فردیت یگانۀ ما

این پاره از «شب هول» هم برایم الهام‌بخش است:

هنوز چند هفته‌ای از شروع کلاس‌ها نگذشته بود که من، و شاید اکثر همکلاسی‌هایم دریافتیم محمد نه‌تنها بنیادهای عادتی اندیشه‌هایمان را در هم ریخته است، بلکه به ما آموخته است که دوباره در پی کشف دنیای پیرامون دنیای پیرامون خود برآییم.
کشف کردن مفهومی بود که محمد بارها و بارها بر آن تاکید می‌کرد.
می‌‎‌گفت هر یک از ما، هر چند در نظر سایر معلم‌ها بچه‌ شمرده بشویم، ذهنیتی خاص و فردیتی یگانه داریم.
می‌گفت باید مثل کودکی که در جنگل رها شده باشد و یکایک درختان و گیاهان و جانوران جنگ را باز بشناسد و نامگذاری کند، هر یک از ما باید محیطمان و روابط اجتماعی و انسانی‌مان و اشیاء پیرامونمان را باز بشناسیم.
می‌گفت جوهر و بینش شاعرانه در همۀ آدم‌ها نهفته است. مهم این است که هر کس بینش شاعرانه را در خود پرورش بدهد.
…می‌گفت مهم این است که شعر و ادبیات گذشتۀ ایران را بخوانیم و بفهمیم. اما لازم نیست ادبیات را حفظ کنیم و اگر میل به نوشتن و آفریدن داریم از کار گذشتگان نسخه‌برداری کنیم.
…محمد به هنگام درس دادن، ادبیات متجسد، هنر مجسم بود.

پی‌نوشت ۱: محمدی که نویسنده از او یاد کرده، شاعر فقید محمد حقوقی است.

پی‌نوشت ۲: هوشنگ گلشیری گفته که شب هول تقلیدی از رمان او، برۀ گمشدۀ راعی است. چه تقلید شگفت‌انگیزی! به گمان من -که به آثار گلشیری هم علاقه‌مندم- شب هول نه‌تنها از برۀ گشمدۀ راعی بهتر است، که چندسروگردن بالاتر از تمام آثار گلشیری است.

5 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *