دامِ جالبنویسی؟ اصلاً مگر هدف ما نوشتن مطالب جالب نیست؟
لغتنامه دهخدا در تعریف جالب میگوید:
کشنده و جلبکننده.
پس مطلب جالب احتمالاً چیزی است که مخاطب را میکشاند سمت خودش.
خب، آیا تصور همۀ ما از جالب یکی است؟ ممکن است متنی که از نظر من جالب به نظر میرسد، در نظری دیگر ملالآور باشد.
از این بگذریم، میخواهم جالب را در برابر مفید قرار بدهم.
محتوای جالب الزاماً مفید نیست. و ایضاً برعکس.
شاید بپرسید چرا هر دو کنار هم نباشند؟
در عمل اما داشتن همزمان خر و خرما چندان دستیافتنی نیست.
نیل پستمن زمانی گفته بود: اگر عیسی مسیح هم بنا بود به تلویزیون بیاید مجبور میشد قسمتهای جالب انجیل را بخواند. (نقل به معنی)
یک ریزخاطره:
سالها پیش در یک کارگاه رمان، نگارش داستانی را آغاز کردم. فصل اول رمان را که در هفته اول کارگاه خواندم، همه به تکههای خندهدار آن خندیدند.
هفتۀ بعد بیآنکه بدانم، بهصورت ناخودآگاه تکههای جالب بیشتری نوشته بودم. و هفتۀ سوم و چهارم را هم میتوانید حدس بزنید، دیگر آگاهانه به دنبال جالب بودن و خنداندن اعضای کارگاه بودم.
البته جالب بودن فقط با هجو و خنده اتفاق نمیافتد، توسل به اشک و آه و خشونت و غیره هم در جای خود جالبانگیزند!
نتیجه:
چیزی که نوشته شده بود، به هر چیزی ربط داشت جز رمان جدی و عاشقانهای که من تمنای نوشتنش را داشتم.
اما جلوی این اشتباه را در مسیر یادداشتنویسیام گرفتم:
مترم شد مفید بودن، و نوشتن از چیزهایی که حس میکردم برای مخاطب الهامبخش و آموزنده خواهد بود. حالا اگر جالب هم بود که چهبهتر. وگرنه، من با احساس مفید بودنِ متن به هدف خودم میرسیدم.
تقلای جالب بودن، غالباً به لودگی یا سانتیمانتالیسم و انواع دیگر ابتذال ختم میشود.
رسانهای هم که برای نشر محتوا انتخاب میکنیم در این موضوع مؤثر است. مثلاً: اینستاگرام، محرک جالب بودن است؛ وبلاگ، مشوق جدی و مفید بودن.
باز هم انتخاب:
یا باید جالب باشی و خوشآیند عوامالناس.
یا مفید باشی و مرجع عدهای خاص.
دومی تو را به خودت نزدیک میکند و اولی به دیگران.
فکر میکنم بعد از مطالعۀ این پست، خواندن لینک زیر هم برای شما سودمند باشد:
چرا وبلاگ نویسی از نوشتن در شبکه های اجتماعی مهمتر است؟
شاهین کلانتری در تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین
15 پاسخ
درود استاد عزیز
دقت که میکنم اینستاگرام مطالب و تصاویر جلب توجه کننده بسیار داره. اما واقعا چند درصد از این مطالب فایدهای هم در خود برای مخاطبشان دارن؟
یکی از دلایلی که به سختی مطلب منتشر میکنم همین موضوع هست و دغدغهای که قرار هست چه چیز رو از خودم به دیگران منتقل کنم؟
بسیار درست گفتین. ما با فریاد و بلند صحبت کردن یک شخص هم توجهمان جلب میشه.
پس چه ارزشمند که مفید و خاص بودن رو هدف قرار بدیم. چیزی شبیه به این جمله: دومی تو را به خودت نزدیک میکند و اولی به دیگران.
این جالب نویسی پوشالی و توخالی که به سبب اینستاگرام باب شد، باعث بروز هزاران شومن بی سواد شد که علم رو به بازی گرفتن و خودشون رو نویسنده ده ها جلد کتاب معرفی کردند
همه شدن اسکرین شات خوان
اونا شدن بریده بریده عرضه گر!
(یا باید جالب باشی و خوشآیند عوامالناس.
یا مفید باشی و مرجع عدهای خاص.
دومی تو را به خودت نزدیک میکند و اولی به دیگران)
امیدوار بودم که این قسمت را بهتر بنویسی تا بتواند مشوق بهتری برای وبلاگ نویسی باشد، بخاطر اینکه یکی از مرجع هایی هستی که در حال حاضر به خاطر داشتن وبلاگ اطرافیانی را ساخته که در راستای یک هدف مشترک تلاش میکنند، بنابراین نمیشه گفت که وبلاگ صرفا ما را با خودمان نزدیک میکنند
وبلاگ در بهترین حالت حلقه ارتباطی ما را گسترده تر و هدفمندتر میکند ولی اگر همین تلاش ها را رو اینستاگرام بگذاریم در یک راستا دیگه حرکت میکنیم، راستایی که هدف اصلی اینستاگرام هست که همون سرگرم شدنمان در زندگی است؛ بدون اینکه این سرگرمی، خوشی یا پایداری همراه خودش داشته باشد.
بنابراین کسی که تصمیم میگیرد وبلاگ بنویسد صرفا به این هدف نیست که خودش را به خودش نزدیک کند ( شاید راه حل بهتری مثل یادداشت نویسی در دفترچه هم باشد که بتواند ما را به این نتیجه برساند)
اما کسی که وبلاگ مینویسد دنبال انتشار و اشتراک افکارش با بقیه از راه فکر کردن و تحلیل کردن تمام اتفاقاتی هست که هر روزه براش رخ میدهد و باعث میشود با دید متفاوتی به اطرافش نگاه کند. ( حداقل من اینطور فکر میکنم و به این دلیل اینکار را انجام دادم )
و اگر در نهایت این کار را با قدرت ادامه بدهد علاوه بر رشد خودش؛ میتواند باعث رشد اطرافیانش هم بشود و اطرافیانش هم باعث رشدش میشوند تا در موقع لزوم در افکار هم بتوانند کنار یکدیگر باشند نه اینکه صرفا در خوشی ها همدیگر را همراهی کنند.
پانیذ عزیز
به خود نزدیک شدن، در تضاد با رابطه با دیگران نیست. ما روی خودمون کار میکنیم تا با افراد بهتری ارتباط برقرار کنیم و وجودمون برای اونها مفید باشه.
اگر به بخش اول جمله دقت کنی، من نوشتم عوامالناس. اصولاً مخاطب من در این وبلاگ عموم مردم نیستن. تو صفحۀ اول سایت هم نوشتم.
بنابراین به وام از آین رند، فضیلت خودخواهی باعث میشه تا وجود ما برای دیگران هم مثبت و ارزشمند باشه.
شاهین گرامی درود بر شما
در نوشتههای گوناگونی که از شما خواندهام اشاراتی کردهای در مورد مراقبه و نیز بر اهمیت نوشتن به عنوان وسیلهای برای داشتن آرامش. در مورد این موضوع میتوان کتابها نوشت. نکتهای از کسی به اسم «اکهارت تُله» به یادم آمد که اصلش اینه؛
The mind left to itself creates monstrosities
میگه؛ «ذهن اگر به حال خودش رها شود، هیولاها خلق خواهد کرد» نوشتن یکی از یا شاید بهترین راههای جلوگیری از رها شدن ذهن به حال خودش است و هرچه که زمان بیشتری مشغول نوشتن باشیم، از شر هیولاهایی که ذهن تولید میکند، بیشتر رها میشویم.
داوود عزیز
اکهارت توله نویسندۀ بی نظیری هست که کتابهای متعددی دربارۀ اهمیت لحظۀ حال نوشته و به نوعی برند لحظۀ حال حساب میشه.
خوشحالم که ازش نقل کردی و به نکتۀ مهمی هم اشاره کردی. کتاب جدید من به کلی دربارۀ همین موضوعه.
سلام
الحق که خودشناسی و خاص بودن بهتر از
مورد قبول عام مردم قرار گرفتن ارزش دارد.
#همین
#شاهین کلانتری
#عام
#خاص
#خود شناسی
زنده باد محمد عزیز
آفرین شاهین که انقدر استادانه موضوع نوشتن رو چکش کاری می کنی و زیر و بمشو در میاری..موضوعی که مطرح کردی در کامنت نویسی هم خیلی مورد توجه و مهمه. ما می تونیم کامنت های جالب بنویسیم که جلب توجه کنیم یا کامنت های مفید که دید نویسنده رو توسعه بده و اونو در مسیر نوشتن راهنمایی کنه. شاید بیشتر ما در دام جالب نویسی بیفتیم و برای دیده شدن نظرات و کامنت های جالب بنویسیم که حس دیده شدن رو ارضا کنه اما بدون شک نتایج مفید نویسی که در بلند مدت آشکار میشه بسیار اثر بخش تر و بهتر خواهد بود.
مرتضی خیلی خوشحالم که به موضوع کامنت نویسی توجه جدی داری.
من فکر میکنم کامنت نوشتن، حتی از وبلاگ نویسی هم شهامت و دقت بیشتری میخواد.
اصلا مطالب مفید معمولا در شبکه های اجتماعی مثل تلگرام و اینستا طرفداران چندانی ندارد. اکثرا به دنبال مطالب سرگرم کننده هستند که دقایقی را با آن بگذارنند بی آنکه بخواهند فکر کنند. البته همه ما گاهی درگیر این مسئله می شویم ولی مهم آنست که ساعات ارزشمند فراوانی از زندگی مان را صرف این فضا می کنیم و در اصل آن چیزی که ما را به این شبکه ها معتاد می کند خود شبکه ها نیستند همین حس ارضا شدن بوسیله این فضای سراسر سرگرمی و بی خبری ست.
باز هم انتخاب:
مشکل من و دوستای هم سن و سالم تقریبا از یه همچین کلمه هایی شروع میشه .. ما توی رویاهامون همه چیز رو باهم داریم و همین باعث میشه تا از ورزیدن تمام عشقمون به محبوب ترین استعدادمان بترسیم … ما باید همه چیز رو فدای یک علاقه کنیم که معلوم نیست فردا باشه یا نه ! و این یه تهدید بزرگ برای اینده ای که توی ذهنمون ساختیم به حساب میاد…
نمیدونم چرا اما همه ما پر از ترسیم !
ما یک هدف مشخص رو انتخاب نمیکنیم چون در حال حاضری که توی اون زندگی میکنیم هدفی که همه آزوهامون رو براورده کنه نمی بینیم در حالی که هر هدفی در آینده و بعد از اینکه بهش اطمینان کردیم تمام ظرفیت های خودش رو در جواب علاقه مستمرمون بهمون نشون میده …
فقط نباید ترسید ! و دست به انتخاب زد …. (که البته اونقدری که نوشتنش ساده به نظر میرسه آسون نیست !)
( میشه لطفا بیشتر درمورد موضوع انتخاب و نوشتن صحبت کنید …. برای الانِ ما نوجون ها از این حرف ها خیلی نیازه ! )
ممنون که هستید….
خوب و مستمر باشید….
ستاره خیلی خوب نوشتی و به خاطر همین من هم سعی میکنم چند مطلب خوب دربارۀ انتخاب و نوشتن بنویسم.