دومین جلسۀ باشگاه تولیدکنندگان محتوا با حضور شاهین کلانتری و علیاکبر قزوینی چهارشنبه 2 اسفند 1396 در کافه آبا برگزار شد.
مدیر اجرایی نشست جعفر کریم نژاد بود.
شاهین کلانتری در مورد موضوع جلسه یعنی «تولید محتوای آموزشی» گفت ممکن است نخواهیم به عنوان یک مدرس محتوای آموزشی طراحی کنیم اما یکی از اصول بازاریابی محتوا این است که با آموزش و تولید محتوای مفید ارتباط برقرار کند.
بهاینترتیب جلسه را شروع کرد.
در ادامه بیان کرد وقتی وارد حوزۀ محتوای آموزشی میشویم میتوانیم رهبر فکری حوزهای باشیم که در آن فعالیت میکنیم.
علیاکبر قزوینی فعال در حوزۀ تولید محتوای آموزشی و مدرس دورۀ افسانۀ شخصی مهمان این جلسه بود که با هم میخوانیم آنچه قزوینی از تجربیات شخصی و مسیر طی شده تا این مرحله از زندگیاش را گفته است.
او در پاسخ به این سؤال که چرا بعد از سالها روزنامهنگاری و فعالیت در رشتۀ مهندسی عمران به تولید محتوای آموزشی روی آوردید گفت؟
من همیشه به انجام دادن یک کار ماندگار فکر میکردم و در این اندیشه بودم که ما به این جهان میآییم که چه کنیم؟ داشتن یک شغل یا موفقیت مالی یا یک زندگی معمولی که خیلی از ما هم همینطور هستیم؛ اما هر چه میگذشت متوجه شدم اینها پاسخ سؤال من نیست و دغدغههایی فراتر از چیزهای معمولی که پایۀ زندگی است باید باشد.
زمانی که در مدرسه درس میخواندم دو رشتۀ ریاضی و تجربی بیشتر نبود و با مشورت و راهنمایی معلمهای مدرسه رشتۀ ریاضی را انتخاب کردم.
بعدازآن هم در دانشگاه به تحصیل در رشتۀ عمران پرداختم چراکه میگفتند رشتۀ پولسازی است. درنتیجه من میتوانستم پول درآورم و بعد به سراغ علایقم مثل نوشتن کتاب بروم؛ اما یکجایی فهمیدم اگر میخواهم در حوزهای موفق باشم باید تمام انرژی و زمانم را برایش صرف کنم و اگر علاقهای در کار نباشد این اتفاق نمیافتد.
عمران میخواندم اما تمام رؤیا و شوق من این بود که مجلهای داشته باشم و بخشهای مختلف مجلهای که در ذهن داشتم را در دفترچۀ یادداشت خودم مینوشتم.
بحثی که امروزه بهعنوان راز میگویند تصور کنید و تجسم را آن زمان بدون اینکه چیزی در موردش بدانم این کار را کودکانه انجام میدادم.
عصرها برای روزنامۀ شرق مقاله مینوشتم که مرا نسبت به فعالیت در رشتۀ عمران خیلی خوشحالتر میکرد. اینجا فهمیدم باید انتخاب کنم. من یا میخواهم خوشحال باشم یا نمیخواهم.
دیدم رشتۀ عمران بااینکه رشتۀ خوبی است اما مرا خوشحال نمیکند؛ بنابراین تصمیم گرفتم به ندای قلبم گوش کنم.
هرچند این کار جسارت میخواهد چون در این مرحله تصمیمی میگیریم که دیگران از آن حمایت نمیکنند.
برای اینکه به دنبال تأسیس انتشارات بودم دورههای چاپ و صفحهآرایی را گذراندم و زمانی که برای آزمون اتحادیۀ ناشران آماده میشدم پیشنهاد سردبیری مجلۀ دانشمند (مجلهای که با آن کار میکردم) را دریافت کردم.
ازآنجاکه راهاندازی کسبوکار آن زمان با حالا خیلی فرق میکرد و انتشارات به سرمایه نیاز داشت. با کنار هم گذاشتن همۀ اینها پیشنهاد سردبیری دانشمند را پذیرفتم. چون در راستای رسالت من بود و میتوانست مرا به اهدافی که داشتم برساند.
5 سال سمت سردبیری مجلۀ دانشمند را داشتم که سالهای موفقی بود.
اما بعد از 5 سال دیدم نمیتوانم آنجا ارزشآفرینی بیشتری داشته باشم. ایدههایی برای فروش بیشتر مجله، چاپ کتاب علمی و ایجاد نهادی برای تولید محتوای علمی در ذهنم بود چون به علم خیلی علاقهمند بودم. دانشمند مرا به این اهداف نمیرساند.
کلانتری توضیح داد که علیاکبر قزوینی در کانادا زندگی میکند و کار او ازاینجهت جذاب است که بااینکه ساکن ایران نیست اما فعالیت آموزشی در ایران را خیلی جدی پیگیری میکند.
قزوینی در ادامۀ صحبتهایش گفت بعد از مجلۀ دانشمند با خودم گفتم چطور میتوانم با نوشتن ارزشآفرینی کنم.
با آقای معظمی از طریق مجلۀ دانشمند آشنا بودم. به او پیشنهاد دادم که در وبسایت ایشان ازلحاظ محتوایی تغییراتی را اعمال کنیم.
در سال 90 آن وبسایت کمحجم و با اطلاعات محدود بود.
با استقبال معظمی از این پیشنهاد مسئولیت محتوایی وبسایت او را بر عهده گرفتم و به همراه مسئول فنی سایت توانستیم کارهای خوبی انجام دهیم.
در آن زمان هنوز بحث کانتنت مارکتینگ و سوشال مارکتینگ مطرح نبود. با سئو آشنا نبودیم و با سعی و خطا پیش میرفتیم.
بااینحال توانستیم فروش خوبی درزمینهٔ محصولات آنلاین و دورهها داشته باشیم و همین مسئله نشاندهندۀ وجود بازار خوب در این حوزه بود.
آقای ژان بقوسیان در دورۀ کارخانۀ اطلاعات تمام فاکتورهای لازم برای کسب درآمد از تولید محتوا را عرضه کردند. پس از آشنایی با این دوره علاقهمند شدم که این بحث را تنهایی و جدیتر دنبال کنم. چون ممکن است علاقۀ ما به تولید محتوا کاملاً شخصی باشد و با دیگری همسو نباشد.
در همین زمان بحث مهاجرت برای من پیش آمد. برای این کار امنیت مالی نیاز است. برای راهاندازی کسبوکار هم اگر نتوانیم نیازهای روزمرۀ خودمان را برطرف کنیم به نتیجه نخواهیم رسید. از طرفی امنیت مالی ممکن است مانع حرکت هم بشود.
با همۀ اینها چون با آقای معظمی هم کار میکردم اخلاقی نبود که کاری موازی را پیش بگیرم.
نتیجۀ همۀ این اتفاقات منجر به شروع کاری شد که دوست داشتم تا اینکه با دوست خوبم آقای محمود پیر حیاتی مدرسۀ تحول فردی را تأسیس کردیم.
به نظر شما چرا افراد تمایل کمتری به شرکت در دورههای فیزیکی دارند و به کلاسهای آنلاین روی آوردهاند؟ آیندۀ این بازار را در ایران چطور ارزیابی میکنید؟
فکر میکنم مردم از آموزش گرفتن خسته شدهاند. این روزها هر طرف را که نگاه میکنیم میخواهند چیزی را به ما آموزش بدهند اما به صورتی که دیگر خوشایند نیست. نکتۀ دیگر اینکه اینهمه یادگرفتن منجر به تغییر بنیادی نشده است. اتفاقی که من هم حس میکنم. بعدازاین همه آموزشی که دریافت کردهام برآیندشان تحول و انقلاب درونی را ایجاد نکرده است.
بنابراین هم در فرم آموزش و هم محتوای آن نیازمند بازنگری هستیم.
من چون در کانادا زندگی میکنم امکان برگزاری دورۀ فیزیکی نداشتم و از بستر اینترنت و شبکههای اجتماعی استفاده کردم. آموزشهای آنلاین کمک میکند که برای یادگیری نیازی به جمع شدن در یک مکان مشخص نباشد.
از طرفی دورههای کلاسیک و آموزش فیزیکی به صورتی که آموزش بخش زیادی را در بربگیرد برای افراد خسته کنند شده است. احساس میکنم فضا بیشتر باید به سمت کافه نشینی برود. مثل همین نشست امروز و ایدۀ شما و تورهای آموزشی.
قصد داریم در مدرسۀ تحول فردی این کار را انجام دهیم و کافه تحول فردی را راهاندازی کنیم.
ما در تورهای دریاچۀ چیتگر و قونیه در کنار تفریح آموزش هم داشتیم. آموزش فقط توی کلاس اتفاق نمیافتد، در میان گفتگوها، رفتوآمدها هم میتوانیم از هم یاد بگیریم.
فکر میکنم آموزشها باید به این سمت بروند تا خستگی ناشی از نشستن سر کلاس کمتر شود و آموزش را در پکیج کلیتری ببینیم. نه فقط کلاس، نه فقط پاورپوینت، بلکه با مسافرت و تفریح نیز تلفیق شود تا خوشایندتر و لذتبخشتر و اثربخشتر شود.
در این مورد یکی از حاضرین در جلسه گفت بزرگان ادبی ما نیز از کافه نادری برخاستهاند و ارتباطات خوبی در آنجا شکل گرفته. این ایده از گذشته بوده و جواب داده است.
در مورد محتوا میتوان گفت بسیاری از آموزشها سعی دارند ما را خیلی فشرده و سریع به نتیجه برسانند. در بسیاری از موارد به ما که آموزش میگیریم و بخشی از آن هستیم وعده میدهند که اگر این دوره را بگذرانید فلان اتفاق میافتد.
انسان موجود پیچیدهای است. تقلیل دادن او به چیزی شبیهِ ربات که با دریافت اطلاعات نتیجۀ مشخصی را اعلام کند ساده کردن مسئله است. درحالیکه با کافه نشینی و سفر رفتن به افراد میگوییم شما هم در حصول نتیجه دخیل هستید. قرار نیست با انجام این کار حتماً به نتیجۀ خاصی برسی. افراد با این تفکر که بعد از شرکت در یک دوره یا کارگاه به یک نتیجۀ خاص میرسند سرخورده میشوند.
باید این مسیر را به سمتی دیگر هدایت کنیم. چیزی شبیه خواندن رمان، مثلاً کتاب پائولو کوییلو به شما راهکار نمیدهد اما با مطالعۀ آن تغییرات درونی را احساس میکنید.
این تغییر خیلی مهمتر از نتیجهای است که ممکن است در کوتاهمدت به دست بیاید و بعد از بین برود.
در مقالهای که اخیراً از شما منتشرشده گفتهاید که ایران یکی از بهترین گزینهها برای فعالیت در حوزۀ آموزش است. چه شواهدی باعث شده شما به این نتیجه برسید؟
یک ضربالمثل انگلیسی میگوید: «اثبات قضیه در دل خود قضیه وجود دارد»
به دوروبر خودمان که نگاه کنیم تپ سی و اسنپ و دیجی کالا و… را میبینیم که بر بستر اینترنت فعالیت میکنند و گردش مالی بزرگی در آنها صورت میگیرد. کتابفروشیهای آنلاین، آموزشهای مختلف و… برای مثال در آکادمی مدرسان افراد آموزش میگیرند و بعد این آموزشها را عموماً از طریق اینترنت منتشر میکنند تا کسب درآمد داشته باشند نشان میدهد که اینجا بازار خوبی برای این حوزه وجود دارد.
