▽
با این گفتۀ برانگیزانندۀ چخوف شروع کنیم:
«تا میتوانی بنویس! بنویس! بنویس آنقدر بنویس که انگشتانت بشکند.»
▼
نمایشنامهای تکپردهای بر اساس یک رویا
پرندۀ عجیبی به خوابم آمده بود که میتوانست پرهایش را از خودش جدا کند و دوباره وصل کند سر جایش. همین که بیدار شدم، با تصویر مبهمی که از این رویا در ذهنم بود دیالوگی ششصد کلمهای نوشتم؛ دربارۀ دو نفر که پرندۀ خاصی به اتاقشان آمده و زندگیشان را از روال معمول خارج کرده.
توصیف و پرورش رویاها خیلی بهتر و مفیدتر از تفسیر و تحلیل آنهاست.
در همین رابطه:
یک دلیل برای اثبات خلاقیت همۀ ما
View this post on Instagram
▼
انرژیای که برای انتخاب از بین گزینههای مختلف هدر میدهی صرف انجام یکی از کارها کن؛ حتی اگر از انتخابت مطمئن نیستی. تمرکز روی یک موضوع اشتباه بهتر از تعلل و تحمل اضطرابِ انتخاب است.
▽
-ذهنت اینقدر درگیرِ چیزای خردهریزه که دیگه اصلاًجا نداره یه فکر یا احساسِ صادقانه توش نفوذ کنه.
-اتاقی در هتل کالیفرنیا، نیل سایمون، ترجمۀ شهرام زرگر، نشر نیلا، ص. 11
9 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
خیره خیره نگاهم می کنند
– خب از صبح چیزی نخوردین ضعف می کنین
– از صبح ؟
می خندند ” مگر الان چه موقعی از روز است ؟ ”
– تصدقتان شوم ساعتی از ظهر گذشته است . علی الطلوع که از فریضه صبح فارغ شده اید دارید یک ریز می نویسین .
چه می نویسین که این گونه شما را از زمان و مکان فارغ نموده است .
قلم روی بند بند انگشتان تان مبارک تان جا انداخته .
با تعجب به انگشتان شان نگاه می کنند و خنده ای بر گوشه لبان مبارکشان می نشیند.
می گویند روزی از روزها در وبگاه استادی خواهید خواند که از قول یکی از نویسندگان روس خواهند نوشت :
«تا میتوانی بنویس! بنویس! بنویس آنقدر بنویس که انگشتانت بشکند.»
اشک به چشمانم می نشیند ،
به عرض شان می رسانم خدا نکند انگشتان شما بشکند شما هستید و یک مملکت که چشم دوخته اند به مرقومات و منشات شما .
آه از نهادشان بلند می شود .
کجایی برادر که اگر مکاتبات مارا می خواندند
کارها به نظم و نظام می افتاد
و دیگر لازم نبود مرتب برایشان بنویسیم که چه کارهایی بکنند
و بعد که برای سرکشی بلاد می فرستیم
گزارش می دهند کارها همه برزمین مانده است .
از خودم می پرسک یعنی در همه این بلاد کسی دلسوزتر از این مرد پیدا می شود به حال کشورش ؟
«قسمتی از رویای من به گاه تماشای قائم مقام فراهانی موقع نوشتن منشات خود به سراسر ایران زمانی که امیر کبیر ایران بودند و صحبتی که داشتند با کسی که برایشان شربت آورده بود. »
واقعا از شاهین خان عزیز ممنونم
چه ایده بکری برای نوشتن قطعات داستانی ارائه فرمودند
نوشتن به یاد مانده های خواب های شبانه و رویاهایی که در بیداری داریم.
واقعا دست مریزاد جناب شاهین خان عزیز ” امیر الکتاب “
پرویز جان همیشه زیبا مینویسی. برقرار باشی.
این خرده نوشته رو به عنوان کادوی تولدم برمیدارم در سوم مرداد 🙂
سلام سلام
تولد شما مبارک خانم نثری عزیز.
امیدوارم همیشه شاد و سلامت و برقرار باشید.
🌸🌸🌸
ممنونم از شما استاد گرامی 🌸
انرژیای که برای انتخاب از بین گزینههای مختلف هدر میدهی صرف انجام یکی از کارها کن؛ حتی اگر از انتخابت مطمئن نیستی. تمرکز روی یک موضوع اشتباه بهتر از تعلل و تحمل اضطرابِ انتخاب است. چه جملۀ خوبی واقعاً.
ممنونم از توجهت فاطمه جان.
شاهین منم با اجازهت یه جمله اضافه کنم به جملهی چخوف:
خودت را به صندلی ببند و آنقدر بنویس و بجنگ تا زخم شوی و ایدهها از زخمهایت جاری شوند.