نسیم طالب در کتاب قوی سیاه مینویسد:
“بوقلمونی را در نظر بگیرید که هر روز به او خوراک داده میشود. او با هر وعده خوراک، بیشتر ایمان میآورد که خوراک گرفتن هر روزه از دستان مهربان نژاد بشر قانون عام زندگی است، بشری که به گفتهی اهل سیاست«دنبال بهترین مافع خویش است.» در بعد از ظهر چهارشنبهی پیش از روز شکر گذاری، بلایی نامنتظر بر سر بوقلمون می آید که موجب میشود در باورش بازنگری کند…مسئلهی بوقلمون قابل تعمیم است به هر وضعی که در آن : همان دستی که لقمه در دهان شما میگذارد میتواند گلوی شما را بفشارد“
این روزها بوقلمونهای زیادی را در اطرافم میبینم که از کمبود بودجه های مفت گله میکنند!
حالا که کفگیر نفت به ته دیگ خورده از زمین و زمان شاکیاند
و دائم در حال صحبت دربارهی بحث تکراری رکود هستند و انتظار رونقی را میکشند که به نظر میرسد دیگر هرگز به شکل سابق انتظار باز نخواهد گشت.
آری ما بوقلمون های طلبکار سرزمین نفتی هستیم
که برای توسعه مهارت هایمان تلاش نکردهایم
و برای ارزش آفرینی و پرورش هوش اقتصادیمان فکری نکردهایم.
حالا در دوران تازه شاید بهتر است که دیگر:
بوقلمون نباشیم…
2 پاسخ
جالب بود همین داستان رو میشه برای گوسفند گفت که به فرهنگ ایرانی هم بخوره. ممنون