چراگاه ذهن ما

ذهن آدمی یک چراگاه بی‌آب و علف است، با یک گله گوسفند گرسنه و سرگردان.

تو چوپان این چراگاهی.

اما این چراگاه بیش از آنکه به چریدن مربوط باشد، دربارۀ چرایی است.

علف این چراگاه «چرایی» تو برای زیستن است.

نیچه گفته بود: هر کس چرایی زندگی را بیابد، با هر چگونه‌ای خواهد ساخت.

مطالعه، یک راهِ یافتن چرایی است.

کتاب‌ها بیش از چگونگی، دربارۀ چرایی‌اند؛ چراسازند. کتاب، نگرش و ذهنیتی ایجاد می‌کند تا طبق آن بتوانی رفتارهای متناسب با  زندگی خودت را بسازی. کتاب با تحمیل چگونگی، تو را به بردۀ خودش تبدیل نمی‌کند.

بگذار یک مثال بزنم:

چند وقت بود از نوشتن یادداشت‌های روزانه به اندازه قبل لذت نمی‌بردم. فکر می‌کردم که همین توان را می‌شود صرف نوشتن مقاله و کتاب و چیزهای دیگر کرد. همین باعث می‌شد بعضی روزها، خیلی کم‌تر بنویسم. چرایی روزنگاری در من کم‌رنگ شده بود. برایش دلایل محکم و مستدلی نداشتم. به همین خاطر، کار پیش نمی‌رفت. توی تقویم روزانه‌ام می‌نوشتم: دو هزار کلمه گزارش روزانه. اما انجام نمی‌شد. در عمل، چراگاه ذهن من خالی بود. ماجرای همان گوسفند‌ها که اول بحث گفتم. صرفاً انگار برای گوسفندهای چراگاه بخش‌نامه صادر کرده بودم که علف تازه و خوب بخورید. اما آن‌ها در بیابان خشک پرسه می‌زدند.

تا اینکه من- چوپان چراگاه ذهنم- حین مطالعه چند مقاله و کتاب، با مفهوم تازه‌ای آشنا شدم و به تعبیر شاملو احساس کردم:

در هر کنار و گوشه‌ی این شوره‌زارِ یأس

چندین هزار جنگلِ شاداب

ناگهان

می‌روید از زمین.

فقط آشنایی با یک مفهوم تازه موتور روزانه‌نویسی مرا روشن کرد: خویشداستان.

فهمیدم که یادداشت‌های روزانه می‌توانند علاوه بر تمرین نگارش، مادۀ خام لازم برای خلق خویشداستان را فراهم کنند؛ گونه‌ای جذاب از ادبیات داستانی که گزارشی از زیست و زمانۀ نویسنده است. (دربارۀ خویشداستان در یادداشت‌های بعدی بیشتر می‌نویسم.)

باری، چگونه یک ژانر ادبی، چرایی تازه‌ای به چراگاه ذهن من افزود؟

چون یک دلیل محکم پیدا کرده بودم برای اینکه در یادداشت‌نویسی روزانه و نگارش تاملات شخصی و رویدادهای روزانۀ زندگی‌ام بیشتر بکوشم. چون حالا فهمیده بودم که چرا باید خودم را بنویسم. چون حالا یک برچسب ساده-خویشداستان- من‌نویسی را برای با معنا کرده بود.

وقتی چرایی محکمی داری، دیگر نیازی نداری ذهنت را درگیر مفاهمیمی مثل نظم شخصی و اراده و انگیزه و … کنی. چرایی تو را در راهی قرار می‌دهد تا چگونگی‌های خاص خودت را بیابی.

 

چهل دلیل تو برای نوشتن چیست؟ بنویس چرا باید بنویسی، و این فهرست را طولانی کن، مکرر کن. چرا چرا چرا؟

چراگاه ذهنت را چگونه بارور می‌کنی؟

15 پاسخ

  1. سلام استاد جان.
    مدتی است که انگار من و نوشتن در خانه ای به اجبار یکدیگر را تحمل می کنیم هر کدام از ما دوست دارد دلش را به دریا بزند و برود و پشت سرش را هم نگاه نکند اما نمی شود انگار یکجورهایی به هم عادت کرده ایم ماندن عذابمان می دهد و اما رفتن انگار حکم مرگ دارد. تنها دلخویشم شده ایده های جدیدی که به سرم می زند شروع به نوشتن می کنم اما همین که ذهنم با اولین مانع برخورد می کند از هم می پاشم چند روزی دست نگه می دارم و با عذاب وجدان بسیار خودم را بار دیگر به ایده ای دیگر اویزان می کنم نمی توام مثل قبل با اشتیاق از روی متن های خوب بازنویسی کنم و کارهای که قبلا برای من بسیار الهام بخش بوده را انجام بدهم. اینجا وقتی از چرایی گفتید جایش را درون خودم واقعا خالی احساس کردم. شد تنها دلیل روشنایی این روزهای تاریک من. این روزها بخش زیادی از وقتم را با کتاب های که معرفی کرده اید می گذارنم و کتاب ((سرسختی)) تاثیر به سزایی در من داشت که بار دیگر هدفمند راهم را ادامه بدهم.
    به من راهی نشان بدهید تا چرایی قدرتمندی برای کار نوشتن در خودم پیدا کنم تا زمانی که با موانع روبرو می شوم توانایی گذر از ان را داشته باشم.
    نوشتن ، تنها اگر یک دلیل خوب برای حضور در زندگی من داشته باشد خودشناسی بوده که در پس آزادنویسی هایم به آن رسیده ام .
    همیشه خواندن نوشته های شما همیشه برایم الهام بخش است.
    با سپاس

    1. سلام آیدا جان
      چطوری دختر؟
      من همیشه به یادت هستم.
      تو یکی از بهترین دوستان من هستی.
      چقدر خوشحالم کردی با کامنتت.
      آیدا به نظرم تو چرایی نوشتن رو پیدا کردی. اگر پیدا نمی‌کردی تا امروز دووم نمیاوردی. هر طور شده خودت رو تو مسیر نوشتن نگه داری. شکوفایی بزرگ تو شاید سال‌ها زمان ببره، ولی طی مسیر شکوفایی هم خالی از لذت نیست.
      با قدرت ادامه بده.

  2. مقاله نسبتا کاملی بود ولی اگه من بخوام کاملترش کنم چند پاراگراف هم از کتاب ” انسان در جستجوی معنا ” دکتر ویکتور فرانکل وام میگیرم . در هرصورت که مرسی جناب کلانتری عزیز.یاد گرفتیم از شما.

    1. زنده باد مرتضی جانم
      اون کتاب بی نظیره.
      چه خوب که بهش اشاره کردی.
      شاد باشی عزیز.

  3. درود بر شاهینِ کتاب‌خوار

    ۱. نیچه گفته بود: «هرکس چرایی زندگی را با بیابد، با هر چه‌گونه‌ای خواهد ساخت.» به‌نظرم می‌آید که مضمون این جمله به‌نوعی با مضمون جمله‌ی منتسب به ماکیاولی یعنی «هدف وسیله را توجیه می‌کند» مرتبط است؛ شاید هم اصلاً یکی باشد. چند روزی است که آن جمله کرم ذهنم شده است؛ البته از آن کرم‌های سازنده، مثل کرم کتاب! بااین‌حال دوست دارم جمله‌ی ماکیاولی را کَمکی بگردانم و بگویم: «هدف وسیله را تولید می‌کند.»

    ۲. من هم حدود یک ماه پیش تصمیم گرفتم که خاطرات دوران تحصیلم را بنویسم و در جایی غیررسمی مثل اینستاگرام منتشر کنم. هم یک‌نوع تمرین است برای نوشتن‌هایم، هم یک‌جور ایجاد ارتباط صمیمی است با فالوئرهایم. نامش را هم گذاشتم «ازخودنوشت»! البته کمی پس از آن تصمیم هم بر آن شدم که مدتی از اینستاگرام دور بمانم تا هم فراغت نوشتن پدیدار گردد، هم فراقت اینستاگرام ره‌سپار شود.

    ۳. تتمّتاً الصاق می‌گردد: آن ایهام‌تناسبِ «چراگاه» نیز مقبول افتاد و خوش نشست و دل‌چسب نمود؛ مبلغی ذوق فرمودیم، بسیار حبذا گفتیم، و فراوان احسنت‌ سر دادیم!

    1. درود به دوست بسیار بسیار بسیار عزیزم معین نامک جان
      معین عزیز، من خیلی کیف میکنم با ریزبینی و ذوق تو.
      و چه درخشانه: ازخودنوشت.
      این عنوان ناب رو رها نکن.
      مشتاقم بیشتر و بیشتر بخونم از تو.

    1. درود المیرا جان
      نوشته بودم. ولی راضیم نکرد. گاهی اوقات یه مدت طولانی با یادداشت‌ها کلنجار میرم تا به رضایت حداقلی برسم.

  4. تا ندونیم چرا داریم کاری رو انجام میدیم به درستی حرکت نمی کنیم، با حرف شما موافقم اگه چرایی کاری که انجام میدیم رو بدونیم خیلی از موارد مثل نظم شخصی، برنامه‌ریزی، اهمال کاری میرن کنار و خودکار به جلو حرکت می کنیم.
    اما پیدا کردن همین چرایی انجام یک کار، کاری بس سخت و مشکل است.

  5. متن قشنگی بود ، تلنگری شد تا به خودم بیام. از این به بعد من هم مینویسم کارهای روزانمو
    ممنون بابت راهنماییتون.💙

  6. چون میتونم تمرکز کنم و افکارمو دسته بندی کنم
    چون احساس خوشایندی بهم میده
    چون از بچگی خوشم میومده از نوشتن
    چون میخوام خودمو بهتر بشناسم
    چون آرزومه یه زمانی بتونم “نویسنده” باشم
    چون دوست دارم مردم با خوندن نوشته هام حس خوبی داشته باشن ، باعث بشه تامل کنن و دنیا رو از زاویه نگاه منم ببینن
    چون میخوام جاودانه بشم و چه چیزی بهتر از نوشته هایی که من رو بازگو میکنن و دیدگاه منو بیان میکنن
    چون عاشق واژه هام
    چون دلم میخواد داستان بنویسم ، شخصیت پردازی کنم ، خالق شخصیت ها و دنیاشون باشم
    چون منو به هیجان میاره

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *