سرگذشت قلم با سرگذشت قلمزن یکی نیست. قلم تراوش نهانخانۀ وجود قلمزن را رقم میزند- تراوش ژرفترین و لطیفترین و والاترین ساحت وجودی قلمزن را، وجود سیال و فرّاری را که در کالبد شخص قلمزن آشیان کرده، در حال و هوایی خاص و پیشبینینشدنی برمیخیزد، لحظات پرنشاط و پرتلاطمی را میگذارند و از نو غایب میشود. قلمزن آثار او را، که دیگران آثار شخص میپندارند، چون مدتی از تولد آنها بگذرد باز نمیشناسد. نویسنده چه بسا باور ندارد که اثر را خود نوشته است. اثر برای خود او غریبه است و هر بار که آن را میخواند پنداری با نوشتۀ تازهای روبروست. پروست در اثری به نام contre sainte beuve، آفریدۀ هنری را از «منِ» خلاقی دانسته که در ژرفای وجود آفریننده جای دارد و در زیروبمهای کلامی و در جریان خلق ظهور میکند. «منِ» خلاق مقدم بر آفرینش ساختارهای کلامی عرض وجود نمیکند، در جریان آن و همزمان با آن ظاهر میگردد.
-نقل از کتاب گلگشتهای زبانی، مجموعۀ مقالات احمد سمیعی (گیلانی)، گردآورنده: سایه اقتصادینیا، نشر هرمس
در پاسخ یک دوست: این عادت که ریشه و کاربُردِ “درست” هر واژه به متنی از دورانِ کهن باز میگردد و درستیاش با آن سنجیده میشود، از جهتی محل اشکال است. هیچ تضمینی وجود ندارد که خود آن نویسنده یا شاعر در حال خارج کردنِ زبان از ساختارِ”معمول” خود نبوده باشد. تصوّر رسیدن به مفهوم “زبان برتر” و ایستاسازیِ آن به پیدایش زبانی میانجامد که بیشترِ شاعران و نویسندگان نوآور از آن گریختهاند. باقی بقایت.
-نقل از فیسبوک سعید عقیقی
از ميان همۀ كلمات اندوهباری كه بر زبان يا قلم جاری میشوند، اندوهبارترين آنها اين است: «میتوانست اينطور باشد!»
-جان گرينليف ويتير اگر آن را داريد(عشق) ديگر به چيزي نياز نداريد، و اگر آن را نداريد(عشق) مهم نيست چه چيز ديگری داريد.
-سر جيمز باري
-نقل از فیسبوک عباس مخبر
در فارسی، واژهای داریم به نام «قلمفرسایی». در چنین وضعیتی، نویسنده ارج و ارزش کلام را ضایع میکند و قلم از فرط تکلف و خودنمایی نویسنده، فرسوده میشود و احتمالاً از نا و نفس میافتد. در قلمفرسایی، لزوماً نثر زمخت یا معیوب نیست بلکه ممکن است خیلی هم زیبا باشد و در اصل، برای به رخ کشیدن توانایی نویسنده در انشانویسی است. حرف انشانویسی شد؛ فیسبوک مجال خوبی فراهم کرده تا بتوان در آن انشا نوشت و حتی مسابقه نثر و معنا برگزار کرد اما، گرچه نویسندگی با انشانویسی مرتبط است و نویسنده باید بتواند انشا بنویسد اما صرف انشانویسی، نویسندگی نیست. در فرمگراترین نویسندگان، نثر فقط بخشی از کار است چون حتی فرم هم اشکالی فراتر از قلمفرسایی دارد. شاید برای همین است که از قضا، در فیسبوک، یادداشتهای نویسندگان، چه ایرانی و چه انگلیسیزبان(که میتوانم نوشتههای این زبان را بخوانم)، از سرراستترین و سادهترین متنهاست و برخلاف قلمفرسایان، ردی از زبان متکلف به رخ کشیدنی در آن نیست. خودمانیم، بعضی واژهها چه به زیبایی گویای مفهومند مثل همین قلمفرسایی.
-نقل از فیسبوک محبوبه موسوی
با اشاره به بخشِ “سرگذشت قلم با سرگذشت قلمزن یکی نیست” گمان می برم که معجزه قلم همین باشد. شاید قلم معجزه اش همین بیرون کشیدن چیزهایی از اعماق جانمان است. چیزهایی که شاید خود، آگاه به وجودشان نبوده ایم.
2 پاسخ
با اشاره به بخشِ “سرگذشت قلم با سرگذشت قلمزن یکی نیست” گمان می برم که معجزه قلم همین باشد. شاید قلم معجزه اش همین بیرون کشیدن چیزهایی از اعماق جانمان است. چیزهایی که شاید خود، آگاه به وجودشان نبوده ایم.
زنده باد زهرای عزیز