گوش دادن و خوب گوش سپردن دشوار است و نتیجۀ مهارت در آن، روشن و رابطهساز.
اما آیا در گوش سپردن به همه و همه چیز باید کوشا و شنوا بود؟
به نظر میرسد بخش زیادی از سلامت روانی ما در گروی گوش ندادن است؛ در پرهیزِ گوشایی! از آدمهایی که وین دایر دربارۀ آنها گفته:
اگر مودبانه بنشینید و به سخنان کسالتآور فردی گوش کنید و سرتکان دهید، اما از آزردگی حاصل از این گفتوگوی خودخواهانه و بیسروته دندان غروچه کنید، به او گفتهاید که به رفتار آزاردهندهاش ادامه دهد.
تصور کنید حرفی مهملی از این در وارد شد و از دروازۀ آن یکی گوش خارج نشد؟
حالا این حرف دقیقاً حکم پشهای را پیدا میکند که فاتحۀ نمرود را خواند!
آدمهایی که هر کلامشان ارزش شنیدن داشته باشند اندکند؛ در زندگی اغلب ما کمتر از انگشتان یک دست.
یکی از روشهای خوب گوش کردن، حفظ انرژی شنوایی با پس زدن افرادی است که اسب تروای کلامشان پشت دروازۀ سر ما در انتظار ورود است.
اسب چوبینی پر از ناله و گلههای بیربطی که شاید وین دایر در گفتار خردمندانهای به زیبایی آن را توصیف کرده باشد:
آدمهایی که برای نالهها و شکوههایشان، شما را به عنوان یک گوش مجانی گیر آوردهاند، میتوانند این را درک کنند که بدون وجود قربانیشان، حرفی برای گفتن ندارند و شما میتوانید با نشان دادن این واقعیت که قربانی آنان نیستید، درس خوبی به آنان بدهید.(+)
فکر میکنم بعد از مطالعۀ این پست، خواندن لینک زیر هم برای شما سودمند باشد:
شاهین کلانتری در تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین
13 پاسخ
این قضیه دقیقاً موقع فروش باید اتفاق بیفته. یه فروشنده موفق بهتره فقط اون جملاتی از مشتری رو بشنوه و بگیره که اونو به اتفاق شیرین فروش نزدیکتر می کنه. امان از مشتری هایی که فکر میکنن گوش دادن به اراجیف وظیفه فروشنده هست.
زنده باد سارا جان
دلتنگ شما بودم.
امیدوارم که کارات همیشه عالی پیش برن.
خیلی خوبه که همه چیز رو با عینک فروش تحلیل میکنی.
سلام…
ببخشید یه سوال…
اون وقت تکلیف کسی که تمام اطرافیانش در تمام طول روز و در هر موقعیتی از طرف انتظار حرف شنوی دارن چیه؟
فک کنم کسی که توی خانوادش احساس منفعل بودن میکنه نمیتونه همچین هنری رو فرا بگیره یا حداقل براش خیلی سخته…
خب، ستاره جان، زحمت داره، ولی ارزشش رو داره. زحمت بکش براش. فاصله بگیر. یه گوشت در باشه، گوش دیگهت دروازه! و فقط چیزهایی ارزشمند رو عمیقاً گوش بده.
گاهی افرادی به سراغ می آیند که حالشون خوب نیست یا در واقع اینگونه افراد معمولا حالشون خوب نیست و شروع میکنند به گله و شکوه و اگر ما اعتراضی نکنیم آنها با خیال راحت با توجه به اینکه یک جفت گوش مفت پیدا کرده اند به حرفهاشون ادامه میدهند و همین که حرفهاشون تموم شد اونها حالشون خوب میشه ولی بعد از رفتن این آدمها حال ما بد میشود. به اصطلاح فکر کنم میگویند که از ما به عنوان زباله دان روحی استفاده شده.سعی کنیم توانایی نه گفتن حتی در گوش کردن به این گونه افراد را درخودمان تقویت کنیم و به هر حرفی گوش ندهیم
دلیل ناراحتی و افسردگی بسیاری از افراد، نشستن پای حرف های مهمل و ناله های دیگران هست. در حالی که با یک جمله خیلی مودبانه نظیر “ببخشید الان فرصت ندارم در خدمت شما باشم و…” می توانیم خودمان را از شنیدن حرف های آنها برهانیم. کیست که نداند شنیدن مکرر این گونه حرف ها همچون همچون رگباری بر دیوار مغز می نشیند و جیغ کودک درونمان رو در می آورد! و در ادامه باعث تخریب روحیه انسان می شود. حقیقاً آدمهایی که هر کلامشان ارزش شنیدن داشته باشند اندکند؛ پس بیایید متفاوت باشیم!
درست میگی حسن عزیز
کاش بتونیم شهامتون رو برای گفتن این جمله افزایش بدیم:
“ببخشید الان فرصت ندارم در خدمت شما باشم و…”
آدما بیشتر دوست دارن حرف بزنن تا شنونده باشن و این واقعا ملالت آوره. وقتی پای صحبت شون میشینی و حرفاشون رو گوش میدی بعدش فرصت اظهار نظر یا حتی راهنمایی در مورد مسئله ی خودشون رو هم بهت نمیدن چه برسه به اینکه بخوان به صحبتها و درد دلهای تو هم گوش بدن و این باعث فرسایش روح و جسم شنونده به مرور زمان خواهد شد. ولی چطور میشه از دست این جور آدمها خلاص شد موضوعیه که من دوست دارم جواب شو بدونم.
این این رابطه حتماً مینویسم عصمت عزیز.
یه وقتایی هم این شخص آزار دهنده که دنبال گوش مجانی میگرده، خود درونی ماست. اونم گاهی وقتا خیلی پر حرفی میکنه البته بعضی حرفاش زیاد بد نیست ولی وقتی زیادی گیر میده باید یه جوری از دستش خلاص شد.