وکیلی که می‌خواهد نویسنده بشود | دربارۀ ذهنی‌نویسی

ذهنی‌ نویسی چیست؟ | وکیلی که می‌خواهد نویسنده بشود

محمد در کامنتی نوشته:

سلام. با اجبار کار و زندگی چطور می‌شود این‌قدر برای نوشتن وقت گذاشت؟ یعنی ساعت‌های اضافی روز را که بیکاریم مدام بنویسیم؟ من شغلم وکالت هست و البته بیشتر از وکالت به نوشتن علاقه‌مندم. الان مشکلم کارهای مانده از جمله پیگیری‌های دادگاه و دادسرا و اجرا و لایحه و اعتراض نوشتن‌ها و غیره هست؛ و واقعا عذاب بزرگی هم هست. وقتی می‌خواهم به کارهای غیر وکالت برسم به خودم می‌گویم اول کارهای مانده مردم را انجام بده که مدام تماس می‌گیرند و متاسفانه هیچ وقت این کارهای مانده تمام نمی‌شود.
به نظرم نوشتن باید شغل آدم باشد، یا واقعا عاشق نوشتن بود و با همه مشکلات همچنان نوشت.
خوشا به حال کسانی که می‌نویسند.

و این هم پاسخ من:

فروغ فرخزاد در نامه‌ای به ابراهیم گلستان نوشته:

«هنر قوی‌ترین عشق‌ها است و وقتی می‌گذارد انسان به تمام موجودیتش دست پیدا کند که انسان با تمام موجودیتش تسلیم آن شود.»

اما آیا این تسلیم شدن فقط با فارغ شدن از تمام مشغله‌های زندگی اتفاق می‌افتد؟

به گمان من در عین هزار گرفتاری و مشغله هم می‌توان تمام وجود خود را به نوشتن سپرد.

تصور من این است که آن‌که جز نوشتن، مشغله‌‌هایی دیگری نیز دارد، می‌تواند بهتر و پویاتر و زنده‌‌تر بنویسد. چرا که مدام در بستر مشاهده و تجربه قرار دارد.

اما نویسنده، آنکه زیستن با نوشتن را والاترین نوع زیستن می‌داند، حتی وقتی دستش به قلم و کاغذ نیست، هم می‌تواند مشغول نوشتن باشد.

چگونه؟ با ذهنی‌نویسی.

مدتی‌ست انبوهی از کار و پروژه‌های ریز و درشت ریخته روی سرم، و تا سر می‌جنبانم می‌بینم که ساعت شده دو سه شب. از این کلاس به آن کلاس، از این جلسه به آن جلسه، از این ایمیل به آن ایمیل، از این پروژه به آن پروژه. آیا برای اینکه عاشق نوشتنم این‌ها فرصت و نیرویی برای نوشتن باقی می‌گذارند؟

ظاهراً نه. اما شاید باور نکنی که من با ذهنی‌نویسی حین انجام تمام این کارها و هزار تا کار ملال‌آور و وقت‌گیر دیگر نیز در حال نوشتنم.

تاکنون از ذهنی‌نویسی زیاد حرفی نمی‌زدم، چون گمان می‌کردم توجیه خوبی به تنبل‌ترها می‌دهد که بعد از این هم بیشتر ننویسند اما پز ذهنی‌نویسی بدهند. 

وقتی از ذهنی‌نویسی حرف می‌زنم منظورم تعطیل کامل نوشتن نیست. من در حال مرگ هم که باشم. هر روز حداقل دو سه تا 15 دقیقه، تایپ می‌کنم یا روی کاغذ می‌نویسم.

روی نشخوارهای ذهنی نمی‌توان اسم ذهنی‌نویسی گذاشت. با این حساب همه الان ذهنی‌نویس بودند.

ذهنی‌‍‌نویسی هم دقیقاً فرایند نوشتن را طی می‌کند، اما بدون بروز فیزیکی. ذهنی‌نویسی نه به زبان شکسته و محاوره، که به زبان نوشتاری کامل و شسته‌رفته صورت می‌گیرد.

من وقتی راه می‌روم و مشغول ذهنی‌نویسی هستم، توی ذهنم، ساختار مطلب را هم می‌چینم. حتی توی ذهنم روی بعضی کلمه‌ها و جمله‌ها خط می‌کشم. 

بعداً آنچه در ذهن نوشته‌ام را عیناً روی کاغذ پاک‌نویس می‌کنم.

اما از روز اول کار نمی‌توانیم توان ذهنی‌نویسی را بیابیم. چون ذهن ما هنوز در قالب نوشتن نمی‌اندیشید. 

روزها و روزها آزادنویسی و تمرین لازم است تا ذهن ما به تفکر مکتوب خو بگیرد، و تنها پس از این مرحله است که قدرت ذهنی‌نویسی را هم می‌یابیم.

محمد عزیز، این‌ها را برایت گفتم تا اهمیت آزادنویسی و تمرین‌های پراکنده را درک کنی. وقتی داری به کارهای وکیلانۀ(!) خودت می‌رسی، کاغذ و قلم را هم کنار دستت بگذار. و در لحظه، ولو در حد یک جمله، احساسات و تداعی‌هایت را مکتوب کن. این نوع پراکنده‌نویسی در نهایت در تو توان ذهنی‌نویسی را ایجاد می‌کند.
دور نیست روزی که توی راهروی دادگاه ایستاده‌ای، دیگران گمان می‌کنند تو هم مثل آن‌ها زمانت در حال هدر رفتن است؛ اما تو دفتر ذهنت را باز کرده‌ای و داری داستانی را که در سرپرورانده‌ای ذهنی‌نویسی می‌کنی، و مشتاقی زودتر به دفتر کارت برسی، لپ‌تاپت را باز کنی، و آنچه در ذهن نوشته‌‌ای، توی لپ‌تاپت پاکنویس کنی.

 

چند پیشنهاد برای مطالعۀ بیشتر: مدرسه نویسندگی | نقشه راه نویسندگی | تولید محتوا | کپی رایتینگ | معرفی کتاب | کلاس‌ها و دوره‌ها | دانلود رایگان کتاب نویسندگی آنلاین 
شاهین کلانتری در مدرسه نویسندگی | تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین

29 پاسخ

  1. عرض سلام وادب واحترام خدمت استاد بزرگوار.
    باورم نمیشود هرچه که میگذرد، بیشتر پی به قدرت ماورایی ذهنی و تله پاتی بیشتر ایمان می آورم. استاد فکر کنم من وشمایک جایی باهم یک نسبتی داریم به خدا آخرش پیدا میکنم کجا !
    استاد جان عزیز من در دوره صد داستان ذهنی نویسی ام را شروع کردم بعضی وقتها موقع کار های منزل که دستم بند بود وبه قلم وکاغذ نمیرسید . داستانها یم را ذهنی مینوشتم . الانم گاهی وقتها موقع غذا خوردن یا حتی پیاده روی . خیلی خوشحالم از این بابت

  2. سلام به استاد خلاق و نوآور شاهین خان جان
    در باره “وکیلی که می‌خواهد نویسنده بشود” به نظرم توضیحی آمد
    که تقدیم می کنم.
    یکی از اساتید بزرگ حقوق در کتاب فلسفه حقوق نوشته جالبی دارد
    که نقل به مضمون می کنم
    ایشان می فرمایند : در هر رابطه ، اعم از اقتصادی ، اجتماعی ،
    داخلی یا بین المللی زمانی که دو طرف رابطه وجود دارد
    برای هر کدام از آنها حقوقی بوجود می آید و همزمان برای هر کدام هم تکالیفی بار میشود .
    مثلا وقتی نویسنده با نوشتن رابطه ایجاد می کند
    هم برای نویسنده ، حق و هم تکلیف بار می شود و هم برای نوشتن .

    زمانی که نویسنده حق و حقوق نوشتن را رعایت می کند
    و در این رابطه دو طرفه برای نوشتن به اندازه کافی زمان
    و لوازم تحریر و قلم ها و کاغذ های خوب به شکل دفاتر و سررسید ها
    و لپ تاپ و سایر لوازمی که برای نوشتن به عنوان یک طرف رابطه
    لازم است فراهم می کند
    آنوقت برای نوشتن هم که حق و حقوقش فراهم شده
    تعهدات ، تکالیف ، مسئولیتها و الزاماتی بار می شود

    الهه نوشتن سخاوتمند است
    و من شخصا تجربه کرده ام زمانی که خدمتی به وی می کنم
    ایشان هم به تعهد و تکلیف خود عمل می کنند
    و محتوایی در خور ، در قالب و فرمی شایسته
    برای نوشتن به نویسنده عطا می کنند .

    هر قدر بیشتر برای الهه نوشتن کار کنیم ( بخوانیم ، بنویسیم ، فکر کنیم و… )
    او هم بیشتر از مقدار کار ما ، به ما الهام های نویسندگی می فرستد .

    رابطه نویسنده و نوشتن یک رابطه دو طرفه سالم و عاشقانه است
    در این رابطه هر کدام از طرفیت هم حق و حقوقی دارند
    و هم وظایف و تعهدات و مسئولیت هایی .

    اگر الهه نویسندگی به ما مطالب و الهامات زیادی داد
    این حق برای وی ایجاد می شود که ما در مقابل این الهامات وی
    ما در کسوت نویسنده به تکالیف ، وظایف و مسئولیتهای خودمان که نوشتن بیتشر است عمل کنیم .

    وقتی به این تکالیف و مسئولیت ها عمل نکنیم
    او می تواند مطالبه حق کند و ما را به محضر مراجع نظارتی و قضاوتی
    بکشاند و در نهایت رای بر علیه ما بگیرد و ما را از الهامات محروم کند
    یا اینکه به زندان عذاب وجدان بیاندازد

    این ها را گفتم که یک موقعی به فکر نیفتیم که
    حق و حقوق الهه نویسندگی را ندهیم و کمتر از آنچه به ما می دهد
    برایش کار نکنیم
    درست مثل موکلی که حق الوکاله ما را تمام و کمال می دهد
    ما هم بعنوان وکیل باید برایش تمام و کمال کار کنیم
    در غیر اینصورت می تواند بر علیه ما لایحه شکایت تنظیم کند
    و یا از ما قهر کند و برود سراغ نویسنده دیگر .

    می پرسید می تواند ؟

    البته که می تواند او تکالیفش را انجام داده و مطالبه حقش را می کند
    و یادمان نرود او الهه است و قدرتش از ما بیشتر است .

    ( صرفا جهت دفاع از منافع و حق و حقوق الهه نویسندگی )

    از شاهین عزیز ممنونم که با طرح این موضوعات ، فرصت نوشتن را برای علاقمندان فراهم می کند.
    ( توضیح : فکر می کنم اگر نوشتن را یک شخصیت حقوقی مستقل از خودمان در نظر بگیریم و خودمان را در مقابل این شخصیت به عنوان طرفین یک رابطه در نظر بگیریم و در مقابل انتظاراتی که از او داریم انتظارات او را هم در نظر داشته باشیم ، آنوقت می توانیم بصورت متوازن از همدیگر انتظار داشته باشیم . )

    1. پرویز جان
      حقیقتاً کیف کردم با این کامنتت. واقعاً عالی بود.

  3. اصلا بخشی از لذت نوشتن مربوط به این میشه که طرف باتمام سختی ها و گرفتاری ها و کارهای عقب موندش ،
    می نویسه و توی هر شرایطی علاقه اش رو دنبال می کنه.

    اینکه فرد با هر سختی ای هم که شده بنویسه ، مهمه.
    چون همه مشغول انجام کار های روز مره ان . . .
    اصلا اگه هزار جور کارو گرفتاری نداشته باشیم قراره دقیقا از چی بنویسیم؟!
    راستی سلام : )

    1. سلام آلا جان
      درسته. نوشتن از زندگی تغذیه می‌کنه. هرچقدر که تجربیات ما متنوع‌تر باشه، نوشته‌هامون هم می‌تونه تنوع بیشتری پیدا بکنه.

  4. ذهنی نویسی! فوق العاده ایده ی جدید و جذابی‌است.
    یاد حرفی که قبلا توی وبلاگ یکی از بلاگفایی ها خوندم افتادم.
    ” من توی ذهنم همه چیز رو مینویسم. بعد روی کاغذ میارمشون تا منتشر شن. این کار رو فقط با تصویر سازی میکنم.”
    جالب بود.

  5. خیلی ایده ی خوب و جذابیه…
    و به نظرم بعد از مدتی این کار باعث میشه که بیشتر به اتاق مرموز و رنگ و وارنگ “ناخودآگاه ” خودمون سر بزنیم و قفل درهای بیشتری رو باز کنیم…
    ممنون از شما آقای کلانتری…

    1. درود علی جان
      بله، دقیقاً همینطوره؛ و چه لذتی داره کشف ناخودآگاه.

  6. سلام، خداقوت آقایِ شاهینِ پرکار،
    چه عبارت جالبی برای این شیوه انتخاب کردید؛ “ذهنی‌نویسی”! جالبه که من هم زیاد مرتکبش می‌شم؛ به خصوص توی مترو و اتوبوس، توی پیاده‌رو، وقتی که به آدما، قیافه‌ها، مغازه‌ها، کتابا، درختا و … نگاه می‌کنم. اما وقتی میام که چیزایی که توی ذهنم گذشته را بنویسم یه متن دیگه از آب درمیاد! به نظرم ذهنی‌نویسی علاوه بر تمرین توی آزادنویسی، به یه حافظه نسبتاً خوب هم نیاز داره. بعضی عبارتا را که توی ذهنم نوشتم، موقع پیاده کردن هرگز یادم نمیاد و برای همیشه به فراق موجودات قشنگی که توی ذهنم دیدمشون دچار میشم!

    1. درود وجیهه جان
      البته این عبارت ساختۀ من نیست. و قبلاً توی متنی از آقای احمد اخوت هم چنین کلمه‌ای رو دیدم.
      اما دربارۀ حافظه. دفترچه یادداشت رو فراموش نکن. یه آدم خلاق باید همیشه یه دفترچه یادداشت کنار دستش باشه:
      شما هم دوست دارید دائم‌الدفترچه باشید؟

  7. سلام. پاسخی نوشتم فکر کنم ارسال نشد. مطالب شما خیلی انگیزه میدهد به هر مشتاق نوشتنی، امیدوارم روز به روز موفق تر باشید.
    ممنون از اینکه راهنمایی بدون چشم داشت برای همه هستید.

    1. درود محمد عزیز
      کامنت شما رسیده.
      من این روزها حدود صد دویست از کامنت‌ها رو نگه داشتم تا به تدریج جواب بدم.
      ارادت.

  8. سلام و هزاران درود شاهین عزیز و بزرگوار
    “تصور من این است که آن‌که جز نوشتن، مشغله‌‌هایی دیگری نیز دارد، می‌تواند بهتر و پویاتر و زنده‌‌تر بنویسد. چرا که مدام در بستر مشاهده و تجربه قرار دارد”….دقیقا همین طور است که می فرمایید، امان از رکود و ثابت ماندن و سکوت و در نهایت مرگ واژه ها
    اما در مورد ذهنی نویسی، در طول شبانه روز ساعت ها درگیر ذهنی نویسی هستم،گاهی به اندازه نوشتن یک رمان. گرچه زمان ثبت روی کاغذ یا پاکنویس کردن در لپ تاپ به سرعت الکل از ذهنم می پرند.ولی همین که مدام ذهنی مشغول نوشتن هستم بسیار لذت میبرم.

    با احترام و تشکر از مطالب مفیدتان

    1. درود فرحناز خانم نازنین
      خوشحال شدم اسمتون رو دیدم.
      فکر می‌کنم داشتن دفترچه یادداشت به فراموش نشدن ایده‌ها کمک زیادی بکنه.
      اینجوری میشه در حد دو سه کلمه نوشت و ایده‌ها رو از معرض نابودی نجات داد.

      1. سلامی تازه تر جناب شاهین بزرگمهر
        متشکرم از لطف و مهرتون، هر زمان فرصت کنم مطالب ارزشمندتان را میخونم و لذت میبرم
        بله دقیقا، نکته خوبی رو گوشزد کردید بی نهایت ممنونم.

        با مهر و ارادت

    1. درود محمد عزیز
      من هم خیلی خیلی خوشحالم که تو از پس این کار بزرگ براومدی.
      وبلاگت رو میام و هرازگاهی میخونم. و همیشه کیف میکنم از این پشتکار و سختکوشی.
      امیدوارم یه روز بیای از ده سالگی سایتت بنویسی و بگی که این سایت چطور زندگی متحول کرد.

