گزارش یک موفقیت | خشم و حرکت

گزارش یک موفقیت | خشم و حرکت

سر شام عصبی بودم.

آنقدر عصبی که ترجیح دادم به جای غذای روی میز، نان و پنیر و گردو بخورم. 

به دلایل ریزودرشت خشم تمام وجودم را گرفته بود. مدت‌ها بود اینقدر خشمگین و عصبانی نشده بودم.

لقمه دستم بود که رفتم از توی اتاق کارم قلم و دو سه تا کاغذ قهوه‌ای برداشتم، و آمدم سر میز شام شروع کردم به نوشتن.

دو سه جمله که محض تخلیۀ خشم روی کاغذ آمد، ایده خودش را نشان داد. جمله‌ها یکی بعد از دیگری روی کاغذ آمدند. هر لقمه که فرو می‌دادم یک فکر تازه بیرون می‌آمد.

خشم، به لبخندِ ناشی از کشف تبدیل شد.

رفتم نشستم پای لپ تاپ و طرح اجرایی دوره‌ای که مدت‌ها بود طرح آن را ریخته بودم پیاده کردم.

ایده را شب با همکارانم مطرح کردم و بنا شد این دوره با پشتیبانی و همراهی یک گروه پنج نفره پیش برود.

شب دیرتر خوابیدم. اما هر طور شده فراخوان را نوشتم، ویرایش کردم و گذاشتم روی سایت.

صبح که بیدار شدم. بار دیگر فراخوان را بازبینی کردم. با همکارانم مشورت کردم و فراخوان روی شبکه‌های اجتماعی هوا شد.

در دقایق اول، هفت هشت تا ثبت‌نام فوری داشتیم، و تا سه چهار ساعت بعد 30 نفر توی دوره ثبت‌نام کردند و وارد گروه شدند.

حالا آماده می‌شوم که امشب اولین کلاس دوره را برگزار کنم.

همکاران من هم در حال تدارک سایر محتواهای دوره هستند، و همچنین آماده می‌شوند برای پشتیبانی از شرکت‌کنندگان و پیگیری عملکرد آن‌ها.

از آن شام خشم‌آلود حتی 24 ساعت هم نگذشته، اما حالا از یک دورۀ کامل رونمایی شده، و سی و اندی نفر هم دور هم جمع شده‌اند.

می‌شد نالید، می‌شد از نق زدن لذت برد، می‌شد کاسۀ چه کنم چه کنم دست گرفت، می‌شد همه چیز را به فردا و فرداها موکول کرد. (چه زمانی مستعدتر از این روزهای کرونایی برای راه دادن به این احوالات؟)

اما می‌شد کار دیگری هم کرد.

و این‌جا بود که برای هزارمین بار قدرت داشتن نگرش مناسب به من اثبات شد.

در لحظات غضب‌آلود هنگام شام من فقط به این فکر می‌کردم که چطور می‌توانم از این وضعیت منفی چیز مثبتی بیرون بکشم.

خشم و بیزاری و اندوه یک جرقه است. این نگرش تو است که می‌گوید کدام آتش را می‌توانی با این جرقه شعله‌ور کنی.

علاوه بر این بار دیگر به من ثابت شد که هستی عاشقِ سرعت است. اصطلاحاً سرعت جواب می‌دهد.

القصه به هر چیزی می‌توان به چشم منبع الهام نگاه کرد. 

 

 دربارۀ دوره‌ای که حرفش بود: پرُکاری و پول‌سازی در خانه | با مربی‌گری شاهین کلانتری + تیم پشتیبان برای پی‌گیری انجام کارهای شما

15 پاسخ

  1. با عرض پوزش در تغییر کلمات:
    اخیرا هر موقع حوصله‌ام سر می‌رود یا می‌روم سراغ متمم یا می‌آیم به آشیان جناب شاهین. پس از خواندن چند متن به خودم گفتم: «این‌ها شیس میس درست و حسابی‌اند. متنو نیگاه کن. برقرای روابط موضوعی در بین جملات را سیل کن. باهات حرف میزنه. تو هم باس اینطوری بنویسی.»

  2. شاهین عزیز،
    کارت تحسین‌برانگیز و شگفت‌آوره،
    مطمئنا نتایج بزرگی هم در پی خواهد داشت.
    همیشه به سرعت عمل و خلاقیتت غبطه می‌خورم.
    اما نکته‌ای که وجود داره اینه که اصلا نمی‌تونم تو رو تو حالت خشمگین و عصبانی تصور کنم. باید یه بار عصبانی شدنت رو ببینم.
    البته تا باشه از این خشم‌ها و عصبانیت‌ها، ما فوقش یه لیوانی یا بشقابی بشکنیم و بعدش بریم یه دست نوش رو بخریم و بذاریم سر جاش.
    شاد باشی

    1. درود حسین نازنین
      خیلی خوشحال شدم از دیدن کامنتت پر مهرت.
      بسیار بسیار دلتنگ دیدن روی ماهت هستم.
      امید که در دوران پساکرونایی بیشتر و بیشتر ببنیم همدیگه رو.
      خیلی مواظب خودت باش.

  3. خوب شد ک اومدم اینجا یادم اومد ک نوشتن ارومم میکنه و چقد الان بهش نیاز دارم

    1. واقعاً چه خوب آرزو جان.
      خوشحالم که چنین نگاهی داری به نوشتن.

    1. هر نوشته ای که ازتون میخونم لذت میبرم. شما حتی از خشمتون ایده میگیرید 😂 خیلی باید سعی کرد یکی مثل شما شد. دم شما مثل همیشه گرم.

  4. درسته
    این خشم‌های ناگهانی حتی توانایی این رو دارن که به طور ناگهانی به یه دوست قدیمی پیام بدی و احوالش و بپرسی…
    گاهی شرایط به طور عجیبی اعصاب خورد کن میشه.
    اما با گذشت زمان، حتی اگه مدت زمانِ کوتاهی باشه، میتونی به نکات مثبتش پی ببری…
    گاهی همه‌چیز عجیب و پیچیده میشه؛ اونقدر که تو مکالمه‌ها کم میاری، تو نبرد تن به تن با خودت شکست میخوری و خودت و میبازی…
    دیگه وجودت و حس نمیکنی، اما تمام اینها میتونن جرقه‌ای برای شروع یه آتیش بازی محشر و خیره کننده باشن!
    به فال نیک بگیریمشون😎…
    .
    .
    و میخوام یه چیزی که خیلی برام مهمه رو بهتون معرفی کنم…
    گنج عزیزم که تازه دیشب پیداش کردم…
    آهنگ Sinking از Greg manorey🎼🎹
    اونقدر دلنشین و فوق‌العاده‌ست که نمیتونم موقع گوش دادن به نت‌های زیباش اشک نریزم…
    اونقدر عجیبه که انگار باهام حرف میزنه…
    و اونقدر رویاییه که باعث میشه از واقعیت‌ها دور بشم و برم به منطقه اَمن خودم…
    اگه وقت کردید لطفا و حتما بهش گوش بدید.
    سرِ یه فرصتِ خوب و به‌جا…
    تو یه سکوتِ مطلق…
    یا شاید بین هیاهویی که اعصابتون رو مشوش میکنه! بهتون قول میدم این آهنگ عزیز، بهتون کمک میکنه و یا شاید الهام بخش برای ایجاد یه محتوی جدید بشه💙🎹🎵🎼

    1. درود مائدۀ خوش ذوق و خوب
      مرسی به خاطر معرفی این آهنگ.
      الان دانلود می‌کنم و گوش می‌دم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *