از دست دادن قطار وقتی دردناک است که…

فلوبر می‌گوید: ای کاش انسان‌ها به جای خواندن انبوهی کتاب،‌ در ۵ یا ۶ کتاب استاد می‌شدند. من اگر توان چنین کاری را داشتم، کتاب قوی سیاه نسیم طالب یکی از انتخاب‌هایم بود.

از طریق کتاب هنر شفاف اندیشیدن رولف دوبلی با این کتاب آشنا شدم و بعداً با خواندن کتاب طالب فهمیدم کتاب دوبلی کپی دست چندم و ضعیفی از ایده‌های کتاب طالب است.

ترجمه‌ی اولی که از قوی سیاه خواندم کیفیت مطلوبی نداشت. اما از هر فرصتی برای خواندن همین ترجمه نیم‌بند استفاده می‌کردم و شب‌ها به شوق خواندن این کتاب خودم را زودتر به خانه می‌رساندم. و متاثر از نگاه کتاب در طی روز سعی می‌کردم، به وقایع مهم کشور و تاریخ معاصر فکر کنم. و با خواندن نظرات طالب درباره بیهودگی و ضعف‌های اساسی پیشگویی‌‌کردن، پیشگویی‌های سطحی کارشناس‌ها و ژورنالیست‌های وطنی، ساده‌لوحانه‌ به نظرم ‌می‌رسید.
بعداً که ترجمه بهتری از کتاب را جستم، کتاب را بلعیدم! قوی سیاه تنها کتابی بود که بار دوم مطالعه‌ی آن بسیار هیجان انگیزتر از دفعه‌ی اولش بود و حالا هر بار با ورق زدن کتاب، نکته‌های تازه‌تری را برای فکر کردن می‌یابم.
ادعا نمی‌کنم این کتاب را فهمیده‌ام. بی شک کتاب طالب پیچیدگی‌های خودش را دارد و درک آن دانش بیشتری را می‌طلبد. از بعضی بخش‌های کتاب سرسری رد شده‌ام، اما کارم با کتاب تمام نشده و بارها بارها به آن باز خواهم گشت و در تصمیم‌‌گیری‌هایم به آموخته‌هایم از قوی سیاه مراجعه خواهم کرد.
جملات تکان دهنده‌ی انتهایی کتاب را هرگز از یاد نمی‌برم: حضور شما در این برهه از زمان بر روی زمین، خود یک اتفاق عجیب و نادر است. شما یک قوی سیاه هستید.
قوی سیاه جزو معدود کتاب‌هایی است که بخش‌های زیادی از آن به گفتگوهای روزانه من اضافه شده و حالا بسیاری از اطرافیانم به واسطه من با نسیم طالب آشنا شده‌اند و حتی بعضی از حرف‌های او را تکرار می‌کنند.
دیروز که با دوستم در مترو بودیم و عجله او را برای رسیدن به قطار دیدم، گفتم طالب می‌گوید: از دست دادن قطار وقتی دردناک است که دنبال آن دویده باشی.
ای کاش فرهیخته‌ها، اقتصاددان‌ها و مدیران ما قوی سیاه را بخوانند. احساس می‌کنم حتی یکبار خواندن قوی سیاه باعث تجدید نظر در بسیاری از مسائل کلانی شود که ما آنها را با قطعیت پذیرفته‌ایم.
همچنین مهارت‌های نگارشی طالب نیز نکته‌های زیادی برای یادگیری نوشتن کتاب‌های غیر داستانی دارد. نگاهی بیندازید به طنز هوشمندانه و طعنه‌های گزنده‌ی او به نوبلیست‌های اقتصاد و بانکدارهای کراواتی!

 

لینک این نوشته در: متمم

5 پاسخ

  1. دل تو دلم نیست زودتر بخرمش.
    کتاب ها هیجان انگیزترین چیزهای دنیان:)

  2. میشه مترجمی که ترجمه بهتری از این کتاب داشته رو معرفی کنید؟ممنونم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *