پیشنوشت:
داشتم به صدای شاهرخ مسکوب گوش میکردم که به تکۀ جذابی رسیدم و دلم خواست با شما به اشتراک بگذارم.
اصل مطلب:
من فکر میکنم نوشتن رفتن در تاریکی است؛ کشف ندانستهها.
نه به معنی دانستن، یعنی آگاه شدن به ندانستنها.
هیچ نویسندۀ بزرگی را پیدا نمیکنید که بگوید من این را کشف کردم و دانستم و این حقیقت است.
بهمحض اینکه گفت حقیقت است، آن حقیقت بدل به ایدئولوژی میشود و به مفت نمیارزد.
نوشتن، ماندن در شب تاریک است. همواره در ابهام راه میروید؛ مثل کار کریستف کلمب است. میرود تا از شرق سر دربیاورد، جای دیگری را پیدا میکند.
و من شخصاً هر چه که نوشتهام، از یک جایی شروع کردهام و از جای دیگری سر درآوردهام.
پینوشت:
یاد حرفهای نسیم طالب افتادم و قوی سیاه. به نظرم نوشتن هم یکی از کارهایی است که شانس رسیدن به قوی سیاه مثبت را افزایش میدهد.
چند روزی است برای بار سوم مطالعۀ قوی سیاه را آغاز کردهام. به این نتیجه رسیدهام که حتی با گذشت چند ماه، برداشت ما از یک کتاب میتواند خیلی متفاوتتر و عمیقتر از قبل باشد.
3 پاسخ
نوشتن برای من یکی از راه هاییست که میتوانم خودم را بشناسم. بیشتر وقت ها خیلی از درونیات را با نوشتن کشف میکنم. اخیرا هم به این نتیجه رسیدم که نوشتن چه قدر میتواند به فهم مدل ذهنی خودمان کمک کند.
لطفا فایل صوتی را به اشتراک بگذارین.
با تشکر:)
پریسا جان مستند زمان در من میوزد رو سرچ کن تو گوگل.