کارگاه محتوا جایی برای آموختن مهارت تولید محتوا در عمل است.
چهارمین کارگاه تولید محتوا با جملهای از رومن گاری در یکی از نامههایش شروع شد:
«اما من همیشه به خاطرهها پناه میبرم.
اگر خاطرهها نباشند،
تحملِ زندگی واقعاً کارِ سختیست.»
مروری بر تمرینهای جلسۀ چهارم:
تمرین 1
صندوقچۀ خاطرات
در اولین تمرین تصمیم گرفتیم فایلی برای ثبت خاطرههایمان بسازیم. هر خاطره حتی اگر در یکی دو سطر نوشته شود بهتر از این است که به دلیل سهلانگاری از خاطر برود.
خاطرات میتوانند بهترین چاشنیها و بهانهها برای نوشتن باشند.
بر اساس یکی از خاطراتمان یادداشت کوتاهی نوشتیم و بنا شد که بعد از بازنویسی منتشر کنیم.
تمرین 2
پاسخ شما به یک سؤال مهم و پرتکرار
در این تمرین کمی دربارۀ «سئو» و محتوای بهینه برای موتورهای جستجو حرف زدیم.
بنا شد سؤالی پرتکرار در حوزۀ تخصصی خودمان را انتخاب کنیم و در پاسخ به آن مقالۀ بلندی برای سایت خودمان بنویسیم.
یک نمونه: چگونه نویسنده شویم؟
تمرین 3
این جمله ارائه شد و ادامۀ آن را از خودمان نوشتیم:
روزی، دخترکوچولویی از پدرش خواست برایش قصهای تعریف کند و پدرش برایش قصۀ…*
*از کتاب خاطرهیی فراموششده از فردا، نوشتۀ مدیا کاشیگر
تمرین 4
با روش متفاوتی به نوشتن کتاب غیرداستانی خودمان ادامه دادیم.
در این تمرین دربارۀ موضوع کتاب یک گفتوگو نوشتیم. گفتوگویی میان نویسنده و خوانندۀ فرضی کتاب.
از دل این گفتوگو ایدههایی برای گسترش متن کتاب بیرون آمد.
تمرین 5
دربارۀ طرح یک داستان ایدهپردازی کردیم.
اینبار طرحی دربارۀ «فرار» نوشتیم.
برای پیوستن به دومین کارگاه تولید محتوا روی لینک زیر کلیک کنید:
کامنتهای این مطلب به تجربیات اعضای کارگاه در دومین جلسۀ این رویداد اختصاص دارد.
10 پاسخ
تمرین یک خاطره ای را گفتم که به من کمک کردن که جدی تر به مفهوم هدف، برنامه ریزی و تلاش فکر کنم. برای تمرین دوم سوال هایی زیادی به ذهنم آمد که خودم به دنبال جواب آنها هستم و همه آن ها را در فرصتی که داشتیم نوشتم. تصمیم دارم آن ها را در گوگل جستجو کنم و نتیجه آن ها را در صورت وجود ذخیره کنم. سوالاتی هستند که می توانم برا سایتم مطلب بنویسم. و تمرین 4 رو هم خیلی دوست داشتم گفتگوی من با یک نویسنده بود نقدی که به کتابش داشتم را بازگو کردم و گفتم می خواهم کتابی بنویسم که مکمل کتاب او باشد.
تمرینات کارگاه واقعا کاربردی هست . باعث میشه بتونیم از تمام تجربیات و دیده ها و شنیده هامون به بهترین نحو ممکن استفاده کنیم . من تمامی تمرینات رو همراه با کلاس انجام دادم و اولین تمرین رو در سایتم منتشر کردم .
استفاده از یک خاطره برای بیان ایده . تجربه خوبی بود .باعث شد بتونم منظورم رو بهتر برسونم .
لینک صفحه : https://soodehrahmanian.ir/1519/%d8%ac%d8%af%db%8c-%da%af%d8%b1%d9%81%d8%aa%d9%86-%d8%a7%d9%87%d8%af%d8%a7%d9%81-%d8%a7%d9%88%d9%84%db%8c%d9%86-%d9%82%d8%af%d9%85-_-%d8%a8%d8%a7%d9%88%d8%b1-%d8%a8%d9%87-%d8%ae%d9%88%d8%af/
تمرین سوم این کارگاه برایم بسیار حالب بود چون مرا برد به کودکی ،به انجا سفر کردم کنار پدرم،
من راوی شدم ،پدر شدم،
دختری بود کوچک ودوستداشتنی،پدر پیرش،نمی توانست زیاد حرکت کند،فراموش می کرد زمانی از طبقه ی بالا ی خانه برای خوردن شام به پایین می امدقرص ودواهایش را همراه خود بیاورد.
موقع شام بر سر سفره بگذارد وشام بخورد،
به دخترکش می گفت: می روی قرصم رابیاوری؟
دختر با ترس می گفت: نمی روم بابا می ترسم.
پدر می خندید وکلاه بافتنی که بر سر داشت و به او می داد ومی گفت من با توام ،با من برو وقرص رابیاور.
کلاه را دردست می گرفت ومی رفت.
دیگری خبری از ترس نبود!
می دویدو می دوید دارو را برای پدر می اورد.الان سالهاست که پدر رفته ولی کلاهش پیش پدر مانده .
ممنون آقای کلانتری از لحظات نابی که بو جود می اورید.
این کلاس باعث شده تا من از پیله ی خودم دربیارم و بتونم در صفحه کاریمون محتوای تصویری و صوتی البته در حد ساده تولید کنم و خیلی خوشحالم چون بیشتر مینوشتم تا و منتشر میکردم و به محتوای تصویری بیشتر نیازداشتم و حالا تصمیم دارم یک وبلاگ راه اندازی کنم و توش از تجربه هام بنویسیم البته در زمینه کسب و کار😉
راستی صفحه کاریمون رو اینجا قرارمیدم مایل بودید یک نگاهی بندازید…dastan.jewellery@
هر روز که از جلسه می گذرد متوجه می شوم باید بیشتر تلاش وتمرین کنم .هر روز که بیدار میشوم اولین چیزی که به ذهنم میرسد۵تا۵ دقیقه نوشتن است.اینکه از چه موضوعاتی بنویسم ،از کجا شرروع کنم،چند صفحه بنویسم.بعد گاه شمار به فکرم میرسد آن را هم در ۵دقیقه جا میدهم .هنوز اول راهم،تازه زنگ مدرسه نویسندگی را فشار داده ام وبا آیفون صحبت میکنم تا در به رویم باز شود.شاد وخوشحالم که بلاخره راه افتادم سالها صرف رفتن یا نرفتن شد حالا که راه افتاده ام همه آن سالها را باید جبران کنم. می دانم راه پر از تلاش وتمرین در انتظارم است اما برای دیدن منظره پشت کوه اول باید از آن بالا رفت وبعد از دیدن منظره لذت برد.
من این مسیر را با عشق ولذت بالا میرم وخاطراتدخوش برای خودم رقم میزنم.
سلام هر چند دو جلسه اخیر رو من از گوشه بیمارستان و در حال مبارزه با بیماری تمرین کردم اما تمرین ۱،۲ و۳ بسیار عالی بودند تصمیم گرفتم یکی از تمرینهام رو انتشار بدم داستانهایی که در ادامه یک جمله مینویسیم خیلی عالین و در واقع خیلی بداهه میشند
سلام استاد عزیز و مهربون
همه ی جلسات این کارگاه برایم شگفت آور بود و از نوشته های خودم غافل گیر میشدم با اینکه جوجه نویسندهای بیش نیستم😅😅 ولی خیلی خوشحالم از اینکه با شما و مدرسه خوبتون آشناشدم.
در جلسه چهارم تمرین گفتگو با خواننده کتاب خیلی خیلی جالب بود و بعد از نوشتنش که کاملا بداهه بود تصمیم گرفتم اگر کتابم را نوشتم این بخش مصاحبه را هم بهش اضافه کنم.
روزای شنبه که کارگاه محتوا داریم با یه کلاس دیگم تداخل دارن با این حال نمی تونم ازش بگذرم.
واقعا با هم نویسی لذت فوق العاده ای داره. اینکه با سرعت باید بنویسیم بدون اینکه بخوایم کلی برای اون تمرین فکر کنیم . واقعا همین باعث میشه دستمون روان تر میشه و دیگه ترسی برای شروع نمیمونه.
من اون تایمی که کلاس داشت برگزار میشد، مشغول پخش بسته های خیریه بودم. همزمان هندزفری تو گوشم بود و توی دفترچه ی همراهم مینوشتم.
اینقدر این کلاس با ارزشه که نمیتونستم خارج بشم یا حضور پیدا نکنم. همه ی پنج تا تمرینم نوشتم.
کسایی که همراهم بودن از کار من جامه میدریدن😅خلاصه که ساعت ده شب رسیدیم خونه😅
۱.قرار نیست منتظر بمانیم تا ایده به سراغمان بیاید، ما خود به سراغ ایده میرویم.
۲.نوشتن آزادانه همیشه غافلگیر کننده است.
۳.اگر میخواهی بهتر بنویسی برای یک مخاطب مشخص بنویس.
۴.برای پرداختن بهتر به یک ایده نیاز است که بدانی دیگران درموردش چه گفتهاند.
۵.مهم نیست که ایدهات یا سؤالی که به آن جواب میدهی تکراری است، مهم این است که پاسخ تو کاملتر از دیگران باشد و بتوانی ابعاد مختلفی از موضوع را پوشش بدهی.