نخستین وظیفۀ عشق+داستان شما

نخستین وظیفۀ عشق+داستان شما

من که نفهمیدم بالاخره گوش را می‌دهند یا می‌کنند، بنابراین گوش سپردن را انتخاب می‌‌کنم که زیباتر است. سپردن، سپرده‌گذاری و سود را هم تداعی می‌کند و اگر به مزایای حقیقی گوش سپردن پی ببریم، بیش از سپرده‌گذاری پول، روی گوش‌سپاری تمرکز می‌کنیم.

پائول تی لیچ گفته:

بزرگ‌ترین وظیفۀ عشق، گوش سپردن است.

 

خب، بگذارید جلوتر نرویم، می‌خواهم این یادداشت را چند لحظه‌ای بیندازم توی ریلی دیگر:

مگر هزاران بار طی هزار سال گذشته، دربارۀ اهمیت شنیدن و خوب شنیدن گفته نشده. مگر خود من قبلاً از هنر گوش سپردن ننوشته‌ام. پس حالا این یادداشت، اگر بناست این اهمیت این موضوع را گوشزد کند، چه فکری به حال چگونگی ارائه مؤثر این حرف کرده؟

یک یادداشت‌نویس چگونه می‌تواند به شکل خلاقانه‌ای اهمیت یک موضوع را پررنگ‌تر جلوه بدهد؟

از قصه بهره‌ بگیرد؟ از آمار و ارقام استفاده کند؟ بگریاند و بخنداند؟ اغراق کند؟ قیاس و استعاره بسازد؟

مؤثرترین راه کدام است؟

 

گوش بده، با این قید که اگر جواب سر زبانت در حال شلیک شدن بود، به هر ضربی شده ماشه را نکش. حرف را بلافاصله شلیک نکن. صبر کن، نفس عمیق بکش. مکث کن و جواب بده.

 

نه، این مثل یک والد است که دستور می‌دهد. راه چاره قصه است؛ اما چه قصه‌ای، من هزار قصه دارم، از دادن و ندادن گوش، از کردن و نکردن گوش.

بیاید با هم قصۀ تازه‌ای بسازیم از گوش سپردن.

اگر خواندن این یادداشت را تا اینجا ادامه داده‌اید، با من همراه باشید، چند روزی توجه کنید و سعی کنید گوش سپردن همدلانه را تمرین کند.

فقط باید یک کار را انجام بدهیم، حین حرف زدن کسی، به جوابی که می‌خواهیم بدهیم فکر نکنیم؛ تا جایی که می‌توانیم جلوی جفتک‌زدن‌های ذهنمان را بگیرم و فقط گوش بسپاریم.

از شما می‌خواهم داستان تجربۀ خودتان را زیر همین پست کامنت بگذارید. نقل یکی از خوب شنیدن‌هایتان را بنویسید. بنویسید وقتی سعی کردید فقط گوش بسپارید و به جوابی که می‌خواهید بدهید فکر نکنید چه حسی داشتید؟ و وقتی سعی کردید لحظه‌ای مکث کنید و بعد دهن باز کنید چه احساسی داشتید؟ و درنهایت، پس از چنین گوش‌سپردنی چه بازخوردی را از درون و بیرون دریافت کردید؟

بله، نخستین وظیفۀ عشق، گوش سپردن است.

 

 فکر می‌کنم بعد از مطالعۀ این پست، خواندن لینک زیر هم برای شما سودمند باشد:

هنر خوب گوش دادن

کلاس نویسندگی

 شاهین کلانتری در تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین

11 پاسخ

  1. چند روز پیش تو یه فیلمی مرحوم حسین پناهی میگفت مشکل بشریت تو ارتباطشه و این جمله خیلی من رو تحت تاثیر قرار داد ، به نظرم گوش سپردن خیلی میتونه به این ارتباط کمک کنه هرچند که همیشه هم نمیشه گوش سپرد و خیلی باید دقت کنیم به کی و به چه گوش میسپریم ،همونقدر که گوش سپردن به یک موسیقی زیبا میتونه مفید باشه گوش سپردن به طعنه ها و حرف های نادرست میتونه به ما ضرر برسونه . شاهین عزیز ممنون از این پست دلنشین

    1. بله پدرام عزیز
      تقریباً همه، جا از شعر و ادبیات، تا فلسفه و روانشناسی، به اهمیت روابط اشاره شده.
      اصولاً سلامتی و شادی و رشد ما بیش از حد تصور به روابطمون وابسته‌ست.

  2. عجله دارم. می‌خواهم بروم. همیشه انگار جا مانده‌ام یا جا مانده‌ای دارم.

    رنگ‌ها را نمی‌بینم. بوها را اشتشمام نمی‌کنم. گل رز می‌میرد توی مشتم بی‌آنکه حتی به دلبری‌اش پاسخ دهم.

    طعم‌ها همه مثل همند، طعمِ سیری.

    دنیا شهرِفرنگ درهم و برهمی است پر هیاهو. رنگ، رنگ، رنگ همه در هم تنیده.

    همیشه هم حق با من است! نکند غیر از این باشد!

    غرورم نباید آسیب ببیند، چیزی نیست که من ندانم یا از پسِ انجامش برنیایم.

    من تهتن بودم و بعد هم زورو شدم، حالا هم که بتمنم.

    آدم‌ها قصه‌‌های قابلِ پیش‌بینیِ همه مثل هم، یکسره تکثیر.

    قاضیِ قضاوتم و البته مصونِ بی‌خطا.

    آه اما گاهی که از پریشان‌حالیِ این ماهیتم برون می‌روم، چقدر دنیا قشنگ‌تر است.

    می‌شنوم، نه که حتی گوش جان می‌سپارم.

    می‌بویم، نه بلکه مست و مدهوش می‌شوم.

    رنگ‌ها یک‌به‌یک نقش و نگارِ اعجاب. خیره می‌مانم، محو می‌شوم.

    زندگی انگار لایه‌لایه درخشان‌تر و غنی‌تر می‌شود و من یک عالمه شگفتی برای شادی‌های بی‌دلیلم دارم.

    خواندن و نوشتن بیشتر از هر چیز مرا به این نوع زیستن تجهیز می‌کند و البته مدرسه نویسندگی.

    گوش می‌سپارم تا درمان شوم، رشد کنم، غنی شوم و جز این نوع زیستن را در خود بمیرانم.

  3. اتفاقا تجربه‌ای چند روز پیش داشتم
    توی یکی از آموزشگاه ها با شخصی که زیاد ارتباط نداشتم اما شروع کرد به صحبت (هرچند حرف های منفی) منم سعی میکردم گوش بدم و بعد از تموم شدن حرفش شروع میکردم به گفتن.
    اما یک لحظه مکث کردم دیدم خب منکه از حرف های منفی طرف اذیت میشم و وقتی پشت بندش حرف میزنم، حرف های منم منفیه!
    صرفا داشتم حرف میزدم که مرتبط باشه.
    گوش دادن خودش باعث میشه طرف مقابل هم بیشتر صحبت کنه و بیشتر احساس راحتی کنه

    ممنون شاهین جان بابت نوشته‌ی لذت بخشت 🙂

    1. آفرین مهدی، جمله مهمی رو گفتی:
      صرفا داشتم حرف میزدم که مرتبط باشه.

      و همین مکث باعث میشه که همرنگ جماعت نشیم.

  4. چند وقت است زیاد حر میزنم کمتر گوش میکنم وبه قولتان ذهنم زیاد جفتک می اندازد.امید است با راهنماییتان بتوانم به راه راست گوش سپردن رهسپار شوم….

  5. بنا به رسته ی شغلی ام یعنی مشاور مدرسه بودن
    یقین دارم مهترین ابزار برای یک مشاور هنر گوش دادن است .
    باعث می شود در همدلی کردن با مراجع موفق باشید . و همدلی کلید ارتباط موثر است .

  6. سلام شاهین عزیز. بسیار زیبا بود.
    تجربه ای که من دارم اینه که گاهی اوقات خیلی از آدم ها دردها، تنهایی ها، و عشق خودشون رو، بدون این که بدونن پشت سر کلماتی که بیان می کنند پنهان می کنند، و یا در قالب یک سوال اونو از تو می پرسند.
    اگه شنونده ی باهوشی نباشی، سریع دنبال یک جواب برای حرف اون ها، یا راه حل می گردی، اما اگه شنونده ی باهوشی باشی و به قول این جمله ی زیبا “به اون ها گوش بسپاری” می تونی به حرف های ناگفته ای که پشت سر سوالشون یا کلماتشون هست پی ببری.
    این طوری کمتر در مورد دیگران قضاوت می کن، کمتر از اون ها می رنجی و بیشتر با اون ها همدلی می کنی.
    من همیشه با خوب گوش سپردن، جواب سوالاتی که شاگردانم از من می پرسند رو از لابه لای همون سوال مطرح شده، پیدا می کنم و این منو بسیار شگفت زده می کنه، چون در نهایت می بینم جواب سوال هر کسی پیش خودشه.

    1. لیلا جان
      مثل همیشه با یه کامنت خوب منو غافلگیر کردی.
      به نظرم من ما لذت واقعی بودن در لحظۀ حال رو هم حین خوب گوش دادن تجربه می‌کنیم. با خوب شنیدن، خیلی از آدم‌هایی که فکر می‌کردیم حرفی برای گفتن ندارن هم میتونن ما رو غافلگیر کنن.
      خوشحالم که تو این هنر رو داری. از نگاه زیبات به زندگی این رو میشه متوجه شد.

  7. سلام.
    چه بحث جالبی رو مطرح کردین.
    من این جریان رو توی ارتباط با پسرم تجربه کردم.
    قبلا وقتی گله و شکایت می کرد و دغدغه های کودکانه اش رو می گفت سریع واکنش نشون می دادم و سعی می کردم قانعش کنم.
    اما الان مدتیه که وقتی بامن حرف می زنه سعی می کنم سکوت کنم و اجازه بدم به طور کامل احساساتش رو با حرف زدن، تخلیه کنه.
    لحظه ای که خودم رو کنترل می کنم تا جوابی شلیک نکنم، احساس می کنم توی وجودم صفت “صبوری” داره رشد می کنه.
    صبر توی درونم تقویت می شه و همزمان به پسرمم منتقل میشه.
    از اون مهم تر اینکه پسرم بیشتر به من اعتماد می کنه که دغدغه هاش رو برام بگه و منو دوست خودش بدونه. چون بدون ترس از واکنش و جواب من میتونه تمام حرف هاش رو بزنه.

    1. سلام مریم عزیز
      خدا پسر نازنینتون رو براتون حفظ کنه ان شا الله.
      چقدر خوب که این کار هوشمندانه رو انجام میدید.
      تاثیرات معجزه آسای خوب گوش دادن رو حتماً در موفقیت‌های آیندۀ فرزندتون هم مشاهده خواهید کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *