توهم یادگیری بیش‌ازاندازه

توهم یادگیری بیش‌ازاندازه

برخی از دوستانم که اهل یادگیری و مطالعه هستند حرف‌های خنده‌داری می‌زنند.

مثلاً می‌گویند کم‌تر کتاب می‌خرند، چون آنچه خریده‌اند، نخوانده‌اند، می‌گویند کم‌تر کتاب می‌خوانند، چون به آنچه خوانده‌اند کامل عمل نکرده‌اند و می‌گویند فعلاً وارد فضاهای تازه نمی‌شوند چون بر فضای قبلی چیره نشده‌اند.

ظاهراً حرف قشنگی‌ست و نشان از دغدغۀ نزدیک کردن نظر به عمل و یافتن تمرکز بیشتر است.

برخی هم استدلال‌های شوپنهاور در جستار «در باب مطالعه» را سند می‌آورند که بله حضرت آرتور فرموده که مطالعه بیش‌ازاندازه از قدرت خوداندیشی می‌کاهد.

اما اجازه بدهید که بگویم بی‌راه می‌گویند.

یکسره توجیه خنگی و کندی و کم‌کاری است که عمل کردن را بهانۀ نخواندن و کم‌خواندن کنیم.

این حرف‌ها برای مایی نیست که سر در گوشی موبایل کرده‌ایم و با یک ساعت مطالعه در روز احساس کتاب‌خوان بودن می‌کنیم.

وقتی می‌توانی حرف از کم‌کردن فاصله نظر و عمل بزنی که مطالعۀ روزانۀ تو حداقل از 6 ساعت در روز فراتر رفته باشد.

امثال نسیم طالب با 60 ساعت مطالعه در هفته چنین غلطی نمی‌کنند که ما از کم‌کردن مطالعه به نفع عمل می‌گوییم.

دوست عزیز من، اگر در تبدیل نظر به عمل ناامید شده‌ای، علت ناتوانی‌ات را در جای دیگری جستجو کن. اصلاً شاید چون کم می‌خوانی توان و فهم عملی‌کردن دانسته‌هایت را نمی‌یابی.

هیچ بهانه‌ای برای فرار از مطالعه قابل توجیه نیست، حتی عمل‌گرایی.

 

برنامه ۱۰ هفته‌ای نویسنده‌شدن در مدرسه ۱۰ (چگونه نویسنده شویم)
دریافت کتاب قدرت نوشتن |کانال مدرسه آنلاین نویسندگی در تلگرام

20 پاسخ

  1. شاهین جان سلام
    لحن به نسبت تندت را دوست داشتم چرا که کاملا مشهود است چقدر از این توجیه ناراحت میشوی ولی با عرض معذرت باید بگویم من هم مدتها از این توجیه استفاده میکردم تا به قول تو “خنگی و کندی و کم‌کاری” خودم را بزنم به پیای عمل نکردن به خوانده های قبلی.
    اما مدتی است این توجیه را کنار گذاشتم و امروز برایم آن دوران تداعی شد و خواستم یک خود اظهاری خدمتت داشته باشم.
    ممنون.

    1. سلام محسن جان
      چقدر خوب که به خودت نگاه انتقادی داری. قطعاً این نگرش باعث رشد بیشتر تو میشه.

  2. برای من خیلی پیش اومده که هر کتابی که خوندم مثل یه بذر تو وجودم کاشته شد… بعد توی شرایط مخصوصش جوونه زد… ممکنه در همون لحظه جوونه بزنه، ممکنه هزار سال دیگه.

  3. متاسفانه باید بگم، منم همین فکرو میکردم. البته با یه تفاوت کوچیک!
    من خودمو مجبور میکردم که تمرینات کتابی که خوندمو انجام بدم و بعد میرفتم سراغ کتاب بعدی .

    وقتایی که تنبلی میکردم و تمرین حل نمیکردم، میرفتم یه کتاب دیگه میخریدم و میذاشتم جلو چشمم. برای اینکه خودمو مجبور کنم تمرینامو انجام بدم.
    هیچ وقت تا تموم نشدن تمرینات فعلی، کتاب جدیدو شروع نمیکردم!
    ولی خب دیدم بعضی وقتا لازمه برای یه سری تمرینات وقت زیادی گذاشت و در دراز مدت نتیجه گرفت. به همین خاطر روش مطالعمو تغییر دادم!
    الان سعی میکنم در هفته دو تا کتاب شروع کنم به خوندن و تمریناتشونو انجام بدم و تا اخر هفته تمومشون کنم.
    خوشحالم که به اشتباهم ادامه ندادم😊

  4. سلام
    مطلبی است مدت ها عقده شده و می خوام بگم .
    اوایل فک می کردم برداشت منه و اشتباهه اما هرچی می گذره بیشتر نمود پیدا می کنه و خاطرم آزرده می شه.
    وبلاگ شما شاهین خان خیلی خوب و بخصوص پست های نخست کاربردی تره .
    اما درجواب کامنت ها شما فقط بلدی به خانم ها جان بگویی و آنها را زینب جان و معصومه جان و نیره جان و…..خطاب کنی . خیلی وقتا می شه کامنت آقایون رو جواب نمی دی و این صورت خوشی نداره. حتی یه زحمت نمی دی وبلاگشان بری و …. درحالی که شخصا منهای این ویژگی براتون احترام زیادی قائلم. یاعلی

    1. خیلی جالبه من که فقط همین پست رو خوندم .می تونم بگم نکته شما توی این یک صفحه حداقل صدق می کنه. هیچ پاسخی که به شما نداده بماند.
      اون عزیزجان هایش هم همچنان برقرار بوده و هست D:
      دمش گرم…

  5. شاید هم دلیل فاصله بین خوندن و عمل کردن زیاد میشه و باعث سردی مطالعه میشه این باشه که کتاب رو درست نمیخونیم( که از روش های یادگیری متمم میشه راهکار دراورد) و نوشتن که جان کلام این وبلاگ هست برای این درد میتونه مفید باشه و میتونه کتابهای خونده شده رو گره بزنه به عمل و این فاصله زجرآور تموم بشه .
    من مدتی هست از روش های یادگیری متمم برای کتابهایی که میخونم استفاده میکنم.
    و همینطور برای وبلاگ شما و دیگر دوستان متممی. سعی میکنم با نوشتن و نت برداری و دوباره خوانی هویتی بسازم از نوشته ها و اونارو زنجیر وار وصل کنم بهم.
    نمیشه گفت زیاد هم موفق بودم هنوز در حال تلاشم

  6. شاهین یه مطلبی هم هست که کتاب نخون ها با دیدن همچین افردای که مطالعه زیادی دارن ولی در عمل نمیتونن بکار بگیرن از مطالعه زده میشن.
    حق هم دارن نه؟

    1. میفهمم چی میگی.
      ولی بذار بشن.
      کسی که عشق مطالعه داره، زور میزنه و راه خودش رو میره.

  7. چطوری هفته ای شصت ساعت مطالعه می‌کنه نسیم طالب ؟
    بایه تقسیم ساده میشه فهمید که نزدیک هشت ساعت درروز میشه
    یعنی کارو زندگی نداره؟ آدم که نمیتونه روزی هشت ساعت کتاب بخونه که …
    من سالِ کنکورم ماکسیمم هشت ساعت درس میخوندم دیگه روح ز کالبدم جدا میشد

  8. چیزی که من تا به حال تجربه کردم این بوده که وقتی ما کتاب می‌خونیم با یه سری از مفاهیم آشنا می‌شیم و میل و رغبتی در ما ایجاد می‌شه تا از اون مفاهیم در زندگی روزمره هم استفاده کنیم.
    حالا وقتی که باز هم به خوندن و مطالعه کردن و یادگیری ادامه می‌دیم، احتمال اینکه باز اون مفاهیم رو به شکل‌های مختلف و بیان‌های مختلف از زبان افراد دیگری و در کتاب‌های دیگری بخونیم و دوباره یا چندباره اونها رو ببینیم، بیشتر و بیشتر می‌شه.
    همین هم به نظرم باعث میشه تا ما بیشتر مقید بشیم که به اون مفاهیم جامه‌ی عمل بپوشونیم و متوجه بشیم که پیاده‌سازی اونها در زندگی، ضروری هست.
    از نگاه من، مطالعه‌ی بیشتر حداقل باعث می‌شه بهانه‌های اهمال‌کاری و این دست اون دست کردن رو به کل از ما بگیره.
    پس بیشتر بخوانیم تا بیشتر عمل کنیم 🙂

    1. جان کلام رو گفتی طاهره جان.
      ممنونم که با کامنتت این مطلب رو کامل کردی.

  9. فرشته ای هستی که هر بار تنبلیهام زرنگ تر از خودم می شوند، ظاهر می شوی و می گویی: هان! کتابت کو؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *