کاری که هر نویسنده‌ای باید سالی یک بار انجام دهد

کاری که هر نویسنده‌ای باید سالی یک بار انجام دهد

جملات کوتاهِ بلند

ما هر روز گزیده‌ای از بهترین جملات کوتاه جهان را با هشتگ «جمله درمانی» در کانال تلگرام مدرسه نویسندگی منتشر می‌کنیم.

برخی از جملات هستند که نمی‌توانم از کنارشان به سادگی بگذرم، بنابراین منتشرشان نمی‌کنم! در چنین مواقعی سعی می‌کنم حداقل یادداشت کوتاهی دربارۀ آن‌ها بنویسم.

جملۀ زیر را مدت‌ها پیش در کتاب «خارج از نوبت» رضا بابایی دیدم:

«هر نویسنده‌ای باید سالی یک بار دربارۀ خودش تحقیق کند و مقاله بنویسد.»

محمود سریع‌القلم هم قبلاً جملۀ تأمل‌برانگیزی گفته بود:

«انسان مدنی باید بتواند سی صفحه در مورد خود، روحیات و افکارش بدون حتی یک جملۀ تکراری بنویسد.»

پروژۀ کوچکی در دورۀ تلفنی تولید محصول

هفتۀ پیش به دوستان حاضر در دورۀ ویژۀ تولید محصول، پروژه‌ای را محول کردم که نتایج، مجموعه‌ای از شگفت‌انگیزترین چیزهایی بود که تاکنون خوانده‌ام.

پروژه به این صورت بود که هر یک از اعضای دوره در قالب یک کتاب کوچک 5 هزارکلمه‌ای، در 10 فصل، و طبق یک چک‌لیست فنی و خاص، اتوبیوگرافی کوتاهی نوشتند.

تقریباً تمام آن‌ها اذعان داشتند که با نوشتن این زندگی‌نامۀ کوچک جنبه‌های تازه‌ای از خودشان را  کشف کرده‌اند، در لحظاتی گریسته‌اند، خندیده‌اند، پریشان‌خاطر شده‌اند؛ و در نهایت این متن باعث شده تا خودشان را بیشتر دوست بدارند.

کالبدشکافی پیش از مرگ

چرا نویسنده باید بتواند دربارۀ خودش بنویسد؟

تو اگر خودت را نمی‌شناسی، اگر نمی‌توانی دربارۀ خودت بنویسی، چطور می‌خواهی دربارۀ دیگران بنویسی؟ اگر چیزی برای روایت از خودت، که از هر چیز دیگری در جهان به آن مشرف‌تری، نداری چگونه می‌خواهی موضوعات دیگری را بشکافی؟

نوشتن از خود یعنی کالبدشکافی خویشتن خویش.

این روزها که واژه‌هایی مثل خوشناسی بیشتر از همیشه مد شده برایم سؤال است که چگونه بدون مکتوب کردن عمیق‌ترین درونیاتمان، نشخوارهای ذهن پراکنده‌مان را خودشناسی می‌نامیم؟

خودشکافی!

بله، قلم را بردار، کیبورد را راه بینداز و خودت را بشکاف. ببین مشکل کجاست.

بی‌قراری زایا و شور و شوق عنان‌گسیخته‌ای که حین کشف و جستجوی خودت تجربه می‌کنی شفابخش است.

هیچ استادی، هیچ روانکاوی و دوستی نمی‌تواند به عمق ضمیر تو برسد و درمانت کند. پیش از آنکه بمیری خودت را کالبدشکافی کن.

یک نویسندۀ امریکایی در قرن نوزدهم چه زیبا گفته بود:

تا هنگامی که آدمی به خودش ایمان دارد، همه چیز به کام اوست، دولت، جامعه، حتی خورشید و ماه و ستارگان.

 

بعد از خواندن این مطلب چه‌کار کنم؟

می‌توانید «چرا باید حدیث نفس بنویسیم؟» را بخوانید.

وبینار آموزش نویسندگی شاهین کلانتری (کلاس آنلاین نوشتن و تولید محتوا)

دانلود رایگان کتاب چگونه به یک نویسنده آنلاین تبدیل شویم؟

اینستاگرام آموزشی شاهین کلانتری

22 پاسخ

  1. سلام استاد گرامی
    واقعا خوشحالم که در چنین دوره ی بی نظیری حضور دارم. این تمرین علاوه بر اینکه تمرینی برای نوشتن باشه، تمرینی برای خودشناسی هستش. من وقتی فصل اول رو می‌نوشتم، فهمیدم که چقدر چیز‌ هست که من درباره ی خودم نمی‌دونم و باید خیلی بیشتر برگردم و عمیق تر لحظات رو واکاوی کنم.
    من با خیلی از کلمات اشک ریختم و حین نوشتن خیلی از کلمات، درس های جدیدی آموختم. ازتون بی‌نهایت ممنونم. الهی که سایه‌تون بر سر اهالی اهل قلم مستدام باشه و سلامتی و ارامش و حال خوب، همراهان همیشگی لحظه‌هاتون باشن.

    1. زنده باد خانم محسنی نازنین و ارجمند
      مایه‌ی سعادت منه که در خدمت شما هستم،
      امیدوارم در مسیر نوشتن خوش بدرخشید.

  2. سلام استاد.من روزی که میخواستم ثبت نام کنم بین این دوره یا دوره ی بعدتون دوبه شک بودم چون شناختی نداشتم ولی دل روزدم به دریا وثبت نام کردم.توی این دوره باچند نفردوست شدم که مسیر نوشتنم روعوض‌کردن.من ازخودم فراری بودم چون یه جاهایی نشسته بودم وفکرکرده بودم رفتارم روتحلیل کرده بودم وقتی یاد رفتارم می افتادم چشام رومیبستم ومیگفتم وای چه قدراحمقانه رفتار میکردی واین عذابم میداد.زمانی خواستم همه روبه باد فراموشی بدم تا مسیرجدیدم روباکارموردعلاقه م که نوشتنه پیش ببرم.ولی نشخوارهایی از گذشته توی ذهنم می آمد وشاید ساعت ها وقتم رابه خودش میگرفت.روزی که گفتین ازخودمون بنویسیم یکی از هم دوره ای ها که باهم دوست بودیم بهم گفت که مشکلی داره که ذهنش رودرگیرکرده وبه هیچکس نگفته وخواست بامن حرف بزنه.ازافسردگی روحی ودرگیری های ذهنی.جالب بود که من هم همون مسائل روداشتم وراز مهروموم شده م بود.شاید درقالب داستان روی برگه نیاوردیم ولی روی کیبورد گوشی برای هم تایپ کردیم وبامعظل ذهنی امان موشکافانه برخوردکردیم وتحلیلش کردیم.زخمی که توی ذهن‌میمونه وکهنه میشه از زخم کهنه ی درون مغز هم کشنده تره

      1. سلام استاد. خیلی خوشحالم که توی این دوره شرکت کردم. امروز اولین کلمه رو درباره خودم نوشتم. یازده صفحه شد و راستش دیگه حوصله م نگرفت ادامه بدم. گذاشتمش برای بعد. احساس می کنم این خواندن ها و نوشتن ها، پیش تر و بیش تر از اینکه بخواهد مرا نویسنده کند، کمک می کند که عمیق تر به خودم، به لحظات عمر و اتفاقاتی که هر کدام می توانند پیامی برای بهتر زندگی کردن داشته باشند، نگاه کنم. خیلی خوبه که مسیر یک کلاس و دوره، به بهتر شدن خودمان کمک می کنه. سپاس

        1. سلام خانم آشوری نازنین
          چه نگاه زیبایی.
          خوشحال شدم از خوندن کامنت شما.
          امیدوارم همیشه خوش بدرخشید.

