یکی از باورهای خدشهناپذیر من این است که نهایت بهرهوری فقط با تنهایی محض به دست میآید.
میگویند هیتلر گفته «یک فرد وقتی خوب کار میکند که تنها باشد.»
با گویندۀ جمله کاری ندارم؛ اصل حرف گزارهای است که طی سالها فعالیت به من ثابت شده.
دستاوردهای خلاقانۀ من در خلوت و تنهایی تقریباً ده برابر بیشتر از زمانی بوده که حتی یک گربه در محل حضور داشته؛ آدمیزاد که جای خود.
بههرحال، حضور در جمع در ذات خود رگههایی از ابتذال را دارد و هرچقدر هم سرت به کار خودت باشد ممکن است فضولتاً (!) درگیر ماجراهایی بشوی که دخلی به تو ندارد.
چه کسی میتواند قدرت خودگویی با صدای بلند را نفی کند؟ اتفاقی که در حضور دیگری رنگ مدارا و حسابگری را به خود میگیرد، حتی در بیپردهترین روابط.
شما هم اگر مثل من هدفی پیدا کردهاید که وقت و بیوقت قلقلکتان میدهد، حداقل سه روز در هفته گوشهای را پیدا کنید که خالی از هر تنابندهای باشد.
ضمناً این ماجرا تضادی با کار گروهی ندارد. گروه اگر گروه باشد، با قید فاصله و عدم مجاورت جسمانی (!) چیزی از کارایی و اثربخشیاش کم نمیشود. اینترنت را برای همین ساختهاند.
انزوای هوشمندانه ذهن ما را کاراتر و خلاقتر میکند.
فکر میکنم بعد از مطالعۀ این پست، خواندن لینک زیر برای شما سودمند باشد:
شاهین کلانتری در تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین
29 پاسخ
منم موافقم، یکی از بهترین محل های کار برای من اتاق کوچیکم هست.
با یک آموزشگاهی همکاری میکنم و برای برگزاری دوره فقط یکبار میرم و وظایف هر شخص رو مشخص میکنم و بقیه موارد رو بررسی میکنم و برمیگردم خونه
و شروع میکنم به انجامشون بدون هیچ وقت تلف شدهای. یبار ازم پرسیدن چرا نمیای اینجا کار کنی؟
از طالبان انزواییم. 🙂
سلام
خدایا ازت ممنونم که هر لحظه داری هدایتم میکنی.
واقعا بینظیر بود این پست برای من.
باورتون نمیشه جناب کلانتری بنده همین الان از خداوند در مورد کارم که میخواست با شراکت شروع بشه پرسیدم که خدایا شراکت بکنم یا نه؟ و خداوند اینگونه جوابم رو داد.
از شما هم سپاسگذارم جناب کلانتری که دستی از دستان خداوند شدید برای من.
خدایا شکرت…
سلام مرتضی جان
خوشحالم که این پست برات مفید بوده.
و آرزو دارم که شادی و شگفتی روز به روز در زندگیت بیشتر بشه.
حتماً بیشتر برای من بنویس.
سلام آقا شاهین.
چقدر عالی نوشتید.شدیدا طرفدار این مطلبم. گاهی وقتا به خاطر رسیدن به نیم ساعت تنهایی، خیلی از کارهامو به صورت خیلی فشرده و سنگین انجام می دم و بعد از فراغت، اون نیم ساعت تنهایی برام مثل یه شربت شیرینه.
البته من جدیدا دارم روی خودم کار می کنم که حتی در جمع هم بتونم اون تنهاییه هوشمندانه رو داشته باشم.
همیشه برقرار باشید.
ممنون از نوشته های روح نوازتون.
سلام شاهین عزیز؛
یه مدتی به خاطر مشغله کاری نتونسته بودم به وبلاگت سر بزنم. چند روزی بود حال روحی مساعدی نداشتم. امروز تنها بودم به ذهنم رسید یه سری به سایت شاهین بزنم. چندتا از پست هات رو خوندن و سعی کردم چند خطی بنویسم؛ حالم خیلی بهتر شد. ممنون که هستی
سلام حسن نازنین
ایشالا روز به روز شادتر و بهتر بشی.
خوشحالم که برام نوشتی و حال من رو هم خوب کردی.
موافقم. تنهایی منجر به “حضور” می شود.
فکر می کنم دو جای نوشته تان یه اصلاح کوچک می خواهد:
دستاوردهای خلاقانۀ من در خلوت و تنهایی تقریباً ده برابر بیشتر از زمانی بوده —یک—“که” حتی یک گربه در محل حضور داشته؛ آدمیزاد که جای خود.
به هر —“حال”— شما هم اگر مثل من هدفی پیدا کردهاید که وقت و بیوقت قلقلکتان میدهد، حداقل سه روز در هفته گوشهای را پیدا کنید که خالی از هر تنابندهای باشد.
چه کار خوبی کردی که گفتی محسن عزیز.
خوشحالم که انقدر دقیق و خوب میخونی.
دمت گرم.
نوشته شما رو خوندم و ذهنم رفت پیش مونتنی و نیچه و شوپنهاور که این اواخر در موردشون مطالعه داشتم و خب هر سه خلوت بی نظیری برای خلق آثارشون ایجاد کردند
هر سه شرایط مالی مناسبی داشتند برای داشتن خلوت و کار نکردن ، نیچه هرگز ازدواج نکرده و مونتنی به خاطر ثروتی که داشته همون زمانی رو که باید صرف کار می کرده رو تو کتابخونه ش به خلوت می گذرونده و فکر می کرده و ضمنا در زمانه ای زندگی می کردن که خلوت دست یافتنی تر از امروز بوده / این شرایط برای بسیاری دیگه از بزرگان فراهم بوده و محدود به این سه نفر نیست
در این دوران که ما زندگی می کنیم واقعا به دست آوردن خلوت و سکوت خیلی سخته
البته حسین عزیز
مونتنی شهردار بوردو بوده و کار اجرایی هم کرده.
نیچه هم تو جاهای زیادی از وضع مالی بدش نالیده.
شوپنهاور هم نارضایتی های زیاد داشته.
در کل بدست آوردن خلوت و سکوت و آرامش نسبی هیچوقت چندان آسون نبوده.
اگر اگر خلوت هم گیر بیاریم خودمون شلوغش میکنیم. به خاطر طفره رفتن و اهمال کاری.
کلاً ارزش این موضوع و تمایزی هم که ایجاد میکنه به خاطر همین کمیاب بودنشه.
چیزی که ارزشمنده ارزش جنگیدن هم داره.
راستی بگم فکر نکنی من خودم تو این موضوع موفق شدم.
تنت سلامت رفیق
یکی از مدافعان پروپاقرص این دیدگاهم، هم به دلایل ویژگیهای شخصی و هم به دلیل آنکه فکر کردن و درک و دریافت، پروسههایی انفرادی هستتد و این البته ناقض با هم بودن و کارهای گروهی نیست، دقیقا همانطور که شخصا کیفیت یک خوراکی را درک میکنیم و بعد از آن با کسانی که خوراکهای مشابه ما خوردهاند، تبادل نظر میکنیم و افکار یا کارهای مشترکی با دیدگاههای نزدیک به هم انجام میدهیم.
سلام زیبا جان
خیلی خوشحالم که تو سایتت منظم مینویسی.
از کیفیت نوشته هات معلومه که خلوت باکیفیتی داری.
مررررسی، خلوتِ باکیفیت، چه ترکیب خوشایند و دلپذیری، دارم مزهمزهاش میکنم 🙂
در تأیید حرفت؛ بهترین پروپوزال های کاری رو در تنهایی می نویسم. انقدر سر ذوق می آم که با حس واقعی فریاد می زنم و می خونمش. گاهی هم نامه های کاری رو که در تنهایی می نویسم همین حالت رو دارم. خلاصه که موافقم باهات شاهینِ درجه یک.
به به ببین کی اینجاست، شاهد نازنین و عزیز
دلم برای لبخندهای زیبات تنگ شده شاهد جان
امیدوارم هر جا هستی شاد و سلامت باشی.
خوشحالم که طعم خلوت و سکوت رو میتونی بچشی.
سلام!
شاهین جان!
با این گزاره موافق هستم.
شاید تنهایی در ابتدا آزارنده باشه؛ اما اگر صبور باشیم، به نتایج درخشان دست خواهیم یافت.
انزوای سه ساله من، همین چند روز اخیر گل کرد. سرانجام چراغ اول رو روشن کردم:
فانوس نویسنده، سعید تارم، انتشارات کلید آموزش
اطلاعات بیشتر: https://bit.ly/2z6NI0j
بسیاری از لحظاتی که درجا می زدم، بی سر و صدا، گاهی هم با هیاهو، اینجا سرک می کشیدم و مخزن خالی انرژی و انگیزه م رو پر می کردم.
سپاس گزارم که هستی و می نویسی. برقرار باشی رفیق!
درود به سعید تارم عزیزم
به به، چقدرررر خوشحال شدم از دیدن کتابت.
چه اسم خلاقانه ای. یک دنیا تبریککککک.
باعث افتخاری.
کاملاً درسته آقای کلانتری …
خود واقعی و حقیقیمون رو فقط تو تنهایی پیدا میکنیم و چه بهتر که تو این فرصت، نهایت استفاده و بهرهوری رو ببریم.
سلام امیر عزیز
دقیقاً. و خیلی ارزشمنده که آدم برای پیدا کردن یان خود حقیقی تلاش کنه.
دقیقا درسته یادمه تو یه شرکتی کار می کردم یه پسر بچه رو گزاشته بودن بالاسر من انقدر به حاشیه گیر میداد که وقتمو می گرفت بابت همین از اونجا استعفا دادم و الآن تنها کار می کنم ولی با بهره وری بالا
آفرین. چه خوب که چنین شهامتی داشتی.
همیشه توی زندگی هرچه در طول روز بیشتر در گروه های دوستانه و اطرافیان و اجتماع قرار میگرفتم به زمان بیشتری برای خلوت کردن با خودم نیاز داشتم ، به زمانی برای شکوفایی ، برای رشد ،تصمیم گیری و … تفکری غلط و رایج در مورد تنهایی هم معنی دانستن درونگرایی ،انزوای هوشمندانه و تنهایی انتخابی با ضعیف بودن ،افسردگی و تنها ماندن است . یکی از باورهای من نگاه کیفی به مسائله معتقدم همکاری با تعداد کمی آدم کاربلد میارزه به تعداد کثیری از کسانی که در اون کار قدرت تفکر کمتری دارن .به نظرم هیچ کار گروهی جز با تقسیم اون کار به کار های کوچکتر که هر فرد قسمت خاصی رو انجام بده به خوبی انجام نمیشه و این ذات منحصر به فرد هر انسانه ،انسانی که باید در تنهایی به وجود خودش پی ببره و خودشو باور کنه تا راه زندگی رو پیدا و اونو طی کنه . گاهی اوقات باید توی تاریکی بشینی تا نور واست مفهوم پیدا کنه و این یعنی انزوای هوشمندانه از نظر من !
سلام پدارم
چقدر خوب که انزوای هوشمندانه رو از نگاه خودت مفهومپردازی کردی.
برام الهام بخش بود.
در متن اشاره ای به هدف قلقلک کننده نکردید؟
رنگ رخسار وبلاگم، خبر میدهد از سر ضمیر!
تجربه به من ثابت کرده است که بزرگترین و بهترین ایدهها در تنهایی به ذهن خطور میکنند. به همین خاطر است که هر روز چند دقیقهای را در یک اتاق ساکت و به دور از هر جنبندهای سپری میکنم و به دیگران هم پیشنهاد میکنم این کار را امتحان کنند.
زنده باد بهراد عزیز
به نظرم آدم تو تنهایی با خودش کیف میکنه.
تنهایی هدیۀ ما به خودمونه.