تاکنون با توقع بیش از حد خودتان از چیزی، آن چیز را از چشم خودتان انداختهاید؟
مثلاً کتابی را میخوانید و از ایدههای جذاب آن لذت میبرید، تصمیم میگیرید تمرینهای کتاب را منظم انجام بدهید و حس میکنید با این کار مشکلات خودتان را حل میکنید و به حال خوب و دستاوردهای بزرگ میرسید.
اما چند روزی پیش میروید و میبینید کماکان همان آدم قبلی هستید، همان کارهای قبلی را میکنید و ایدههای این کتاب هم نتوانسته شما را نجات بدهد.
بسیاری از ما به خاطر تکرار این اتفاق از خواندن کتابهای (غالباً) غیرداستانی و آموزشی دلسرد میشویم.
و ممکن است فکر کنیم دنیای واقعی یک چیز است و دنیای کتابها چیز دیگر، و هر ایدهای که روی کاغذ جذاب است در دنیای واقعی عملی نیست.
بله، بسیاری از چیزها فقط روی کاغذ دلفریبند، مشخص است که نویسندۀ کتاب هم توان پایبندی به کارهای پیشنهادی خودش را ندارد.
اما اینجا حرف دربارۀ توقع بیجاست.
هیچ کتابی نیست که بتواند به یکباره زندگی کسی را متحول کند و او را به موفقیت برساند.
کتابها فقط میتوانند بخشی از مسیر توسعۀ فردی ما باشند.
عوامل مختلفی باید در کنار هم قرار بگیرند تا در طول زمان تحولی پایدار در زندگی ما صورت بگیرد.
پس بیهوده کتابها را از چشم خودمان نیندازیم.
یک پاسخ
بله دقیقا همینه