1
طی سال های اخیر بارها تلاش کردهام تا به جمع سحرخیزها بپیوندم، به جمع آنهایی که ساعت 4 یا 5 صبح بیدار می شوند و پیش از طلوع خورشید کارشان را آغاز می کنند؛ مثل نویسندهی مورد علاقهام هاروکی موراکامی و بسیاری از دیگر هنرمندان و کارآفرین ها.
اما هر بار شکست می خوردم و به روند قبلی بازمیگشتم. به نظرم مشکل اصلی کم خوابی نبود، شاید اشتباهم در انتخاب اهداف بزرگی بود که برای اول صبح تعیین میکردم، مثل نوشتن نسخه نهایی داستان یا فیلمنامه، کارهایی که برای یک فرد تازه کار دشوار هستند و هراس مواجه با صفحه سفید کاغذ میتواند او را از بیدار شدن بترساند.
پس از آن با حسرت به سحرخیزی و سحرخیزان نگاه می کردم و خلاصه اینکه عقده ی سحرخیز شدن دست از سرم بر نمیداشت!
بیدار شدن در ساعت 5 صبح برای من از آرزوهایی بود که گاه از بین می روند اما امید به تحققشان هرگز به طور کامل محو نمی شود.
چند باری به قدم های تدریجی برای رساندن ساعت بیدار شدنم به پنج صبح فکر کردم، مثلا هر چند هفته یکبار یک ربع ساعت خوابم را عقب تر بکشم.
اما این مدل به نظرم نا کارآمد بود. این موضوع باید یک روز صبح و برای همیشه اتفاق می افتد و از آن پس دیگر زنجیره قطع نمی شد، حتی در روزهای تعطیل و مسافرت ها.
2
حالا یک ساعت و نیم از ساعت پنج گذشته، در همین زمان کوتاه، چندین صفحه نوشته ام، چند فصلی هم خواندهام، نرمش کرده ام و چای نوشیده ام.
به همین سادگی تصمیم گرفتم که دیگر از این پس ساعت پنج صبح بیدار شوم.
دیشب از ذوق سحرخیزی تقریباً تا صبح خوابم نبرد پس تلاش چندانی برای بیدار شدن لازم نبود!
اینبار روز را با برنامههای سادهتر و لذت بخش تری آغاز میکنم. و چه چیزی لذت بخش تر از یادگیری.
دورانی که دانش آموز بودم معمولاً حتی شب امتحان هم درس نمی خواندم و در عوض صبح روز امتحان بیدار میشدم و کل کتاب را مرور میکردم و نمرات خوبی هم می گرفتم.
آنچه من از سحرخیزی دریافت میکنم نوعی حس قدرت و خلوت و آرامش است..
حالا در اولین گام ها می دانم مسولیت سنگینی بر عهده دارم چون اگر اینبار دست از سحرخیزی بکشم ممکن است آسیبی جدی به عزت نفسم بخورد.
از طرفی می دانم اینبار با همیشه فرق دارد، اینبار معنی سحرخیزی را جسته ام. و میدانم حتی اگر شب قبل کم خوابیده باشم، صبح روز بعد از بی خوابی نمیرنجم.
شاید هر کس برای ایجاد هر عادتی باید معنا و تاثیر بلند مدت آن عادت را جستجو کند. پس از کشف چرایی یک عادت چگونگی آن کار سختی نیست.
به گمانم تغییراتی ساده مثل سحرخیزی منظم تحولات شگرفی دارند.
حالا وقت خوبی برای شروع است…
پ.ن: من قبلاً 8 صبح بیدار می شدم.
35 پاسخ
بعد از نماز صبح، یکی از بهترین اوقات صبح است؛ سحر به آن معنای آرامش، بازه زمانی یک ساعت قبل از نماز صبح است که به شدت توصیه می کنم!
به به. عالیه.
سلام خدمت استاد کلانتری عزیز و اعضای وبسایت..
سحرخیزی و صبح زود بیدار شدن بنظر من فوقالعاده است؛ چراکه سکوت و آرامش حس خوبی در ابتدای صبح به سحرخیزان میدهد.
من اطلاعات خوبی در مورد سحرخیز شدن دارم و خوشحال میشم تا جاییکه میتونم برای سحرخیزی راهنمایی کنم.
اگه استاد کلانتری عزیز اجازه بفرمایند، خوشحال میشم!
سلام استاد کلانتری عزیز
از اینکه صدای گرم و صمیمی شما رو می شنوم، بسیار خوشحالم. قطعا افتخاری است برای من، که بتونم به سحرخیز شدن دوستان خلاق و نویسنده کمک بکنم.
حتما یک مقاله پرمحتوا می نویسم.
متشکرم
زنده باد جناب حرفه دوست عزیز
بزگوارید.
سلام استاد عزیز
مقالهای که گفته بودم رو نوشتم. به کدوم ایمیل ارسال کنم؟
درود خانم حرفهدوست
برای خانم اهلایمانی بفرستید.
استاد کلانتری عزیز سلام
از اینکه صدای گرم و صمیمی شما رو میشنوم، بسیار خوشحالم.
این باعث افتخار من هست که در جهت ارتقای کیفیت زندگی دوستان نویسنده گام بردارم.
گفتم ارتقای کیفیت زندگی؛ چراکه معتقدم سحرخیزی میتونه با بهبود کیفیت روزهامون، کیفیت زندگیمون رو هم ارتقا بده.
به امید خدا، حتما یک مقاله پرمحتوا مینویسم و تقدیم شما میکنم..
موفق باشید
سلام
وقتتون بخیر
ببخشید در حال حاضر این چالش رو دیگه برگزار نمیکنید؟ واقعا خوب میشه اگر در همچین محیطی یا گروه و… این چالش رو برگزار کنید 🙂 ممنون از سایت خوبتون
سلام
برای پایان سال یه چالش خوب دربارۀ نظم شخصی داریم.
قسمت اول نوشته انگار منم.. که چندین ساله آرزوی سحرخیزی و ساعت 5 بیدار شدن رو دارم و همچنان هم موفق نشدم:(
سلام زیبا جان
عیبی نداره. لذت ببر از زندگیت.
شاید کتاب باشگاه پنج صبحیها بتونه کمکت کنه.
با عرض سلام
آقای کلانتری به شما بابت سایت بسیار خوبتان تبریک می گویم
تنها کانال تلگرامی که در حال حاضر من دارم؛ کانال شماست.
کاش توی همین صفحه یا یک جای مشابه یک چالش سحرخیزی راه می انداختیم. به نظرم بهتر از گروه های تلگرام یا اینستاگرام هست.
سلام هدی جان
خوشحالم که اینجا هستی.
سپاس از مهرت.
حتماً برای من بیشتر بنویس.
برای چالش سحرخیزی هم یه فکر میکنم بزودی.
شاهینِ عزیز، یک بار نوشته بودی که اول ساعتِ دلخواهتان بیدار شوید و بعد در ساعتی دیگر اندکی استراحت کنید. روشِ جالبی بود. راستش روشِ اصلی من برای سحرخیزی، خوردن یک وعده شام سنگین هست؛ شاید بگویی چطور؟ نمیدونم ولی چون معمولا اون شب ها خوابم سبک میشه و حوالی 5 بیدار میشم. طول روز هم نمیخوابم تا شب خسته بشم و زودتر بخوابم. البته این برای شروع خوبه و اگر بخوایم هر شب شام سنگین بخوریم که مورد لعن و نفرینِ دستگاه گوارش قرار میگیریم. گفتم بنویسم همینجا.
عالی بود. خودت و دوستان دیگه رو دعوت میکنم که به این چالش بپیوندید
https://mertaa.ir/5amchallenge
سلام
؛
بسیار عالی و زیبا
منم مدتی هست با خودم کلنجار میرم که به جمع سحرخیزان بپیوندم حتی چالشهایی با این موضوع تو سایت رویال مایند دیدم که چالش سحر خیزی داشتن و به نظرم اگه آدم حس کنه آدمهایی مثل خودش دارن تلاش میکنن که سحر خیز بشن تا از مزیت آرامش صبح زود لذت ببرن و احساس کنن که از آفتاب جلو زده اندوبدونند تو راه تنها نیستند انگیزه بیشتری خواهند داشت.
اگر امکانش هست آقای کلانتری شما یه چالش سحرخیزی برا ما نویسندگاه تازه وارد بذارین تا او اون چالش از خاطرات تجربه ها و اثراتی که سحرخیزی بر زندگیمون گذاشته بنویسیم .ممنون
سلام رقیه عزیز
ایدۀ خیلی خوبیه.