  3. سلام .
    در طول ۴۳ عمرم، بارها متن هایی خوانده ام که برایم حکم یک محرک داشته و تلنگرهایی به من زده اند تا به جلو حرکت کنم. امروز هم باز این متن این توصیه به نوشتن از خود، برایم بسیار حس خوبی ایجاد کرد و مرا به فکر فرو برد.
    چرا واقعا به فکر خودم نیفتاده بود که از خودم بنویسم؟ نمی دانم چه می نویسم، ولی بسیار مشتاق شدم.
    البته باید بگویم خودم بوده ام و به خاطر اینکه خودم بوده ام، همیشه در جامعه قدرتمند ظاهر شده ام؛ چون از هیچ خودی که در گذشته و حال داشته و دارم نمی ترسم .چرا میگویم نمیترسم؟ مگر ممکن است کسی از خودش هم بترسد؟ معمولا ادم ها از رو شدن ها می ترسند. از رو شدن خود هایی، که یا خود واقعیشان بوده یا نبوده ،ولی در زمانی با ان خود، زیسته اند و اکنون از رو شدنش می ترسند. خود واقعی بودن یعنی قدرت. یعنی هرچقدر هم خود و دیگران بگردیم، آخر هم به یک خود می رسند. خودی قدرتمند که از رو کردن هیچ خودی در گذشته و حال ترسی ندارد. قدرتمند باشید.

    1. زنده باد خانم انصاری عزیز
      امیدوارم که «نوشتن از خود» براتون تجربۀ مفید و سازنده‌ای باشه.
      برقرار باشید.

  4. سلام و عرض ادب استاد عزیز
    امشب در تمرین های نویسندگی ام تمرین نامه نوشتن رو که از شما یاد گرفتم انجام دادم.
    از اون تمرین هایی بود که ازش طفره میرفتم قبلا با این تمرین نامه نوشتم به کودکیم به خانواده ام و به دوستم، امشب اما به خودم نامه نوشتم به خود خود خودم. ازش سوال پرسیدم که تو که هستی؟ چه هستی؟ همه میگن تا تو رو نشناسم راه به جایی نمی‌برم، بیا و خودتو بهم معرفی کن من میخام باهات آشنا شم. نامه نوشتم از فاطمه به فاطیمای درونم و ازش خواستم که نوبت‌ بعد اون برام نامه بنویسه و جواب سوال منو بده حتی اگه هزاران نامه شد. نامه ی بعدی از فاطیما به فاطمه است، نامه ای که بخاطر یافتن جوابش سفر پیش بینی نشده ای در پیش دارم، چون فاطیما گفت جواب میدم نامتو ولی برای گرفتن جواب نامه باید سفر کنی به اعماق ها….
    خیلی هیجان دارم مشتاقم ببینم در این سیر و سفر درونی چه پیش میاد

  5. سلام
    من هنوز مثه دوران پیشا موبایل به داداشم که خیلی دوسش دارم نامه مینویسم . قشنگترین کلمات و جملات رو در قالب های مختلف مینویسم و تقدیمش میکنم .
    هنوز نامه نوشتن رو دوست دارم و البته نامه گرفتن .
    شاید دهه شصتی ها بهتر بدانند که نامه نوشتن برای پدری که ماه ها از او بی خبر هستی چه لذتی داشت …
    حالا وقتشه برا خودم بنویسم .
    ممنونم

    1. سلام محمد عزیز
      چقدر عالی. به این کار ادامه بده.
      بزودی مجموعه مطالب نامه نویسی رو روی مدرسه نویسندگی منتشر خواهیم کرد. امیدوارم برات مفید باشه.

  6. به‌نظرم نوشتن زندگینامه حتی کوچک و مختصر برای انسانهای اجتماع کنونی ما ترس‌آور است.
    ازاین‌جهت که می‌ترسند دیگران از اخلاق، رفتار و عادتهای آنها آگاه شوند و از این دانسته‌ها در جایی که نباید، سوءاستفاده کنند.
    وحشت از عریان شدن ، وحشت پرده برداشتن از حقایق وجودی خویشتن و ترس از پدیدار شدن برای ما عادت شده‌است.
    ما عادت کرده‌ایم پنهانی باشیم. پنهانی رفتار کنیم، پنهانی عشق بورزیم، پنهانی تفریح کنیم و در یک جمله پنهانی زندگی کنیم.
    یکی از همین پنهانیها علنی نکردن خودمان است. چه به‌صورت زندگی‌نامه و چه به‌صورت‌های دیگر.
    خوب به‌خاطر‌دارم در آخرین مسترکلاس در باب استفاده از نام اصلی برای ایجاد برند‌شخصی گفتی:
    چرا ما از نام و نام‌خانوادگی اصلی‌مان استفاده نمی‌کنیم. مگر جنایتکاریم یا یک آدم خیلی خاص یا خطرناک؟
    درست گفتی شاهین خان. بعضی وقت‌ها آدم‌ها کارهایی انجام می‌دهند که بسیار جنایتکارانه است. کارهایی که فقط خودمان میدانیم و نه کس دیگر.
    از پشت ابر بیرون‌آمدن عالی‌است ولی برای جامعه‌ای که یک عمر پنهانی زندگی می‌کند کمی دشوار است. حتی اگر پشت ابرها هیچ کاری هم نکرده باشد و فقط پنهان شده باشد.

  7. درود …
    دیشب داشتم به یک ایده فکر میکردم که نوشتن هم جزئی از اون بود و الان با خواندن این پست شما یه جورایی برای انجامش مصمم تر شدم و انگار یه مهر تاییدی بود … کالبد شکافی و خودشناسی بدون دست به قلم شدن بی معناست … این جراحی روح باید یه یار کمکی داشته باشه و چه چیزی بهتر از قلم و کاغذ …

  8. درود بر تو شاهین عزیز
    پست‌هایت آن قدر خوب و کاربردی‌اند، که زیر بیشترشان، در جواب «بعد از خواندن این مطلب چه کار کنم؟» باید بنویسی «مرور‌گر را ببند، اینترنت را قطع و یک فایل ورد باز کن و بنویس!»

    1. زنده باد مرتضای عزیز
      ممنونم از محبتت
      چه جمله جالبی نوشتی.

  9. ای بابا چه چیزهای خوبی داری هی از دستش میدم من:|

    شاهین عزیز این کارت را بسی می‌پسندم. چقدر موضوع جالبی رو گفتی، مرا بسی اندر افکار سوخته‌مان فرو بردی…
    یادم میاد دو سال پیش یا بیشتر بود که اولین نامه جدی به خودم را نوشتم. قبلا هم می‌نوشتم ولی سر مشکلی بود و نمی‌دونستم برای همین به خودم نوشتم و فردایش پاسخ دادم، کلا مشکل و راه حل فیتیله پیچ شد، گاهی نامه به خودم می‌نوشتم ولی اصلا به این جنبه که درباره خودم بنویسم فکر نکرده بودم ته تهش این بود که توی مدیریت بازاریابی خونده بودم که توی ۱ دقیقه یا کمتر خودمون رو بتونیم معرفی کنیم. من کلا توی ۵ ثانیه میگفتم اونم نه از روی حرفه‌ای بودن بلکه از اینکه چیزی نداشتم بگم 😐

    الان میفهمم چرا، من واقعا خودم رو آنالیز درست نکردم یعنی بقول خودت کالبدشکافی نکردم هرچقدر هم خودمو خوب میشناسم ولی دو خط ننوشتم و چیزی که نوشته نشه بر باد فناست. امان از این فرهنگ غیر مکتوب ما (اینو میگن بهانه خوب برای اهمال بقیه بهونه‌ها به درد نمیخوره:) ). اگر بتونم خودم را کالبد شکافی کنم نه تنها میتونم توی ۳۰ ثانیه معرفی کنم (الان یادم اومد ۳۰ ثانیه بود) بلکه میتونم یک عالمه صحبت کنم بدون اینکه نگران باشم.
    باید دقیقتر کتابت رو که یکی از بهترین هدیه‌هاییست که گرفتم رو بخونم.

    کاش این پست رو زودتر می‌نوشتی!!!

    راستی دلمان تنگ است
    به امید دیدارم ولی گویا اهمالکارم
    هرجا هستی موفقتر و شادتر باشی (ترجیحا بیشتر خودتر باشی که از همه کارها بهترش می‌دانم)

    1. باز هم علیرضا و یک کامنت جالب دیگر…
      علیرضا جان، من هم دلتنگتم، در حال طراحی یک برنامه ویژه برای باشگاه محتوا هستم. امیدوارم اونجا ببینمت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *