ایدهای به ذهنت میرسد. حس میکنی به درد نوشتن میخورد؛ اما پیش از نوشتن، کیفیت ایده را در ذهنت ارزیابی میکنی، و بعد بنا به هر دلیلی از نوشتن منصرف میشوی.
این موقعیتی است که اغلب ما بارها و بارها تجربه کردهایم: پیشداوری دربارۀ کیفیت یک نوشته، پیش از نوشته شدن آن.
اما بیایید از زاویۀ دیگری به این موضوع نگاه کنیم: ما با قضاوت نابهنگام دربارۀ ایدهها، مانع شکلگیریِ درست و خلاقانۀ آنها میشویم.
متن مکتوب، در هنگام نگارش شکل میگیرد. هر چقدر هم که در ذهنینویسی و ارزیابی ایدهها مهارت داشته باشیم تا زمانی که کلمات درون ذهن ما شکل عینی و ملموس نیابند، نمیتوانیم دست به قضاوت بزنیم.
از طرفی، اغلب اوقات، در هنگام پرداختن به یک ایده، ایدههای دیگری هم شکل میگیرد که شاید هیچ ربطی به ایدۀ اولیه نداشته باشد.
بنابراین بهتر است به هر ایدهای شانس نوشته شدن بدهیم.
8 پاسخ
نوشتن ، کار آدم را راحت میکند . وقتی گوشی برای شنیدن نباشد. وقتی ذهنت پر از گفتگوست اما مخاطبی نمی یابی! مینویسی و خیالت راحت میشود که بالاخره یکجایی دیگر ، یک زمانی دورتر، یک چشمی آنرا میخواند. و یک ذهن دیگر درگیر دغدغه های ذهنی تو شده است. حالا دیگر تو تنها نیستی! و این بهترین خبر برای دنیای بشدت تفرّد یافته امروز است.
نوشتن ، ابزار بسط اندیشه هاست.
نوشتن دیالوگ است .
نوشتن بنای جاده ای بین مغژهای دور از هم است
زنده باد زهرا جان
بسیار زیبا نوشتید.
سلام استاد بزرگوار،اتفاقا برای من خیلی اتفاق افتاده که خواستهام در مورد خاطرهای قدیمی بنویسم، نیمهی راه یکهو ماندهام که چطور جمعوجورش کنم، یا مجبور شدم کلا رهایش کنم، و یا ادامه دادم و تهش از چیزی که انتظار داشتم بهتر شده. این آشفتگی مضر نیست؟
سلام خانم اکبری عزیز
دقیقاً متوجه سوالتون نشدم.
اما در کل پیشنهادم اینه که هر طور شده ایده رو بیارید روی کاغذ.
سلام به شما استاد عزیز
بله دقیقا خیلی وقتا تجربه کردم و وقتی شروع به نوشتن کردم خودم هم تعجب کردم که چقدر بهتر از اون چیزی که فکر می کردم شده. هر وقت خواستم بهانه بگیرم که هزار کلمه روزانه رو ننویسم و دقیقا همون روز شاید خیلی بهتر نوشتم و برام جالب بود.
چقدر عالی زهرا جان
دیروز همه فکر و ذکرم راجع به ایده ای بود که “میتسو ماساآنو” نقاش و تصویرگر ژاپنی روی کتابهای کودکان پیاده کرده بود.
اسم کتابی که از ایشون دارم “شهرگربه ها” است.
من که سی سال داشتم کتاب رو ورق میزدم و از دیدن تصاویر و ایده طومار وار کتاب واقعا لذت میبردم.کتابی بی هیچ کلمه و پر از داستان .
ایده ای که هیچ چیز سخت و پیچیده ای نبود که به فکر کسی نخواد برسه،اما ایشون چقدر قشنگ این ایده ساده رو بهش بها دادند و پردازشش کردن که یک کتاب تولید بشه که از سه ساله خانه ما تا سی ساله خانه از ورق زدنش لذت ببرند.
دارم فکر میکنم راز برنده شدن “بها دادن به ایده های ساده ای “هست که به راحتی از کنارشون میگذریم …
چقدر زیبا نوشتی سپیده عزی