اگر بخواهیم ماجرایی را بهصورت مکرر برای اطرافیانمان تعریف کنیم درنهایت حوصلۀ شنوندگان را سر میبریم.
حتی دوستانی که بیشتر همدردی را نشان میدهند که از شنیدن داستانهای تکراری ما آزرده میشوند.
در فرایندهای نوشتار درمانی اشاره میشود که بخشی از فرآیند بهبودی از طریق نوشتن، بیان مکرر یک داستان است.
پس چه باید کرد؟
دفتر خاطرات روزانه بدون هیچ اعتراضی گوش شنوایی برای خاطرههای تکراری ماست.
مثلاً من یک رویداد تلخ عاطفی را بیش از صدبار از زوایای مختلفی نوشتهام؛ و حالا بهعنوان ناظری بیرونی و آرام به آن نگاه میکنم.
بنا نیست هر بار که دستبهقلم میبریم چیزهای تازه بنویسم. گاهی تکرار، دنیای نویی را پیش روی ما قرار میدهد.
8 پاسخ
سلام استاد .
ممنونم ازشما دقیقا من یه ماهی میشه که نوشتن هزار کلمه رواغاز کردم .تا نوزده هزار که رسیدم قبلا.میتونستم 1000کلمه بنویسم .اما دقیقا بعد نوزده روز .متوجه شدم دیگه حرفی نمیاد .همش جملات چرند و پرند کوتاه .و دائم تکراری .چون همزمان تایپ ده انگشتی امتحان میکنم .علاوه بر اینکه دیگه نوشتنم نميومد .انگار ذهنم خالی شده .حتی نوشتن صبحگاهی هم همینطور ذهنم خالی خالیه .با این نوشته من راغب شدم به تلاش دوباره .ممنونم از مهربانيت.
زنده باد مهسای عزیز
نگران این وضعیت نباش.
کاملاً طبیعیه.
ضمن اینکه مطالعه بیشتر میتونه جریان ذهنت رو پویاتر کنه.
گاهي مكرر وقايع روزمره را مينويسيم در دفتر خاطرات، و همين روزها و اعمل تكراريشان در پس سالها به شيرينترين خاطرات تبديل ميشوند و ميخواهي كه بخواني بارها و بارها آنچه راكه برايت روزمره بوده است روزي، و امروز آرزو و ايكاشمان ميشود، پس نسوزانيم خاطرات باهم بودن امروزمان را كه فردا تلالويي ويژه ميگيرد به خود. بنويسيم و بنويسيم از عزيزاني كه امروز كنارمان هستند و تكرار بودنشان ، حس درك وجودشان را از ما ربوده است.
زیبا نوشتید زهرا جان.
سپاس.
سلام
به نظرم بعضی از افکار ودغدغه ها و دل مشغولی رو باید تکراری نوشت.باید نوشت و به ان فکر کرد تا از درونش انچه را که باید به دست اورد.من به این باور رسیدم که تا ننوشته ام نمیتوانم فکر کنم و تصیمیم درست بگیرم.
سلام آقای کلانتری
یه سوال دارم.
من یک وبلاگ دارم و توش می نویسم. نوشته هام بد نیست اما خواننده هام خیلی خیلی کمن. دلسرد میشم از نوشتن. حتی با خواننده هام ارتباط میگیرم و اونا و وبلاگ و نوشته هاشون هم برام مهمه . بهشون سر می زنم و نظرم رو درباره نوشته هاشون میگم اما بقیه اینطور نیستن. دلم می خواد درباره نوشته هام نظر بدن اما خیلیا فقط می خونن و می رن. بدون نظر. حتی دوستام. چطور می تونم مخاطب داشته باشم و اونا رو جذب کنم؟ میشه راهنمایی کنید. خیلی ممنونم.
سلام به خانم آ
آدرس وبلاگتون رو به من هم بدید.
این موضوع نگران کننده ای نیست. طبیعیه.
من وبلاگتون رو میبینم. بعد با هم بیشتر گپ میزنیم.
شاید دلیل اینکه از تکراری نوشتن بدمان می آید این است که می خواهیم حتما نوشته هایمان را دیگران ببینند ….
چه بسیار شده که نوشتم فقط برای نوشتن و در نهایت خواندنشان سهم آتش شده ویا هم سطل زباله تنها خواننده آن بوده ولی از یاوه سرایی دست بر نداشتم…