  9. سلام. ممنونم که وقت گذاشتید و جواب دادید. چند وقتی هست روزی یکی از مطلب های شما را میخوانم و واقعا به کسی که مشتاق نوشتن باشد انگیزه میدهد.
    ذهنی نویسی اگرچه سخت به نظر میرسد ولی راه خوبی هست. شخصا در مورد لایحه نوشتن گاهی شبیه این کار را میکنم و لایحه را در ذهنم مینویسم. ذهنی نویسی داستان دشوار تر هست ولی حداقل تلاش برای رسیدن به خواسته ای با ارزش (نویسندگی) است.
    ممنون. نویسندگی واقعا وسوسه کننده هست.
    سربلند باشید.

    1. فدای تو محمد عزیز
      خوشحالم که چنین حسی داری.
      امیدوارم که همیشه تو مسیر نوشتن جدی و مصمم باشی و با عشق و علاقه به خوندن و نوشتن ادامه بدی.

  10. عالی بود من نصفه شب ها دچار ذهنی نویسی می شوم و انقدر شدت می یابد که گاهی بلند می شوم و می نویسمشان بلکه بتوانم بخوابم
    یادمه یکی روزی به من گفت می دانم چرا ما شاعرها را دوست می داریم؟ چون احساس های ما را به شکل زیبایی بیان می کنند که خودمان نمی توانیم
    حالا نوشته های تو هم شبیه شعر می ماند احساس هایی از ما را بیان می کند که احساس اش کرده ایم اما هیچ گاه نگفته ایم
    در اخر اینکه به خدا اسم و مشخصات من سیو نمی شود و هربار وارد می کنم اینقدرم از ادرس ایمیل وارد کردن بدم می اید که خدا می داند
    مسیولین رسیدگی کنند لطفا😃🙃

    1. درود گیلدا جان
      خوشحالم که چنین حسی داری. تمام تلاش من هم این بوده که چنین اتفاقی بیفته و حالا این بازخورد شما دلگرمم میکنه.
      دربارۀ موضوع ثبت اسم و ایمیل هم من باز پیگیر میشم.

  11. من بیشتر وقت ها توی ذهنم اول یه متنو می‌نویسم و بعد تایپ می‌کنم.
    گاهی وقت‌ها کمال طلبی منفی هم نمی‌گذاره که عین همون رو منتقل کنم و متن رو از ذهن به واقعیت بیارم.

  12. خیلی خوب بود.من زیاد توی ذهنم می نویسم شاید فراموش کنم ولی وقتی یادم می آید و آنرا می نویسم حس خوبی پیدا می کنم

  13. بله شاهين جان ، من هم با نظرت موافقم چون خود من هم با تمام مشغله هاي كاري ، دائم با نوشتن سرمشق هاي مدرسه نويسندگي مثل صفحات صبحگاهي و يا سرمشق هاي ديگه اي كه به نوعي دمبل زدن قبل از نوشتن و پرورش قدرت نويسندگي است ، خودم رو ملزم به نوشتن ميكنم ، و حتي در سخت ترين روزهايي كه سپري كردم و ميكنم باز هم از هر فرصت كوتاهي استفاده ميكنم تا دفترچه خودم را از جيبم بيرون بكشم و بي امان بنويسم
    و حتي لحظه اي هم كه نمي نويسم ذهنم رو درگير ايده پردازي ميكنم
    تا براي نوشتن هاي اخر شب هم موضوعي پيدا كنم براي نوشتن و يا سوژه اي براي شعر نوشتن .
    خلاصه اينكه به نظرم اگه بخواهيم يه كمپين بزاريم با يه هشتگ مثلا #من فلان شغلِ سخت را دارم ولي هميشه مينويسم 😄 ، به خيلي ها بر خواهيم خورد كه با تمام سختي و مشغله هاشون دارن مينويسن

    1. رستم خوشحالم که در نوشتن جدی هستی.
      از همین کامنتت هم میشه رشد قلمت رو متوجه شد.
      ایدۀ کمپین چه جالب و خوب بود. خوشم اومد.
      با همین جدیت ادامه بده رفیق.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *