1
با بازی سازی و اضافه کردن جنبههای سرگرم کننده به کارهایی که به نظرمان دشوارتر میآیند، میتوانیم به بسیاری از اهدافمان جامه عمل بپوشانیم و از بیماری طفره رفتن و اهمال کاری دوری کنیم.
نوشتن هم از این قاعده جدا نیست. ترس از صفحه سفید را نمیتوان انکار کرد.
اما کارهایی ساده مثل نوشتن روی کاغذهای کاهی خوش رنگ، یا نوشتن با روان نویسی که واقعاً روان مینویسد، میتواند فرآیند نوشتن را برایمان لذت بخشتر کند.
با تنوع تکنیکی هم میتوان از بازی نوشتن لذت ببرد، مثل بازی کردن با زاویه دیدهای مختلف.
مثلاً گاهی مثل ژنرال دوگل که در یادداشت هایش خودش را سوم شخص خطاب میکرد، خاطراتتان را به شکل سوم شخص بنویسید. امتحان کنید، احساس قدرت خواهید کرد.
یا شرح وقایع روزانهتان را دوم شخص بنویسد، پنداری ندایی از سوی وجدان شماست.
یا روزنوشتههایتان را به شکل نامه برای کسی که دوست دارید بنویسد.
تاکید میکنم؛ بدونی اندکی نگرانی از غلطهای املایی و انشایی بنویسید، این راز نویسنده شدن است.
حتی اگر هنوز تفاوت فعل و فاعل و نهاد وگزاره را نمی دانید، باز هم به نوشتن ادامه بدهید.
در نوشتن یادداشت های روزانه هدف چیز دیگریست.
حتی بیمارانی که هر روز از دردهای خودشان مینویسند، از آنچه بر سرشان آمده احساس بهتری دارند.
با نوشتن به زیست خود معنا بدهید.
2
پیشنهاد:
اگر روزانه سه صفحه یادداشت بنویسد، در انتهای ماه حدود صد صفحه میشود و در انتهای هر فصل سیصد صفحه از شرح حال و وقایع زندگی خود را به صورت مکتوب خواهید داشت.
پیشنهاد میکنم برای اینکه زنجیره قطع نشود و انگیزه بهتری ادامه نوشتن داشته باشید، مجموعه نوشتههای هر ماه یا هر فصل را نامگذاری کنید و در یک پوشه مجزا نگهداری کنید.
نام هر مجموعه میتواند نشان دهنده حس و حال کلی شما باشد. سعی کنید انتخاب عنوان را به کاری بخش و سرگرمکننده تبدیل کنید.
عنوان هر مجموعه یادداشت میتواند نقیضه نام رمانها و فیلمهای بزرگ باشند. فکر میکنم برای شروع، بازی با عنوان رمان در جستجوی زمان از دست رفته پروست یا گتسبی بزرگ فیتز جرالد جالب باشد!
من نام یادداشت های ماه پیشم را گذاشتم: صبح یک صبح دو، نقیضه عنوان رمان مورد علاقهام: شب یک شب دو. این عنوان را به خاطر سحرخیز شدنم انتخاب کردم. چون مدتی است هر روز دو تا صبح دارم. صبح اول، ساعت پنج تا هشت است، پس از آن چرت کوتاهی میزنم و از حوالی ساعت نه یا ده صبح دومم آغاز میشود!
شاید نامگذاری یادداشت های روزانه،کار سادهای به نظر برسد، اما میتواند به یادداشت های روزانه شما معنا و احساس خوبی بدهد و باعث تدوام تلاش شما برای نوشتن خاطراتتان بشود.
قرار نیست کسی این نوشتهها را بخواند، حتی شاید خودتان هم هرگز یادی از آنها نکنید، و تحمل افکار خام و نپخته و دردها و شکستهای سال های گذشته خود را نداشته باشید. البته در صورتی که در صورتی که بتوانید دست خط خودتان را بخوانید. اما چه باک، نوشتن یعنی زیستن در لحظهی حال. بنویسید و بگذارید کنار.
فقط تا میتوانید با جزییات بنویسید، از پنج حس اصلی در توصیف وقایع کمک بگیرید، چون اگر سال،ها بعد هوس مرور این نوشتهها به سرتان بزند، آنوقت اهمیت جزییات را عمیقاً میفهمید.
با دستهبندی و نامگذاری یادداشتهای روزانه، در پایان هر سال دوازده جلد کتاب خواهید داشت. دوازده جلد کتاب خطی از زندگی ارزشمند شما.
7 پاسخ
«ترس از اشتباه»
سخنان مدرس زبان انگلیسی آمریکایی تباری را به یاد می آورم که سالها در ژاپن تدریس کرده بود.
میگفت:طی سالها تدریس توانستم پاسخ این سوال که چرا بچه ها بهتر و سریعتر از بزرگسالان انگلیسی یاد می گیرند را بدانم.
بچه ها به فکر اشتباه کردن و رعایت کردن قواعد دستوری نیستند و هر چه را که که سر کلاس تدریس می شود بی پروا به زبان و به روی کاغذ می آورند اما بزرگسالان از ترس اشتباه در تلفظ و قواعد دستوری از حرف زدن اشتباه، امتناع می کنند.
عاااالی بود . بسیار مچکرم استاد کلانتری عزیز 🌸
تک تک پیشنهاداتتون رو به کار خواهم گرفت
مایه خوشحالیه که با شما آشنا شدم .
او پست راخواند وباخودش گفت،عجب ایده ای!نام گذاری برروی یادداشت های روزانه ازآن ایده هایی است که همیشه به ذهن آدم نمیرسد وآنقدرذوق کرد که تازه به یادآورد هنوزهم ممکن است باخواندن یکسری مطالب ذوق بکند.چراکه چندوقتی بود افسرده شده بودازاینکه دیگرهیچ مطلبی اوراسرذوق نیاورده بود تادوراتاق بچرخد وبالاوپایین ببرد ودلش بخواهد آن نوشته راازش نگهداری بکند.هرچدوقت یک بارتیکه تیکه بخواند ودوباره ذوق کند،انقدرکشش دهد تامدت ها طول بکشد تاآخربخواندش.
آفرین سعید
چقدر خوب نوشتی این کامنت رو.
تمرین رو دقیقاً بلافاصله بعد خوندن متن شروع کردی و این قابل ستایشه.
سلام استاد عزیز
این مطلب خیلی دلنشین بود . بخصوص دومی که کلی میشه ازش استفاده کرد.
ممنونم بابت این پیام های قشنگتون
سلام محمد جان
خوشحالم که با عشق و لذت مطالعه میکنی.