امروز رضایت خاطر شگفتانگیزی را تجربه کردم، چون کار امروز را به فردا نینداختم.
کارها و عادت های معدودی هستند که میتوانند لذت کار کردن را برای ما چند برابر کنند،
موکول نکردن کار امروز به فردا یکی از آنهاست.
انجام بی وقفۀ کارها هم یکی دیگر از عادتهایی است که میتواند بهرهوری و موفقیت ما را چند برابر کند. طوری که در اکثر مواقع میتوان کار 8 ساعت را در کمتر از 90 دقیقه به پایان رساند.
اینها را گفتم تا به موضوع دیگری برسم.
طی روز باید دربارۀ چیزهای زیادی فکر کنیم و تصمیم بگیریم، که دربارۀ بسیاری از آنها فوریتی وجود ندارد.
مثلاً کسی سوالی هستیشناسانه میپرسد، یا مقالهای میخوانیم و با تناقض تارهای روبرو میشویم.
در پاسخ اغلب چنین میگوییم: بعداً راجع بهش فکر میکنم.
بسیار خوب، این یک واقعیت، ما فکر کردن را بیش از هر کار دیگری به فردا موکول میکنیم. انگار فکر کردن ذاتاً کاری است که باید به بعد موکل شود.
معمولاً این فردا هیچ وقت فرا نمیرسد. چون اصلاً فکر کردن کاری نیست که برنامۀ منظمی برای رسیدگی و پیگیری آن داشته باشیم.
ما دربارۀ کارهای روزمره لیست تهیه میکنیم، اما آیا لیستی برای موضوعاتی که باید دربارۀ آنها به دقت فکر کنیم، داریم؟
دربارۀ چیزهایی مثل قبض برق، در نهایت با قطعی برق، مجبور به پرداخت قبض میشویم. اما دربارۀ موضوعات فکری معمولاً ضربالعجلی بیرونی وجود ندارد.
برگردم به اول بحث، گفتم که رضایت خاطر عجیبی در نینداختن کار امروز به فردا وجود دارد.
با خودم میگویم چه لذتی را از دست میدهم وقتی فکرکردن امروز را به فردا حواله میدهم.
چگونه نویسنده شویم؟ | دریافت کتاب قدرت نوشتن |کانال مدرسه آنلاین نویسندگی در تلگرام
4 پاسخ
شاهین جان چون افکار من خوب یا بد به مثابه موریانه های موذی هستند که تمام وجود من رو می خورند و نمی گذارند که به بقیه کارهام بپردازم، در اکثر مواقع در همون لحظه روی کاغذ یا تیتروار و یا چند خط در موردشون می نویسم بلکه راضی بشن و فعلا دست از سرم بردارن : )
دقیقا : این فردا هیچ وقت فرا نمی رسد .
من برای اینکه همون لحظه خودم رو درگیر اون مسأله بکنم سه راهکار پیشنهاد میکنم :
یک: اگه قلم و کاغذ دم دست دارم ،اون کلمه یا عبارت ک منو ب فکر انداخته رو مینویسم و بعد با فلش هایی ک ازش جدا میشه نظراتم رو در بارش مینویسم . اینکار چیزهایی رو از ذهنم بیرون میکشه ک خودم هم تعجب میکنم.
دو : ب اولین دوستی ک کنارمه یا بهم برخورد کنه یا زنگ بزنه ، موضوع رو بی مقدمه بهش میگم تا گفتگویی یهویی بین مون درباره اون قضیه شکل بگیره.
سه: موضوع رو گوگل میکنم تا سرنخ های جدیدی برای ادامه فکر کردن ب اون بدست بیارم و با مطلب خواندن خودم رو درگیر اون چیز میکنم.
سلام مصطفی جان
چقدر خوشحالم کردی با کامنت خوبت.
روشت واقعاً عالیه.
بنده معتقدم ’’ حتی مرگ هم از ظرف شستن آسانتر است ‘‘
بخاطر همین هم تنها کاری که معمولا انجام دادنشو به تعویق میندازم همین ظرف شستنه !