همیشه بر این گمان بودهام که خواندن و نوشتن ما را خوش شانستر میکنند؛ چرا این دو ضمن فرصتسازی، چشم ما را برای دیدن برابر سایر فرصتهای زندگی میگشایند.
در این مقدمۀ مختصر مشخصاً میخواهم از رابطۀ داستان و خوششانسی صحبت کنم.
خواندن هر داستان مانند گام گذاشتن به جهانی تازه است. داستان در فشردهترین حالت ممکن راه به آشنایی با تجربیاتی میدهد که عمر آدمیزاد هرگز به آنها قد نمیدهد.
داستان مجال این را فراهم میکند تا بتوانیم گوشههای پنهانی از زندگی و انسانها را از در قالب شخصیتها و موقعیتهای بدیع کشف کنیم.
داستان با نمایش هنرمندانۀ راههای دیگرِ زیستن، میل و شهامت گام نهادن به راهها و عرصههای نو را دوچندان میکند.
اینها همه و همه باعث میشود تا ما با داستانخوانی، هوشیارتر و آمادهتر و شجاعتر شانس را دریابیم و از کنار اتفاقات گوناگون زندگی به سادگی نگذریم.
مقدمه بس است. بنا دارم از امروز به بعد، هر داستان کوتاهی که میخوانم را در ادامۀ همین مطلب فهرست کنم. گفتنی است که برخی از این داستانها را برای بار چندم است که میخوانم؛ چون بازخوانی را شانسآفرینتر از مطالعۀ یکباره میدانم.
اما چرا سیاهۀ داستان کوتاه: چون داستان کوتاه را میتوان هر روز در یک نشست کوتاه خواند و این صفحه را تندتند به روز کرد. اما خواندن رمان پروسۀ طولانیتری است. بنابراین اسامی رمانها را به تدریج به صفحۀ معرفی کتاب میافزایم.
98.8.30
صنوبر و زن خفته | شهریار مندنیپور
از مجموعه داستان آبی ماورای بحار قبلاً هم خوانده بودم. اما امروز خواندن صنوبر و زن خفته، زیبایی و ظرافت نثر مندنیپور را دوباره برایم آشکار کرد. در یک کلام: لذت ناب نثر خوب.
افسانۀ محبت | صمد بهرنگی
با خواندن این داستان لذت و حیرت را توامان تجربه کردم. خلاقیت نویسنده و زبان راحت و شیرینش هنوز تارگی دارد. خواندن داستانهای خوب ادبیات کودک، برای بزرگسالها واجبتر است!
98.9.01
پوست پا | علی مسعودینیا
این داستان را در شمارۀ هفتم مجلۀ نقطه بند خواندم. از تصویرسازی داستان و ضربۀ نهایی آن را بینهایت لذت بردم.
گزارش یا یادداشتهای یک کارمند | اکبر رادی
فعلاً نیمهکاره رها کردم تا بعداً بهش برگردم. زبان اکبر رادی را بینهایت دوست دارم. این داستان پس از مرگ او چاپ شده. گویا در جوانی نوشته و کرده توی کشو تا حالا که رسیده دست ما.
رالف قصه مینویسید | اَبی هنلُن
این یکی قصۀ کودک است. خواندنش برایم بسیار شیرین. دوشنبه در باشگاه قصهگویی این کتاب را به دوستان حاضر هدیه میدهم.
98.9.2
دخمهای برای سمور آبی | هوشنگ گلشیری
گلشیری اعتقاد داشت بهترین داستاننویس ایران است. من که گمان میکنم کاملاً درست فکر میکرده.
98.9.3
دل دلدادگی | شهریار مندنیپور
داستان کوتاه نیست. ولی خب، نمیدانم چرا گفتم اینجا بنویسمش! نثرش را دوست دارم.
98.9.4
2 پاسخ
امیدوارم از این دست مطالب بیشتر وبیشتر منتشر کنید.
بسیار مفید بود.
با سلام خدمت شاهین عزیز
نوشته ای
خواندن داستانهای خوب ادبیات کودک، برای بزرگسالها واجبتر است!
من به تجربه دریافته ام نوشتن شعر ، ترانه و داستان برای کودکان موجب شادی کودک درون ام می شود .
وقتی برای سرگرمی و آموزش کودکی خودم که هنوز دوستش دارم و ارتباط دوستانه با هم داریم کاری می کنم حالم خوب می شود . گاهی برایش دفترچه ای رنگی و زیبا ، خودکار رنگی ، لوازم التحریر و چیزهای دیگری که دوست دارد می خرم یا می برمش پارک و برایش وقت می گذارم ، می خندد و برایم حس خوبی را ایجاد می کند .
برای کودک درون مان داستان بخوانیم ، شعر بخوانیم ، خوشحالش کنیم .
کودکی فصل زیبای زندگی است که باید ادامه اش بدهیم .