بسیاری از کالاها بهویژه محصولات دیجیتال دفترچۀ راهنما دارند؛ دفترچه راهنمایی که اغلب ما هرگز سراغش نمیرویم (گاهی به خاطر عدم تسلط بر زبان). احتمالاً حس میکنیم نیازی به این کارها نیست، و در بسیاری از مواقع هم واقعا نیست. فکر کنم ایلان ماسک بود که گفته بود محصول خوب نیازی به دفترچه راهنما ندارد (نقل به مضمون). اگر یک موبایل جدید خریدهای فقط کافی است کمی با آن ور بروی تا از زیروبمش سردربیاوری.
از کالاهای دیجیتال که بگذریم و برویم سراغ زندگی، انگار زندگی هر یک از ما هم به یک دفترچه راهنما نیاز دارد.
زندگی ما محصول ماست.
خب، میتوان با زندگی هم ور رفت و با هزار آزمون و خطا از پسش برآمد.
اما اگر یک دفترچه راهنمای خوب داشتیم که زبان آن را میفهمیدیم چه اتفاقی میافتاد؟
شاید گمان کنیم کتابها میتوانند نقش دفترچه راهنمای زندگی ما را ایفا کنند، اما به نظرم اینطور نیست.
کتابها و بسیاری از چیزهای دیگر، فقط میتوانند الهامبخش ما برای نگارش دفترچه راهنمای زندگیمان باشند.
توجه دارید چه شد؟ این ما هستیم که دفترچه راهنمای زندگیمان را مینویسیم.
دفترچه راهنمایی که تنها با مرور مکرر و بهروزرسانیِ مداوم اثربخش و مؤثر خواهد بود.
میتوان این دفترچه را توی ذهن داشت و آن را مکتوب نکرد.
اما من دفترچهای زیبا و خوشرنگ و لعاب را به این کار اختصاص دادهام که دفترچه راهنمای زندگیایام شکل عینی هم داشته باشد.
شیوۀ نگارش در این دفترچه و شکل و شمایل آن موضوعی کاملاً شخصی است.
هر کسی دفترچه راهنمای زندگیاش را بهشیوۀ خودش مینویسد.
11 پاسخ
بسیار عالی و زیبا . زنده باد .
سپاس.
به گمانم نیاز داریم تا در این دفترچه راهنما نسخۀ خود ایدهآلمان را نیز به تصویر بکشیم. شاید بیشتر و بیشتر ترغیب شویم که مصممتر گام برداریم. اما بدون شک به یک دفترچه راهنما نیاز داریم. :)))
زنده باد محدثۀ خوشذوق و هنرمند
شما تولیدی یک ایده خانه را به دست گرفته اید استاد که هر لحظه مخاطب خود را کیفور میکنید از ایده های جذاب و کاربردی و لذت بخش خود برای بهتر شدن زندگی مردمان این سرزمین
فدای تو امین جان
عزیز دلمی.
دفترچه راهنما را برای محصولی که تولید شده می نویسند تا دیگران از آن استفاده کنند، نه خودمان که تولید کرده ایم که اگر بنویسیم می شود زندگینامه. به نظرم مقایسه دفترچه راهنمای کالای دیجیتال و زندگی غلط است. ما می توانیم نقشه راه داشته باشیم، محصولات دیجیتال نقشه راه ندارند.
مریم نازنین
استعارهها هیچوقت کامل و خیلی دقیق نیستن؛ منتها به ما کمک میکنن تا بعضی موضوعات رو بهتر بفهمیم.
بنابراین بیاید از زاویۀ دیگهای به موضوع این نوشته نگاه کنیم. منظور من تبدیل آدمیزاد به آبمیوهگیری نبود.
آخرین وبینارمدرسه نویسندگی در سال ۱۳۹۹ استاد کلانتری بود .
به پیشنهاد ایشان ، هر کدام از هنرجوها، کلمهای به عنوان کلمه سال برای خود انتخاب کردند.
کلمه من هم پیشرفت بود. در ادامه ایشان از ما خواستند ، هر کسی در مورد کلمه منتخب خود در طول سال ، روزانه چند جملهای بنویسد.
یک پروژه خلاقانه با نتیجه ای جالب.
فکر کنید ۳۶۵ روز شما در نوشتن موضوعی مشخص مداومت داشته باشید .
حتی اگر ۱۰ درصد این مطالب هم به درد بخور از آب درآیند، درپایان سال به چه مجموعه ی قابل تحسینی دست خواهیم یافت .
بنابراین به خودم قول دادم که در انجام این کار، بصورت منظم و مستمر، تلاش کنم . خلاصه این شد که بعد از دوهفته و نوشتن روزانه در مورد کلمه ی موردنظر، متوجه شدم که انتخاب یک کلمه شاید بهانه ای بیش نبوده برای رسیدن به همین دفترچه ی راهنما.
چرا که هر کدام از ما ،هر کلمهای هم که انتخاب کرده باشیم، برای وفای به عهد درنوشتن ، در ادامه حتما به یک نتیجه مشترک خواهیم رسید و آن هم دست یافتن به نقشه راهنمای برای یک سال خواهد بود .
چراکه برای انجام این پروژه، هریک از ما ، احتمالا چند کار مشابه باید انجام دهیم .
اول مداومت در نوشتن
دوم، تحقیق و تفکر در خصوص کلمه مورد نظرو مطااب نوشته شده
سوم ، احساس نیاز به جمع آوری اطلاعات بیشتر وکسب آگاهی
چهارم ، تاثیر اطلاعات کسب شده و موارد نوشته شده توسط هنرجو و تاثیر آن در زندگی برای هدف گذاری و برنامه ریزی زندگی در آینده
البته این برداشت من از انجام این پروژه بود که باخواندن مطلب جدید شما به ذهنم رسید .
استاد کلانتری بزرگوار ، زنده باشید با این همه خلاقیت و دانایی
👌👏🌺🙏😊
سلام خانم فرد نازنین
چقدر زیبا نوشتید.
واقعاً لذت بردم.
ذوق و دقت و همت شما جای تحسین داره.
براتون بهترینها رو آرزو میکنم.
سپاس از لطف و محبت شما که منبع انرژی و انگیزه برای هنرجوهاتون هستید .