گزارش کامل اولین نشست باشگاه تولیدکنندگان محتوا
مدرسه نویسندگی: اولین نشست باشگاه تولیدکنندگان محتوا با حضور شاهین کلانتری و مهدی فرجاللهی برگزار شد. در این جلسه جمعی از علاقهمندان به حوزۀ محتوا و نویسندگی که خود از فعالان کسبوکارهای مختلف ازجمله آموزش بودند حضور داشتند. دبیر اجرایی این نشست جعفر کریمنژاد بود.
جلسه با سخنرانی شاهین کلانتری دربارۀ تولید محتوا شروع شد. او ابتدا به تعریف محتوا و بازاریابی آن پرداخت.
«محتوا هر شکلی از پیام است که برای هدفی خاص تولید و منتشر میشود. یا بهعبارتدیگر محتوا چیزی است که میتواند پیام موردنظر ما را منتقل کند.» (+)
بازاریابی محتوا ازنظر دن نوریس یعنی چیزی جالب که توجه مخاطب را جلب کند و باعث اعتمادسازی در یک کسبوکار شود.
کلانتری نقش محتوا را در ایجاد رابطه و شبکههای مرتبط پررنگ شمرد و بیان کرد که امروزه برخلاف گذشته تبلیغ کردن خیلی راحتتر شده و در فضای آنلاین میتوانیم رسانۀ خود را بسازیم و بر بستری که خودمان ساختهایم مؤثرتر عمل کنیم.
این موضوع در مورد ساخت برند شخصی نیز صادق است.
وقتی با محتوا به تبلیغ محصول و اثر خود میپردازیم راجع به آن به مخاطب آگاهی میدهیم و علاوه بر ایجاد شفافیت ارزش ایجاد میکنیم. تولید محتوا با این روند باعث میشود کسبوکارها به سمت ارزشآفرینی رفته و صرفاً به تبلیغات اکتفا نکنند.
شاهین کلانتری در ادامه از تجربیات شخصی خودش در رابطه با وبلاگ نویسی گفت و اینکه در نوشتن یک پست وبلاگ هر چه تأکید بر محتوای آن و درگیری و رضایت مخاطب باشد بهتر است تا سئو و مباحثی شبیه به آن.
او دراینباره گفت باید به اهمیت روند اطلاعات فوری توجه کنیم. به این معنی که آیا در حوزهای که کسبوکار داریم و میخواهیم مطرح شویم گوگل ما را معرفی میکند؟ در موتورهای جستوجو دیده میشویم؟
کلانتری در پاسخ به سؤال یکی از حاضران که پرسید: «آیا روزانه نویسی بهصورت دل نوشته یا هر صورت دیگر مهمتر است یا نوشتن هفتهای دو یا سه پست خوب؟» پرورش عضله را مثال زد. به این صورت که ما سالها در یک باشگاه تمرین میکنیم اما آنچه دیده میشود نتیجۀ نهایی است. نویسندۀ تازهکار نمیتواند حرف از کیفیت بزند. بهتر است در خلوت خود به کمیت اهمیت دهد و برای ارائه و انتشار به کیفیت. البته میتوان در همان نوشتههای روزانه نیز برای چند مقالۀ خوبی که میخواهیم بنویسیم برنامهریزی کنیم. او گفت برای خوب نوشتن تسلط بر زبان فارسی لازم است که با خواندن بهتنهایی محقق نمیشود. نوشتن روزانه باعث ریختن ترس شده و ما را با نوشتن آشتی میدهد. وقتی این مرحله طی شد و سبک نوشتن ما مشخص شد میتوانیم به کیفیت توجه بیشتری داشته باشیم.
نکتهای که کلانتری روی آن تأکید داشت این بود که برای به اشتراک گذاشته شدن باید اول مطالب دیگران را به اشتراک بگذارید.
در ادامه عنوان شد اگر میخواهید پیروز میدان رقابت نوشتن باشید باید مسابقۀ خودتان را ترتیب دهید. از حوزههای بکر تولید محتوا استفاده کنید. حتی اگر موضوع شما توسط افراد دیگر هم کار میشود نگران نباشید. همیشه حرف تازهای برای گفتن هست.
اگر جدی و منظم و مداوم کار کنید خیلی سریع و خوب دیده میشوید.
در اینجا یکی از دوستان حاضر در جلسه دربارۀ ترس از نوشتن و اینکه چرا مخاطب باید نوشتهها و افکار ما را بخواند سؤال پرسید.
شاهین کلانتری با توجه به موضوع بحث که بازاریابی محتوا بود جواب داد: وقتی از وبلاگ نویسی حرف میزنیم منظور ما تولید محتوا برای وب است که گاهی رنگ شخصی نیز میگیرد؛ یعنی نوعی از وبلاگ نویسی که ارزشآفرین باشد، هر نوع ارزشی مثل مطالب الهامبخش، آموزشی، فلسفی و…
بخش دوم نشست با حضور مهدی فرجاللهی ادامه یافت.
فرجاللهی نویسندۀ کتاب «نانوا هم جوش شیرین میزند، بیچاره فرهاد» سخنرانی خود را با خواندن چند کاریکلماتور عاشقانه شروع کرد.
به دلم آمد میایی، آمدی دلم رفت.
قرص ماه داروخانه پشت صندوق بود.
نمیدانم چرا هرچقدر به قربانت میروم نمیرسم.
ویژگیهای یک جمله قصار چیست؟
معنی لغتنامهای جمله قصار، جملۀ کوتاه، حکمتآموز و پندآموز است. در عمل به جملات بزرگان گفته میشود که بیشتر به کلمات قصار مشهور است. گروه زیادی از این جملات به این دلیل در ذهن مانده که از زبان یک فرد بزرگ و سرشناس گفته شده است.
اما جملاتی که ماندگار شده و مدام بازگو میشوند حکمت دارند؛ یعنی حرفی میزنند که برای بهتر زندگی کردن است و ما را به فکر کردن وامیدارد. گاهی از تجربۀ مشترک ما با بیانی شیرینتر و هنریتر و زیباتر میگوید. به همین دلیل به دل مینشیند.
جملاتی که در کنار حکمت نهفته در آنها زیبایی هم دارند قابلتأمل و قابل ارزیابی هستند. در این صورت میتوانیم از خودمان بپرسیم که این جمله چرا زیباست؟ که پاسخ گاهی در صنایع بهکاربرده در آن پیدا میشود و گاهی هم در تجربیات شخصی و بیان متفاوت.
دلیل جذابیت جملات قصار چیست؟
ما در دورهای زندگی میکنیم که معنای زمان در آن نسبت به هفتاد-هشتاد سال پیش خیلی فرق کرده است. هرچند خود ما باید مدیریت کنیم که چطور از تکنولوژی استفاده کنیم بااینحال فرصتها محدودتر شده و حوصلهها کمتر. در این شرایط تمایل داریم هر چیزی را با تعریف کوتاه بخوانیم و ببینیم.
در این زمانه که رشد علم در مدتزمان کمی اتفاق میافتد، در عصر سرعت باید سعی کنیم حرف خودمان را خیلی کوتاه به مخاطب بزنیم. معنی قصار هم یعنی کوتاه.
کوتاه گفتن و خلاصه حرف زدن از قدیم موردتوجه بوده و تنها مربوط به زمان حال نیست. 1400 سال پیش حضرت علی جملات قصاری دارد که ما به ازای آن را همین حالا هم نمیتوانیم پیدا کنیم.
تفاوت کوتاهی و ایجاز چیست؟
به یک متن 10 کلمهای میگوییم کوتاه چون کمیت آن را در نظر گرفتهایم اما زمانی میگوییم یک متن موجز است که هیچچیزی برای حذف کردن نداشته باشد. حرف اضافهای در آن گفته نشده است. حتی یک رمان میتواند مینیمال باشد.
پس بهتر است سعی کنیم علاوه بر کوتاه نوشتن موجز هم بنویسیم. برای نویسنده یک نقص محسوب میشود اگر 12 کلمه بنویسد و 2 کلمۀ آن قابلحذف باشد.
البته اینکه نویسنده بداند چه کلمهای را کجا و چطور حذف کند هم مهم است.
موضوعی هست با عنوان سپید خوانی در شعر سپید؛ که میتوان آن را تعمیم داد به همهجا؛ یعنی اشارهای میکنیم و از آن اشاره مخاطب متوجه منظور ما میشود. ریشۀ تمام این صحبتها در ارتباط مؤثر است. ارتباط مؤثر یعنی چیزی که در ذهن داریم را بتوانیم به مخاطب منتقل کنیم.
نویسنده هم قرار است با مخاطب ارتباط مؤثر برقرار کند. خیلی بد است که چیزی بنویسد و مخاطب متوجه نشود یا طور دیگری برداشت کند و اینکه نیاز باشد نویسنده را به نوشتهاش سنجاق کنیم؛ بنابراین برای برقراری ارتباط مؤثر در حوزۀ نویسندگی نویسنده باید بداند چه چیزی را حذف کند و این کار در اصل مطلب چه تأثیری میگذارد. حذفی که به اصل مطلب آسیب بزند و مانع درک مخاطب از محتوای پیام نویسنده شود قطعاً مناسب نیست.
بنابراین سپید خوانی یعنی کاری کنیم که بخشهایی از مطلب را بدون اینکه بگوییم مخاطب متوجه شود.
برای مثال وقتی از تلمیح استفاده میکنیم (زمانی که متن ارجاع برونمتنی آشنا دارد) متن کاملاً قابلبحث و بررسی است. چون تلمیح یکی از پرکاربردترین شگردهایی است که بهخصوص در کمدی استفاده میشود.
هر کسی در دایرۀ لغاتش کلماتی دارد که آنها را برای خود شخصی کرده است و این کلمات در عین اینکه طبق قراردادهایی بین ما مشترک است برای شخص در طول زندگی معانی ویژهای پیدا کرده. کلمات برای هرکدام از ما حس متفاوتی دارند. مثلاً معنی گل رز برای کسی که دیدار آخرش در رابطهای با یک دستهگل رز بوده و کسی که شروع عاشقانهاش با این گل بوده متفاوت است.
برداشت ما از یک متن باهم فرق دارد و از این منظر هر انسان یک جهان است.
کار ما وقتی میخواهیم با کلمات کم پیامی را منتقل کنیم خیلی سختتر است و البته ارزشمندتر.
وقتی میخواهیم کوتاه نوشتهای را به رشتۀ تحریر درآوریم کلمات مثل جواهرهایی هستند که ما مثل جواهرساز روی آنها کار میکنیم.
هنر ما کنار هم قرار دادن زیبا و درست کلمات است. در این صورت مخاطب از آن استقبال میکند.
فرجاللهی با شعری از فروغ فرخزاد صحبت خود را در این مبحث ادامه داد.
پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مردنی است.
او نظر حاضرین را به کلمات و ساختار این جملۀ کوتاه جلب کرد و گفت میتوان با کلمات خیلی ساده و دمدستی نیز حرفهای بزرگ و ارزشمند زد.
ممکن است وقتی وارد وادی ادبیات میشویم حس کنیم با پیچیده نوشتن میتوانیم کلام خودمان را متمایز کنیم. بله موزون نوشتن و مسلط بودن به واژههای قدیمی یک امتیاز است اما هنر در ساده نوشتن است. زیبایی در سادگی است. اوج هنر جایی است که بتوانیم سادهترین شکل چیزی را به زیباترین حالتی که میشود بیان کنیم.
در ادامۀ بحث کوتاه و موجزنویسی فرجاللهی گفت این دو عامل کافی نیست. اگر میخواهیم در دو جملۀ کوتاه حرفی بزنیم که روی مخاطب اثر بگذارد باید ویژگیهای دیگری هم داشته باشد. حداقل اینکه حکمت داشته باشد. حرفی که مخاطب را به فکر فروببرد و او را به اشتراکگذاری آن ترغیب کند. چیزی را به اندیشه و فکر او اضافه کند.
اما باز هم کافی نیست.
برای اینکه جملات قصار زیبایی بنویسیم بهتر است چه صنایع ادبی را به کار ببریم؟
برای زیباتر شدن جمله باید بتوانیم درست و بهجا از آرایههای ادبی استفاده کنیم.
چون که صد آید نود هم پیش ماست.
در دنیای نویسندگی طنز صد است و غیرازآن نود.
طنز چیست؟ چیزی که در جامعۀ ما متعارف است طنز نیست. خیلی وقتها کمدی است، یا تئاتر یا هر ژانر دیگری که بهاشتباه طنز نامیده میشود.
مقولهای داریم به نام شوخطبعی که هر چه نویسنده بتواند به آن نزدیک شود میتواند تأثیر بیشتری روی مخاطب بگذارد.
خنده انرژی بیشتری دارد نسبت به گریه. ما در یک فضای شاد بیشتر میتوانیم مخاطب را تحت تأثیر قرار دهیم. میتوانیم از تراژدی استفاده کنیم اما کاری که فقط تراژدی باشد برای بشر امروز که به اندازۀ کافی مشکل دارد به درد نمیخورد.
بنابراین شوخطبعی برای تأثیرگذاری روی مخاطب مسیر خوبی است.
برای استفاده از شوخطبعی باید انواع آن را بشناسیم که عبارتند از هزل و هجو و طنز و فکاهی.
این چهار دسته درهمتنیدهاند و یک طنزپرداز از همۀ اینها استفاده میکند و چیزی که آنها را از هم متمایز میکند هدف نویسنده است.
اگر هدف صرفاً خنداندن مخاطب باشد فکاهی مینویسد.
اگر میخواهد از شگردهایی که بلد است استفاده کرده و کسی یا گروهی را تخریب کند هجو مینویسد.
مسائل اجتماعی را با لحنی رکیک نوشتن هزل است.
اما زمانی که نگران انسانیت، انسان و سرنوشت او است طنز مینویسد.
یعنی میخواهیم انسان زندگی بهتری داشته باشد. عدالت اجتماعی برقرار باشد. صلح وجود داشته باشد. وقتی شروع میکنیم و با این هدف مینویسیم یعنی طنز نوشتهایم.
مهدی فرجاللهی در پاسخ به این سؤال یکی از دوستان که نقیضه در کدام دسته جای میگیرد گفت: نقیضه میتواند هرکدام از اینها باشد با این توضیح که نقیضه روی یک کار مشهور نوشته میشود.
مثلاً حافظ میگوید سالها دل طلب جام جم از ما میکرد، اگر بهجای مصرع بعد چیز دیگری از خودمان بنویسیم که فضای فکاهی یا طنزآمیز داشته باشد میشود نقیضه.
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
بیخبر بود که ما مشترک کیهانیم
-ناصر فیض
نقیضه میتواند کوتاه یا طولانی باشد و بر اساس یک اثر مشهور ساخته میشود؛ یعنی طوری که تداعیکنندۀ اثر اصلی باشد حرف دیگری میزنیم.
نقیضه هم با توجه به هدف میتواند طنز، هزل، فکاهی یا هجو باشد.
برویم سراغ صد. سعی کنیم طنز خلق کنیم و تا میتوانیم به دنبال تولید محتوای شوخطبعانه باشیم.
برای کوتاه نوشتن بهتر است راجع به انسانیت بنویسیم؛ مانند کاری که سعدی و حافظ کردند و ماندگار شدند.
نویسنده زمانی میتواند روی مخاطب خود اثر بگذارد و حرفی برای گفتن داشته باشد که تکلیف خودش را بداند. حرف نو و متفاوتی برای گفتن داشته باشد که حرف متفاوت از فکر متفاوت ناشی میشود و این متفاوت بودن به دست نمیآید مگر با تنهاییهای خاص. با مطالعۀ هدفمند. نه فقط کتاب. دیدن فیلمهای خوب. مشاهدۀ آدمها و آنالیز کردن زندگی آنها. هر آدمی میتواند چندین جلد کتاب باشد.
چیزی که در این مسیر میتواند به ما کمک کند سؤال است. آدمی که سؤال دارد زنده است. فکر پویا دارد. سؤال دارد و به دنبال پاسخ آنهاست و در همین مسیر دچار پرسشهای بیشتری میشود و برای آنها جواب پیدا میکند؛ و همین پرسش و پاسخها موضوعاتی میشوند برای نوشتههای او.
طرح و نوشتۀ زیبا کافی نیست و باید پشت هر نوشته فکر باشد. برای داستاننویسی باید شخصیتپردازی کرد و لازمۀ آن جامعهشناس و روانشناس بودن است.
فرجاللهی برای بیان شگردها اینطور ادامه داد:
برای اینکه بتوانیم خوب بنویسیم باید بتوانیم خوب تحلیل کنیم.
ما بهعنوان یک نویسنده وقتی با پدیدهای زیبا مواجه میشویم باید بتوانیم توضیح دهیم که چرا زیباست.
برای مثال:
واژۀ سلام متواضعترین واژههاست.
-پرویز شاپور
چه صنعت ادبی در این جملۀ کوتاه استفاده شده است؟
تشخیص یا جانبخشی؛ اما استفاده از تشخیص هم باید بهدرستی صورت بگیرد. مثلاً اینجا نمیتوان صفت متکبر را به سلام نسبت داد.
تا ضد یخ در کاسۀ سرم نریزم به قطب شمال فکر نمیکنم.
-پرویز شاپور
اتفاق اصلی که در این جمله میافتد تعلیل است. وقتی علتی را بیان میکنید و با آن یک زیبایی هنری میآفرینید حسن تعلیل اتفاق میافتد.
برای اینکه خوب بنویسیم بهتر است صنایع ادبی را خوب بشناسیم و کار خوب بخوانیم.
و کارهای صائب تبریزی، بیدل دهلوی، کلیم کاشانی و سعدی را پیشنهاد داد.
درنهایت فرجاللهی کوتاه و موجز بودن و کشف داشتن را از ویژگیهای اصلی کاریکلماتور برشمرد. کشفی در حوزۀ زبان یا محتوا؛ یعنی یا یک اتفاق زبانی را کشف کرده و با آن زیبایی خلق کنیم یا حرف متفاوتی را بیان کنیم حتی اگر تکراری باشد. میتوانیم بیانی جدید برای یک حرف تکراری پیدا کنیم.
در انتهای جلسه محتوای هدیه «آموزش جستارنویسی» و فرم عضویت در باشگاه تولیدکنندگان محتوا در اختیار قرار گرفت.
شاهین کلانتری جلسه را با معرفی سه کتاب در حوزۀ محتوا به پایان برد.
برای شرکت در جلسه دوم باشگاه تولیدکنندگان محتوا روی لینک زیر کلیک کنید:
2 پاسخ