پیشحرف: این بخش تازهای از وبلاگ است، برای آزمودن قالبی تازه برای نوشتن. تکههایی از روزهای رفتۀ هفته. این کیبوردفرساییها جملاتی از میان یادداشت روزانه من هستند.
شنبه:
-اصولاً وقتی چیزی را جار میزنی یعنی اصلاً از آن سر درنمیآوری.
–کاش روغن ریخته را با مهارت بیشتری نذر امامزاده میکردی!
-آخر شب، حوالی دوازده هر طور شده، پادکست را ضبط میکنم. خوب هم پیش میرود، هر چند انگشت شستم بهشدت درد میگیرد چون باید روی دکمۀ ضبط نگه دارم، کاش تلگرام شعور داشت و میشد با یک کلیک ضبط کرد و دیگر آدم مجبور نمیشد شستش را در راه ضبط یک صدا خام بیندازد.
–بوریس پاسترناک چیزی نوشته که به وضعیت من بسیار نزدیک است:
میخواستم به اوج عظمت و افتخار دست بیابم و حاضر نبودم هیچ احتمال دیگری جز این را تحمل کنم.
یکشنبه:
– ریمون آرون حرف جالبی زده:
در آموزش فلسفه هیچچیز جای سروکلهزدن با یک متن دشوار را نمیگیرد.
پس از سالی که با کانت گذراندم، بقیه سالها، کتابها در نظرم آسان میآمدند.
-لذت میبرم از اینکه نقلقولهای خوب را مثل باقلوا از دل کتابها بیرون میکشم!
-راز در آفلاین بودن است.
– من برای نادر فتوره چی احترام زیادی قائلم که یکتنه قصد جنگیدن با میانمایگی و جامعۀ مدنی قلابی را دارد.
ولی حیفم میآید از اینکه وقتش را توی فضای چرک و بیهودۀ توییتر هدر میدهد.
او را از آدمهای خلاقی میدانم که بیهوده هرز میروند.
دوشنبه:
-شهامت گند زدن و خراب کردن، نوشتن و نوشتن و نوشتن.
-منتظرم چیزی برای نوشتن به من الهام شود، خب بله سخت است، سختی وبلاگ نویسی روزانه همین است که بعد دو سال همچنان میبینی خیر، آن چیزی که باید، اتفاق نیفتاده و ایدهها مفت به چنگ نمیآیند. اصلاً شاید جذابیت ماجرا همین است که وبلاگ نویسی روزانه همچنان دشوار است و عموم مردم هم نمیتوانند از پس آن بر بیایند، همه در ستایش نوشتن حرف میزنند؛ اما دریغ از نوشتن.
سهشنبه:
-حرف زدن و نوشتن من روز به روز یکیتر میشوند و هر دو روی هم تأثیر میگذارند.
– من مینویسم تا از زندگی روزمره فاصله بگیرم. اصلاً برایم جذاب نیست شرح وقایع روز، میدانم ممکن است سالهای بعد اگر به این نوشتهها برگشتم از خودم گلایه کنم که چرا تصاویر ملموس و مشخص و دقیقی از روزهایم ثبت نکردم، ولی به آدم چند سال بعد همینالان عرض میکنم که خیر، این کار در حوصلۀ من نبود.
-من خودم را با غولها میسنجم، نه کوتولهها.
چهارشنبه:
-تکهای از یک ترانه:
من فقط عشق، فقط تو
من به آرامش رسیدم
پنجشنبه:
-بهترین روز زندگی من
شکوه زندگی، زمانی است که حس کنی بهترین روز زندگیات را تجربه کردهای و هیچ بهانهای توان خدشهدار کردن این شگفتی را ندارد.
و در چنین روزی خیام مدام در ذهنت پرسه میزند:
شادی بطلب که حاصلِ عمر دمی است
یک گفتگوی چندساعته اگر با رعایت شرط زیر شکل بگیرد شاید بهترین روز زندگی هر انسانی را شکل بدهد:
رابطۀ نزدیک رابطهای است که در آن؛ خودِ گفتگو از موضوع گفتگو مهمتر باشد.*
شارون سالتزبرگ
کل زندگی انسان در چند گفتگوی بهیادماندنی خلاصه میشود؛ گفتگوهایی که در آن خود گفتگو از موضوع گفتگو مهمترند.
بعد از خواندن این مطلب چهکار کنم؟
میتوانید «چرا باید از خودمان بنویسیم؟» را بخوانید.
32 پاسخ
خیلی دلنشین مینویسید.بنظرم «چگونه» نوشتن , اندازه ی «چه» ، مهم است. من هم نوشتن و تفکرات نادر فتوره چی را دوست دارم. حتما میدونید او سه سالی ست در فاضلاب توییتر نمی نویسد. گویی «نا امید» شد از توییتر و خوشبختانه نه از نوشتن!
وقتی نوشته های شما را میخوانم نوشتن را راحت تر و دوست داشتنی تر حس میکنم. انگار دیگر ترسی برای دست به قلم شدن نیست.
سپاسگزارم از مهر شما.
بینظیر بود بینظیر
و چقدر تامل برانگیز هستن جمله جمله ی نوشته های شما . نوشته های به ظاهر آرام، خانگی و معمولی اما برای من نوشته های شما مثل مقاله های زبان انگلیسی می ماند که جمله جمله اش کلمه به کلمه اش برای جذاب و مفیدن مثل زمانی که می نوشتم it is a book باور کنید جملات ساده ی شمارو هم همینقدر با تامل می نویستم تکرار میکنم و تمرین میکنم تا در ذهنم نهادینه شوند و دایره ی لغاتم را بالا ببرم . به نظر من البته استاد جان ما باید زبان فارسی را مثل زبان های خارجی تمرین کنیم و به قول این نتورکرها فنجونمون باید خالی باشه ……
شما عزیز دلید زینب خانم نازنین
همیشه با کامنتهای محبتآمیزتون مایه دلگرمی هستید.
امیدوارم دلتون شاد باشه و لبتون خندون.
وااااای عالی بود من الان نزدیکه دوساعته که دارم توی سایت میگردم و میخونم چه لذتی بالاتر از این که انسان هر لحظه با چیزای جدیدی آشنا بشه از همه مهم تر حرف های قشنگیه که شما نوشته بودین چقدر دلنشین بود و قلبم پراز خوشحالی شد با دیدن اینقدر زیبایی
امیدوارم شاگرد خوبی براتون باشم و روسفید بشم .
سپاس از مهر شما مریم خانم عزیز و خوش قلب.
شکوه زندگی، زمانی است که حس کنی بهترین روز زندگیات را تجربه کردهای و هیچ بهانهای توان خدشهدار کردن این شگفتی را ندارد.
سلام.مدتی است که میخوانمتان. وارد شدن به اینجا آسان و از اینجا رفتن بسیار سخت است. قطعا یکی از بهترین ها هستید. از این وقت و انرژی و عشقی که میگذارید و کاملا ملموس است سپاس گزارتان هستم.
سلام دوست نازنینم
امیدوارم بهترین روزها رو در زندگیتون تجربه کنید.
خوشحالم که اینجا هستید. ممنون از مهرتون. بیشتر برام بنویسید حتما.
مخلص شاهین عزیز هم هستیم.
والا من هم میخوام ببینمت اما وقت نمیشه. این وقت نمیشه از این دسته سرم شلوغه نیست. کار و لذت بردن و سفر هستش و صد البته زبان.
ولی حتما یه روزی یکی از کارگاه هات رو میام فقط به دیدن خودت.
فلسفه(تفکر عمیق) که چیز خوبی هست فقط حیف که تو جامعه ما گم شده :/
بی صبرانه منتظر دیدارت هستم امیر جان.
سه شنبه جالب بود
منم حوصله نوشتن رنگ دیوار و خال دماغ معلم و پای شکسته دوست و مریضی خودم را ندارم
من حوصله حوصله ی سر رفته خودم را با نوشتن از جعبه خیلی خیلی خیلی بزرگ اینده خیلی خیلی خلی جذابی که برای خودم رسم کردم را می خرم….
ایا نوشتن روزانه به معنی نوشتن وقایع روزانه است ؟
نه الزاماً، میتونید هر چیزی بنویسد. بعضی روزها من هیچ اشاره ای به وقایع اونروز نمیکنم.
سلام 🙂
اول از همه سال نو مبارک؛ هر چند از دید جنابعالی روزی عید است که در آن چیزی نوشته باشی… پس هر روزت مبارک 😉
درستش این بود که اول لغات جدیدم را یاد می گرفتم و بعد به عنوان هدیه می آمدم اینجا و کامنت می گذاشتم؛ اما نوشته ات خیلی عالی بود پس اول کامنت می گذارم.
——
“اصولاً وقتی چیزی را جار میزنی یعنی اصلاً از آن سر درنمیآوری”
به همین دلیل است که از واژه senior متنفر هستم. آدم ها یا fresh man هستند یا junior یا mid-level و یا life time student. خیلی از ایرانی ها عاشق این هستند که در لینکداین بزنند “کارآفرین” یا senior developer … جمع کن عمو… خیلی هایشان مصداق همین جمله تو هستند.
“آخر شب، حوالی دوازده هر طور شده، پادکست را ضبط میکنم. ”
پادکست هایی که قرار هست عمومی شوند؟
“در آموزش فلسفه هیچچیز جای سروکلهزدن با یک متن دشوار را نمیگیرد.”
متن دشوار از چه لحاظ؟ کلمات قلمبه سلمبه؟ یا متنی که قرار باشه تفکری باشه؟
“رابطۀ نزدیک رابطهای است که در آن؛ خودِ گفتگو از موضوع گفتگو مهمتر باشد”
چه جمله محشری… برای این جمله چیزهایی در همین کامنت نوشتم که پاکشان کردم 🙂
امیر جان
تو رو خیلی دوست دارم، و سخت مشتاقم که یک روز ببینمت.
پادکست ها هر شب توی کانال مدرسه نویسندگی منتشر میشن.
دربارۀ فلسفه هم قطعاً عمق فکر، نه قلمبه سلمبه بودن.
سلام
مثل همیشه ایده جدیدت حرف نداره.
من که هم از قالب و هم از ایده خوشم اومد.
جالب، جذاب و آموزنده.
موفق باشی.
سلام به حسین عزیز
ممنونم از لطفت، اگر دوست داشتی، تو هم تو با این قالب بنویس تو سایتت.
درود بر استاد و خسته نباشید
چقدر ایده بسیارجالبی،سپاس فراوان
روز نوشت هایی به صورت مرور روزهای هفته، حداقل کاری است که می توان برای نوشتن بصورت روزانه انجام داد و از درون آن چیزی سترگ بیرون آورد.
روز نوشت ها چقدر غنی از جملات ونوشته هایی است که هرکدامش میتواند ساعت ها آدم را به فکر فرو ببرد.
حداقل، تکلیف آدم با خودش به این شکل روشن هست حتی اگر هیچ ایده ای برای نوشتن درباره آن نیافتی از مجموع اندیشه هایی که دایم درذهن در گذرند و حالات احساسی روزانه میشود چیزی از دل آن بیرون کشید ونوشت.
چون قرارگداشتیم با خودمون که به قول استاد کلانتری((خودمون را با غولها مقایسه کنیم نه کوتوله ها)) من که واقعا حض( ؟) کردم از راهبرد نو استاد در نوستن و الهام گرفتم.
زنده باد محمدرضا جان
با کامنت های خوبت خوشحالم میکنی. به امید راه اندازی سایت شما.
چه کار جالب و هیجان انگیزی.
دوست دارم امتحان کنم
شاهین جان سلام، وقتی روی دکمه ضبط می زنی، دستتو روش نگه دار و به طرف بالا سوایپ کن تا قفل بشه و دچار قالب بستن انگشت نشی
خیلی کار هیجان انگیزیه این روز نوشتهها
سلام برادر
تلگرام شعورش را داشته!!
وقتی شصت مبارک را بر روی آیکون ضبط صدا قرار دادید به سمت بالا بکشید تا آیکون قفل شود. در این لحظه شما شصت مبارک را بردارید و با خیالی آسوده به ضبط پادکست ادامه دهید.
شاهین کلانتری عزیز
همیشه از خواندن مطالب سایت هیجان زده می شوم. کلی انرژی در لا به لای کلماتت پنهان شده اند.
باید اعتراف کنم وبلاگت یکی از بزرگترین و الهام بخش ترین منابع مطالعاتی من هست. بعضی از جمله هایت ایده هایی را بهم می دهد که در یک طوفان فکری 10 نفره هم نمی توان به آنها دست پیدا کرد.
راستی برای ضبط پادکست چرا از رکوردر گوشیت استفاده نمی کنی؟ بعد از ضبط خیلی راحت می توانی آن فایل را هر جا که خواستی قرار دهی
درود بر حسین صفوی پرانرژی
از لطف و محبتت بی نهایت ممنونم.
تو از شگفتیهای امسال خواهی بود.
همین فعالیت های چند روز اخیرت خبر از یک سال پر از موفقیت میده.
نادر فتوره چی برای درک ابتذال، شاید مجبور است در فضای توئیتر باشد.
در آن فضا پاسخ هایی که به او داده می شوند، انعکاس خوبی برای ارزیابی وضعیت میانمایگی اند.
هر چند شخصا خواندن کتاب «میانمایگی» نادر را به خواندن توئیت هاش ترجیح میدم.
با مهر
یاور
یاور عزیز
به جنبۀ جالبی از موضوع اشاره کردی، و من حس میکنم موثر هم بوده، چون اهل توییتر غالباً ازش متنفرن و این نشانۀ خوبیه.
و چه خوب که نوشتن کتاب رو جدی میگیره نادر فتوره چی.
برقرار باشی دوست نازنین من
شاهین تلگرامتو اپدیت کن … میتونی دکمه ویس رکورد رو قفل کنی و با خیال راحت شستت رو برداری و حرفتو بزنی
سلام شاهین جان
یه نکته ای به نظرم اومد که احتمال داره تا حالا بهش رسیده باشی ولی اینجا میگم شاید کمک کنه
برای ضبط کردن تو تلگرام زمانی که روی علامت ضبط لمس میکنی، یه علامت قفل باز شده بالای علامت ضبط میاد، فقط کافیه همونجور که در حال لمس علامت ضبط صدا هستی، انگشتت رو به سمت اون قفل بکشی، اونوقت دیگه نیاز نیست انرژی شصتت بیخودی هرز بره
یه سری مزایای دیگه هم داره که خودت بهتره امتحانشون کنی
سلام آقای کلانتری
واقعا نوشته های شما و آقای حسین صفوی آدم رو عاشق نوشتن می کنه
دمتون گرم
زنده باشی محمد عزیز
خوشحالم که در مسیر رشد و موفقیت قرار داری.