلخوشی!!!
    الان۲۸سالمه دانشجوی وکالت بچه آخری خونواده با وجود تمام سختی ها بعد از ۱۲سال فوت عزیزانم با وجود تمام جنگیدن ها در حال حاضر اوج پوچیه برام زندگی

    1. آوا، شاهکار ویکتور فرانکل رو بخون: انسان در جستجوی معنا.

  2. امام علی (ع)می فرمایند:تنهایی بهتر از همنشین بد است.

    یکی از مهمترین دستاورد های من در نوشتن لذت بردن از تنهایی وهراس نداشتن از آن است.
    اوج خوشی هایت می تواند زمانی باشد که کاغذ هایت را دور خودت میریزی نوشته های قدیمی ات را با شور وشوق می خوانی، مسائلی که فراموش کرده ای دوباره به یاد می آوری. ودوباره می آموزی. . .
    چه چیزی بهتر از این …

  3. کامنت

    ستاد خلاقیت:
    جالب بود من یسری قوانین شخصی معرفی کرده بودم که اونم حالت کلی داشت و یک لیست طولانی میشد
    ستاد بندی چیز جالبیه ! میشه یه شهر کوچیکِ دوست داشتنی در درون ساخت.
    میخوام براش کلانتری، کافه، دادگاه و .. هم بسازم !

    کاش مثل شبکه های اجتمایی توی وبلاگ ها میدیدم مینوشتن، با اجازه کپی.

    با اجازه کپی از ایده

    کاری که از دست نویسنده برمیاید:

    اینکه نتونیم وضعیتی رو تغییر بدیم و همش پیگیرشیم یکی از بزرگترین مسائل ما شده بطوری که هممون دچار ناتوانی آموخته شده شدیم.

    برای پخش کننده های اخبار هم مطلبی نوشتم چند روز پیش اسمشون رو گذاشتم “قاتلان خاموش” !

    چقدر خوشحال کنندست که مطالب این چنینی میزاری کاش تعداد بیشتری بخوننشون.

    شهامت تنها زیستن:
    سلام شاهین جان عالی بود !
    دیگه کمتر کسی کمبود کمیت افراد رو حس میکنه اما همه کمبود کیفیتش رو کاملا حس کردیم
    قبل عید داشتم از تلگرام دیلیت اکانت میکردم به این نتیجه رسیدم دیلیت اکانت کردن نوعی خودکشی محسوب میتونه بشه.
    اما الان خوشحالم بخاطر اون خودکشی

    راستی یه هفتست که نتم رو تمدید نکردم تا فکرم رو مرتب کنم الانم دلتنگ مطالب وبلاگت شدم وقتی خونه دوستم بودم با نتش چند پست آخرتو در تب های جداگونه توی گوشیم باز کردم وقتی برگشتم خونه درحال خوندن و نظر نوشتن در نوت گوشیم هستم و نتم رسید برات کامنتشون کنم 🙂

  4. تنهایی شاید درمان دردهای روح های آشفته و سرگردان انسان های امروزی باشد. تنها شدن، تنها ماندن، تنها بودن، تنهای تنها اندیشیدن و در خود فرو رفتن و به خیال مجال رشد دادن شهامت می خواهد، نمی دانم شاید ابتدا پیش از مساله ی تنهایی و دور بودن از فضای مجازی و سکوت و خلوت و خیال، پرداختن به مساله ی ترس از تنهایی مهم است و این که چرا ما از تنها شدن و تنها ماندن واهمه داریم؟ و تا حد امکان از روبرو شدن با آن اجتناب می کنیم. به گمانم ما از خیال خود می ترسیم و شهامت رویارویی با آن را نداریم دلیل آن را نمی دانم اما می دانم و باور دارم که به هر اندازه که به واقعیت ها و دروغ های عینی دل بسته باشیم به همان اندازه از قوه ی خیال خود دور شده و به آن خیانت کرده ایم. ما نیاز داریم، یک نیاز بسیار مبرم و حیاتی به تنهایی روزانه و خیال پردازی های بسیار دور و دست نیافتنی که در بستر سکوت ، تنهایی و اندیشه خیال پردازی بزرگ و بزرگ تر شود و ظرفیت روح را تا عرش بالا ببرد.

  5. هنوز به موبایل معتادم وحس میکنم اگر با چند نفر همزمان چت نکنم چیزی رو گم کردم بله به شدت اعتقاد دارم تنهایی شهامت زیادی میخوادش که شادی تابحال بدستش نیاوردم شاید توی تنهایی بتونی به تمام کارهای کرده ونکردت فکرکنی ودرمورد من این عذاب اوره امروز توی تنهاییم به این فکر میکردم حالا که سال اخردوره کارشناسیمه قراره با باقی زندگیم چیکارکنم وبین کافه زدن وادامه دادن رشته کامپیوتر تو زمینه یادگیری ماشین ونویسندگی موندم یه لحظه جرقه این به ذهنم زده شد که پروژه پایانیم درمورد این باشه که قراره ازاین به بعد چیکارکنم واین سه کلید واژه (کافه.نویسندگی.یادگیری ماشین)رو به اطرافیانم بدم ویه متن کوتاه برام بنویسن متن هارو بدم به کامپیوتر ببینم چی ازشون درمیاره:/یکم ایده عجیبیه ولی خب توصیه به تنهایی این دردسرهاروهم میتونه داشته باشه شاهین جان.

    1. سلام شیما
      چه خلاقانه و جالب.
      از روند برام مینویسی؟
      میخوام ببینم این پروژۀ خلاقانه رو به کجا میرسونی.

  6. سلام. وقتتون بخیر
    پیشنهاد میکنم همه مثل من یه موبایل ساده بگیرید که هیچ اپلیکیشنی نداشته باشه
    و دیگه بعد اون شادمان در یک اتاق تنها و البته با یک کتاب در دست و یک فنجان چای، سر کنید 🙂
    به امید اینکه شادمانی به زندگی همه برگرده…ان شاالله

    1. زنده باد.
      چطوری تونستی آنیتا.
      خیلی خوبه. همینه پس انقدر خوب و متمرکز میتونی کامنت بنویسی.
      درود بر تو که به فکر سلامت ذهنت بودی.

  7. توی این عصر زندگی‌ها بیشتر داره از واقعیت فاصله می‌گیره و انتزاعی میشه. یکی از بدیاش هم اینه که زندگی‌های انتزاعی ماجراها و داستان‌های کمتری برای گفتن دارند.

    1. هالی هیمنه جان
      چه نکته ظریف و خوبی رو گفتی؛ من رو به فکر فرو برد و باعث شد اتود یک یادداشت رو هم بزنم.
      اما یه نکته مهم:
      سایتت فوق‌العاده زیباست. بی‌نهایت خوش سلیقه‌ای.
      و من از این به بعد مخاطب دائمی وبلاگت خواهم بود.
      تو لینک های هفته هم حتماً لینک میدم.

  8. شاید برای کسانی که با شلوغی های شهر و تعدد آدم های اطراف، از این خونه به اون خونه رفتن و … بزرگ شدن این موضوع سخت باشه اما این قضیه تنهایی حداقل در دیار من یک نیازه. مگر اون دست از آدم هایی که ترجیح میدن با توجیه اینکه دنیا دو روزه، همون دو روز رو هم به ابتذال و بی خیالی بگذرونن. از طرفی با توجه به تجربه چند سفری که به تهران داشتم اعتراف می کنم فقط با عبور از خیابون مولوی تا مدت ها افسرده و عصبی بودم و به نظرم باید هر از چند گاهی سفره تنهاییتون رو خارج از تهران پهن کنین.
    راستی من خیلی زیاد به مرغ خیالم پر و بال میدم. توی یکی از پرواز ها اتاق شما رو همین طوری که توی تصویر هست تصور کرده بودم. همین پنجره سفید پر نور و کتابخونه سفید و گل های سبز با طراوت. نمیدونم اتاق شماست یا نه اما این که تصورات با واقعیات جور در بیاد لذت بخشه.
    و موضوع بعد اینکه من ایمیلم رو خیلی وقته وارد کردم و تا به حال خبرنامه و … دریافت نکردم.

    1. سلام زهرا جان
      درسته. به نظر من تجربۀ تنهایی در بیرون از تهران بیرون از تهران کیفیت خیلی بیشتری داره.
      اتاق من نیست. ولی اتاق من هم بی نظباهت به این اتاق نیست. و شاید به خاطر همین شباهت بوده که این عکس رو انتخاب کردم.

  9. گاهی توی یه جمع هزار نفری انگار هیشکی دورت نیست گاهی هم وقتی خودت تنهایی احساس میکنی خیلیا دور و برت هستن گاهی دلگیری از نبودن هاگاهی هم خسته از بعضی بودن ها .به نظرم پر کردن تنهایی با شخصیت های یک کتاب ک شاید فرسنگ ها ازت دور باشه و یا شاید اصلا وجود خارجی نداشته باشه میارزه به کسی ک کنارت نشسته ولی فکرش و روحش ازت خیلی دورباشه.بعضیا انگار یادشون نیست موبایل قراربود که مارو به آدم های واقعی زندگیمون نزدیک تر کنه ،نزدیک ک نکرد هیچ اونارو هم یکی یکی داره ازمون میگیره به نظر من ضربه ای ک یک موبایل انلاین میتونه به انسان بزنه افراد یک استادیوم صد هزار نفری نمیتونه .با خوندن این مطلب یاد این شعر افتادم ک چقدر قشنگ معانی تنهایی و فاصله و حضور افراد رو تداعی میکنه :دوست نزدیک تر از من به من است وین عجب تر ک من از وی دورم چه کنم با که توان گفت که او در کنار من و من مهجورم

    1. سلام پدرام
      چه خوب شد که از این منظر نگاه کردی و نوشتی.
      این حرفی بود که من دوست داشتم تو این یادداشت بیاد و کاملش کنه.
      دمت گرم.

    2. …موبایل قراربود که مارو به آدم های واقعی زندگیمون نزدیک تر کنه ،نزدیک ک نکرد هیچ اونارو هم یکی یکی داره ازمون میگیره…
      چه تلنگر خوبی…

  10. تنهاییم آرزوست. واقعا اگر در دروازه دنیای مجازی را ببندیم گاهی. آرامش را مهمان خودمان می‌کنیم.

    ریق آرامش سر کشیدنم آرزوست. این مدتی که کم کردم خیلی فکر آزادی دارم.به خیلی چیزها نرسیدم. اما ارزشش را داشت. نه خیلی داشت. لحظه‌هایی که زندگی کردم واقعا زندگی بود. الان هم می‌شه زندگی کرد با همه مجازی‌ها.

    توی زندگی این سبکی موسیقی که گوش نمی‌دیم، فقط آهنگ می‌شنویم. زنگ می‌زنیم حواسمون به چیز دیگست مگر اینکه… نه جدیدا مگر اینکه هم نداریم. حیف نفس‌هایی که برای زنده موندن می‌کشیم اما یک بازدم هم برای زندگی پس نمی‌دهیم.

    پز می‌دهیم که تلویزیون نمی‌بینیم ولی جرات نداریم بگیم که خفته در آرزوییم. کله‌هامون رفته توی لاک مجازی. گاهیم ذهن‌ارضایی با این کلیپ‌های موفقیت داریم و فکر می‌کنیم اوف آره همینه منم همینطور میشم. بعدم چراغارو خاموش می‌کنیم و توی نور صفحه گوشی/تبلت خوابمون میره. به همین سادگی و به همین معتادی.
    اعتیاد به مواد حداقل یه نشونه‌ای داره این یکی تا عمرت رو نخوره هیچی نشون نمی‌ده.

    تاریخ به هرچیزی بخندد به ما قهقهه خواهد زد.

    تنهایی با خود. خلوت کردن. واقعا هنر می‌خواد. کاش کلبه‌ای باشه با کوله‌باری از خودمون، کتاب و دفتر و آینه. بریم وسط سرما تو دل کوه. بخونیم، بنویسیم تا پیدا کنیم خودمون رو. الانم هوا رو به سردی و خیلی می‌چسبه. اگر هم نمی‌تونیم گوشی دست برداریم، به امید حق که آنتن نده یا دست کم اینترنت نداشته باشه.

    کتاب برای خواندن و لذت بردن. دفتر برای نوشتن و شناختن. آینه برای دیدن خودمون. دیدن خود واقعیمون. یه دنیا هم طبیعت که سرگردان و حیرانش باشیم.

    1. مثل همیشه علیرضا و یه کامنت شگفت انگیز
      علیرضا این کامنتت واقعاً به اندازه خوندن یه یادداشت خوب برای من الهام بخش و دلنشین بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *