دینو بوتزاتی نویسنده و هنرمندی همه فن حریف بود؛ جستار و رمان و داستان کوتاه مینوشت، نقاشی میکرد، شعر میگفت و روزنامهنگاری فعال بود. از بوتزاتی به همت مترجم خوب زبان ایتالیایی محسن ابراهیم چند کتاب خوب در ایران کتابهای «صحرای تاتارها»، «شصت داستان»، «کولومبره» و «متاسفیم از…» منتشر شده، قطعۀ زیر از کتاب آخر نقل شده است:
خواهش میکنم بنویس.
فقط دو خط، حداقل؛ حتی اگر روحت منقلب است و اعصابت، دیگر تو را یاری نمیکند.
اما هر روز؛ با دندانهای بههم فشرده؛ حتی مزخرفاتی بیمعنا؛ اما بنویس.
نوشتن یکی از خندهدارترین و تاثرآورترین توهمات ماست.
فکر میکنیم با با سرِ هم کردن چند خطِ کج و معوج بر کاغذی سفید، کار مهمی انجام دادهایم.
به هر حال این حرفۀ توست که انتخابش نکردهای؛ بلکه در سرشت تو بوده است و این تنها دریست که از آن، احیاناً، میتوانی راه چارهای بیابی.
بنویس، بنویس.
سرانجام بین خروارها کاغذِ دورانداختنی، ممکن است خطی رستگار شود. (شاید).
8 پاسخ
سلام اقای کلانتری عزیز
ممنون بابت این پست زیبا ، چقدر دلنشین و دلگرم کننده بود. ممنون
سپاس از مهر و توجه شما مریم عزیز
سلام.
بچه که بودم کتاب شصت داستان رو از کتابخونه گرفته بودم. می تونم بگم اولین نویسنده ای بود که کاملا دوسش داشتم. خوبیش این بود که چیزای خیلی ساده رو به یک داستان فوق العاده تبدیل می کرد. مثل غذا دادن به سگ در داستان سگی که خدا را دید یا نامه نوشتن و کمبود جا برای پارک اتومبیل و…
سلام عمران جان
دقیقا. دینو بوتزاتی دیدن رو خیلی خوب بلده.
اتفاقا پریشب دوباره رفته بودم سراغ نوشتههاش و کلی کیف کردم.
برقرار باشی رفیق.
سلام..
ممنون بابت معرفی یه کتاب خوب دیگه…
اگه میشد که درمورد مترجم ها، ویژگی های یه ترجمه خوب، مترجم های مورد علاقت و حتی بازار کار مترجم هاو کلا توی زمینه ترجمه هم یکم بنویسی خیلی عالی میشد…
یا اگه عزیزی رو میشناسی که مترجم خوبیه و احیانا یه وبلاگ داره به ما معرفیش کن…
به نظرم ترجمه هنریه که به سختی به دست میاد ولی اگه به کمال رسیده و پخته باشه میتونه ارزش های خاصی رو به جامعه مخاطبان جدیدی که رو به روشه معرفی کنه و همه اینا بستگی به اون مترجمی داره که قدرت نقادی خلاقانش شکوفا باشه…
به نظرم موضوع بحث برانگیزی باشه(یا شایدم علاقه شخصی دلیل این پرتوجهی باشه…)
ممنون
و موفق باشی …
سلام ستاره جان
البته من تو این موضوع تخصصی ندارم.
ولی پیشنهادت خیلی خوبه.
سعی میکنم از یه مترجم خوب بخوام که در این رابطه حتماً کمکمون کنه.
سلام.
از دیروز صبح شروع به نوشتن صفحات صبحگاهی کردم.
بدون هیچ تجربه ای در نویسندگی.
اما با علاقه…
از اینکه پدید آورنده ی نیروی محرکه در من بودید متشکرم.
از نوشتن فرار میکردم و حالا با اشتیاق منتظرم صبح شود و با موها و لباس های به هم ریخته و دندان های مسواک نزده و بدون هیچ کار دیگری از تخت پشت میز بروم.
سلام طاهره عزیز
چقدر خوشحالم که نوشتن صفحات صبحگاهی رو شروع کردی. نوشتن این صفحات طی این چند سال تو زندگی من معجزه کردن.
امیدوارم که در نوشتن تداوم داشته باشی و بذاری نوشتن به زندگیت رنگ تازهای بده.