پیشحرف:
گاهی اوقات تعریف تازهای از یک موضوع، روند نگرش و نگارش ما نسبت به آن موضوع را به کلی دگرگون میکند. برای من بارها پیش آمده که آشنایی با تعریف دیگری از یک چیز، اهمیت آن موضوع را برایم دو صد چندان کرده است. بسیاری از این تعاریف هم فرامنطقی بودهاند و هیچوقت آنها را نمیتوان با تعریف رسمی و لغتنامهای آن مفهوم قیاس کرد.
یکی از تعریفها، نگاه سعید عقیقی به «کلیشه» است که طی سالهای گذشته بارها و بارها آن را مرور کردهام و هنوز برایم تازه و تکاندهنده است.
باری، امروز هنگام تورق کتاب «پنح مصاحبه از پاریس ریویو»، توی مصاحبۀ نویسنده و فیلسوف فقید «امبرتو اکو» به تعریف جالبی از «روشنفکر» رسیدم که دوست داشتم حتماً برای شما هم نقلش کنم:
اگر منظورت از روشنفکر کسی است که فقط با سرش کار میکند و نه با دستهایش، در آن صورت کارمند بانک روشنفکر است و میکل آنژ نیست. این روزها با وجود کامپیوتر، دیگر همه روشنفکر هستند و بنابراین فکر نمیکنم هیچ ارتباطی با حرفۀ فرد یا طبقۀ اجتماعیاش داشته باشد. به نظر من هرکسی که با استفاده از خلاقیتاش دانش نوینی خلق کند، روشنفکر است. کشاورزی که متوجه میشود از طریق پیوند جدیدی میتواند به گونۀ نوینی از سیب دست پیدا کند در آن لحظه یک فعالیت روشنفکرانه انجام داده. در حالیکه استاد فلسفهای که تمام عمرش به تکرار سخنرانی دربارۀ هایدگر میپردازد، روشنفکر محسوب نمیشود. خلاقیت نقادانه -نقد آنچه انجام میدهیم، یا یافتن راه بهتری برای انجام آن-تنها نشانۀ عملکرد روشنفکرانه است.
3 پاسخ
عالی عالی عالی. یک نگاه تازه به روشنفکری که امروز دریافت کردم. هر چند امبرتو اکو سالها پیش این حرف رو زده، ولی برای من تازه تازه بود.