پیکاسو: من در رویا سفر میکنم.
1
عمق آب ده سانت بیشتر نبود، کف زمین گِل قهوه ای و روشن بود و آب کاملاً شفاف. من به سرعت و پا برهنه راه میرفتم، کف زمین پر از سنگ های رنگی و زیبا و درشت بود.
وسوسه شدم همه سنگ ها را بردارم، ولی فقط یکی دو تا برداشتم. یک صدف خیلی بزرگ هم بود دلم خواست برش دارم ولی دیدم گوشه ای از صدف گنیده، منصرف شدم.
به آخر راه که رسیدم و وارد آسفالت خیابان شدم، وسوسه شدم برگردم و سنگ های بیشتری را جمع کنم. برگشتم، ولی جهت آب عوض شده بود، نه از سنگ های زیبا اثری بود و نه از صدف گندیده!
یعنی در طرفة العینی چه بر سر آن همه سنگ آمده بود؟
2
در پی تعبیر و تفسیر خوابهایم نیستم، نه به روش یونگ نه ابن سیرین!
میخواهم بگویم ما در خواب دنیاهای شگفت انگیزی را تجربه میکنیم.
من سفر نمیروم، مدتهاست از سفر کردن طفره میروم و دعوت هیچ کسی نمیپذریم. ولی در خواب گهگاهی سفر میکنم، به دریا و کویر می روم و با آدمهایی که خیلیهاشان را نمیشناسم همسفر میشوم.
گاهی بعضی افراد چنان با افسوس از این مینالند که یک سوم عمر بشر در خواب تلف می شود و … که آدم از خوابیدن احساس بطالت و عذاب وجدان می کند. ولی به گمان من خواب به خاطر وجود رویاها و تنوع عجیب و غریب آنها نسخهای شجاعانه و جذاب و خلاق از زندگی ماست. و شاید رویاها در میان زندگی روزمره و یکنواخت ما مرحمی باشند بر زخمهای روح.
میروم بخوابم تا رویای تازهای ببینم.
6 پاسخ
شاهینِ سخاوتمندم سلام
من هم درست شبیهِ تو، در پیِ تعبیر رویا و کابوس هایم نیستم. حوادث و وقایعی که در خواب هایم شاهدش هستم برایم منبع الهام و سبب چشیدنِ تجاربِ جدید است.
از عجیب ترین خوابهایی که تا بحال در طول عمرم دیده ام، تجربه ی دوسال زندانی کشیدن با تمامِ آلام و مصائب روحی و روانی آن بوده. من چنان آن احساسات دردآور را با روح و جان خودم چشیده ام که هنوز پس از گذشت روزها می توانم تلخی و ملالش را به خاطر بیاورم.
پس از این زندگی در حبس را در انبار تجربیاتم دارم.
سمانۀ نازنین
چه تجربه غریبی داشته ای…
گاهی چنان از رویاهایی که میبینم حیرت زده می شوم که تا چند روز درباره آن ها می نویسم.
بسیار زیبا بود.
نوشته های بسیار زیبایی داری عزیز
تبریک میگم
زنده باشید.
از لطف شما سپاسگذارم.
با غم انگيز ترين حالت رويا چه كنم