پیشحرف: تکههایی از روزهای رفتۀ هفته. این کیبوردفرساییها جملاتی از میان یادداشت روزانه من هستند.
شنبه:
-نوشتن ملاط زندگی من است.
-هر چیزی باید به درد نوشتن و کارم بخورد، برای بقیۀ موضوعات زمان و حوصلۀ چندانی ندارم.
– قرار نیست تکتک واژههایی که مینویسی منتشر شود و چیزی از آنها بیرون بیاید، تولید اینها پیششرط رسیدن به تک ایدههای درخشانی است که میتوانند رگۀ طلا باشند و زندگی تو را زیرورو کنند.
-آیا پیادهکردن واو به واو ایدههایی که در جوامع رشد یابندۀ جهان اجرا میشود، در اینجا هم اثربخش و مفید است؟
-اگر برای انجام کارها و عادتهایت از اعداد و ارقام استفاده نمیکنی، یعنی هیچ کاری نمیکنی. «هر روز مینویسم» راه به جایی نمیبرد، اگر هر روز در 6 نوبت 33 دقیقهای، 3000 کلمه مینویسی، یعنی هدف، یعنی عادت.
– از فانتزیها: کاش کسی فیلم مرا حین نوشتن میگرفت. برای خودم دیدنی است.
– درستترین کار این است که کارهایی مثل جواب دادن به پیامها و غیره را بگذاری برای آخر وقت.
– یک فرد مصمم و جدی اگر بخواهد میتواند طی یک سال به اندازۀ فعالیتهای یک عمر میلیونها انسان دیگر کار کند.
یکشنبه:
– مینویسم، چون نمیخواهم ذرهای وقت تلف کنم.
– معلم باید کوکهای ذهنی ما را عوض و تنظیم کند. تا با کوکهای تازه صداهای تازهای از خودمان را بشنویم.
-«سهراب سپهری خیلی میخواند، تمام شاعرهای دنیا را میشناخت» این را داریوش شایگان گفته و بله ما میخواهیم یلخی و بی هیچ مطالعهای شعر تراوش کنیم. ایرونیبازی در عرصۀ هنر و خلاقیت.
– دربارۀ کامنتهای خاردار
سر مار را باید به سنگ کوبید. کامنتهای خاردار را پاک میکنم میرود، من حوصلۀ لجنپراکنی مشتی بخیل را ندارم. نوشتههایم حداقل برای خودم آنقدر ارزش دارند که نگذارم هر چیزی زیر آنها درج شود.
ولتر زمانی گفته بود: گونۀ رنجور انسان چنان ساختهشده که رهروان پرشمار راههای پاخورده به سمت اندکی که راههای تازه نشان میدهند، سنگ پرتاب میکند.
– متنهای عصبی و معترض را بخوان، آنها تو را به نوشتن تحریک میکنند.
– کامو به پاسترناک: من بدون ادبیات روسیۀ قرن نوزدهم هیچ چیز نیستم.
دوشنبه:
– یک عادت مهم که باید در خودم پرورش بدهم، بازگشت به نوشتهها و ایدههای قبلی و تکمیل آنهاست.
– نیش و کنایه ممکن است هرگز از یاد نرود، اگر هم طرف همچنان جزو معاشران من باقی بماند، قطعاً از ارزش و جایگاه چندانی برخوردار نخواهد بود.
– مامان: نوشتن خیلی لذت داره، مزه میده!
– کشف روشهای جدید آموزش، دغدغۀ همیشگی آدمهای توسعهیافته بوده و هست.
– زمانی دوست نادانی اصرار داشت یادداشتهای روزانهام را در اختیار او بگذارم تا بخواند، پنداری دفترچۀ خاطرات عاشقانۀ نوجوانی دبیرستانی است.
– بنویس، حتی یک ثانیه هم برای نوشتن کافی است.
– یکی از بزرگترین اشتباهات این است که از روی جملات کوتاه ارزشمند به سادگی بگذری، درصورتیکه یک جملۀ کوتاه خوب میتواند خشت اول ساخت یک منظومۀ فکری باشد.
سهشنبه:
– اصولاً هر جلسهای یعنی وقت تلف کردن.
–لیو بی هلزل: اگر تصمیم گرفتید که کسی باید اخراج شود، این امر را به تعویق نیندازید.
چهارشنبه:
– موفقیت در ایران لذتبخشتر است، چون هیچکس باوری به این موضوع ندارد.
-من برای به عمل واداشتن خودم مینویسم.
– وقتی از قدرت و موفقیت مینویسی بهرهوریات هزار برابر میشود.
پنجشنبه:
– واژه مثل گندم است، برای نان پختن با آن باید مهارت نویسندگی را بلد باشی.
– کتابها بهترین منابع هستند، چون غالباً هر نویسنده به وسع خودش کوشیده تا بهترین تجربهها و فکرهایش را به کتاب تبدیل کند.
– باید موقعیت خودم را دقیقاً روی نقشه مشخص کنم تا بدانم میخواهم کجا بروم.
– اگر بتوانی افراد را کتابخوان کنی و باعث شوی مزۀ کتاب را عمیقاً در رشد و موفقیت خودشان بچشند، بزرگترین گام را برای شبکهسازی برداشتهای.
ـ «من میخواهم یک کتاب بنویسم» دغدغهای که تقریباً تمام انسانهای بزرگ تاریخ در دورهای زندگی داشتهاند.
– آندره ژید: اصالت یعنی چشمپوشی از بسیاری امور…
شخصیت آدمی با محدودیتهایش شکوفا میشود.
بعد از خواندن این مطلب چهکار کنم؟
میتوانید «بهترین روز زندگی من» را بخوانید.
22 پاسخ
یکی از جملاتی که در اولین دیدار با شما داشتم و بدجور ذهن مرا مشغول کرد این بود که برخلاف همه گفتی:
“انتقاد پذیر نباش! هر کامنتی را که دوست نداری از زیر پستت پاک کن”.
خیلی دلچسب، شیرین و منطقی بود.
دقیقا مثل این جمله ات که این هم خیلی به دلم نشست:
“موفقیت در ایران لذتبخشتر است، چون هیچکس باوری به این موضوع ندارد”.
عالی بود این جمله. عالی.
ممنون از تو شاهین عزیز ❤️
سلام محمدرضا جان
ممنونم از محبتت.
و خوشحالم که خودت تو نمونۀ بارز فرد باارادهای هستی که به اهمیت تولیدمحتوا پی بردی و هر روز چیز ارزشمندی رو منتشر میکنی.
میدونم که به زودی میزان زیادی از رشد و پیشرفت رو تجربه میکنی.
زنده باد پدر …
ممنون از دلگرمیتون
دارم برنامه هام رو میچینم و پیش میام هنوز برای اشتراک افکار و هدفای اصلیم و برنامه های اساسیم زوده هنوز خامن دوست دارم چیز پخته و مورد قبولی رو به معلمم تقدیم کنم
می نویسم قول میدم .. و من پای قولام وا میستم …
نظر لطفتونه
پس بابام الکی نمیگه که ادم باید در هرشرایطی با انرژی زندگی کنه راس میگه زندگی قرار نیست پای ما صبر کنه تا می تونیم باید بتازیم …. به قول خودش انرژی همه جا میتونه بره اگه ما راه انتقالش رو بلد باشیم خوب صحبت کنیم توجهمون رو روی کاری که در ان واحد انجام می دیم متوجه کنیم ( چی گفتم !) و خوب بنویسیم و خودمون رو دوست داشته باشیم ….
با شما مگه میشه تداوم نداشت ؟!
زنده باد پدر.
تو به جاهای خیلی خوبی میرسی ستاره عزیز.
برای من بیشتر بنویس، خوشحال میشم.
ای دوست روزگارت پر درود:)
روز به روز، هفته به هفته، ماه به ماه میبینم که با گامهای کوچک چه مسیر بزرگی را تا اینجا پیمودهای و چقدر خوشحالم که همین تکه تکههای روزهایت را مکتوب کردی و اینجا آوردی. با اندک نگاهی از لحظهای که برای معرفی کتاب با سایتت آشنا شدم تا همین لحظه که با خودت دوست شدهام به راحتی پیشرفتت را میبینم و این چه زیباست که کنارت دیگران را هم همراه کردهای، از این راه دور مجازی تا آن کافه و دوستان دوست داشتنی.
با همین کیبرد فرسایی که گفتی، حق مطلب را گفتی، تلاش و تلاش و تلاش برای رسیدن به هدف. همین فرسایش کیبرد در ایام هفتهات:) فرسودن چیزی برای چیزی والاتر …
«بسیار سفر باید تا پخته شود خامی»
شنبه، آغازی دگر با انرژی پس از خستگی
یکشنبه، عصبیت اما برانگیخته شدن را به سوی تولید بردن راه آن است
دوشنبه، امید دوباره، آرامش و یادآوری
سهشنبه، حوصله باقی چیزها جز هدف را ندارم (Tuesday’s gone, gone with the wind)
چهارشنبه، من میآیم، میدان را خالی کنید
پنجشنبه، اندیشهای دوباره، پخته شدنی چندباره
جمعه، که فیتیله جمعه تعطیله؟!
و شنبه …
به یاد فیلم زیبای «بهار، تابستان، پاییز، زمستان… و بهار» افتادم.
و موفقیت در ایران لذت بخشتر است …
به دوستی با تو افتخار میکنم علیرضای بی نظیر.
بله شاهین جان می دونم سرتون شلوغه اخه توی چنتا سایت دیگه هم همین موضوع کامنت هام پیش اومد که گفتم شاید نمیرسه به دستتون … متاسفانه من عجولم اما صبر می کنم یک خاصیتی که نمی دونم میشه اسمش رو ویژگی یا صفت گذاشت یا نه کلمه ای که این تعریف رو در بر بگیره به نظرم نداریم …
واقعا علاقه مند به شرکت در مباحث و نظر دادنم … تازه شما و متمم خوب رو پیدا کردم به این زودی نمی خوام ازتون دل بکنم
استارت خیلی از چیز ها رو با شما و انگیزه هایی که قبلا می دیدمشون اما با شما بهشون گوش دادم رو زدم
موفق باشید
انشااله در اینده من عجول رو یادتون نره و وقتی کتابم رو پشت ویترین کتاب فروشی ها دیدید حتما و انشااله با عجله اون رو بخرید
به امید موفقیت هممون
شما لطف دارید
ستاره جان
من تو رو خیلی تحسین میکنم.
و واقعاً انرژی میگیرم ازت.
من امیدوار تدوام داشته باشی، نذاری چیزی دلتو سرد کنه و با قدرت ادامه بدی.
کامنت های من چند وقته که نمی دونم نمیرسه یا پاک میشه …
امیدوارم از خاردار ها نباشیم…
ستاره جان، معمولاً کامنت ها رو دیر تایید میکنم، نگران نباشید. شما عزیز دل هستین.
موفقیت در ایران بستگی به پارامترهایی دارد که در اینجا مجالش نیست؛ به اعتقاد بنده حاصل کیبورد فرسایی باید خروجی مثبتی چه برای فرد و چه برای جامعه باشد. نویسندگی هم از این قاعده مستثنی نیست که البته در سال های اخیر در ایران هم خیلی پسرفت و تنزل داشته و هم در عین حال خیلی فضاهای خالی جدیدی به وجود امده که جا داره نویسنده های باهوش از نگاه مدیریتی بهش نگاه بکنند که جای بحث جداگانه ای داره.
با ارزوی توفیق
سلام به دوست نازنینم سجاد عزیز
راهاندازی سایت خوبتون رو تبریک میگم. توی لینک های سایت اضافه کردم سایت شما رو.
از اینکه برام مینویسید بی نهایت یاد میگیرم و لذت برام.
ممنون بابت اینهمه انرژی که میدین هرروز با خوندن مطالب کانال و سایتتون انرژی تازه میگیرم و می نویسم و می نویسم. البته پادکست ها رو تا جایی که برام مقدور باشه و فرصت کنم گوش میدم ولی اونها هم مسیر رو واسه ی من روشنتر می کنن بازم سپاس
سلام به طیبه خانم مجتهدی عزیز
باعث افتخاره که اینجا هستین.
من رو از نظرات خوب خودتون بی نصیب ندازید.
اگه قرار بود خدا یک کتاب دیگه نازل کنه، این بار حتما به کیبورد هم قسم می خورد، همون طور که به قلم قسم خورده؛
عجب اعجازی داره این کیبورد فرسایی..!
(من هم این جمله رو از لابلای هزار کلمه ی امروزم پیدا کردم)
زنده باد.
چه خلاقانه و زیبا.
عالی بودن این جمله ها…
هر کدومشون دنیایی از معنی و مفهوم داشت…
باید بارها و بارها بخونمشون….
سپاسگزارم استاد عزیز
شاهین جان بسیار خوشحال شدم وقتی که این نوشته ها را خواندم، باعث دلگرمی ام می شود وقتی که می بینم کسی هست که دغدغه هایش تقریبا مشابه دغدغه هایم است.
بیشتر بنویس…
چهارشنبه
در برابر همه مسائل سکوت می کنم چرا که می دانم جواب تمامی سوال ها درون خودم قرار داره.
شاهین عزیزم
امیدوارم زودتر سایت شخصی خودت رو راه اندازی کنی و نوشته های خوبت رو بخونم.
سلام آقای کلانتری
وقت به خیر
نه تا به حال شما را دیده ام و نه می شناسم
منظورم از شناختن، آن شناختن های حضوری یا معرفی شدن توسط دیگران است
وگرنه که هر آدمی را می شود از روی نوشته هایش شناخت
نه تنها از روی نوشته هایش، بل از روی کانال و سایت و حتی ترتیب و نظم و انسجام ارسال مطالب اعم از وویس و جمله درمانی و … روی کانالش!!!
یادم نمی آید که چند روز است با شما آشنا شده ام
و هم چنین یادم نمی آید که چطور با شما آشنا شدم
ولی خوشحالم
خوشحالم از این که با شما آشنا شدم
از کانال تلگرام شما لذت می برم
از طراحی و به روز بودن سایت شما لذت می برم
از نظم و ارسال مرتب مطالب هم لذت می برم
نوشته ام هدفی نداشت مگر این که این شما را هم در این لذت ها شریک کنم 🙂
سلام سید حجت عزیز
نوشتۀ خوبت برام دلگرمکننده و الهام بخش بود.
بیشتر برام بنویس. دوست دارم بیشتر بشناسمت.