«اگر در طول سفر طولانی زندگیام چیزی یاد گرفته باشم، این است که شما واقعاً قدر یک چیز را تا زمانی که با موقعیتی بسیار جدی بر سر از دست دادنش روبرو نشوید، نمیدانید. این در مورد یک شغل، یک دوست، یک همسر، یک ملت، یک ایده یا هر چیز دیگری که واقعا برای شما مهم است، صدق میکند.»
جیمز استاوریدیس (+)
آیا دربارهی نوشتن هم دچار چنین حسی شدهاید؟
وقتی از نوشتن دور میفتم بدخلق و عصبی میشوم. مثل گربهای که سبیلهایش را کندهاند تعادلم را از دست میدهم.
این نشانهی استحکام عادت است.
در آغاز نویسندگی بهتر است بیشترین نیرویمان را صرف تبدیل نوشتن به عادتی روزانه و محکم کنیم.
آنوقت اگر چند روز از نوشتن دور بیفتیم قدر آن را بیش از هر زمان دیگری میفهمیم.
پس میتوان گفت تا زمانی که نوشتن تبدیل به عادت نشده نمیتواند یکی از مهمترین بخشهای زندگی ما باشد.
2 پاسخ
سلام بر شاهین خان فرخنده فکر
راست است که ترک عادت نوشتن موجب عطش است.
و این عادت نوشتن عجب معجونی است .
خیلی دوست دارم اجازه داشتم به همه علاقمندان نوشتن عرض کنم
خبر نویسی را خوب یاد بگیرند
از خبر نویسی می شود
داستان نویسی را یاد گرفت
گزارش نویسی را یاد گرفت
مقاله نویسی را یاد گرفت
کتاب نویسی را یاد گرفت
بالاخره چیزی را به کسی دیگر می خواهیم بگوییم
یا یاد بدهیم
به نظرم خیلی از رمان ها و داستان ها هم خبری هستند
که خیلی مشروح و مفصل به کسی یا کسانی داده می شود.
مثل کارهای
استاد گابریل مارکز
استاد همینگوی
که از خبر نویسی و گزارش نویسی رسیده اند به
گزارش روایی و روایت پردازی و داستان نویسی و رمان نویسی
خیلی از نوشته ها در جواب این سوال های ساده ساخته می شوند :
“چه خبر؟ ”
وا چرا ؟
تو رو خدا ! چطوری ؟
راست میگی ! کجا ؟
کی ؟
آخ آخ طفلکی چرا ؟
و همین سوال های ساده را که پی بگیری
و جواب بدهی می شود یک چیزی که دوست داری بگویی یا بنویسی
حالا داستان باشد
یا یک پژوهش
یا هر چیزی
و بعد گزارشش را می نویسی
یا داستانش را روایت می کنی و می نویسی
پاینده باشی صاحب رسالت نوشتن آموزی
درود پرویز عزیز
بله، به نکتهی بسیار درستی اشاره کردید.
به من هم تجربهی روزنامهنگاری در سالهای گذشته خیلی کمک کرد.
مرسی به خاطر این توصیهی خوب.