پیشنهاد میکنم کتاب صبح جادویی رو هم بخونید. تو این کتاب سحرخیزی به معنای واقعی کلمه شکافته شده و ایده های کاربردی خوبی هم داره.
به چالش هم فکر میکنم حتما.
من خیلی دوست دارم صبح زود بیدار بشم اما نمیشه … چه کنم… لطفا نظر بدین…
فیروزه جان
کتاب صبح جادویی رو بخونید. قطعاً براتون مفید خواهد بود.
سلام صبح به خیر
بعد از مدت ها آزمایش و خطا کردن بر سر سحر خیزی باید این مقاله رو می دیدم که با آخرین یافته من کاملا هماهنگ بود. اشتباهی که خیلی از ما انجام می دیم این هست که در زمانی که در حال عادت سازی سحرخیزی هستیم دنبال عادت سازی اولویت های دیگه مون می ریم کاری که من که من برای نوشتن انجام دادم. یعنی بلافاصله بعد از بیدار شدن می خاستم برم سراغ نوشتن. برای من که نویسنده تازه کاری هستم انجام این دو با هم واقعا سخت بود یعنی احساس می کردم که مغز من داره این ترکیب رو پس میزنه چون قرار بود دوتا قورباغه رو باهم قورت بدم برای همین در تخت خوابم می موندم. برا همین به نتیجه رسیدم که بعد از بیداری دنبال فعالیت های لذتبخش برم همون جور که شما گفتین نوشتن روی کاغذ که هر روزی رو که با اون شروع کردم روز بسیار خوبی بوده و تقریبا در 80درصد روزها انجام می دم اما می خوام از این به بعد روزانه انجام بدم چون هم پاداشی هست برای سحر خیزی من و همم انگیزه بخش من برای ادامه روز و فعالیت های دیگه. یعنی به صورت خیلی رسمی می خوام صفحات صبحگاهی داشته باشم.
سلام به علیرضای خوش ذوق و نازنین
نوشتن صفحات صبحگاهی زندگی من و بسیاری و از دوستان رو دگرگون کرده.
خوشحالم که به این نتیجه رسیده. بنویس و مطمئن باش که شگفتی های زیادی در انتظارته.
اینطوری که از حرفات برداشت کردم و خودم را میبینم . احساس میکنم تنها قسمت کمی باقی مانده تا من هم سحر خیز شم . چون واقعا یکی از دغدغه های جدی منه .
یک سوال هم داشتم :
شب ها معمولا حدود چه ساعتی می خوابی ؟ یا بزار یه جور دیگه بگم ؛ ساعت خوابت رو هم تغییر دادی ؟ اصلا لازم هست تغییر کنه ؟
سلام سینا جان
سحرخیزی معجزه میکنه.
بزودی برات مفصل می نویسم.
یاد یه خاطره افتادم از سحرخیزی.
برای منم سحر خیز شدن یک theory – in- mind بوده همیشه، اما عملی کردنش واقعا برام سخت و گاها آزار دهنده بوده. اما یه چیزی بود که در دوران مدرسه صبح بسیار زود من رو از رختخواب بیرون می کشید و تقریبا تا زمان ترک خونه، و تا جلوی جاکفشی جلوی در خونه ادامه پیدا میکرد: کتاب خوندن.
چه بسیار رمانهایی که در فاصله پنج تا هفت صبح خوندم و باهاشون زندگی کردم. یادمه راهنمایی بودم که بر بادرفته را خوندم. اونقدر یه نفس خونده بودمش که تا چند روز چشمهام رو از زور قرمزی نمی تونستم باز کنم.
شاید برای من هم وقتش رسیده که این آرزو را بالاخره یه بلایی سرش بیارم، یا برای همیشه فراموشش کنم یا بهش برسم.
نیلوفر عزیز
چه تجربه جذابی رو برام نقل کردی.
واقعاً ممنونم.
راستش به نظرم زیاد نگران سحرخیز بودن نباش، بدن بعضی از ماها با سحرخیزی سازگار نیست، تازه جدیداً شنیدم شب زنده دار ها خلاق تر هم هستن!
اتفاقا یه ماه پیش داشتم ر مورد افراد موفق تحقیق میکردم تقریبا همشون قبل از طلوع افتاب بیدار بودن . خواستم بگم که منم مدتیه سحرخیز شدم و از نتایش تعجب کردم . اعتماد ب نفس بیشتر. انرژی بیشتر . اخلاق خوش تر . دگ یه ادم از زندگی چی میخواد ؟ عالیه دگ . راستی افزایش قدرت اراده یادم رفت بگم .
از روزنوشته های محمدرضا باهات اشناشدم . دوست دارم مطالبتو
سلام مسعود جان
خوشحالم که به جمع کامرواها پیوستی.
تمام مواردی که گفتی قبول دارم و تجربه کردم.
خوشحالم که محمدرضای عزیز باعث آشنایی و دوستی ما شده.
جانا سخن از زبان مااا میگویی!
تبریک! البته ایشالا که تا کنون پایدار مونده باشین!
منم دو روزه که! تونستم به این حسرتِ زندگیم که از چند ماه پیش شدت هم گرفته بود بالاااخره پایان بدم!
وقتی یادم میفته به صحنه ایی که صبح زوود از خونه زدم بیرون ، کوچه خلوتی که فقط صدای جاروی رفتگر مهربونی شنیده میشد که توی هوا کمی مه الود با سوز سرد و نور خورشیدی که مایل میتابید و نمیذاشت واضح ببینمش کارش شروع کرده بود و جوابِ سلااام پر انررژی که بهم داد
روزمو تا اخررر سااااخت. این لحظه هااا نااابن و قیمت نداارن مطمئنا ارزش لحظه ها رو سحر خیزها بهتر میدونن
سلام خاطره گرامی
چه خوب، تبریک میگم
امیدوارم همیشه سحرخیز بمونید و از تک تک لحظه های صبح لذت ببرید.
برای من هم دعا کنید تا سحرخیزتر بشم!
اصلاً چقدر خوب بود اگه یک سایت درباره سحرخیزی راه اندازی میشد.
شما قلمتون خوبه، یه وبلاگ با این موضوع راه اندازی کنید.
شاهین جان بهت تبریک میگم
من هم این روزها درگیر همین ماجرای بیداری 5 صبح هستم.
واقعا روزهایی که آدم صبح زود بیدار میشه روز 26 ساعت بلکه بیشتر! میشه انگار، بماند که چه انرژی ای در طول روز آدم داره.
امیدوارم مواظب عزت نفست باشی و صبح خواب نمونی.
سلام امین جان
ممنون از لطفت
خوشبختانه تا امروز ماجرای سحرخیزی خیلی خوب پیش رفته و راس ساعت 5 با انرژی بیدار میشم
تاثیرات خیلی مثبت و خوبی هم برام داشته، جدا از افزایش بهره وری باعث شده از خوابیدن هم بیشتر لذت ببرم.
از تجربه ی شخصی خودت بیشتر برام بگو
موفق باشی
بنظرم اولین چیز مهم اینه که بدونم صبح زود باید بلند شم”دقیقا” چکار کنم؟ اینکه صبح زود بیدار شم چون “بیدار شدن صبح زود خوبه” برای من خیلی کاربرد نداشته. باید شب قبلش دقیقا بدونم قراره صبح چیکار کنم، البته همونجور که گفتی بهتره صبح با کارهایی شروع بشه که لذت بخش باشه برامون. این ماجرا از بین بردن عدم شفافیت همونجور که میدونی توی هر تغییری ضروریه.
یه کار دیگه هم که من کردم قرار دادن جریمه برای دیر بیدار شدنه، این رو از مدیریت منابع محمدرضا تو ذهنم مونده که اگر منابع بظاهر ارزون (مثل ساعات عمرمون وقتی که خوابیم) رو خودمون عمدا گرون کنیم موثر واقع میشه. من پولش رو حساب متمم میخریدم، ولی میشه باهاش کار خیر هم کرد. البته خریدن حساب متمم یک بدی هم داشت، اونم این که آدم خیلی دلش نمی سوزه براش و ممکنه خواب بمونه. شاید همون بهتر که به قول محمدرضا آتیشش بزنی. (کلی جلوی خودم رو گرفتم که جاهای مختلف علامت تعحب نذارم!)