جملات کوتاهی دربارۀ جملات کوتاه
یادداشتی که میخوانید، نمونهای از نوشتن یک ایدۀ واحد در قالب جملات کوتاه و منفصل است.
برخی جملات، کوتاه و برخی دیگر کوتاهتر است.
کوتاهتر، خواندنیتر است.
یادداشتی که میخوانید، نمونهای از نوشتن یک ایدۀ واحد در قالب جملات کوتاه و منفصل است.
برخی جملات، کوتاه و برخی دیگر کوتاهتر است.
کوتاهتر، خواندنیتر است.
صاحبخانه از ساوه بلغور آورده بود، یک کیسه هم ارزانی ما کرد.
جز همین یک کیسه بلغور هیچ چیز دیگری توی خانه نداشتیم. یخچال و تمام کابینتهای آشپزخانه خالی بود.
بلغور را آب پز کردیم…
آیا باید یک ایدۀ مهم را، صرفاً به خاطر اینکه بارها و بارها تکرار شده، تکرار نکنیم؟
آیا به بهانۀ تازهگویی باید از تکرار ایدههای مهم دست بکشیم؟
بگذارید در پاسخ به این سؤال خودم را مثال بزنم…
جواد مجابی در کتاب یادداشتهای آدم پرمدعا جملۀ مهمی نوشته که اول آن را با هم بخوانیم:
«شاعری که کتابهای چاپ شدهاش زیاد توی کتابفروشیها معطل نمیشد روزی به من گفت…
میخواهم یادداشتهایم را جور دیگری تقطیع کنم،
و دیگر معیارم جمله و پاراگراف نیست؛
حداقل در برخی از یادداشتهایم.
عزم شعر ساختن ندارم در یادداشت…