آمارها نیز نشان میدهند که در ایران پتانسیل خوبی وجود دارد برای اینکه از کاربرانی که دارند به اینترنت عادت میکنند استفاده کنیم. بیشتر از 45 میلیون نفر از ایرانیها عضو تلگرام هستند، بیش از 20 میلیون نفر از اینستاگرام استفاده میکنند و مردم به اینترنت اعتماد کردهاند و خریدهای اینترنتی انجام میدهند.
کسبوکارهایی مثل فروش گل و گیاه، ارائۀ خدماتی مثل تعمیرات آبگرم کن و… هم با استفاده از تولید محتوا در فضای آنلاین صورت میگیرد و صرفاً بحث آموزش موفقیت و کسب درآمد از آن نیست. نباید انقدر محدود نگاه کرد.
میتوانیم در هر حوزهای که علاقهمندیم و پتانسیل مناسبی دارد با تولید محتوا مخاطب جذب کنیم و آن را به یک کسبوکار تبدیل کنیم. چون این کار در ایران نسبت به مثلاً کانادا پیشینۀ کمتری دارد، جمعیت بیشتری دارد و آمارها وجود بازاری بزرگ را نشان میدهند، اگر بتوانیم درصد کمی از این کاربران را با تولید محتوا جذب کنیم درآمد خوبی خواهیم داشت.
علاوه بر این بین مردم ارتباط فرهنگی نیز وجود دارد. فرض کنید بخواهیم برای مخاطب خارجی محتوا تولید کنیم، ابتدا باید بدانیم او چه میخواهد، زبان بدانیم و با فرهنگ او آشنا باشیم. همینطور که اگر آموزشی که در تهران صورت میگیرد را بخواهیم در شهر دیگری اجرا کنیم نیازمند اعمال تغییراتی است. شناخت مؤلفههای فرهنگی لازم است.
با توجه به اینکه در ایران فضای اینترنت روزبهروز گستردهتر میشود و مردم به خرید اینترنتی اعتماد میکنند بازار خوبی وجود دارد برای اینکه بتوانیم سود کسب کنیم و سود هم بدهیم.
اگر کسی خواهد دورهای برگزار کند با عنوان مثلاً سحرخیزی، پیشنهاد شما چیست؟ کسب چه مهارتهایی را لازم میدانید؟ برای کسی که هیچ ذهنیتی ندارد و فقط علاقهمند است.
محتوای خوب از دل کتاب بیرون میآید. اگر میخواهیم برای حوزۀ موردعلاقه خودمان محتوای خوب تولید کنیم باید کتابهای خوب درزمینۀ موردنظر را پیدا کنیم و ببینیم چه نکاتی را در مورد موضوعی که برای آموزش در ذهن داریم بیان کردهاند.
کتابها معادنی هستند که با استخراج درست و مناسب از آنها میتوانیم در و گوهر به مخاطب عرضه کنیم.
اما صرفاً اتکا به دانشی که از دیگران دریافت کردهایم کافی نیست. برای همین خیلی از آموزشها اثرگذار نیستند چراکه از یک منبع ثابت با بیان دیگر ارائه میشوند. فکر میکنم اینها باید با راهِ رفتۀ مدرس و استاد تلفیق شود.
یعنی اگر بخواهیم راجع به سحرخیزی آموزش دهیم اول باید برای خودمان دغدغه بوده باشد و به درمان هم رسیده باشیم. بدانیم چرا دغدغه داریم و آن را در دیگران هم پیدا و بیدار کنیم و حاصل راهی که رفتهایم را بتوانیم به دیگران انتقال دهیم.
تلفیق راه رفته و آموختههای ما سبک شخصی ما را میسازد که با بازار سنجی و مخاطب سنجی مناسب و ارائۀ درست آن میتواند اثربخش باشد و ارتباط خوبی بین ما و مخاطب ایجاد کند.
چه زمانی یک فرد میتواند احساس کند که آمادۀ آموزش دادن است و حرفهایش میتواند ارزشآفرین باشد؟
خوب است که در دام کمالگرایی نیفتیم چون راهی است که انتها ندارد. اینکه مدام در دورهها و کارگاههای مختلف بچرخیم، منتظر باشیم تا محصولمان به مرحلهای مشخص برسد نتیجهای در پی نخواهد داشت.
برای اینکه بخواهیم به آن مرحلۀ موردنظر برسیم بهتر است از جایی کوچکتر و کمریسکتر شروع کنیم. اینکه شروع کار ما با اطلاعرسانی و برگزاری کارگاه و ارائۀ آموزشهایی که هنوز تکمیل نشده بازخورد خوبی نخواهد داشت.
با توجه به اینکه در حوزۀ تولید محتوا و آموزش نیازی نیست که سرمایهگذاری زیادی انجام دهیم. میتوان با یک کانال تلگرام یا صفحۀ اینستاگرام یا یک سایت این کار را شروع کرد و همینطور که کتابهایی میخوانیم یا جایی آموزش میبینیم مطالب ارزشمند آن را به شکل پستهایی روی سایت قرار دهیم. اگر ابزارهایی را کنار اینها قرار دهیم تا به دست مخاطب برسد و بازخورد بگیریم کمکم به جایی میرسیم که بدانیم آیا راهی که میرویم درست است؟ به اندازۀ کافی مخاطب دارد؟ در مسیر آن را اصلاح کنیم و برسانیم به محصولی که مدنظر ماست.
استارتاپهای مختلف در دنیا این کار را انجام میدهند چون استارتاپ یعنی کاری که به سرمایۀ زیادی نیاز ندارد نه برای تبلیغات و نه برای کار کردن روی محصول.
بنابراین نیازی نیست از ابتدا فکر کنیم که باید یک کتاب کامل بنویسیم یا دورۀ آموزشی کاملی داشته باشیم.
به همین دلیل پیشنهاد میکنم شروع یک کسبوکار اینچنینی را در کنار یک کار دیگر باشد؛ یعنی درآمد دیگری داشته باشیم و کمکم استارتاپ جدید خودمان را راهاندازی کنیم. بهاینترتیب میتوانیم بدانیم آیا کاری که شروع کردهایم را دوست داریم یا نه؟ به نتیجۀ دلخواه میرسد؟ و همینطور آن را گسترش دهیم تا جایی که مدنظرمان است.
شاهین کلانتری در اینجا نقلقولی از جو پولیزی بیان کرد: «شما اول مخاطب خود را میسازید و بعد برای او محصول تولید میکنید»
و به این نکته اشاره کرد که ما در این مسیر هیچ نوع ضرری را متحمل نخواهیم شد. مثلاً کالایی وارد نمیکنیم که توی انبار بماند و به فروش نرود. مهمترین دستاورد فعالیت در حوزۀ محتوا این است که ما را بزرگ میکند. این فرایند مانند ورزش است. وقتی وارد این حوزه میشویم به هر شکل، مانند ضبط ویدئو و پادکست یا تولید محتوای متنی نیاز به مهارتهایی داریم که به کار کردن روی توسعۀ فردی ما منجر میشود؛ یعنی باید مدام در حال یادگیری باشیم تا حرفی برای گفتن داشته باشیم.
در ادامه کلانتری از علیاکبر قزوینی پرسید که چطور میتوانیم علاقۀ اصلی خودمان را پیدا کنیم؟ بدانیم چه چیزی ما را راضی میکند یا نه برویم سراغ یک موضوع پولساز؟
عموم افراد وقتی وارد این حوزه میشوند دوست دارند سریعتر از کاری که شروع کردهاند درآمد کسب کنند و پول برای آنها جذابیت دارد. همیشه موضوعاتی وجود دارد که مخاطب زیادی دارد مثل تناسباندام، راههای کسب درآمد، فن بیان و موضوعاتی ازایندست.
شاید در ابتدا کار کردن با این موضوعات بد نباشد اما اگر تبدیل شود به کسبوکاری که با زندگی ما عجین است و میخواهیم مدام با آن سروکله بزنیم، مطالعه کنیم، آموزش ببینیم، چون اگر این کارها صورت نگیرد آموزشهای ما کمکم تهی خواهد شد بنابراین باید علاقۀ شدیدی به آن داشته باشیم، ممکن است بعضی از شغلها را با علاقۀ کمتر هم بتوان ادامه داد اما در حوزۀ تولید محتوا چون با انسان سروکار داریم و میخواهیم روی ذهن او اثر بگذاریم حتماً باید عاشق موضوع کاری خودمان باشیم. برای این منظور هم باید به خودمان فرصت بدهیم و به خودمان نزدیک شویم و دغدغههای خود را بشناسیم. باید بدانیم میخواهیم چه تغییر و تأثیری در دنیا ایجاد کنیم؟
اهمیت پول را نمیتوان انکار کرد اما اگر تمام هموغم خودمان را به کسب پول اختصاص بدهیم جایی به بیمعنایی میرسیم همانطور که همۀ افرادی که از یک سطحی بالاتر رفتهاند و دیگر نیازی به پول نداشتهاند میگویند پول همه چیز نیست.
شاید سراغ موضوعی برویم که مخاطب میلیونی نداشته باشد اما باید برای خودمان مشخص کنیم که آیا میخواهیم میلیاردر شویم یا اینکه یک زندگی راحت با خوشحالی داشته باشیم و از کارمان لذت ببریم؟
همهجا ما را به سمت موفقیت سوق میدهند اما آن را در پول زیاد یا دنبال کنندگان میلیونی میبینند درحالیکه موفقیت میتواند بهجای بزرگ بودن عمیقتر باشد.
بنابراین بهتر است موضوعی را انتخاب کنیم که برای ما معنادارتر است. بعد آن را با مؤلفههای فروش و بازاریابی و …تلفیق کنیم و این را هم در نظر بگیریم که ممکن است نسبت به موضوعات پولساز مخاطبان کمتری داشته باشیم؛ اما باید برای خودمان مسیر را مشخص کرده باشیم تا به مشکل برخورد نکنیم.
شاهین کلانتری در بخش دوم از حاضرین در جلسه خواست که اگر ایده یا فراخوان یا محصولی دارید میتوانید مطرح کنید.
بهاینترتیب سمانه مدنی طراح بازیهای فکری به معرفی بازی «نه مرسی!» پرداخت.
پس از صحبتهای خانم مدنی کلانتری بحث را با پرسیدن سؤالی از علیاکبر قزوینی ادامه داد:
رفتوآمدهای فیزیکی بهخصوص باوجود ترافیک و شلوغی و همینطور عدم دسترسی مناسب افرادی که در شهرستان به امکانات لازم باعث شده افراد فکر کنند که نمیتوانند کسبوکار خودشان را راه بیندازند. با توجه به اینکه شما در کانادا زندگی میکنید و فعالیتهای آموزشی خود را در ایران ادامه میدهید و این ارتباط قطع نشده دوست داریم از مسیر شخصی شما بدانیم.
در حال حاضر اینترنت و شبکههای اجتماعی ارتباطات را به ساحت دیگری برده است. همینطور که میبینیم با افراد زیادی در فضای مجازی ارتباط داریم اما وقتی با یکدیگر از نزدیک ملاقات میکنیم انگار که از ابتدا با هم آشنا بودهایم و فاصلهای وجود نداشته است.
یکی از محسنات این نوع ارتباطها این است که حتماً نیازی به یک مکان فیزیکی و ارتباطات حضوری برای آموزش نداریم و همهچیز میتواند به شکل کاملاً آنلاین پیش برود.
در دورۀ آموزشی افسانۀ شخصی با وجود فاصلۀ زمانی 8 ساعته بین ایران و کانادا ما از طریق اینترنت و تلگرام به آموزش پرداختیم. بعضی شبها شبنشینی تلگرامی داریم و در ساعت مشخصی به پرسش و پاسخ و گفتگو مینشینیم بدون اینکه بهصورت فیزیکی کنار هم باشیم.
بنابراین با امکاناتی که تکنولوژی برای ما فراهم آورده میتوان استفاده کرد که بهانهای برای به تعویق انداختن ایجاد کسبوکارمان به دلایل مختلف نداشته باشیم.
درعینحال دیدار رودررو اثرات خودش را دارد و نمیتوان از آن غافل بود. اگر بتوانیم در کنار آموزش آنلاین فضایی برای دیدارهای حضوری نیز تدارک ببینیم مثل برگزاری تور یا کافهنشینی نرخ درگیری افراد با آموزشها افزایش مییابد.
کمی به بحث فروش بپردازیم. شما دورههای آموزشی در این مورد برگزار کرده و مقالههایی نیز نوشتهاید. گاهی ما محتوا را تولید میکنیم اما بازاریابی آن را فراموش میکنیم. با توجه به اینکه بسیاری از دوستان کسبوکارهای خودشان را دارند میخواهیم بدانیم لازم است مهارتهای فروش را فرا بگیرند؟
تولید محتوا یا محصول و فروش و رساندن آن به دست مخاطب دو مسئلۀ متفاوت است. اغلب فکر میکنیم چون ما محصولی که تولید میکنیم را دوست داریم و به آن عشق میورزیم مردم هم دوستش دارند و برای خرید آن هزینه میکنند؛ اما اگر بخواهیم کسبوکاری مبتنی بر محتوا داشته باشیم و از آن کسب درآمد کنیم حتماً به یادگیری مهارت فروش نیاز داریم؛ که البته مسلط شدن بر آن در کوتاهمدت میسر نمیشود. میتوانیم مسیر افرادی که فروش موفق داشتهاند را در نظر بگیریم و نقاط قوت و کارهایی که انجام میدهند را در کار خودمان پیاده کنیم. اگر لازم است در دورههای مربوط به فروش و بازاریابی شرکت کنیم و در مقیاس کوچک نیاز مخاطب به محصولمان را بسنجیم.
بنابراین در کنار تولید محتوا باید به بازاریابی آن هم بپردازیم حتی در زمینۀ کتاب. میتوان کتاب را به شکل پستهای وبلاگی یا در کانال منتشر کرد تا به سلیقه و علاقۀ مخاطب پی برد. به این شکل میتوان محتوا را تکمیل کرد.
از نمونههای موفق کسبوکار که در ایران دنبال میکنید بگویید؟ نوع فعالیت و علت موفقیت آنها چیست؟
از دوستانی که در حوزۀ تولید و فروش محتوا فعالیت خوبی دارد میتوانم به محمد پیام بهرام پور اشاره کنم که مدیر مؤسسۀ بیشتر از یک است.
دوست دیگرم آقای علی حاجمحمدی که سایت همیاروردپرس را اداره میکند.
با اینکه دوستانی که از آنها نام بردم یکی در حوزۀ توسعۀ فردی و فن بیان و دیگری در آموزشهای فنی ورد پرس کار میکنند یک وجه شبه در موفقیت دارند این است که شبیه خودشان هستند و راه خودشان را پیدا کردهاند هرچند ممکن است نیاز باشد در ابتدای کار از دیگران الگو بگیریم ولی کمکم باید به مسیر شخصی خودمان برسیم. اگر هم از دیگران الهام میگیریم آن را با تجربۀ خودمان تلفیق کنیم و سبک شخصی خود را بسازیم.
دوم اینکه به آرمان آموزشی خود پایبند هستند. گاهی آموزشهای خود را به بهانۀ موفقیت و ثروت عرضه میکنیم اما در ذهن ما چیز دیگری میگذرد مثلاً منافع شخصی خودمان را در نظر داریم. یا اینکه افراد را جایی جمع کنیم و محصول دیگری به آنها بفروشیم. اگر قرار است این اتفاق بیفتد از ابتدا صادقانه اعلام کنیم.
هر دو پلهپله پیشرفت کردند و یکشبه به کسبوکاری موفق و پولساز نرسیدند. با شرکت در کارخانۀ اطلاعات آقای ژان بقوسیان آموزشهایی که دریافت کرده بودند را در کار خودشان پیاده کردند.
علاوه بر این از مربی کمک و مشورت گرفتند. این که از ابتدا فکر کنیم همهچیز را میدانیم و به دیگران نیازی نداریم یک نوع مقاومت ذهنی است که مانع پیشرفت ما میشود.
شاهین کلانتری به صحبتهای قزوینی این نکته را افزود که افراد موفقی که از آنها نام برده شد کار گروهی و تیمی را نیز جدی گرفتهاند و به محتوا اهمیت زیادی میدهند. سهم زیادی نیز برای آموزش رایگان قائلاند.
این نکتۀ مهمی است که لازم است در آموزش آنلاین به آن توجه کنیم. قرار نیست از همان ابتدا محصول ما به فروش برسد. گاهی ماهها و سالها باید محصول رایگان تولید کنیم تا به چیزی برای فروش برسیم.
چه چیزی باعث میشود بااینهمه آموزشها و محتوای آنلاین کتاب همچنان جذابیت خود را حفظ کند و به مدرس اعتبار دهد.
خود شما هم یک کتاب با عنوان لقمه کردن فیل منتشر کردهاید که بالای 5000 بار دانلود شده است. همینطور کتاب چرا مدام خستهایم و کتابی هم در حوزۀ فروش.
برای ما از کتاب بگویید.
علیرغم اینکه ویدئوها و پادکستها رونق پیدا کردهاند اما کتاب جایگاه خودش را دارد بهخصوص کتاب چاپی. خوشبختانه مردم ما دوباره با کتاب چاپی آشتی کردهاند. نهتنها در ایران که در خارج از ایران نیز این اتفاق افتاده است. کتاب چاپی ویژگیهای منحصر به خودش را دارد. زمانی که با موبایل یا سایر وسایل الکترونیکی مطالعه میکنیم ممکن است زود خسته شویم، چشمهای ما آسیب ببیند و ذهن مشوشی داشته باشیم؛ اما کتاب به این صورت نیست و در هر حالتی میتوانیم آن را بخوانیم. با کاغذهای آن ارتباط برقرار کنیم.
ما همۀ آموزشهای خودمان را به هر صورتی که هست از کتابها میگیریم و برای اینکه همیشه بتوانیم از آن دُر و گوهر استخراج کنیم باید به اصل و منبع وصل باشیم.
برای اعتبار بخشیدن به ما و ساخت برند کتاب کمک زیادی میکند. میبینیم که پیامبران آسمانی ما همه کتاب داشتند. داشتن کتاب ما را متمایز میکند و پیام ما اثربخشتر خواهد بود.
بنابراین اگر تمام دوستانی که در حوزۀ محتوا فعالیت میکنند اگر بحث نوشتن یا داشتن کتاب را جدی بگیرند، کتابی که حرف تازهای برای گفتن دارد و تغییری ایجاد میکند میتواند روی برند شخصی تأثیر زیادی داشته باشد.
با توجه به اینکه شما در حوزۀ خودتان چند کتاب نوشتهاید چه پیشنهادی برای کسانی که مایل به نگارش کتاب هستند دارید؟
مثل هر کار دیگری باید در مسیر درست ثبات داشته باشیم و کار را لقمهلقمه کنیم. اگر به دنبال زمانی باشیم که در فراغت کامل کتاب بنویسیم هرگز این موقعیت پیش نخواهد آمد و اگر پیش بیاید هم چون عادت نداریم به نوشتن کتاب از آن زمان استفاده نخواهیم کرد.
فکر میکنم بتوان با روزی نیم ساعت شروع کنیم به نوشتن. در مورد موضوعی که برای کتاب در ذهن داریم بنویسیم و در این حالت راه خودش را پیدا میکند.
سخت نگیریم. مثلاً اگر میخواهیم داستان بنویسیم خودمان را با نویسندهای که جایزۀ نوبل گرفته مقایسه کنیم. این قضیه را در نظر بگیریم که با نوشتن این کتاب میخواهیم چه ارزشی ایجاد کنیم و به مخاطب چه چیزی بدهیم. بهاینترتیب کتاب کمکم راه خودش را پیدا میکند.
در این قسمت از جلسه شاهین کلانتری راجع به ایدهای جذاب در رابطه با نوشتن صحبت کرد.
او گفت همۀ ما به نوشتن علاقه داریم و اهمیت آن برایمان روشن است. میدانیم که توانایی نگارش تمایز زیادی بین ما و دیگران ایجاد میکند. اگر تولیدکنندۀ محتوا هستیم یا میخواهیم بهعنوان مدیر، سخنران، نویسنده یا هر عنوان دیگری در یک حوزۀ خلاقانه فعالیت کنیم یعنی قصد داستاننویسی نداشته باشیم ولی به نوشتن نیاز داریم.
اگر به چهرههای مطرح سیاسی یا ادبی و اقتصادی در طول تاریخ دقت کنیم میبینیم که همۀ آنها توان نگارشی بالایی دارند. یا در یادداشتهایی که دارند مشاهدات خود را خیلی خوب نوشتهاند.
بااینکه برخی از آنها بهعنوان نویسنده مطرح نیستند مثلاً داروین را بهعنوان یک نویسنده نمیشناسیم. یا انیشتین و فروید را.
اما اگر به کارهای آنها بهخصوص فروید را بخوانیم به توانایی بالای او در نگارش پی خواهیم برد.
نقلقولی از فروید را همیشه در کلاسهای نویسندگی میگویم: «کنجکاوم چه خواهم نوشت؟»
اما اتفاقی که برای اکثر ما میافتد این است که یک روز 2000 کلمه مینویسیم و دو هفته هیچچیز.
بااینکه همۀ ما دوست داریم بنویسیم اما این روند مدام قطع میشود؛ که این کار بهمرور به عزتنفس ما آسیب میزند. چون یک هدف مشخص را در نظر میگیریم و به نتیجه نرسد سرخورده میشویم.
چه چیزی میتواند نوشتن را به یک عادت همیشگی تبدیل کند؟
نویسنده کیست؟
رضا بابایی میگوید: «نویسنده کسی است که نوشتن برای او راحت است.» هرچند نتیجه خیلی خاص و باکیفیت نباشد.
زمانی مجبور به نوشتن نامههای سخت و خشک اداری بودم و همیشه با این قضیه مشکل داشتم؛ اما از زمانی که توانستم راحتتر بنویسم فهمیدم این ایده جواب داده است.
ما در مورد نوشتن طی روز میخوانیم و چیزهایی را یاد میگیریم. با کلی مطالب جدید و محتوای جذاب روبرو هستیم. از واژهها لذت میبریم اما تا زمانی که از آنها استفاده نکنیم از آن ما نمیشوند و با ما نمیمانند.
از طرفی نوشتن فقط نامههای اداری و کتاب و… نیست. مثلاً اگر بخواهیم در اینستاگرام یا سایر شبکههای اجتماعی کسبوکاری راه بیندازیم باید بتوانیم محتوا تولید کنیم و خوب و اثرگذار بنویسیم.
روشی که میخواهم در مورد آن حرف بزنم امتحان خود را پس داده و خودم و اطرافیانم آن را اجرا کردهایم.
-اولین نکته این است که باید در کامپیوتر تایپ کنید.
-یک فایل ورد با اندازۀ A5 باز کنید.
-بالای صفحه یک عنوان بگذارید. مثلاً به این صورت: «کتاب سال شاهین کلانتری-زمستان 96»
-یک فونت زیبا انتخاب کنید. برای نمونه فونت ایران سنس.
-ابتدای صفحه تاریخ روز را ثبت کنید.
-شروع کنید به تایپ کردن. بین 25 تا 30 دقیقه زمان در نظر بگیرید و بیوقفه بنویسید.
البته با توجه به سرعت تایپ شما ممکن است در آغاز کار بیشتر هم طول بکشد اما بهمرورزمان نوشتن تنظیم میشود.
-حتماً آفلاین باشید. اگر نکتهای به ذهنتان رسید که بخواهید آن را انتشار دهید یا دربارهاش جستجو کنید یا در همان هزار کلمهها یا گوشهای بنویسید و بعد به آن بپردازید.
-اصلیترین مسئله در این روش این است که برونریزی ذهنی انجام دهید؛ یعنی روی چیزی که مینویسید حساسیتی نداشته باشید. بههیچعنوان برای ویرایش به عقب برنگردید.
-بیوقفه و بدون فکر کردن بنویسید. اگر چیزی برای نوشتن ندارید بنویسید: «هیچچیزی برای نوشتن ندارم»
فقط باید یک تعهد ذهنی در شما ایجاد شود که این هزار کلمه را کامل کنید. میتوانم بگویم این کار بهترین ابزار من برای تصمیمگیری است.
اگر مدیر کسبوکاری هستید. اگر میخواهید کارهای خود را اداره کنید یا به ذهن خود نظم بدهید. اگر میخواهید کاری انجام دهید اما نمیدانید باید از کجا شروع کنید این صفحهها مانند مشاور و مربی شما عمل میکنند.
برای روز بعد که میخواهید هزار کلمههای دوم را شروع کنید یا اگر در یک روز میخواهید بیشتر بنویسید یک فایل جدید ایجاد نکنید در ادامۀ همان نوشتههای قبل ادامه دهید. تاریخ بزنید و شروع کنید به تایپ کردن. همۀ این نوشتهها یک جا است.
بنابراین یک سند از احوالات خود در یک سال را دارید. بعد از نوشتن 500-600 کلمه کاملاً متوجه میشوید که ذهنتان شکوفا میشود و فوران ایدهها را حس خواهید کرد.
مدتی که از نوشتن روزانۀ شما بگذرد احساس دردناک و استیصال اولیه از بین رفته و به کاری لذتبخش تبدیل خواهد شد.
در هر حوزهای که هستیم، محتوا، آموزش یا هر جای دیگر برای دیده شدن به تمایز نیاز داریم. نوشتن یک راه سریع و قابلدسترس برای ایجاد تمایز است.
بسیاری از افراد دوست دارند محتوا تولید کنند، ایدههای خوبی دارند اما توان نوشتن آنها را ندارند.
نوشتن هزار کلمه در روز باعث میشود ایدهها و نوشتههای خوب از دل آنها بیرون بیاید و فرایند نویسندگی راحتتر و آسانتر شود.
اگر رسانهای دارید مثل وبسایت یا کانال میبینید که چقدر راحت روزانه چند پست مینویسید.
وقتی حین مطالعه به کلمهها یا عبارات زیبایی برخورد میکنیم اگر آنها را گوشهای بنویسیم یا در کتاب علامت بزنیم با ما نخواهد ماند اما میتوانیم در این 1000 کلمهها آنها را به کار ببریم.
بهاینترتیب میتوانید هرروز تعدادی کلمۀ جدید را به دایرۀ واژگان خود اضافه کنید.
یک نکتۀ دیگر اینکه اگر میخواهید نویسندگی را خوب یاد بگیرید یکبار برای همیشه محاوره نویسی را کنار بگذارید. حتی در نوشتن هزار کلمهها.
ازآنجاکه کسی قرار نیست این نوشتهها را ببیند میتوانید هرچه میخواهید به هر شکلی که دوست دارید بنویسید. بعد از مدتی متوجه میشوید که مشغول نوشتاردرمانی خودتان هستید. روانکاوی دارید که هرروز به سراغ او میروید و به شما مشاوره میدهد.
بیایید از همین حالا آستینها را بالا بزنیم و نوشتن را به یک دوست، همراه، مشاور و روانکاو همیشگی تبدیل کنیم. حتی اگر نخواهیم نویسنده باشیم؛ اما نوشتن در هر کاری به ما کمک میکند بهتر پیش برویم.
میتوانید برای جذابتر شدن 1000 کلمهها در یک فایل جداگانه یک چکلیست ایجاد کنید. از موضوعاتی که میخواهید در طی روز به آنها بپردازید.
بعد چکلیست را در فایل 1000 کلمه کپی میکنم و دربارۀ آنها مینویسم.
نوشتن ابزاری است برای فکر کردن. برای اینکه نوشتنِ نظاممندتر 1000 کلمهها را بهصورت لیست بنویسید.
بحث استعداد را اصلاً مطرح نکنید. تا زمانی که شما زیاد ننویسید بهتر است به این مسئله فکر نکنید تنها با زیاد نوشتن میتوانید مسیر خودتان را پیدا کنید. علایق خودتان را تشخیص دهید و بدانید در چه زمینهای میخواهید پیش بروید.
اولین راز نویسندگی آزاد و راحت نوشتن است. در 1000 کلمهها این آزادی را پروش میدهیم.
محمد یوسف فراهانی در مورد تمرینهای روزانه گفت با نوشتن مستمر از مسیر معنا و محتوا به فرم و شکل میرسیم. به نظر من فرم مهمتر است چراکه هر چیزی معنایی دارد؛ اما درنهایت فرم و شکل تمایز ایجاد میکند.
کلانتری در ادامه بحث خود گفت بهترین شیوۀ یادگیری این است که آموختههای خود را به دیگری بیاموزید. اگر کسی را برای این کار پیدا نمیکنید در 1000 کلمهها چیزهایی که یاد گرفتهاید را توضیح دهید.
پس از اهدای محتوای هدیه با عنوان «چگونه به یک تولیدکنندۀ حرفهای محتوا تبدیل شویم؟» به افراد حاضر در جلسه زهرا زمانی تجربیات خودش از نوشتن 1000 کلمهها را با دوستان به اشتراک گذاشت.
او که وکیل پایۀ یک دادگستری است از خشک بودن لوایحی که مینوشت گفت. از سخت بودن نوشتن و اینکه فکر میکرده همۀ نویسندهها یک استعداد درونی دارند و او این جوهر را در خودش نمیدیده.
اما هر چه در نوشتن 1000 کلمهها استمرار ورزیدم و ذهن من ورزیدهتر شد و کلمات خودبهخود روی صفحه نگاشته میشدند.
نوشتن حسی درونی را در من زنده کرد طوری که حالا در حال نوشتن یک رمان هستم.
به این نتیجه رسیدم که نوشتن فقط استعداد نیست و کافی است خلاقیت درونی خودمان را زنده کنیم.
شاهین کلانتری جلسه را با معرفی کتاب به پایان برد:
درهای نیمهباز-شمیم مستقیمی-نشر حرفه هنرمند
هر بار که معنی زندگی را فهمیدم عوضش کردند-دانیل مارتین کلاین-چشمه
راهاندازی کسبوکار-جف واکر-نشر آدینه
بعد از خواندن این مطلب چهکار کنم؟
میتوانید «درسهایی کاربردی از اولین نشست باشگاه تولیدکنندگان محتوا» را بخوانید.
عضویت در کانال مدرسه نویسندگی در تلگرام
19 پاسخ
درود بر شاهین کلانتری عزیز
آقا مثل همیشه جذاب و جالب و عالی. ما هرچه هم در نوشتن اهمال کاری و تنبلی کنیم، باز هم وقتی به سایت خوبت سر می زنیم اینقدر انگیزه پیدا می کنیم که اشتیاق نوشتن خود به خود پیدا می شه. و این کار فقط از آدم های حرفه ای و عاشق بر میاد.
مثل همیشه ممنون و مدیون هستیم
سلام به آرمین عزیز
ممنونم از مهرت. خوشحال شدم اسمت رو دیدم.
سایتت رو ندیده بودم. چقدر حرفهای و زیباست. بدون اغراق میگم، واقعاً سایت جوندار و خیلی خوبیه. خیلی خیلی بیشتر و جدی تر روش کار کن. ارزشش رو داره.
حروف مثل ….و….را…که ……جز کلمات حساب نیستند؟
جزو کلمات حساب میشن.
سلام واقعا سپاسگزارم بخاطر این گزارش های کامل و جامع. لطفا اگر ممکنه هدیه ای که توی این نشست به شرکت کنندگان اهدا کردید رو اگر امکان تهیه وجود دارد بصورت پی دی اف قرار بدهید تا تهیه کنیم البته با هزینه.
سلام شریف عزیز
چشم، به همکارانم میگم تا در این رابطه تدبیر کنن.
ممنونم که پیگیر هستین.
جواب خیلی از سوالاتم رو تونستم بین نوشته های پر محبت شما پیدا کنم
براتون آرزوی عشق و برکت دارم
ممنون از زحماتتون ((:
جقدر عالی دریا جان
راستی وبلاگ خیلی زیبایی داری.
سلام
گزارش جامعی بود.
تکنیک هزار کلمه چیست؟ کجا معرفی شده است؟
ممنون
سلام علی جان
تکنیک هزار کلمه به تفصیل در همین پست معرفی شده.
کامل خوندید؟
ممنون بخاطر این مطلب
قسممت آخر که مربوط به نوشتن هزار کلمه بود رو خیلی پسندیدم
اما آیا واقعا باید برگ آ۵ باز کنیم و بنویسیم؟ چرا آ۴ نه؟؟!
فدایت
در پاسخ به سوالت:
وقتی باز کردی و به منظم و مرتب چند وقتی نوشتی، متوجه میشی.
قبلش فایده ای نداره بهت بگم.
ســــــــلام شاهین عزیز
واقعاً ممنـــــــــون ،معرفی این پست برام مفید بود.
من چند روزی به نوشتن 1000کلمه ادامه دادم. اما قطع شد.
من باید به فکــــــرم نظم بدم،فکرم همه جا سیر می کنه. فکـــــرم،مبارزه می کنه، شکست می خوره، و پیروز می شه….
هزارکلمه ها در چه حالن؟
مینویسین؟
ممنون که سخاوتمندانه و با جزئیات کامل جلسات تولید محتوا رو شرح میدید و استوری میزارید. آدم احساس می کنه اونجا حضور داره! چقدر دلم می خواست واقعا اونجا بودم. اما همیشه همه چیز اونجور نمیشه که ما می خواهیم. ممنون که به فکر اونهایی می خوان بیان و به هر دلیل نمی تونن هم هستید!
دوست نازنیم
چقدر خوشحالم که برات مفیده بوده.
ما همۀ تلاشمون رو میکنیم که این جلسات که عنوان محتوا رو یدک میکشن، محتوای خوب و کاملی هم داشته باشن.
جای شما همیشه خالیه.