از عشق نوشتن

تنِ خاک یکی‌ست

و فردا

تنِ من خاک است

و تو را

هر جا به خاک نشانند

در آغوش من

خواهی بود.

-بهمن فرسی

 

بی‌گمان نوشتن از عشق سهل ممتنع است.

کرورها نوشتۀ خوب و بد عاشقانه، قلم را با این سوال متوقف می‌کند:

آیا می‌توان دربارۀ عشق حرف تازه‌ای زد؟

 

عشق تکراری‌ترین موضوع تازۀ جهان است.

شاید هر نوشتۀ عاشقانه، نمونۀ کوچکی از خود عشق باشد با ورد جادوییِ هر رابطۀ عاشقانه: این رابطه با دیگر رابطه‌های عاشقانه فرق دارد.

باری، عشق، تجربۀ متفاوت زیستن است.

دی. اچ. لارنس زمانی سروده بود:

تجربه‌های ناب و درخشان هرگز پایان نمی‌پذیرند.

 

 پیشنهاد:

نقشه راه نویسندگی

دوره‌های حضوری و آنلاین نویسندگی و تولید محتوا

شاهین کلانتری در مدرسه نویسندگی | تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین

18 پاسخ

  1. و اما عشق زمانی به من رسید که مثل ته دیگ سوخته ی چلو بود. نه میتوانستم از آن بگذرم و نه آن را بخورم🤒

  2. شاید گویاترین و بهترین جمله در وصف عشق این بیت حافظ باشد که می‌گوید

    هرگز نمیرد انکه دلش زنده شد به عشق
    ثبت است بر جریده‌ی عالم دوام ما

    عشق می‌خواهد تا اثر گذار ماندگار شوی
    بی عشق زیستن چیزی جز مردگی نیست

  3. عشق تعریف فوق العاده ای برای نوشتن چون همه چیز دراون جای داره ومن برای همین به نوشتن عشق وعلاقه ی خاصی دارم

  4. در دلم آمدی و یاد تو در آن شکل گرفت
    در بهار رفتی و یکباره خزان شکل گرفت
    تاج و تختم از جنس طلا بود ولی
    رفتی و در تنم رخت شبان شکل گرفت
    افسرده و زار ، تشنه دیدار تو بودم
    آمدی جانم یکباره هیجان شکل گرفت
    من آن ستاره ی ناچیزی بودم ولی
    تو که آمدی آسمان بیکران شکل گرفت

    رستم رسولی

    تقدیم به شاهین جان

    از عشق ساعت میتوانیم حرف بزنیم و ساعت ها از این بحث شیرین لذت ببریم
    و لیکن شاهین جان به نظرم از عشق نوشتن و یا شعر گفتن از عشق در عصر امروزی ، راستش کار آسونی نیست ، اما خب این به این معنی نیست که نوشتن از موضوعات مختلف سخت باشه و به قول خودت تنها کاری که برای نوشتن کرد این است که ” شروع کنی ” به نوشتن.
    منظورم اینه که انسان پیچیده امروزی سخت مفهوم عشق را متوجه میشود .
    نوشتن یک مطلب در مورد عشق و یا یک شعر عاشقانه چنان باید با عصر امروزی ما ملموس باشد که خواننده یک قرابت خیلی خاص یا مضمون نوشته و یا شعر داشته باشه . حافظ و سعدی و مولانا و معیری و شاعرای بزرگ دوره کلاسیک ، رفته رفته ضمن حفظ اصالت و منبع بودن خودشان، بار قرابتی کمتری در خواننده ایجاد میکنند .
    اما اگر شعر امروزی پیوند بخوره با دغدغه های انسان عصر جدید مخاطبان بیشتری پیدا خواهد کرد .
    به امید روزی که همه با شعر آشتی کنن.

    1. درود بر رستم جانم
      زیبا می‌نویسی.
      و من خیلی خیلی خیلی خوشحالم از اینکه تو اینجوری جدی و خوب چسبیدی به نوشتن.
      با قدرت ادامه بده.

      1. دير شروع كردم
        اما قراره خوب شروع كنم وقتي مشوقي مثل تو رو دارم شاهين جان

  5. عشق تکراری ترین موضوع تازه ی جهان است
    این عشق آیات قرآنی است
    هرطور که میخوانم اش مینویسم اش باز هم رخت و لباس بهاری به تن دارد
    عطر بهشتی دارد
    مثل نانِ تنوری خانه ی مادربزرگ همیشه داغ و تازه است
    عشق مهمان ناخوانده ایست اما زنده میکند دل را
    برای همین گاه زمزمه میکنم با خود این بیت را
    “هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق”

    میدونم بد شد به روم نیارین ولی مرسی

  6. درود بر شاهینِ عشق‌آفرین!

    عشقْ تکراری‌ترین موضوع تازه‌ی جهان است

    چه جمله‌ی نازی! چه جمله‌ی شاذی! چه جمله‌ی غمازی! چه‌طور این‌چنین احساس می‌سازی؟! چه‌جور این‌چنان مضمون می‌پردازی؟!

    1. محبت داری البته معین جان
      من عاشق اون عشق‌آفرین و ایده‌آگین و اینا شدم که.
      راستی ایمیلم بهت رسید دیروز؟

      1. قابلت را ندارد. برای خودم یک‌جور چالش درست کرده‌ام که در کامنت‌ها، هر بار در پیِ نامت صفتی بیاورم که هم مختوم به «ین» باشد و با پایانه‌ی اسمت سازگار باشد، هم با موضوع آن یادداشت بی‌ارتباط نباشد.

        بله، رایانامه‌ات را هم دیدم و جواب دادم. بسیار ممنونم.

        1. خلاصه خیلی جالبه و من هر بار منتظرم ببینم چه میکنی با «ین»!

  7. سلام ، وقت بخیر
    حضرت حافظ سهل ممتنع بودن عشق را به زیبایی این طور بیان کرده
    الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
    که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
    عشق یه دعوتنامه است برای حضور در یک بزم باشکوه و پرشور
    حضور در یک قلب دیگه ، قلبی که اون هم منتظر عشقه ولی فقط عشق خودش نه هر عشقی
    درست مثل تکه پازلی که تو صفحه پازل قلب سر جای خودش قرار میگیره و اون را کامل میکنه و اون وقته که زیباترین تصویر عاشقانه خلق میشه
    اما برای ورود به اون قلب باید رمز شب را بلد باشیم باید بهش پسورد بدیم
    بعضی قلبها کلمه عبور نمی خواد و مثل دروازه باز و آزاده و هر کسی میتونه وارد اون بشه
    اما بعضی قلبها پسورد طولانی و دشواری دارند
    تنها اگه اون را پیدا کنیم میتونیم وارد بشیم هیچ راه میانبری هم وجود نداره و هیچ دستیاری نمیاد بهمون بگه آیا رمزت را فراموش کردی و بتونه بهمون کمک کنه
    این ترسوها نیستند که به دنبال راز گشایی از عشق هستند بلکه عاشقان واقعی به دنبال اونند چون این عشقهای ناب و خالص هستند که در اعماق روح پنهانند مثل گنجینه های نهفته در اعماق زمین و مثل مروارید در اعماق دریاها و برای دستیابی به اون باید کاوشگر ماهری باشیم و زبان روح را ترجمه و رمزگشایی کنیم
    عشقهای سست و سرسری روی سطح هستند نه زبان پیچیده ای دارند و نه نیاز به ترجمان خاصی و تنها کلمه عبورشون یک کلمه تکراریه که همه اون را بلدند یعنی هوس ، همین و بس
    دلیل افول و ناپایداری اون رابطه ها هم همین یک کلمه اس
    اما خبر خوب اینکه روحهای شبیه به هم زبان مشترک و رمز مشترکی دارند و هر کس در وجود خودش میتونه به اون رمز دست پیدا کنه و وارد بشه و در اون لحظه دیگه فقط دو دل نیست که با هم پیوند میخورند بلکه دو روح هستند که با هم میامیزند و اتصال اونها ابدی و دائمی میشه
    در جهان هر چیز چیزی جذب کرد
    گرم ،گرمی کشید و سرد، سرد
    قسم باطل باطلان را میکشند
    باقیان از باقیان هم سرخوشند
    ناریان مر ناریان را جاذب اند
    نوریان مر نوریان را طالبند

    1. زنده باد بهار خوش ذوق
      کامنت‌های زیبای تو خیلی ارزشمند هستن برای من.

  8. به گفته حافظ
    یک قصّه بیش نیست غم عشق وین عجب
    کز هر زبان که میشنوم نامکرّرست

    1. زنده باد معصومه جان
      راستی خیلی خوبه که کانالت رو این روزا فعال کردی.
      واقعاً لذت میبرم. با قدرت ادامه بده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *